تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نماز، از آيين‏هاى دين است و رضاى پروردگار، در آن است. و آن راه پيامبران است. ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804060961




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

وجود حقیقت هاى ثابت از نگاه درون‏دینى


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: چکیده:
رشد علوم تجربى در غرب این باور را به وجود آورد که تمام معارف و روشهاى تحصیل آن باید محدود به معارف و روشهاى علوم تجربى شود که از آن به علم زدگى یا علم باورى تعبیر مى‏شود. از آثار این باور اعتقاد به تغییر مداوم در تمام دانشها است که از نظر این مقاله با نگرش دین در تعارض مى‏باشد; زیرا دین امور تغییرناپذیر و ثابتى را به رسمیت‏شناخته و معتقد است که انسان نیز قدرت دسترسى به این معارف را دارد. بنابراین ادعاى این که حقیقت ثابت وجود ندارد سخنى نادرست است.
با رشد علوم تجربى در سده‏هاى هفدهم و هیجدهم، که خود معلول پاره‏اى عوامل فکرى و فرهنگى بود و نتایج‏حاصل از آن که عمده‏ترین آنها، رفاه مادى و تسلط بر طبیعت‏بود، باور جدیدى در تفکر غربى پدید آمد که از آن تعبیر به علم‏زدگى یا علم‏باورى (1) مى‏شود. به نظر آنها انقلاب علمى که از زمان کشفیات گالیله و نیوتن رو به رشد گذاشته بود هنوز به قدر کافى در دیگر حوزه‏ها بخصوص اندیشه اجتماعى، سیاسى و اخلاقى و مذهبى جذب نشده بود.
علم تجربى که به دلیل توفیقات و کامیابیهایش احساس اقتدار مى‏کرد، دیگر روشهاى فکرى را که نمى‏توانستند با کامیابیهاى علم تجربى رقابت کنند به مبارزه مى‏طلبید.
«جریانات غالب تفکر مدرن، ریاضیات و علم تجربى را مورد تحسین قرار داد، چرا که به نظر آنها این دو علم تاثیرگذارترین و مفیدترین نمونه‏هاى بشرى مى‏باشند» .(2)
این باور جدید (علم زدگى) اعتقادات جدیدى را به دنبال داشت که به نظر مى‏رسد یکى از آنها که ویژگى مهم علم تجربى نیز مى‏باشد عدم ثبات در معرفت و تغییر مداوم آن است. و چون رشد علوم تجربى، با مدرن شدن جهان غرب ارتباط نزدیکى دارد، بسیارى از متفکران ویژگى دنیاى مدرن و جهان غرب را در تحولات دائمى مى‏دانند. «عصرى که اشکال حقوقى، آفرینشهاى مادى و معنوى، دانش و اعتقادات خود را بمثابه جریاناتى سیال، گذرا، متغیر، غیر ثابت و قطعى تلقى مى‏کند» . (3) بر این اساس برخى گفته‏اند:
بارزترین خصلت دوران جدید نیاز به تغییر مداوم است. (4)
با این تحلیل بدیهى است که چنین تفکرى که تغییر و تحول دائمى را ارزش مى‏داند در مقابل دین قرار بگیرد، چرا که دین امورى ثابت را پذیرفته است و تغییر را فى نفسه ملاک ارزش نمى‏داند، و بدین جهت‏برخى از متفکران، مدرنیسم را در مقابل دین قرار داده و آن را از اصول تغییر ناپذیر جدا و بریده مى‏دانند. (5) برخى دیگر معتقدند که:
«میان روحیه مذهبى، بمعنى صریح واژه و روحیه متجدد، جز تضاد و تباین لاینحل هیچ گونه ارتباط دیگرى نمى‏تواند وجود داشته باشد...روحیه متجدد...ذاتا مخالف مذهب است‏» . (6)
دلیل آن هم روشن است چون ملاک تفکر تجربى، بشرى بودن تمام معارف است، و هنگامى که معارف تماما بشرى شوند دیگر اصل ثابت و لایتغیر وجود نخواهد داشت. (7)
اما گروهى که از طرفى علم زده هستند، و از طرفى مدعى نجات دین مى‏باشند، به جاى این که دین را در مقابل مدرنیسم و علم زدگى قرار داده و این دو را نفى کنند، سعى نموده‏اند تا دین را مدرن کنند، بر این اساس مى‏گویند:
هیچ حقیقت ثابتى وجود ندارد، حتى در دست پیامبران و ائمه نیز حقیقت ثابت نیست. (8)
البته سخن این افراد مطلب جدیدى نیست، در غرب نیز این سخن سالیان پیش مطرح گردید و هنوز هم تکرار مى‏شود. براى مثال دو نمونه از این سخنان را یادآور مى‏شویم.
«پى‏یر بیل (9) فکر حقیقت مطلق را که از راه وحى مى‏آید رها کرد و مفهوم علمى حقیقت را گرفت که معتقد بود به تدریج‏شناخته مى‏شود» . (10)
«استدلال امروزى از روادارى دینى بر مبناى این شناخت استوار است که دین امرى انسانى تاریخى و گونه‏گون و همواره در تغییر است. حقیقت وحیانى مطلق و دست نخورده‏اى که مردم گذشته باور داشتند دیگر نمى‏تواند وجود داشته باشد» . (11)
پس از بیان این مقدمه دو مطلب را به طور مختصر مورد بررسى قرار مى‏دهیم:
الف) آیا از نظر دین حقیقت ثابت وجود دارد؟
ب) در صورت مثبت‏بودن پاسخ آیا این حقیقت ثابت‏براى انسانها قابل دسترسى است‏یا نه؟ (12)
الف) وجود حقیقتهاى ثابت
به نظر ما دین مدعى حقیقتهاى ثابت‏بوده و خود برخى از آنها را معرفى کرده است، که ذیلا به پاره‏اى از آنها اشاره مى‏نمائیم.
1- در تفکر تجربى و تجربه‏زده، انسان موجودى متغیر و تاریخى است و نمى‏توان براى وى امر ثابتى در نظر گرفت. از نظر این تفکر انسان در طول تاریخ تغییر مى‏کند و این تغییر رو به پیشرفت است، از این رو دین هم باید پابه‏پاى انسان تغییر کند و در نتیجه هیچ اصل ثابتى در دین وجود نخواهد داشت. اما تفکر دینى در مقابل این نگرش قرار دارد و مدعى است که انسان فطرتى ثابت دارد که در طول زمان تغییر نمى‏کند و خلقت وى نیز بر اساس همین فطرت است.
«فطرة الله التى فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله‏» . (13)
گذشته از فطرت، انسان طبیعتى ثابت دارد (14) که در طول زمان تغییر نمى‏کند، چون جزء لاینفک انسان است. قرآن به پاره‏اى از آنها اشاره نموده است:
- «ان الانسان خلق هلوعا» (15) (به راستى که انسان سخت آزمند و بى‏تاب خلق شده است.) - «خلق الانسان ضعیفا» . (16) (انسان نا توان آفریده شده است.) - «ان الانسان لیطغى ان راه استغنى‏» . (17) (انسان آنگاه که خود را بى‏نیاز ببیند طغیان مى‏کند.) این آیات و مانند اینها نشان مى‏دهند که از نظر قرآن انسان طبیعت ثابتى دارد و بر اساس همین فطرت و طبیعت ثابت‏خداوند حقائق ثابتى را در مورد انسان بیان مى‏کند، که جهت اختصار به ذکر دو نمونه اکتفا مى‏کنیم:
- «و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون‏» . (18) (هر کس خست‏خود را نگه دارد (و انفاق کند) رستگار خواهد شد.) - «قد افلح من تزکى و ذکر اسم ربه فصلى‏» . (19)
(آن کس که خود را تزکیه نمود و خداوند را یاد کرد و نماز بپاى داشت‏به تحقیق رستگار خواهد شد.) این قبیل احکام و حقایق را که خداوند در ارتباط با انسان بیان مى‏کند تغییرپذیر نیست، و بین انفاق کردن و دور کردن صفت‏خساست و رستگارى رابطه ثابت وجود دارد و نیز بین رستگارى و تزکیه نفس چنین است.
2- اما در باب بایدها و نبایدها، از نظر قرآن چون انسان فطرت و طبیعت ثابتى دارد بسیارى از بایدها و نبایدهاى وى نیز ثابت است (20) و از این رو در مواردى تصریح مى‏کند که از ابتدا این حکم وجود داشته است مانند:
«کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم لعلکم تتقون‏» . (21)
یعنى: بر شما روزه واجب شد، چنان که بر گذشتگان شما نیز واجب بود، شاید پرهیزکار شوید.
و یا در مورد نماز و زکات بیان مى‏کند که این حکم در دین حضرت موسى (22) و حضرت عیسى (23) نیز وجود داشته است.
و یا در باره قصاص، خطابش را متوجه هر انسان صاحب خرد نموده و مى‏فرماید:
«و لکم فى القصاص حیوة یا اولى الالباب‏» . (24)
(اى صاحبان خرد براى شما در قصاص حیات وجود دارد)، بدین جهت مى‏فرماید که این حکم در دین حضرت موسى هم وجود داشته است. (25) و شاید بدین خاطر، معصومین (ع) فرموده‏اند:
«حلال محمد حلال ابدا الى یوم القیامة و حرامه حرام ابدا الى یوم القیامة لا یکون غیره و لا یجى‏ء غیره‏» . (26)
یعنى: حلال حضرت محمد (ص) براى همیشه، تا روز قیامت‏حلال است و حرام ایشان نیز براى همیشه تا روز قیامت‏حرام است، غیر از این نیست و غیر از این (حکم دیگرى) نمى‏آید.
3- یکى دیگر از حقایق ثابت و غیر قابل تغییر مورد تاکید قرآن و دین، «سنن الهى‏» است. از نظر قرآن سنن الهى غیر قابل تغییرند و بر این مطلب پاى‏مى‏فشارد که: «ولن تجد لسنة الله تبدیلا» . (27) و «لن تجد لسنة الله تحویلا» (28) و «لا تجد لسنتنا تحویلا» . (29)
بر اساس این آیات شریفه، در سنتهاى خداوند هیچ گونه تغییر و تحولى راه ندارد.
ب) قابلیت دسترسى به حقیقتهاى ثابت
حال به بررسى سؤال دوم خواهیم پرداخت و آن این که آیا این حقایق ثابت که دین و قرآن معرفى کرده‏اند براى انسان قابل شناختن است و یا این که دست انسان از معرفت‏به این حقایق کوتاه است؟ در این مورد نیز دین مدعى فهم و شناخت انسان در باب حقایقى است که خود دین معرفى کرده است; یعنى حقایقى که از طریق وحى به انسان مى‏رسد.
براى اثبات ادعاى خود پاره‏اى از شواهد قرآنى را بیان مى‏کنیم.
1- قرآن در باب شناخت‏برخى مومنین را «موقنین‏» مى‏داند; یعنى کسانى که به مرحله یقین رسیده‏اند و نسبت‏به واقعیتهایى براى آنان یقین حاصل شده است و هیچ شک و احتمال خلافى در آن نمى‏دهند; مثلا در باره آخرت مى‏فرماید: الذین...بالاخرة هم یوقنون. (30) متقین کسانى‏اند که به آخرت یقین دارند و در پاره‏اى موارد خطاب قرآن به افراد داراى یقین است: «قد بینا الایات لقوم یوقنون‏» . (31) (ما آیات را براى اهل یقین روشن نمودیم.) و یا مى‏فرماید: «من احسن من الله حکما لقوم یوقنون‏» . (32) چه کسى نزد اهل یقین براى حکم دادن شایسته‏تر از خداوند است.
این تعابیر نشان مى‏دهد که افرادى داراى یقینند در غیر این صورت خطابات قرآن به این افراد لغو خواهد بود.
با این بیان بخوبى مشخص مى‏شود که از نظر قرآن انسانها مى‏توانند حد اقل به حقایق ثابتى که دین معرفى کرده است‏به یقین برسند و نمى‏توان فرض نمود که فردى به حقیقتى شناخت‏یقینى داشته باشد اما این شناخت ثابت نباشد و تغییر کند.
ممکن است این سؤال مطرح شود که لازمه تغییر شناخت، ابطال شناخت قبلى نیست‏بلکه در بعضى موارد، شناخت کاملتر مى‏شود چنان که گفته مى‏شود یقین داراى مراتبى است، و در عین یقین، شناخت ثابت نخواهیم داشت.
اما به نظر مى‏رسد تکامل شناخت و مراتب داشتن یقین، شناخت ثابت را نفى نمى‏کند چرا که تکامل در شناخت‏به معناى اضافه شدن یک شناخت‏به شناخت قبل و در نتیجه پیدا شدن یقینى بیشتر مى‏باشد براى روشن شدن این مطلب مثالى را بیان مى‏کنیم; فرض کنید شخصى از دور چیزى را مشاهده مى‏کند و پس از نزدیک شدن مى‏فهمد که آن شى‏ء جسمانى حرکت مى‏کند، سپس مى‏فهمد که انسان است و بعد از نزدیکتر شدن درمى‏یابد که این انسان سفید پوست است; و پس از معاشرت با او شناختش بیشتر شده و صفاتى را در باره او کشف مى‏کند و...
در این مثال شناختهاى ثابتى وجود دارد در عین این که یقین شخص نسبت‏به آن شى‏ء افزایش یافته است. بنابراین تکامل شناخت همواره بدین معنا نیست که شناختهاى شخص تغییر کند بلکه مى‏توان تکامل شناخت را همراه با شناختهایى ثابت فرض نمود.
نظیر این بیان را نیز علامه طباطبایى (ره) در باره بطون قرآن آورده‏اند. (33)
2- گذشته از مساله یقین، آیا مى‏توان تصور نمود که خداوند براى انسانها دین فرستاده باشد و در آن، راه سعادت و کمال وى را بیان نموده باشد (چنان که گذشت طبق فرض در این راه حقایق ثابتى نیز بیان شده است)، اما انسانها به این حقایق که دین بیان نموده است و براى سعادت آنها ضرورى است دسترسى نداشته باشند، چرا که نمى‏توانند به این حقایق شناخت پیدا کنند؟ ! آیا در این صورت ارسال رسل و فرستادن دین کار لغوى نخواهد بود؟ !
3- علاوه بر تمام این مطالب و براى تایید سخنان قبل، قرآن در دو موضع خطاب به مردم مى‏فرماید:
«و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون‏» . (34)
«علمکم ما لم تکونوا تعلمون‏» . (35)
یعنى: ما مطلبى را به شما تعلیم دادیم که هر گز خودتان به آن نمى‏رسیدید، حال چگونه قرآن، مدعى تعلیم ما است در حالى که طبق ادعاى عدم حقیقت ثابت نباید علم پیدا کنیم.
اگر گفته شود علمى که قرآن به انسانها تعلیم داده است قابل تغییر مى‏باشد، در پاسخ مى‏گوییم که اگر تمام معارف انسان در حال تغییر است و تعلیم قرآن و دین نیز تغییر مى‏کند، این سؤال مطرح مى‏شود که در صورت تغییر چه کسى علم جدیدى به انسانها مى‏دهد (علمى که براى وى لازم است و خود وى نمى‏تواند به آن برسد) در حالى که وحى منقطع گردیده و دست ما از آن علمى که خودمان توان فراگیرى آن را نداریم کوتاه گشته است.مضافا این که این تعلیم قرآن بى‏فایده مى‏شود، چون تنها به گروهى در زمان خاصى تعلق گرفته است و دیگران از آن بهره‏اى ندارند.
در پایان، این نکته را یادآور مى‏شویم که نباید دین را با روش تجربى شناخت; زیرا منابع و روش شناخت دین متفاوت از روش علم تجربى است و خلط بین این دو نابودى دین را به دنبال خواهد داشت. (36)
بیان مطلب آن که فهم هر دانشى از طریق روشهاى مربوط به آن علم میسر است و اگر علمى را با روش غیر متناسب با آن، مورد بررسى قرار دهیم شناخت صحیحى نسبت‏به آن علم بدست نخواهیم آورد; مثلا اگر بخواهیم با روش آزمایش و در آزمایشگاه، قوانین ریاضى را کشف نماییم یقینا به خطا رفته‏ایم و نه تنها هیچ گونه دانش ریاضى بدست نخواهیم آورد بلکه به جهت‏به‏کاربردن روش ناصحیح قوانین ریاضى را هم منکر خواهیم شد. شناخت دین نیز روش خود را دارد و این روش را باید از خود دین و کسى که دین را آورده سؤال نمود بنابراین به دو نکته باید توجه نمود نکته اول آن که شناخت دین و معرفت دینى نیز مانند هر معرفت دیگرى روش خاص خود را دارد و به‏کاربردن روشهاى غیر متناسب با آن، انسان را به شناخت دینى رهنمون نمى‏سازد و چه بسا موجب انکار حقایق دینى شود. نکته دوم این که روشهاى شناخت دین را باید از درون خود دین بدست آورد چرا که تنها آن که دین را فرستاده مى‏داند که با چه روشى باید حقایق دین را بدست آورد. و دین مانند علوم بشرى نیست که خود انسان بتواند ابزار شناختش را بدست آورد چرا که دین حقیقتى وحیانى است. و به همین دلیل ابزار شناخت آن نیز باید از طریق وحى بیان شود از این رو علامه طباطبایى مى‏فرمایند:
«یگانه ماخذى که دین آسمانى اسلام به آن اتکا دارد، همانا قرآن کریم است...و قرآن کریم در تعلیمات خود براى رسیدن و درک نمودن مقاصد دینى و معارف اسلامى، سه راه در دسترس پیروان خود قرار داده، به ایشان نشان مى‏دهد که ظواهر دینى و حجت عقلى و درک معنوى از راه اخلاص و بندگى است‏» . (37)
نکته آخر آن که اینگونه نیست که همه احکام دینى ثابت‏باشند و هیچ گونه تغییرى فرض نداشته باشد بلکه تغییرات در دین بر اساس امور ثابت و لایتغیر مى‏باشد و آنچه ما به شدت آن را نفى مى‏کنیم تغییر در همه معارف دینى است که برخى مدعى آن هستند.
پى‏نوشت‏ها:
1) "Scientism"
2) Introduction to continental philosophy p.p.13-14
3) نوذرى، مدرنیته و مدرنیسم، چاپ اول، انتشارات نقش جهان، 1379، ص‏27
4) رنه گنون، بحران دنیاى متجدد، ترجمه دکتر دهشیرى، ص‏53
5) Nasr, Seyyed Hossein, Traditional Islam in the Modern World, p. 98.
6) رنه گنون، پیشین، ص‏150- 149.
7) Nasr, Seyyed Hossein, op.cit. p.101.
8) مقصود فراستخواه، مجله توانا، شهریور77.
9) متفکر فرانسوى قرن هفدهم.
10) جان هرمن رندال، سیر تکامل عقل نوین، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمى فرهنگى، 1376، ص‏415.
11) دان کیوبیت، دریاى ایمان، ترجمه حسن کامشاد، تهران، طرح نو، 1376، ص‏207.
12) در این بررسى نحوه استدلال درون‏دینى است و استدلالهاى برون‏دینى را به فرصتى دیگر موکول مى‏کنیم.
13) روم/30
14) البته برخى فطرت و طبیعت انسان را یکى مى‏دانند اما شاید با نگاهى دقیقتر این دو تفاوت داشته باشند.
15) معارج/19.
16) نساء/28.
17) علق/ 6و7.
18) حشر/9 و تغابن/16.
19) اعلى/14و15.
20) البته احکامى هم وجود داشته که در شرایط خاصى وضع و سپس نسخ شده است که از ابتدا موقتى بودن آنها مشخص بوده است.
21) بقره/183.
22) مائده/12.
23) مریم/31.
24) بقره/79.
25) مائده/45.
26) مرحوم کلینى، اصول کافى، ج‏1، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1363، ص‏58.
27) فتح/23.
28) فاطر/43.
29) اسراء/77.
30) بقره/4 و نمل/3.
31) بقره/118.
32) مائده/50.
33) ر.ک.، شیعه در اسلام، علامه طباطبائى، دفتر انتشارات اسلامى، 1376، صص‏90- 86.
34) بقره/151.
35) بقره/239.
36) براى مطالعه بیشتر ر.ک. علامه محمد حسین طباطبائى، المیزان، ج‏1، مقدمه، و شیعه در اسلام، بخش دوم، تفکر مذهبى.
37) علامه محمد حسین طباطبایى، پیشین، صص‏78- 77.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 162]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن