محبوبترینها
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکتهای مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه میتوانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدلهای [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1804060961
![archive](https://vazeh.com/images/2archive.jpg)
![نمایش مجدد: وجود حقیقت هاى ثابت از نگاه دروندینى refresh](https://vazeh.com/images/refresh.gif)
وجود حقیقت هاى ثابت از نگاه دروندینى
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: چکیده:
رشد علوم تجربى در غرب این باور را به وجود آورد که تمام معارف و روشهاى تحصیل آن باید محدود به معارف و روشهاى علوم تجربى شود که از آن به علم زدگى یا علم باورى تعبیر مىشود. از آثار این باور اعتقاد به تغییر مداوم در تمام دانشها است که از نظر این مقاله با نگرش دین در تعارض مىباشد; زیرا دین امور تغییرناپذیر و ثابتى را به رسمیتشناخته و معتقد است که انسان نیز قدرت دسترسى به این معارف را دارد. بنابراین ادعاى این که حقیقت ثابت وجود ندارد سخنى نادرست است.
با رشد علوم تجربى در سدههاى هفدهم و هیجدهم، که خود معلول پارهاى عوامل فکرى و فرهنگى بود و نتایجحاصل از آن که عمدهترین آنها، رفاه مادى و تسلط بر طبیعتبود، باور جدیدى در تفکر غربى پدید آمد که از آن تعبیر به علمزدگى یا علمباورى (1) مىشود. به نظر آنها انقلاب علمى که از زمان کشفیات گالیله و نیوتن رو به رشد گذاشته بود هنوز به قدر کافى در دیگر حوزهها بخصوص اندیشه اجتماعى، سیاسى و اخلاقى و مذهبى جذب نشده بود.
علم تجربى که به دلیل توفیقات و کامیابیهایش احساس اقتدار مىکرد، دیگر روشهاى فکرى را که نمىتوانستند با کامیابیهاى علم تجربى رقابت کنند به مبارزه مىطلبید.
«جریانات غالب تفکر مدرن، ریاضیات و علم تجربى را مورد تحسین قرار داد، چرا که به نظر آنها این دو علم تاثیرگذارترین و مفیدترین نمونههاى بشرى مىباشند» .(2)
این باور جدید (علم زدگى) اعتقادات جدیدى را به دنبال داشت که به نظر مىرسد یکى از آنها که ویژگى مهم علم تجربى نیز مىباشد عدم ثبات در معرفت و تغییر مداوم آن است. و چون رشد علوم تجربى، با مدرن شدن جهان غرب ارتباط نزدیکى دارد، بسیارى از متفکران ویژگى دنیاى مدرن و جهان غرب را در تحولات دائمى مىدانند. «عصرى که اشکال حقوقى، آفرینشهاى مادى و معنوى، دانش و اعتقادات خود را بمثابه جریاناتى سیال، گذرا، متغیر، غیر ثابت و قطعى تلقى مىکند» . (3) بر این اساس برخى گفتهاند:
بارزترین خصلت دوران جدید نیاز به تغییر مداوم است. (4)
با این تحلیل بدیهى است که چنین تفکرى که تغییر و تحول دائمى را ارزش مىداند در مقابل دین قرار بگیرد، چرا که دین امورى ثابت را پذیرفته است و تغییر را فى نفسه ملاک ارزش نمىداند، و بدین جهتبرخى از متفکران، مدرنیسم را در مقابل دین قرار داده و آن را از اصول تغییر ناپذیر جدا و بریده مىدانند. (5) برخى دیگر معتقدند که:
«میان روحیه مذهبى، بمعنى صریح واژه و روحیه متجدد، جز تضاد و تباین لاینحل هیچ گونه ارتباط دیگرى نمىتواند وجود داشته باشد...روحیه متجدد...ذاتا مخالف مذهب است» . (6)
دلیل آن هم روشن است چون ملاک تفکر تجربى، بشرى بودن تمام معارف است، و هنگامى که معارف تماما بشرى شوند دیگر اصل ثابت و لایتغیر وجود نخواهد داشت. (7)
اما گروهى که از طرفى علم زده هستند، و از طرفى مدعى نجات دین مىباشند، به جاى این که دین را در مقابل مدرنیسم و علم زدگى قرار داده و این دو را نفى کنند، سعى نمودهاند تا دین را مدرن کنند، بر این اساس مىگویند:
هیچ حقیقت ثابتى وجود ندارد، حتى در دست پیامبران و ائمه نیز حقیقت ثابت نیست. (8)
البته سخن این افراد مطلب جدیدى نیست، در غرب نیز این سخن سالیان پیش مطرح گردید و هنوز هم تکرار مىشود. براى مثال دو نمونه از این سخنان را یادآور مىشویم.
«پىیر بیل (9) فکر حقیقت مطلق را که از راه وحى مىآید رها کرد و مفهوم علمى حقیقت را گرفت که معتقد بود به تدریجشناخته مىشود» . (10)
«استدلال امروزى از روادارى دینى بر مبناى این شناخت استوار است که دین امرى انسانى تاریخى و گونهگون و همواره در تغییر است. حقیقت وحیانى مطلق و دست نخوردهاى که مردم گذشته باور داشتند دیگر نمىتواند وجود داشته باشد» . (11)
پس از بیان این مقدمه دو مطلب را به طور مختصر مورد بررسى قرار مىدهیم:
الف) آیا از نظر دین حقیقت ثابت وجود دارد؟
ب) در صورت مثبتبودن پاسخ آیا این حقیقت ثابتبراى انسانها قابل دسترسى استیا نه؟ (12)
الف) وجود حقیقتهاى ثابت
به نظر ما دین مدعى حقیقتهاى ثابتبوده و خود برخى از آنها را معرفى کرده است، که ذیلا به پارهاى از آنها اشاره مىنمائیم.
1- در تفکر تجربى و تجربهزده، انسان موجودى متغیر و تاریخى است و نمىتوان براى وى امر ثابتى در نظر گرفت. از نظر این تفکر انسان در طول تاریخ تغییر مىکند و این تغییر رو به پیشرفت است، از این رو دین هم باید پابهپاى انسان تغییر کند و در نتیجه هیچ اصل ثابتى در دین وجود نخواهد داشت. اما تفکر دینى در مقابل این نگرش قرار دارد و مدعى است که انسان فطرتى ثابت دارد که در طول زمان تغییر نمىکند و خلقت وى نیز بر اساس همین فطرت است.
«فطرة الله التى فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله» . (13)
گذشته از فطرت، انسان طبیعتى ثابت دارد (14) که در طول زمان تغییر نمىکند، چون جزء لاینفک انسان است. قرآن به پارهاى از آنها اشاره نموده است:
- «ان الانسان خلق هلوعا» (15) (به راستى که انسان سخت آزمند و بىتاب خلق شده است.) - «خلق الانسان ضعیفا» . (16) (انسان نا توان آفریده شده است.) - «ان الانسان لیطغى ان راه استغنى» . (17) (انسان آنگاه که خود را بىنیاز ببیند طغیان مىکند.) این آیات و مانند اینها نشان مىدهند که از نظر قرآن انسان طبیعت ثابتى دارد و بر اساس همین فطرت و طبیعت ثابتخداوند حقائق ثابتى را در مورد انسان بیان مىکند، که جهت اختصار به ذکر دو نمونه اکتفا مىکنیم:
- «و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون» . (18) (هر کس خستخود را نگه دارد (و انفاق کند) رستگار خواهد شد.) - «قد افلح من تزکى و ذکر اسم ربه فصلى» . (19)
(آن کس که خود را تزکیه نمود و خداوند را یاد کرد و نماز بپاى داشتبه تحقیق رستگار خواهد شد.) این قبیل احکام و حقایق را که خداوند در ارتباط با انسان بیان مىکند تغییرپذیر نیست، و بین انفاق کردن و دور کردن صفتخساست و رستگارى رابطه ثابت وجود دارد و نیز بین رستگارى و تزکیه نفس چنین است.
2- اما در باب بایدها و نبایدها، از نظر قرآن چون انسان فطرت و طبیعت ثابتى دارد بسیارى از بایدها و نبایدهاى وى نیز ثابت است (20) و از این رو در مواردى تصریح مىکند که از ابتدا این حکم وجود داشته است مانند:
«کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم لعلکم تتقون» . (21)
یعنى: بر شما روزه واجب شد، چنان که بر گذشتگان شما نیز واجب بود، شاید پرهیزکار شوید.
و یا در مورد نماز و زکات بیان مىکند که این حکم در دین حضرت موسى (22) و حضرت عیسى (23) نیز وجود داشته است.
و یا در باره قصاص، خطابش را متوجه هر انسان صاحب خرد نموده و مىفرماید:
«و لکم فى القصاص حیوة یا اولى الالباب» . (24)
(اى صاحبان خرد براى شما در قصاص حیات وجود دارد)، بدین جهت مىفرماید که این حکم در دین حضرت موسى هم وجود داشته است. (25) و شاید بدین خاطر، معصومین (ع) فرمودهاند:
«حلال محمد حلال ابدا الى یوم القیامة و حرامه حرام ابدا الى یوم القیامة لا یکون غیره و لا یجىء غیره» . (26)
یعنى: حلال حضرت محمد (ص) براى همیشه، تا روز قیامتحلال است و حرام ایشان نیز براى همیشه تا روز قیامتحرام است، غیر از این نیست و غیر از این (حکم دیگرى) نمىآید.
3- یکى دیگر از حقایق ثابت و غیر قابل تغییر مورد تاکید قرآن و دین، «سنن الهى» است. از نظر قرآن سنن الهى غیر قابل تغییرند و بر این مطلب پاىمىفشارد که: «ولن تجد لسنة الله تبدیلا» . (27) و «لن تجد لسنة الله تحویلا» (28) و «لا تجد لسنتنا تحویلا» . (29)
بر اساس این آیات شریفه، در سنتهاى خداوند هیچ گونه تغییر و تحولى راه ندارد.
ب) قابلیت دسترسى به حقیقتهاى ثابت
حال به بررسى سؤال دوم خواهیم پرداخت و آن این که آیا این حقایق ثابت که دین و قرآن معرفى کردهاند براى انسان قابل شناختن است و یا این که دست انسان از معرفتبه این حقایق کوتاه است؟ در این مورد نیز دین مدعى فهم و شناخت انسان در باب حقایقى است که خود دین معرفى کرده است; یعنى حقایقى که از طریق وحى به انسان مىرسد.
براى اثبات ادعاى خود پارهاى از شواهد قرآنى را بیان مىکنیم.
1- قرآن در باب شناختبرخى مومنین را «موقنین» مىداند; یعنى کسانى که به مرحله یقین رسیدهاند و نسبتبه واقعیتهایى براى آنان یقین حاصل شده است و هیچ شک و احتمال خلافى در آن نمىدهند; مثلا در باره آخرت مىفرماید: الذین...بالاخرة هم یوقنون. (30) متقین کسانىاند که به آخرت یقین دارند و در پارهاى موارد خطاب قرآن به افراد داراى یقین است: «قد بینا الایات لقوم یوقنون» . (31) (ما آیات را براى اهل یقین روشن نمودیم.) و یا مىفرماید: «من احسن من الله حکما لقوم یوقنون» . (32) چه کسى نزد اهل یقین براى حکم دادن شایستهتر از خداوند است.
این تعابیر نشان مىدهد که افرادى داراى یقینند در غیر این صورت خطابات قرآن به این افراد لغو خواهد بود.
با این بیان بخوبى مشخص مىشود که از نظر قرآن انسانها مىتوانند حد اقل به حقایق ثابتى که دین معرفى کرده استبه یقین برسند و نمىتوان فرض نمود که فردى به حقیقتى شناختیقینى داشته باشد اما این شناخت ثابت نباشد و تغییر کند.
ممکن است این سؤال مطرح شود که لازمه تغییر شناخت، ابطال شناخت قبلى نیستبلکه در بعضى موارد، شناخت کاملتر مىشود چنان که گفته مىشود یقین داراى مراتبى است، و در عین یقین، شناخت ثابت نخواهیم داشت.
اما به نظر مىرسد تکامل شناخت و مراتب داشتن یقین، شناخت ثابت را نفى نمىکند چرا که تکامل در شناختبه معناى اضافه شدن یک شناختبه شناخت قبل و در نتیجه پیدا شدن یقینى بیشتر مىباشد براى روشن شدن این مطلب مثالى را بیان مىکنیم; فرض کنید شخصى از دور چیزى را مشاهده مىکند و پس از نزدیک شدن مىفهمد که آن شىء جسمانى حرکت مىکند، سپس مىفهمد که انسان است و بعد از نزدیکتر شدن درمىیابد که این انسان سفید پوست است; و پس از معاشرت با او شناختش بیشتر شده و صفاتى را در باره او کشف مىکند و...
در این مثال شناختهاى ثابتى وجود دارد در عین این که یقین شخص نسبتبه آن شىء افزایش یافته است. بنابراین تکامل شناخت همواره بدین معنا نیست که شناختهاى شخص تغییر کند بلکه مىتوان تکامل شناخت را همراه با شناختهایى ثابت فرض نمود.
نظیر این بیان را نیز علامه طباطبایى (ره) در باره بطون قرآن آوردهاند. (33)
2- گذشته از مساله یقین، آیا مىتوان تصور نمود که خداوند براى انسانها دین فرستاده باشد و در آن، راه سعادت و کمال وى را بیان نموده باشد (چنان که گذشت طبق فرض در این راه حقایق ثابتى نیز بیان شده است)، اما انسانها به این حقایق که دین بیان نموده است و براى سعادت آنها ضرورى است دسترسى نداشته باشند، چرا که نمىتوانند به این حقایق شناخت پیدا کنند؟ ! آیا در این صورت ارسال رسل و فرستادن دین کار لغوى نخواهد بود؟ !
3- علاوه بر تمام این مطالب و براى تایید سخنان قبل، قرآن در دو موضع خطاب به مردم مىفرماید:
«و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون» . (34)
«علمکم ما لم تکونوا تعلمون» . (35)
یعنى: ما مطلبى را به شما تعلیم دادیم که هر گز خودتان به آن نمىرسیدید، حال چگونه قرآن، مدعى تعلیم ما است در حالى که طبق ادعاى عدم حقیقت ثابت نباید علم پیدا کنیم.
اگر گفته شود علمى که قرآن به انسانها تعلیم داده است قابل تغییر مىباشد، در پاسخ مىگوییم که اگر تمام معارف انسان در حال تغییر است و تعلیم قرآن و دین نیز تغییر مىکند، این سؤال مطرح مىشود که در صورت تغییر چه کسى علم جدیدى به انسانها مىدهد (علمى که براى وى لازم است و خود وى نمىتواند به آن برسد) در حالى که وحى منقطع گردیده و دست ما از آن علمى که خودمان توان فراگیرى آن را نداریم کوتاه گشته است.مضافا این که این تعلیم قرآن بىفایده مىشود، چون تنها به گروهى در زمان خاصى تعلق گرفته است و دیگران از آن بهرهاى ندارند.
در پایان، این نکته را یادآور مىشویم که نباید دین را با روش تجربى شناخت; زیرا منابع و روش شناخت دین متفاوت از روش علم تجربى است و خلط بین این دو نابودى دین را به دنبال خواهد داشت. (36)
بیان مطلب آن که فهم هر دانشى از طریق روشهاى مربوط به آن علم میسر است و اگر علمى را با روش غیر متناسب با آن، مورد بررسى قرار دهیم شناخت صحیحى نسبتبه آن علم بدست نخواهیم آورد; مثلا اگر بخواهیم با روش آزمایش و در آزمایشگاه، قوانین ریاضى را کشف نماییم یقینا به خطا رفتهایم و نه تنها هیچ گونه دانش ریاضى بدست نخواهیم آورد بلکه به جهتبهکاربردن روش ناصحیح قوانین ریاضى را هم منکر خواهیم شد. شناخت دین نیز روش خود را دارد و این روش را باید از خود دین و کسى که دین را آورده سؤال نمود بنابراین به دو نکته باید توجه نمود نکته اول آن که شناخت دین و معرفت دینى نیز مانند هر معرفت دیگرى روش خاص خود را دارد و بهکاربردن روشهاى غیر متناسب با آن، انسان را به شناخت دینى رهنمون نمىسازد و چه بسا موجب انکار حقایق دینى شود. نکته دوم این که روشهاى شناخت دین را باید از درون خود دین بدست آورد چرا که تنها آن که دین را فرستاده مىداند که با چه روشى باید حقایق دین را بدست آورد. و دین مانند علوم بشرى نیست که خود انسان بتواند ابزار شناختش را بدست آورد چرا که دین حقیقتى وحیانى است. و به همین دلیل ابزار شناخت آن نیز باید از طریق وحى بیان شود از این رو علامه طباطبایى مىفرمایند:
«یگانه ماخذى که دین آسمانى اسلام به آن اتکا دارد، همانا قرآن کریم است...و قرآن کریم در تعلیمات خود براى رسیدن و درک نمودن مقاصد دینى و معارف اسلامى، سه راه در دسترس پیروان خود قرار داده، به ایشان نشان مىدهد که ظواهر دینى و حجت عقلى و درک معنوى از راه اخلاص و بندگى است» . (37)
نکته آخر آن که اینگونه نیست که همه احکام دینى ثابتباشند و هیچ گونه تغییرى فرض نداشته باشد بلکه تغییرات در دین بر اساس امور ثابت و لایتغیر مىباشد و آنچه ما به شدت آن را نفى مىکنیم تغییر در همه معارف دینى است که برخى مدعى آن هستند.
پىنوشتها:
1) "Scientism"
2) Introduction to continental philosophy p.p.13-14
3) نوذرى، مدرنیته و مدرنیسم، چاپ اول، انتشارات نقش جهان، 1379، ص27
4) رنه گنون، بحران دنیاى متجدد، ترجمه دکتر دهشیرى، ص53
5) Nasr, Seyyed Hossein, Traditional Islam in the Modern World, p. 98.
6) رنه گنون، پیشین، ص150- 149.
7) Nasr, Seyyed Hossein, op.cit. p.101.
8) مقصود فراستخواه، مجله توانا، شهریور77.
9) متفکر فرانسوى قرن هفدهم.
10) جان هرمن رندال، سیر تکامل عقل نوین، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمى فرهنگى، 1376، ص415.
11) دان کیوبیت، دریاى ایمان، ترجمه حسن کامشاد، تهران، طرح نو، 1376، ص207.
12) در این بررسى نحوه استدلال دروندینى است و استدلالهاى بروندینى را به فرصتى دیگر موکول مىکنیم.
13) روم/30
14) البته برخى فطرت و طبیعت انسان را یکى مىدانند اما شاید با نگاهى دقیقتر این دو تفاوت داشته باشند.
15) معارج/19.
16) نساء/28.
17) علق/ 6و7.
18) حشر/9 و تغابن/16.
19) اعلى/14و15.
20) البته احکامى هم وجود داشته که در شرایط خاصى وضع و سپس نسخ شده است که از ابتدا موقتى بودن آنها مشخص بوده است.
21) بقره/183.
22) مائده/12.
23) مریم/31.
24) بقره/79.
25) مائده/45.
26) مرحوم کلینى، اصول کافى، ج1، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1363، ص58.
27) فتح/23.
28) فاطر/43.
29) اسراء/77.
30) بقره/4 و نمل/3.
31) بقره/118.
32) مائده/50.
33) ر.ک.، شیعه در اسلام، علامه طباطبائى، دفتر انتشارات اسلامى، 1376، صص90- 86.
34) بقره/151.
35) بقره/239.
36) براى مطالعه بیشتر ر.ک. علامه محمد حسین طباطبائى، المیزان، ج1، مقدمه، و شیعه در اسلام، بخش دوم، تفکر مذهبى.
37) علامه محمد حسین طباطبایى، پیشین، صص78- 77.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 162]
-
گوناگون
پربازدیدترینها