تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):کم گویی ، حکمت بزرگی است ، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفی...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812755665




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نقش گناه در تغيير سرنوشت انسان انحراف از صراط مستقيم


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: نقش گناه در تغيير سرنوشت انسان انحراف از صراط مستقيم
[محمد رضا بهارى‎/ بخش اول]
با توجه به اين كه خداوند در انسان قابليت سير صعود و سقوط قرار داده و تقوا و فجور عامل تعالى و سقوط انسان است؛ از اين رو مى توان گفت حسنات باعث صعود و تعالى او مى شود و گناه و سيئات باعث سقوط و هبوط وى به دركات دوزخ مى گردد.
انسان ها را با توجه به چگونگى عملكرد مى توان در دو دسته قرارداد: الف. كسانى كه در كسب كمال و سير صعودى تلاش مى نمايند، ب.افرادى كه نسبت به كسب كمال بى توجه هستند. براى كسى كه در جهت سير صعودى و كمال تلاش مى كند، شناخت اعمالى كه باعث كسب حسنات است لازم مى باشد، اما كافى نيست، كار حكيمانه مقتضى شناخت آسيب ها و موانع كسب كمال و رسيدن به جايگاه الهى و انسانى است. براى كسانى هم كه بى توجه هستند شناخت موانع ضرورت بيشترى دارد، چرا كه آسيب پذيرى آنها بسيار بالاتر از دسته قبل مى باشد از اين رو طرح اين مباحث براى تنبه و تذكر اين افراد نيز ضرورتى دو چندان مى يابد. به جهت وجود چنين ضرورت هايى درصدد خواهيم بود كه ان شاءالله تصويرى از موضوع در حوصله اين مقاله ارائه دهيم.
صراط مستقيم و سرنوشت انسان
در بين همه راه هايى كه انسان مى تواند طى كند، تنها يك راه «صراط مستقيم» و راه هدايت است و ديگر راه ها انسان را به سرنوشت واقعى نمى رسانند، اين راه و رسيدن به اين چيزى است كه انبياء الهى مأمور به دعوت مردم به آن بودند. به عبارت ديگر شرايع آسمانى همه براى تحقق چنين امرى از جانب خدا تشريع شده است. با توجه به سير تكامل كه در چنين مأموريتهايى بوده، دعوت پيامبر(صلى الله عليه وآله) بزرگوار اسلام به آئين روح بخش اسلام، كاملترين آنها مى باشد «واَنَّ هـذا صِراطى مُستَقيمـًا فَاتَّبِعوهُ ولا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُم عَن سَبيلِهِ ذلِكُم وصـّـكُم بِهِ لَعَلَّكُم تَتَّقون؛ اين است راه راست من؛ پس، از آن پيروى كنيد؛ و از راه ها[ى ديگر] كه شما را از راه وى پراكنده مى سازد پيروى مكنيد. اينهاست كه [خدا] شما را به آن سفارش كرده است، باشد كه به تقوا گراييد.»
ما از خدا هستيم و به سوى خدا باز مى گرديم «اِنّا لِلّهِ واِنّا اِلَيهِ راجِعون» بازگشت بسوى خدا و ديدار پروردگار با وصف ارحم الراحمين، بهشت رضوان الهى را در پى دارد، بهشتى كه همه اوليا و انبياى الهى در دعوت به ايمان، انسان ها را به آن بشارت داده اند و بشريّت را راهنمايى كرده اند تا همه قوا و استعدادهاى خود را در جهت رسيدن به آن سرنوشت الهى بكار برند. اين سرنوشت واقعى انسان است كه در پس شكوفايى همه استعدادها و قواى انسان به منصه ظهور مى رسد.
گناه و خروج از صراط مستقيم
در آيه ۸۱ سوره بقره، تغيير سرنوشت انسان، بواسطه گناه، طى سه مرحله بيان مى شود: 1ـ در اين مرحله مى فرمايد: ارتكاب گناه آغاز تغيير سرنوشت و خروج و يا فاصله گرفتن از صراط مستقيم است:«بَلى مَن كَسَبَ سَيِّئَةً؛ «كسانى كه مرتكب گناه شوند».
۲ـ اين مرحله حاصل مرحله نخست مى باشد و چنانچه كسى كه در مرحله نخست مرتكب گناهى گشت و توفيق توبه و ترك معصيت نيافت در اين مرحله نمى تواند خود را از منجلاب آثار گناه نجات دهد، خداوند در اين باره مى فرمايد: «واَحـطَت بِهِ خَطِيـَتُهُ؛ و آثار گناه سراسر وجودشان را بپوشاند.»
۳ـ در مرحله سوم عاقبت شوم تغيير سرنوشت، بواسطه گناه را بيان مى دارد و مى فرمايد: «فَاُولئكَ اَصحـبُ النّارِ هُم فِيها خلِدون؛ آنها اهل آتش اند و جاودانه در آن خواهند بود».
در حقيقت اين مراحل يك سلسله علل طولى مى باشند كه هر يك مبتنى بر ديگرى است.در ادامه به بررسى بيشتر هر كدام مى پردازيم.
مرحله اول: ارتكاب گناه و نقش آن در دور شدن از حق
كسانى كه مرتكب گناه مى شوند از صراط مستقيم و مسير حق دور مى شوند و يا به تعبير دقيق تر سقوط مى كنند. ارتكاب گناه پايه هاى اعتقادى، اخلاقى و رفتارى انسان را متزلزل مى كند. گناه عمل بر خلاف دستورهاى الهى بوده و باعث سست شدن اعتقادات و باز شدن راه شك و شبهه در اصول آن مى شود. با ارتكاب گناه ملكات فضائل اخلاقى در درون فرد، تحت تأثير قرار گرفته و جهت گيرى هاى ارتكازى وى را تضعيف مى نمايد. با تزلزل پايه هاى اعتقادى و اخلاقى، رفتار نيز تغيير مى كند و از شكل رفتار يك فرد الهى فاصله مى گيرد. اين تغييرات فرصت يافتن خويشتن واقعى را كه كمال انسانيّت و هدف اديان الهى است؛ از فرد مى ربايد.
گوهر خود را هويدا كن كمال اين است و بس
خويشتن را در خويش پيدا كن كمال اينست و بس
كسى كه مرتكب گناه مى شود تيشه به ريشه خود واقعى اش و آن صورت الهى و انسانى مى زند كه در وراى اين خود ظاهرى قرار دارد. شرافت، اصالت و بزرگى و بزرگوارى و همه فضائل قابل تصور براى انسان مربوط به آن خود الهى و انسانى به تعبير شهيد مطهرى(رحمه الله) مى باشد. اين خود واقعى آن گوهرى است كه انسان به واسطه آن مسجود ملائك گرديد. آنچه ما وجداناً با ضرورت و بداهت «خود» مى ناميم، خودِ ظاهرى است.
«اَنَّ اللّهَ يَحولُ بَينَ المَرءِ وقَلبِهِ؛ خدا ميان آدمى و دلش حائل مى گردد.»
از سياق موجود در اين آيه كريمه و قرائن عقلى آن به روشنى مى توان دريافت كه منظور از «مرء» همان خودِ ظاهرى است و «قلب» خود واقعى است. مطلب مهمى كه آيه به آن دلالت دارد، حائل شدن خداوند بين خود ظاهرى كه ناخود است و خود واقعى، لذا راه رسيدن به خود واقعى، اجابت و اطاعت فرمان خدا و رسول است كه در صدر آيه مى باشد: «ياَايَّها الَّذينَ ءامَنوا استَجيبوا لِلّهِ ولِلرَّسولِ اِذا دَعاكُم؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد، چون خدا و پيامبر شما را به چيزى فراخواندند آنان را اجابت كنيد.»
در همين آيه دليل امر به اجابت فرامين الهى و اوامر حضرت رسول را زنده شدن مؤمنان مى دادند: «لِما يُحييكُم» براى اينكه شما زنده شويد.»
نتيجه اى كه مى توان از مفهوم آيه برداشت كرد اين است كه اگر كسى فرمان الهى و اوامر نبوى را اطاعت نكند زنده واقعى نخواهد شد. گناه مانع زنگارى بر دل است و از زنده شدن قلب يا خود واقعى اش باز مى دارد. چگونه وقتى ذات باريتعالى از كسى ناراضى باشد او را به كمال بالاتر برساند. چنين امرى خلاف سيره عقلا است تا چه رسد به خداوند حكيم، كه منشأ پيدايش عقل و عقلا است.
به تعبير شهيد مطهرى خود ظاهرى اصلاً خود نيست. پس مى توان گفت كسى كه گناه مى كند تيشه به ريشه خود مى زند و مرگ واقعى خود را سبب مى شود. اما از چه رو انسان با آن همه عشق به خود كه دارد چنين با خودش به ستيز بر مى خيزد
آنچه از آيات قرآن كريم در پاسخ به اين پرسش برداشت مى شود، وسوسه شيطان در اثر غفلت و جهل مى باشد. براى نمونه ماجراى رانده شدن حضرت آدم و حوا از بهشت كه توسط وسوسه شيطان انجام گرفت مطلب را پيگيرى مى كنيم.
«فَوَسوَسَ لَهُمَا الشَّيطنُ لِيُبدِى لَهُما ماوورِى عَنهُما مِن سَوءاتِهِما؛ سپس شيطان آن دو [آدم و حوا] را وسوسه كرد، براى اينكه آنچه از اندام ايشان پنهان بود، آشكار سازد»
شيطان براى عملى كردن وسوسه خود در مورد حضرت آدم و حوا چنين گفت: «وقالَ ما نَهكُما رَبُّكُما عَن هـذِهِ الشَّجَرَةِ اِلآ اَن تَكونا مَلَكَينِ اَو تَكونا مِنَ الخلِدين»
شيطان گفت: «پروردگارتان شما را از اين درخت نهى نكرد مگر به خاطر اينكه (اگر از آن بخوريد) فرشته خواهيد شد، يا جاودانه (در بهشت) خواهيد ماند.» اساساً شيطان به اين دلائل تمسك كرد تا آدم و حوا را از ياد خدا و تمام آن نعمت هايى كه خداوند براى آنها فراهم نموده بود غافل كند.
«ويآدَمُ اسكُن اَنتَ وزَوجُكَ الجَنَّةَ فَكُلا مِن حَيثُ شِئتُما؛ و اى آدم! تو و همسرت در بهشت ساكن شويد و هر آنچه خواستيد بخوريد»
آيه ديگرى كه دليل شيطان بر آن استوار بود جهل آن دو است. براى آنها از چيزى دليل آورد كه آنها واقعاً در مورد آن اطلاعى نداشتند. آنها واقعاً نمى دانستند كه علت نهى خداوند از نزديك شدن به درخت ممنوعه آيا همان حرف شيطان است يا اينكه چيز ديگريست. شيطان از اين نقطه ضعف استفاده كرد. آماج وسوسه هاى شيطان براى به گناه كشاندن انسان دقيقاً از اين دو گذرگاه است يعنى گذرگاه جهل و غفلت.
شيطان با استفاده از جهل به غفلت مى كشاند، غفلت از ياد خدا زمينه ارتكاب گناه را فراهم مى آورد. لذا خداوند مى فرمايد: «ولا تَكونوا كَالَّذينَ نَسُوا اللّهَ فَاَنسهُم اَنفُسَهُم اُولئكَ هُمُ الفسِقون؛ و چون كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و او [نيز] آنان را دچار خودفراموشى كرد؛ آنان همان نافرمانانند»
انسان با توجه به تصريح قرآن كريم «اَلَّذينَ هُم عَلى صَلاتِهِم دائمون؛ بايد هميشه به ياد خدا باشد» اگر هميشه با نماز، ذكر و عبادت خدا حضور در پيشگاه او را حفظ نمود گذرگاه غفلت، يعنى مؤثرترين حربه شيطان را از دست او گرفته است. سرنوشت چنين افرادى حتماً بهشت جاودان خواهد بود.
خوشا آنان كه دائم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بى
منابع در دفتر روزنامه موجود مى باشد
 چهارشنبه 8 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 121]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن