تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805664089




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تعامل عقل و دين


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: تاريخ سير عقل در غرب تا آغاز عصر نوزايي تا حدي با تاريخ عقل در عالم اسلام مشابه بوده، گرچه تفاوتهاي آشكاري را هم ميتوان بين آنها مشاهده كرد.

با اين حال، تاريخ جديد عقل در غرب، سيري متفاوت با آنچه در گذشته بوده، داشته است؛ اگرچه عدهاي عقل مدرن را سير اجتنابناپذير كليت عقل غربي دانستهاند.

عقل جديد (در غرب) خودبنياد و خودآيين بوده و از هر مرجع بيروني استقلال دارد و به واقع، خود ارجاع است. اين مسئله، تفاوت آشكاري با مفهوم عقل در معارف اسلام و بهويژه تشيع دارد. شناخت اين نقاط اختلاف و تضاد از جمله مهمترين راهكارهاي موجود در شكاف مابين سنت و مدرنيته است. مطلب حاضر باتوجه به نكته اخير به تبيين اين اختلاف پرداخته است.

مدرنيته يا تجدد، پديدهاي بشري و غيرديني است. بشري بودن آن بهدليل ابتناي آن بر اداره خردورزانه انسان غربي است و غيرديني بودن آن نيز بهدليل معطوف نبودنش بر دين است. بحث ما در اين گفتار به اين مسئله باز ميگردد كه انديشه شيعي بر پايه آموزههاي اعتقادياش چه نسبت و تفسيري از مدرنيته دارد. تا وقتي وجه بشري و غيرديني بودن تجدد معلوم نشود، دستيابي به پاسخ دقيق و بنيادين ممكن نيست.

خطاب بحث را به مهمترين ركن مدرنيته، يعني عقلانيت متوجه ساخته و مسئله اساسي (تعيين نسبت و تفسير) را پيرامون همين موضوع طرح ميكنيم. رايجترين تيپشناسي عقلگرايي در اغلب مباحث و گفتوگوهاي مدرن مبتني بر ديدگاههاي جامعهشناختي است اما در اينجا از افق فلسفي به اين موضوع توجه ميشود. بهنظر ميرسد، تحقيقات فيلسوفان مسلمان در فلسفه اسلامي كمك زيادي در اين بحث به ما خواهد كرد.


تيپشناسي فلسفي

بحث «اعتبارات ماهيه» در فلسفه اسلامي از جمله مباحث مهم درباره ماهيت چيزهاست. فاعل شناسايي ممكن است ماهيت اشيا را به 3 صورت ذيل در نظر آورد:

1. ماهيت به شرط شيء؛ 2. ماهيت به شرط لا؛ 3. ماهيت لا به شرط

قسم اول از اعتبارات سهگانه ماهيت را «ماهيت مخلوطه» (همراه منضّم با شيء ديگر)، قسم دوم را «ماهيت مجرده» (جدا شده و مجرد از شيء ديگر يا غيرمنضّم با شيء ديگر)، قسم سوم را «ماهيت مطلقه» (رها و فارغ از مقيد بودن يا نبودن با شيء ديگر) مينامند. البته ملاحظه نفس ماهيت، قطع نظر از امر خارجي، «لابشرط» است، زيرا ماهيت در مقام ذات مشروط به بودن يا نبودن چيزي نيست. از اين رو، ماهيت در مقام ذات را «ماهيت مهمله» نيز مينامند. شكل ديگري از «ماهيت لابشرط» نيز قابل تصور است و آن ملاحظه ماهيت با آن اعتبارات سهگانه است. در اين صورت، ماهيت مقسَم... براي تقسيمات سهگانه است، از اين رو، به آن «ماهيت لا بشرط مقسَمي» گفته ميشود. پس لابشرط بدون ماهيت در 3 حالت خواهد بود:

1. ماهيت مهمله؛ 2. ماهيت مقسَمي؛ 3. ماهيت قسمي

اكنون به كمك اين بحث فلسفي سراغ عقلانيت يا همان عقل مدرن رفته و نوع اعتبار آن را معلوم ساخته تا بعد نسبت و تبيين شيعي با آن معلوم شود. پرسش فلسفي آن است كه عقل مدرن مطابق با كدام يك از اعتبارات سهگانه ماهيت است؟ به عبارت ديگر، عقل و خرد در انديشه غربي با كدام اعتبار سهگانه ماهيت تعين و تشخص پيدا كرده است؟ براي تعيين نوع اعتبار ماهوي عقل مدرن، بايد ابتدا آن امر ديگر را مشخص كرد. عقل مدرن در نسبت با چه امر خارج از ذات متعلق به يكي از اعتبارات سهگانه ماهيت قرار گرفته است؟ در اينجا، مراد از آن امر ديگر، دين به مفهوم عام آن (خدا، رسول خدا، وحي، شريعت و آخرت) است. نيز عقل در انديشه مدرن در نسبت با دين وحياني بر مبناي كدام يك از اعتبارات سهگانه تعريف شده و عينيت يافته است؟


اعتبار عقل در انديشه مدرن

بهنظر ميآيد كه عقلانيت در انديشه غربي نسبت به امر دين، «به شرط لا» اعتبار شده است. در دوره قرون وسطا و پيش از رنسانس، عقل همراه با دين و عقلانيت توأم با ديانت اعتبار شده بود. عقلانيت منضّم با دين معتبر بود. از قرن چهارم ميلادي تا 4 و 5 سده پيش، قاعده آوگوستينوسي بر سراسر اروپاي مسيحي سيادت و شهرت داشت كه «فهم پاداش ايمان است، لذا در پي آن مباش كه بفهمي تا ايمان آوري بلكه ايمان بياور تا بفهمي». (1) مطابق اين قاعده، واقعيت عيني عقل، همراه بودن آن با دين است. عقلانيتِ توأم با ايمان و باور ديني است كه واقعيت پيدا كرده است. چنين وضعي از عقلانيت در قرون وسطاي مسيحي همان اعتبار «بشرط شيء» عقل است. واقعيت عقل مقيد با دين اعتبار شده است.

موضع انديشه مدرن دقيقاً در تعارض با اين تفكر قرون وسطا و روگرداني كامل از آن است. گسستن از قيد دين و مرجعيت ديني به روحيهاي مسلط بر انديشهورزان اروپا تبديل شده بود. زمزمههاي اوليه تعارض با روح تفكر قرون وسطا، نفي مرجعيت ديني و تأكيد بر پيروي دين از عقل بود، از اينرو بود كه «آزادي و قبول مسئوليت با هدايت عقل به جاي تسليم مطلق در مقابل اراده خدا نشست و رفته رفته بحث جسورانه و تفكر آزاد جاي ايمان را گرفت». (2)

اكنون جاذبههاي آسماني نامتناهي جاي خود را به چشماندازهاي زميني متناهي سپرده است. بهتدريج كه موقعيت و جايگاه عقلي به مثابه يگانه مرجع و معيار سنجش چيزها تثبيت شده بود، موضع انتقادي نسبت به سنتهاي ديني شدت پيدا كرده بود. گرچه بسياري از عقلگرايان بهوجود خدا معترف بودند ولي وحي را انكار ميكردند(3).

در نتيجه سرچشمه اصلي ارتباط با خدا به فراموشي سپرده شد. از آن پس عقلگرايان مذهبي «در جستوجوي يك دين اخلاقي صرف بودند كه از اسرار مافوق عقلي خالي باشد». آنان بر اين باور بودند كه تنها با نيروي عقل و بدون كمك آسماني ميتوان يك زندگي اخلاقي داشت و اين نظريه اساسي اومانيستها بود. (4)

عقلگرايي افراطي به همراه پيشرفتهاي چشمگير علمي حس استقلال و اعتماد به نفس انسان غربي را تشديد كرد و بر اين عقيده كه تنها با نيروي عقل ميتوان به مقصود رسيد، تأكيد ميشد. گرچه فرانسيس بيكن در آغاز عصر جديد، دين را مانع فلسفه طبيعي و جزو بتهاي چهارگانه تلقي نكرده بود و اين مانعيتِ ديني را به «سادگي و بياحتياطي بعضي اشخاص» نسبت داده است(5) اما در قرن نوزدهم، ضديت با علم و خرد از ناحيه معرفت ديني و از جانب خود دين تلقي ميشد، از اين رو، الحاد بهتدريج به فرهنگ و باور غالب تبديل شد. قرن بيستم بهشدت قرن قبلي بر طبل الحاد نميكوبد و بيشتر سعي دارد در موضع شكاكيت يا به تعبيري «در منطقه وسيع تاريك و روشن و معتدل بين ديانت و لاادريگري زندگي كند». گرايشي كه نسبت به جماعت ملحدين و لاادريون بيشتر است و به طبقه روشنفكر تعلّق دارد، ليكن روحيه دينستيزي و تصور ناسازگاري علم و دين توسط همين گروهها بر جامعه غربي غلبه كرده است.

در واقع، شمار چنين انسانهايي، بسيار بيشتر از ملحدين متعهد و لاادريون صريح است. اين گروه اخير به طبقه روشنفكرتر جامعه تعلق دارد اما افكار آنان، بخشي از ويژگيهاي نگرشي شده است كه در همه اجزاي جامعه جديد غربي رسوخ يافته است. اين تصور كه بين علم و دين ناسازگاري وجود دارد ـ كه محور اصلي انسانگرايي است ـ تا فراسوي طبقه خودِ انسانگراها گسترش يافته است.

علم با اعتبار فراوان، بر آمده از منافع عملي فناوري و قدرت سحرگونه پر مهابتي كه متخصصان را فرا گرفته است، اقتدار و مرجعيتي يافته كه تصور ميرود اعتبار دين را كنار بزند. از نظر بسياري از جوانان، اين تصويري است كه وضع رايج تمدن ما عرضه كرده است، از اين رو اگرچه لاادريون و ملحدين آشكار نسبتاً معدود بوده و هستند ولي تأثير و نفوذ تفكر آنان چشمگير بوده است. (6) بنابراين، عقل و عقلانيت در دنياي جديد غربي نسبت به امر دين و وحي، «بشرط لا» اعتبار شده است. دين در عقلانيت جديد، موضوع تحقيق است، نه شريك تحقيق. با مشاركت دين سراغ شناخت عالم نميروند.

عقل مدرن، در راه شناسايي چيزها تنها بهخود متكي است و به چيزي وراي توانايي خود اعتقاد ندارد. مفهوم «فرديت» در انديشه غربي همين است؛ اثبات و تأكيد بر توانايي ذهني خود و نفي هر گونه شريك معرفتي. عقل مدرن خود بنياد است و در تأسيس خود به غير از توانايي عقلاني خود به چيز ديگري تكيه نميكند.


اعتبار عقل در انديشه شيعي

همين درك فلسفي از عقلانيت مدرن را ميتوان در تفكر شيعي پي گرفت. در مذهب شيعي، عقل و خردورزي چگونه اعتبار شده است؟ آيا به مانند انديشه مدرن، «بشرط لا» أخذ شده است يا اعتبار ديگري در كار است؟ آيا در تفكر شيعي، عقلانيت به اعتبار ناسازگاري و تعارض با دين لحاظ شده يا خير؟ پيداست كه با چنين دركي ميتوان نسبت ميان تشيع و مدرنيته را در موضوع عقلانيت معلوم ساخت.

از مجموعه روايات شيعي معلوم ميشود كه عنصر عقل و خردورزي، برخلاف انديشه مدرن، «بشرط شيء» أخذ شده است. عقل پديدهاي همراه با دين است و عقلانيت توأمان با ديانت به شمار ميآيد؛ زيرا كنش عقلاني بدون ديانت شكل نميگيرد. عقل خود را مشروط به دين كرده است و هيچ گامي را بدون همراهي دين برنميدارد. عقل در برخي روايات ملاك و معيار ثواب و عقاب آدميان است(7) زيرا عقل خطاب امر و نهي خداوند است.

در روايت ديگري از امام صادق، عقل وسيله عبوديت و وسيلهاي براي به دست آوردن بهشت است(8) از اين منظر، خردي كه ابزاري براي بندگي نباشد اساساً خرد نيست. چنين نيرويي شبهعقل است، نه خود عقل. در روايتي از رسول خدا نقل شده كه فرمود: فرداي قيامت، درجاتِ بندگان خدا و دستيابي ايشان به قرب و نزديكي پروردگار به اندازه خردهاي ايشان است. (9)

پس بندگي راستين آدميان را بايد در حوزه عقلانيت آنان تحقيق كرد. هر اندازه خردورزي افراد عميقتر باشد، ساحت معنوي و عبوديت آنان ژرفتر خواهد بود.

در روايتي از امام كاظم، فلسفه وجودي عقل در انسان، خارج كردن مؤمنين از ظلمت به روشنايي است. هرگاه آدمي ايمان به خدا پيدا كرد، تحت ولايت الهي قرار ميگيرد. آنگاه، خرد مأمور خارج كردن او از ظلمت به روشنايي است. (10) در اين معنا، ايمان شرط «فعالسازي» عقل است نه شرط فهميدن.

از روايت از رسول خدا چنين برداشت ميشود كه هيچ بخشي از خير نيست كه به غيرعقل ادراك شود. (11) درك تمام خير با عقل است و چون دين حق خير محض است، درك آن تنها با عقل ممكن است. پس با فقدان عقل، برخورداري از دين و ديانت ميسر نميشود. روايت ديگري از رسول خدا بر نقش ابزاري بودن خرد براي مؤمن مسلمان اشاره دارد، (12) و ابزار مؤمن براي درك حقيقت دين، عقل است.

نتيجه كلي از اين چند فقره روايت آن است كه عقل در تفسير شيعي نهفقط تعارضي با دين ندارد كه ملازم با آن است. عقل نه تنها مدرك دين است كه وسيلهاي براي عبوديت است. بنابراين، عقل در اسلام از منظر تفكر شيعي و به شرط شيء اعتبار شده است لذا يك مسلمان نميتواند عقل بدون دين و عقلانيت بدون ديانت را اعتبار كند.


نتيجهگيري

اكنون با توجه به تقريري كه از ماهيت عقل و عقلانيت در دو دستگاه فكري تشيع و مدرنيته ارائه شد، ميتوان رشته سخن را به مسئله اين گفتار عطف كرد و پاسخ روشني به آن داد. گفته شد در انديشه مدرن، عقل در تعامل و برقراري نسبت با دين، «بشرط لا» اعتبار شده است؛ يعني عقل به وصف ناسازگاري و تعارض با دين لحاظ شده است. برخلاف انديشه شيعي كه خِرد بهگونهاي سازگار و ملازم با دين أخذ شده است؛ يعني اعتبار عقل در تفكر شيعي، «بشرط شيء» است. پس، با دو اعتبار كاملاً متضاد روبهرو هستيم. اعتبار «بشرط لا» و اعتبار «بشرط شيء» با يكديگر تعارض دارند و در يكجا با هم جمع نميشوند.

گرچه به موجب جايزالخطا بودن انسان، فرض عدول از اعتبار «بشرط لا»يي محتمل است ليكن در حال حاضر هيچ نشانهاي از وقوع چنين احتمالي در انديشه مدرن ديده نميشود بلكه اعتبار «بشرط لا»يي به ميزان غوطهوري انسان مدرن در دنياگرايي، ثبات و شدت بيش از پيش پيدا ميكند. فرض عدول در جانب تفكر شيعي نيز به طريق اولي ممتنع است زيرا گفتار معصوم جايز الخطا نيست و «قطعي الصدق» است. هرگونه عدول از اعتبار معصوم توسط عالم شيعي، اجتهاد در مقابل نص تلقي شده و او را از مدار تفكر شيعي خارج ميسازد. پس نسبت ميان تشيع و مدرنيته از حيث اعتبار عقلانيت، تمانع باقي خواهد ماند. هيچكدام با فرض اعتبار ديگري به موضوع عقل و عقلانيت نگاه نميكند.

البته بايد به اين نكته توجه داشت كه نفي اعتبار لزوماً به معناي نفي متعلق اعتبار نيست زيرا متعلق اعتبار وجود مستقلي دارد. ايده دمكراسي از طريق معتبر پديد آمده است. ليكن اين ايده از هنگام تولد وجود مستقلي پيدا كرده است زيرا هر معتبِر ديگري ميتواند مردمسالاري حتي بهگونهاي غيراز اعتبار اول، اعتبار كند. براين اساس، وقتي در تفكر شيعي عقلانيت مدرن انكار ميشود، هرگز به معناي نفي خِرد و خِردورزي نيست بلكه مقصود انكار اعتبار مدرنيتي عقلانيت (بشرط لايي عقل) است. عقل در تفكر شيعي نيز معتبر است ليكن به نحو «به شرط شيء» اعتبار شده است.

وقتي اعتباري خاص از جانب يك ديدگاه و مكتب مورد انكار و نفي واقع ميشود تصور نفي واقعيت آن اعتبار نيست. مقصود اين نيست كه وجود عيني يا ذهني آن اعتبار نفي شود. با اين نفي خواستار عدماستمرار وجودي آن اعتبار ميتوان شد ولي نميتوان واقعيت كنوني آن را نفي كرد بلكه اين نفي ناظر به حقانيت و مشروعيت آن اعتبار است.

چنان كه از روايات ياد شده بر ميآيد، عقل مخلوق اول خداوند سبحان است و اول معتبِر هستي بخش هم اوست. خداوند متعال هم اول مخلوقش را «به شرط شيء»اي اعتبار كرد. پس هر گونه اعتباري خلاف اعتبار الهي باطل است. تمام اهتمام معصومين در توضيح مقام عقل در اسلام، بيان اعتبار الهي عقلانيت و عدممشروعيت و بطلان اعتبار غيرالهي آن است. انسان، بايد عقل را موافق با مشيت و اراده الهي اعتبار كند.


پينوشتها:

1- اتين ژيلسون، عقل و وحي در قرون وسطي، ترجمه شهرام پازوكي، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، چ اول، 1371، ص10.

2- هرمن رندال، سير تكاملي عقل نوين، ترجمة ابوالقاسم پاينده، انتشارات علمي و فرهنگي، چ دوم، 1376، ج اول، ص136.

3- همان، ص317.

4- همان، ص315.

5- سكس كامنيز و رابرت ان. لينزكات، فلسفه علمي، گروه مترجمان، كتابهاي جيبي، چ سوم، 1352، ج اول، ص150.

6- نينيان اسمارت، تجربه ديني بشر، ترجمه محمد محمدرضايي و ابوالفضل محمودي، نشر سمت، چ اول، 1383، ج2، ص365.

7- ابيجعفر، محمد كليني، الاصول الكافي، دار الأضواء، بيروت، چ اول، 1405هـ. ق، ج1، ص10، ح اول.

8- همان، ص11، ح3.

9- الحياه، ج1، ص77.

10- محمد رضا حكيمي، محمد حكيمي، علي حكيمي، الحياه، ترجمه احمد آرام، ج1، انتشارات دليل ما، چ ششم، 1382، ص83.

11- همان، ص77.

12- همان، ص77.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 320]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن