تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر جوانى كه در سن كم ازدواج كند ، شيطان فرياد بر مى آورد كه : واى برمن ، واى بر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820380914




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نزاع اخلاق و مادى گرايى در مدرنيته


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: تنزل منزلت انسان، افول شئون اخلاقى و اعتقادى او و غروب معنويت يكى از اساسى ترين نقدهاى وارد بر مدرنيته و تجدد است. البته اين نقد غير از نقدهاى درونى اى است كه بر مدرنيته گرفته مى شود؛ مانند عدم توانايى در ساخت اتوپيا (مدينه فاضله) موردنظر خود و همچنين عدم توانايى در درمان رنج هاى كهن بشريت است. هرچند كه اين نقدها اساسى و جوهرى نيستند و تنها بسترى براى نقد اساسى بر مدرنيته هستند. در حال حاضر نقد رايج بر مدرنيته، عدم مقبوليت آن به دليل عدم توانايى اش در تحقق آزادى و امنيت است. همچنين مدرنيته به اين مسئله كه تأمين آزادى و امنيت تنها در سايه توجه به خداى متعال است، التفاتى نداشته است. اين گفتار كه در پى آن است تا مدرنيته را از منظرى ديگر مورد نقد و بررسى قرار دهد. نخستين نوشته اى است كه از پايه گذار فرهنگستان علوم قم در جرايد منتشر مى شود. اين بحث را سيد منيرالدين هاشمى يك روز قبل از وفاتشان طرح نموده اند
- دستگاه «توليد، توزيع و مصرف» در مدرنيته




۱‎/۱- دستگاه توليد (نظام مفاهيم) در مدرنيته


اگر در جريان مدرنيته، براى هر يك از سه امر «توليد، توزيع و مصرف» به طور مجزا يك «دستگاه» در نظر بگيريم، آنگاه دستگاه توليد در مدرنيته، نظام مفاهيم آن است كه عمدتاً بر پايه روش علوم استوار خواهد بود و از آنجا كه پيش فرض ها و راندمان روش علوم، حسى فرض مى شود، پس مدرنيته نيز با قوانين عالم محسوس در ارتباط بوده و مفاهيمش هم كاربردى است.


كارآمدى هاى اين مفاهيم هرچند در يك نظام منطقى، منسجم و قابل تعريف عرضه نمى شوند، ولى طبقه بندى نسبتاً منظمى دارند و بر يكديگر نيز تأثير گذارند؛ به گونه اى كه «علوم پايه» نقش اصول اعتقادات، «علوم تجربى» فروع و «علوم انسانى» مسئوليت طرح مسائل و همچنين حل آنها را برعهده دارد. نظام مدرنيته، مفاهيم كارآمد را منحصر در همين مفاهيم مى داند.


اما بهتر است كه علوم پايه را «متناظر» و نه مطابق با اصول بگيريم؛ در اين صورت، علوم تجربى متناظر با فروع و علوم انسانى نيز متناظر با «كاربرد فروع در مسائل و جزئيات» خواهد بود. به عنوان مثال اگر قرار باشد كه مدرنيته تعريفى از «انسان» ارائه دهد، اين تعريف، تعريفى بنابر «علوم تجربى» و متعاقباً از منظرى كاملاً مادى است. به اين تعريف دقت كنيد: «انسان» موجودى است كه از تعداد بسيار زيادى سلول تشكيل شده و اين سلول ها براى ادامه حيات و رشد خود نياز به مقدار خاصى كالرى دارند؛ حال اگر در رفتارهاى سلولى، سيستم جذب غذا كارآمد نباشد، سبب به هم خوردن تعادل ميان سلول ها و ايجاد ناهنجارى مى گردد كه آن هم به نوبه خود موجب آسيب در اندام هايى نظير كليه، معده و يا كبد و امثال آنها مى شود. بنابراين در علم شيمى حيات، به زندگى تنها از زاويه مادى نگريسته شده و آن را نوعى «حيات قابل كنترل» دانسته است.


اين تعاريف تنها از نقطه نظر منطق انتزاعى كه براى انسان، تنها حيث مادى قائل است، قابل پذيرش است. همچنين از ديدگاه «علوم تجربى» حتى پيدايش، تقويت و تضعيف جنبه هاى غيرمادى انسان ـ از قبيل معنويات، هوش، حافظه و تعصبات ـ نيز صرفاً تعريف مادى يافته و در نهايت نظام قاعده مندى در بخش «علوم انسانى» براى اين امور مطرح مى شود. البته اين تعاريف از ابتدا بدين صورت نبوده و با رشد نرم افزارى و در طى فرآيندهايى به اين سطح رسيده اند.


همانگونه كه گفته شد، «دستگاه توليد» در مدرنيته نظام مفاهيم آن است كه البته آموزش آن مفاهيم نيز از امور مهم در اين دستگاه است؛ به عنوان مثال براى ساماندهى بازارهاى توليد، توزيع و مصرف و امور بسيار ديگرى از اين دست، نظام آموزشى و طبقه بندى اطلاعات در دستگاه توليد مدرنيته بنيان نهاده شده است. به اين ترتيب كه در اين نظام، «اطلاعات عمومى»، «كارشناسى» و «تخصصى» كه حاصل تلفيق اطلاعات گوناگون در مرتبه هاى مختلف است، معين و مشخص گرديده است. همين نظام مفاهيم است كه علاوه بر پذيرش آن توسط كشورهاى مختلف جهان، منشأ تصميم گيرى براى اعطاى مدارج علمى مختلف (مانند ليسانس، فوق ليسانس و... ) قرار گرفته است. پرواضح است كه مرجع رتبه بندى علمى مراكز آموزشى و دانشگاهى در اكثر نقاط دنيا و نيز تعاريف، ارزشيابى ها و شاخصه هاى آنها، همين سيستم دستگاه توليد در مدرنيته خواهد بود. به گونه اى كه ميزان كارآمدى دانش آموختگان دانشگاه هاى مختلف جهان، براساس مدرك و رتبه علمى دانشگاه شان شناخته شده است.





۱‎/۲- دستگاه توزيع (ساختارهاى اجتماعى) در مدرنيته


يكى ديگر از زيرساخت هاى مدرنيته «دستگاه توزيع» است كه به «ساختار اجتماعى» نيز شناخته مى شود. در اين دستگاه افراد براساس مرتبه «اطلاع» خود، اختيار متفاوتى به جهت «تصميم سازى»، «تصميم گيرى» و هماهنگى ارتباطات انسانى دارا هستند. به تعبير بهتر، تنظيم رفتار انسان ها در شئون مختلف، تشخيص نوع رفتار آنها، تعيين اختيار و نيز تصميم گيرى درباره آنها از وظايف اين دستگاه است. البته اين تنظيم و سازماندهى رفتار به معنى عدم امكان تخلف از آنها نيست؛ به طور واضح تر، اينگونه بايد گفت كه قواعد دنياى مدرنيته، رفتارهاى شخصى افراد ـ از قبيل اعمال دينى و غير آن ـ را دربرنگرفته و تنها شامل رفتارهاى اجتماعى آنان ـ مانند نحوه برخورد با ارباب رجوع و مشترى در يك سازمان و يا پرداخت به موقع هزينه هاى خدمات افراد ـ مى شود. هماهنگى اينگونه رفتارهاست كه در قالب ساختارهاى اجتماعى قرار مى گيرد.





۱‎/۳- دستگاه مصرف (نظام نياز و ارضا) در مدرنيته


توليد انسان هاى كارآمد در دستگاه توليد و نيز سازماندهى رفتار اجتماعى در دستگاه توزيع، خود زمينه ساز ايجاد نظام ديگرى (نظام ارضا) هستند كه با عنوان «دستگاه مصرف» معرفى مى شود.


اگرچه اين نظام در ابتدا تخلف زاست؛ اما به تدريج تخلف از آن دشوار و حتى ناممكن مى شود؛ به اندازه اى كه براى گرايش غالب (بيش از ۷۰ درصد افراد جامعه) ضرورت و امتناع عينى ايجاد كرده و به عبارت ساده تر، مورد استقبال عموم قرار مى گيرد. مثلاً امروزه عدم استفاده از لوازم و صنايع برقى يا ارتباطى كه در ابتداى پيدايش آنها مورد مخالفت واقع مى شده، تقريباً غيرممكن گشته است؛ به گونه اى كه به زعم برخى مجبور به استفاده از آنها هستيم. با هجوم اين ابزار در بازار مصرف جامعه، ادبيات ارتباطى افراد و به تبع آن، مفاهيم مجازى «حس» و «سنجش» در معرض تهديد و تغيير واقع شد. در نتيجه امور عاطفى و اخلاقى در بسترى كه تمامى تحريكات، سنجش ها و محاسبات آن مادى است، قرار گرفتند. البته اين به معناى مسخ مطلق انسان نيست؛ بلكه تنها دايره اختيارات اجتماعى اش تنگ تر مى شود و اختيارات فردى او ـ آن هم بالنسبه ـ مى تواند الهى باقى بماند.





۲- حكومت نسبيت گرايى مادى بر مدرنيته


هرچند كه با نگاهى جامع مى توان دريافت كه مدرنيته تكامل گرا بوده، «وحدت و كثرت»، «موضوعات»، «روابط» و در نهايت «حالات، ادبيات و آثار» جديدى مى طلبد، اما نكته اساسى پاسخ به اين پرسش است كه نسبيت گرايى مادى بر مدرنيته حاكم است يا نسبيت گرايى الهى


نسبيت گرايى مادى، «ماده» را حاكم مطلق بر هر حركتى معرفى مى كند. اگرچه تنوع و تكثر در هر حركت نسبى است ولكن پيوسته نو به نو شده و پايگاهش مطلق بودن ماده است. به طور كلى مى توان گفت كه اصل بقاى ماده و انرژى بر حركت حاكم است. در مقابل نيز، نسبيت گرايى الهى، خداوند را عامل مطلق هرگونه حركتى در دنيا مى داند. اما تحليل سومى هم وجود دارد كه توقف در برابر تكامل را نه مطلوب مى داند و نه ممكن؛ چرا كه اولاً به واسطه عجب (غرور) و دلخوش بودن مؤمنان به وضعيت موجود، رشدشان متوقف مى گردد و ثانياً وابستگى «ادبيات اجتماعى، حساسيت، گمانه و رفتار» جديد را در پى خواهد داشت.





۲‎/۱- تنزل اخلاق در نسبيت گرايى مادى


در نسبيت گرايى مادى، تعريف «شرافت» تابع ميزان توانايى در ارضاى نيازهاى مادى و يا شهوات است. به عبارت ديگر، در نظام «مادى گرايى»، هرچه ميزان اين توانايى افزايش يابد، شرافت انسان نيز افزايش خواهد يافت. اين، نهايت «معنويت» در انسان مادى است و اساساً اين چنين انسانى به معنويتى بالاتر از اين نيز نخواهد رسيد. با اين تفاسير چه سرنوشتى در انتظار «اخلاق» خواهد بود


به اخلاق، شرافت و معنويت در نظام ماده محور به عنوان ابزار نگريسته مى شود؛ ابزارى براى رسيدن به آرامش از طريق «مطلق سازى»؛ آن هم به هر روشى كه امكان پذير باشد و بدون در نظر گرفتن كرامت و اخلاق انسانى. به طور مثال شعر و موسيقى يكى از راه هاى دستيابى به آرامش در نظام مادى است؛ چرا كه هارمونى خاص آنها سبب تمدد اعصاب انسان مى گردد و نه آرامش روحى و معنوى! با اين اوصاف، دستگاه نسبيت گرايى مادى، يك نوع سيستم اقامه كفروسوق دادن انسان ها به سمت آن است كه اين البته با كافر بودن او بسيار متفاوت است.


اگر جامعه اى كه خود را با قوانين مدرنيته هماهنگ مى كند، به اين سطح از اخلاق و معنويت رسيد، ديگر اين «حيات مادى» است كه به اساس و موضوع تمام مباحث و مذاكرات آن جامعه تبديل مى شود. پيام اين گونه جوامع به ديگر جوامع بشرى اگر چه دعوت به سازش، آشتى و گفت وگو با يكديگر است، اما مقصود آنان از اين امر، سازش به خاطر تمتع بيشتر از لذايذ دنيوى است؛ سازش براى اين كه نه انسان هاى مدرن مزاحم دينداران شوند تا به عبادت خداى خويش بپردازند و نه دينداران مزاحم آنان تا به راحتى به دنيا پرستى خويش ادامه دهند.


تفسير مدرنيته از آيه شريفه «لكم دينكم ولى دين» نيز بر همين اساس است؛ يعنى هرچند ما را با دينداران كارى نيست، اما متعرض يكديگر هم نشويم! پيام مدرنيته اين مطلب است كه: «اگرچه جنگ و خونريزى را وا مى نهيم و از مسائل تفرقه انگيز دورى مى كنيم، اما موسيقى دانان با يكديگر بنوازند و فيلسوفان گفت وگو كنند و صنعتگران نيز، سازندگى. چرا كه اين نياز مشترك همه ماست».


ليكن اين چگونه خداپرستى اى است كه در نزاع خود با كفار، پس از عقب نشستن از مواضعمان، ما نيز با آنها همنوا شويم كه: «دو خدا داريم؛ پس نه ما متعرض خداى شما مى شويم و نه شما متعرض خداى ما و در واقع ما را با شما كارى نيست. » معناى اين سخن آن است كه اگر چه ما عاشقيم، ولى فعلاً در عشق خود كفار را نيز به رسميت مى شناسيم و از آنان برائت نمى جوئيم! گرايش تدريجى دينداران به همكارى با كفار نيز بر اساس برداشت مادى دينداران از همين نياز مشترك است و همين است اشتباه بنيادين آنان. ريشه گفت وگوى تمدن ها يا بر اساس نفى برائت است كه دينداران خداى خود و كفار نيز دنياى خود را بپرستند و يا بر پايه پرستش مشترك و نياز مادى مشترك است. بنابراين در صورت همكارى با كفار، ملاك، «پرستش مشترك» است و در صورت سازش و تفاهم، «انكار برائت».


برخى از دينداران، برائت از كفار را محدود و منحصر در امور معنوى دانسته- و مى گويند: « وقتى دشمنان خدا را لعن مى كنى و در مقابل بر اولياى الهى درود مى فرستى، اين كار را به خوبى به انجام برسان؛ چرا كه اين امر، نوعى ارتباط معنوى است و با امور مادى دنيا متفاوت است!- و در برابر، همكارى و سازش با كفار را به دليل نياز مشترك معنوى صحيح مى دانند. سخن طرفداران اين باور اين است: «در مباحات مطلق نه جاى خداپرستى است و نه جاى دنيا پرستى». شايد بتوان اين گونه اعتقاد را شبيه همان منطقه الفراغ در فقه دانست كه برخى از فقها قائل به آن هستند.


در پاسخ به اين سخن بايد گفت كه در موضوع برپايى و تبليغ دين، مديريت بر امورى همچون «اطلاع رسانى» و «توسعه ادبيات و اختيارات اجتماعى» مسئله اى بسيار ضرورى است؛ چرا كه در غير اين صورت، موضوعات اصلى مورد اهتمام (برپايى و تبليغ دين و ولايت) رو به اضمحلال و نابودى خواهند رفت. از سوى ديگر نيز بر اين باوريم كه اگر اين مديريت در فقه «فردى» باشد، سبب سلب اختيار ديگران خواهد شد.





۳- طرح نسبيت گرايى الهى در مقابل نسبيت گرايى مادى


در مقابل نسبيت گرايى مادى، نسبيت گرايى الهى قرار دارد كه محور آن توسعه اخلاق الهى و ابزارش نيز، توسعه حضور و آزادى- كه البته آن هم باقيد الهى است- مى باشد. توسعه آزادى را مى توان به سه گونه معنا كرد:


۱- آزادى فردى


۲- آزادى كلان در نظام موازنه


۳- آزادى مكتب يا آرمان و حضور در تكامل جريان آن آرمان


«آزادى مكتب»، به معناى افزايش اختيارات جامعه الهى در برابر مكاتب مادى است. همين نكته، عيناً بايد در باب «اطلاع» هم رعايت شود؛ به اين معنا كه همچنان كه توسعه فرهنگى امرى ضرورى بوده و توجه ويژه اى نيز بايد به آن مبذول شود، توسعه ادبيات جامعه الهى و كارآمدتر كردن آن نسبت به ادبيات جامعه كفار نيز بايد در كنار آن رعايت گردد؛ علاوه بر آن همگان نيز بايد در توليد اجتماعى ادبيات الهى حضور داشته و سهيم باشند.


شايد بتوان توسعه اقتصادى را نيز در همين چارچوب تفسير و معنا كرد؛ به اين مضمون كه در جامعه الهى اگر چه ممكن است كه ارضاى شهوات- به معناى پاسخگويى و ارضاى روز افزون نيازهاى مادى- وجود نداشته باشد، اما قطعاً در كنار آن و به طور مرتب، ابزار تأثير تولى و ولايت اجتماعى نيز توسعه مى يابد. به عبارت ديگر، به موازات افزايش امكان ريسك و خطر پذيرى در سيستم توسعه اقتصادى الهى، تأثير ابزار آن نيز افزايش مى يابد. به عنوان مثال، هنگامى كه جامعه كفار دست به ساخت و توليد انواع بمب و سلاح هاى كشتار جمعى مى زند، جامعه الهى نيز دست به كار توليد ابزارى مى شود كه سلاح هاى آنان را نابود و خنثى كند. يعنى همواره به دنبال قوى تر و مؤثرتر كردن ابزار خود است؛ به گونه اى كه دشمن از حمله به جامعه الهى واهمه داشته باشد.


در غرب به دليل حاكميت نسبيت گرايى مادى، تعريف متفاوتى از اخلاق و معنويت نسبت به جامعه الهى توسط نظريه پردازان آنان ارائه مى گردد. آنها در پاسخ به انتقاد به افول اخلاق و معنويت در غرب، نظم بسيار دقيق آن را پيش مى كشند. همچنين پاسخشان در برابر اتهام «دوست نداشتن هيچ چيزى توسط غربى ها»، متفاوت بودن نوع دوست داشتن آنها به خاطر متفاوت بودن نوع لذايذ و ابتهاجاتشان است.


اين در حالى است كه نسبيت گرايى الهى در برابر نسبيت گرايى مادى غربى ها، مدعى برترى فرد به فرد تمامى فاكتور هاى خود در برابر گزينه هاى آنان است؛ چرا كه انگيزش جامعه الهى، دادن وعده سير انسان ها به سوى جهانى است كه در آن تنازع و نابودى راهى ندارد؛ افزون بر آن كه ايثار نيز اين انگيزش را رشد مى دهد. به عبارت ديگر، «آزادى، آگاهى و ايثار» در جامعه الهى و اسلامى غير از خودكامگى اى است كه در جامعه مادى وجود دارد.


ممكن است كه پذيرش اين گونه تحليل از مدرنيته بسيار سخت باشد. اما به هر حال اگر بخواهيم تحليلمان را از مدرنيته، خلاصه و جمع بندى كنيم، بايد گفت كه در نظام مدرنيته، توليد مفاهيم حسى آن بر عهده دستگاه توليد بوده، توزيع «اختيار و وظيفه» براى به كارگيرى اين مفاهيم حسى را دستگاه توزيع و فرهنگ سازى محصولات و رشد و ارتقاى سيستم نياز و ارضا نيز بر عهده دستگاه هاى مصرف است، يعنى محصولات مدرنيته هم مصرف سازى و هم ارضاى آن را متكفل هستند. پس از زمينه سازى اين امور است كه مدرنيته بر ادبيات (كه مجارى ذهن و حس را به دست دارد)، هنر، منطق و رسانه هاى جمعى ( به عنوان ابزار مدرنيته) تأثير گذاشته و تحقير و تجليل را به گونه اى در دست مى گيرد كه عواطف انسانى و اخلاقى تنها براى توسعه مادى مصرف شود. از اين روست كه مدرنيته، عالم ماده را «محور، معبد و معبود» خويش قرار داده است. در حالى كه اين مسئله براى بسيارى از مردم دنيا باور كردنى نيست؛ چرا كه روحيات، كارآمدى علمى و هويت اجتماعى آنها با اين امور گره خورده است. با پذيرفته شدن مدرنيته و ايجاد بستر توسط آن براى انسان ها، گويى انسان ها به نوعى «تبدل» دچار گشته و در همان مدرنيته به مصرف مى رسند. ايجاد اين شرايط است كه مردم دنيا را به اين باور مى رساند كه: «اصل اعتقاد به خدا ناشى از واژگونى اقتصادى و يا جهالت است»!


اگر چه الگوى مطلوب در نسبيت گرايى الهى، هيچ نقطه مشتركى با نسبيت گرايى مادى ندارد و نيز جامعه الهى براى تحقق اين الگوى مطلوب خود در تنگناست، اما عده اى بر اين باورند كه براى برون رفت از اين تنگنا، مى توان از عناصر الگوهاى ديگر نيز بهره برد. به عنوان نمونه در حوزه معيشت، الگوى جامعه الهى و جامعه مادى بسيار نزديك به هم هستند و تنها در معنويت است كه اين الگوها از هم مفارق مى شوند. لذا مى توان اين الگوى معنوى را با الگوى اقتصادى غرب تركيب كرد تا مدرنيته اسلامى ايجاد گردد. به طور مثال، در مدرنيته اسلامى ساعت از آن جهت كه زمان نماز و عبادت را نشان مى دهد قابل پذيرش است و همين مسئله مى تواند، الگوى توسعه ساعت قرار بگيرد!


اما اين گونه راه حل ها نه جامعه اسلامى را به الگوى مطلوب رهنمون است و نه مى توان راه برون رفت از تنگنا و اضطرار باشد.


«وصلى الله على سيدنا محمد وآله الطاهرين».






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 236]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن