واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: جامعهشناسان كلاسیك قرن نوزدهم، هریك شیوه متمایزی به جامعه و علم جامعه و علم جامعهشناسی داشتهاند. رویكرد پوزیتویسیتی دوركیم، نگرش تفهمی ماكس وبر، رویكرد دیالكتیك ماركس و چشمانداز صورتگرای زیمل هریك منجر به پیدایش پارادایم خاصی در حوزه جامعهشناسی شده است. زیمل(1918-1858) در زمرهی جامعهشناسانی است كه به دلیل پرداختن به علوم و مباحث مختلف، با اقبالی كمتر از جامعهشناسان معاصرش در اروپا مواجه بود. وی را پیشگام و پایهگذار جامعهشناس صوری میدانیم. آنچه كه در آثار وی ظهور و بروز دارد و به عبارتی وی درصدد تفسیر و تبیین آن است، جامعهشناسی صوری است. جامعهشناسیای كه زیمل بنیان نهاد، توجه خاصی به فرم كنش اجتماعی دارد. از اینرو او را بنیانگذار جامعهشناسی صوری مینامند «مطابق جامعه شناسی صوری، تغییر كمّی اعضای گروه منجر به تغییرات كیفی در كنش متقابل افراد گروه میشود. او در جامعهشناسی خود بر رابطه متقابل فرد و جامعه نظر دارد. به عقیده زیمل، حیات فردی در یك دیالكتیك مداوم با صورتهای اجتماعی درگیر است و جامعه صورتی است با اهمیت روزافزون كه حیات انسانها را سازمان میدهد.»[1]
رویکرد زیمل به جامعهشناسی
زیمل در مباحث خود سه رویكرد عمده را در جامعهشناسی معرفی میكند:
1- جامعهشناسی عمومی؛ كه با تعلق به سطح میانی، به محصولات فرهنگی اجتماعی تاریخ انسان میپردازد. در این رویكرد، به اموری نظیر گروه، ساختار، تاریخ جوامع و فرهنگها، توجه خاصی صورت میگیرد؛
2- جامعهشناسی فلسفی؛ كه به سطح كلان تعلق دارد و موضوع آن، سرشت و طبیعت نوع بشری است.»[2]
3- جامعهشناسی صوری؛ كه تعلق به سطح خرد دارد و به تركیب متغیرهای روانی، با صورتهای تعامل، كه با انواع(types) افراد درگیر در تعامل، سر و كار دارد، میپردازد؛ نظیر مبادله، تضاد، رقابت، خسّت، ولخرجی، غریبه و ....
صورت و محتوا در جامعهشناسی صوری
«زیمل براین باور بود، كه هرگاه جامعهشناسی بخواهد موضوع خود را همه تعاملهای درون جامعه قرار بدهد، آنگاه جامعهشناسی دربرگیرنده چندین رشته علوم اجتماعی، نظیر علوم سیاسی، اقتصاد و ... میشود. لذا برای تعیین حیطه مستقل، در موضوع جامعهشناسی صوری، شكلهای جامعهپذیری و تعامل میان افراد را مبنای تجرید صورتهای جامعه در نظر گرفت.»[3]
این تمایز میان صورت و محتوا در اندیشه زیمل، حاكی از تأثیر سنّت كانت در فلسفه است؛ كه بر تمایز صورت و محتوا تكیه داشت. در واقع زیمل به تناظر علم هندسه كه با انتزاع شكل و صور اشیاء مادی از محتوای تشكیلدهنده آن تعریف میشود، علم جامعهشناسی را مطالعه جامعه، به لحاظ صور جامعهپذیری تعریف كرد. تا آنجا كه خود، میگوید: «اگر ما میتوانستیم كلیت شكلهای ممكن مناسبات اجتماعی را در سلسله مراتب و گوناگونیشان نشان دهیم، میتوانستیم دانش جامعه فینفسه را تكمیل كنیم.»[4]
منظور از محتوا در جامعهشناسی صوری زیمل، جنبههایی از زندگی انسانی است كه افراد را به سمت معاشرت با دیگران میكشاند؛ نظیر سوائق، اهداف و نیّات كنشگران. صورتها نیز، آن الگوهایی هستند، كه محتویات اجتماعی در قالب آنها نمود و بروز مییابند.
مبانی نظری زیمل
زیمل مبانی نظری خودش را اینگونه تشریح میكند؛ كه این مادّهی واقعیت نیست، كه به واقعیت هستی میبخشد؛ بلكه علاوه بر مادّه، عاملان دیگری نیز در كار است و آن "صورت" است. بنابراین صورت روابط انسانی مورد توجه او است. مفهوم صورت یا شكل برای زیمل، همان معنا را به ذهن متبادر میكند، كه مفهوم ساخت برای ساختگرایان. در ساختارگرایی، ساختار، بیانگر روابط پایدار میان نهادهای اجتماعی است؛ كه كلیت روابط اجتماعی براساس آن تنظیم شدهاند؛ لیكن در صورتگرایی، به عنوان نمودهای روابط فرایندها یا نقشهای اجتماعی، توجه میشود؛ كه قابل مشاهده در تكتك روابط هستند. نظامهای اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی را نمیتوان مستقیما مشاهده كرد؛ بلكه تنها قابل انتزاع از روابط میان اجزاء اجتماعی هستند؛ ولی رقابت، تضاد، موقعیت ولگرد یا غریبه را میتوان در اشخاص و روابط روزمره دید.[5]
اعداد و فاصله
برای فهم جامعهشناسی صوری زیمل، باید دو متغیر تحلیلی مهم به كار رفته در ساخت صور اجتماعی را شناخت. این متغیرها اعداد و فاصله هستند:
· «اعداد؛ بهترین استفادهای كه زیمل از مقوله ریاضی و اعداد در جامعهشناسی صوریاش نموده، مفهوم دوتایی و سهتایی اوست. به زعم وی با ورود عنصر سوم به یك گروه دو نفره، فراگردهای گوناگونی امكانپذیر میشود، كه پیش از این نمیتوانست اتفاق بیفتد. عنصر سوم میتواند نقش میانی و داور را ایفا كند و از بروز تنشها بكاهد؛ یا به عنوان شخصی ذینفع عمل کرده و از اختلاف دو عضو دیگر به نفع خویشتن بهرهبرداری كند و نیز میتواند نقش "تفرقه بینداز و حكومت كن" را ایفا نماید. یك گروه سه نفره، مسیرهای تازهای به روی كنشهای اجتماعی میگشاید. ضمن آنكه فرصتهایی را نیز محدود میكند.»[6]
· فاصله؛ در اندیشه زیمل، بُعد یا قرابت فاصله، عامل مؤثری در شكلگیری روابط اجتماعی است. توجه زیمل، روی فاصله بین عاملان و تغییراتی است كه برحسب آنكه مشاركتكنندگان از هم جدا باشند یا نزدیك، رخ میدهد. وی معتقد است، روابط مبتنی بر قرابت شدیدترند تا روابط مبتنی بر بعد یا فاصله دور. تنها دو شكل از روابط هستند كه فاصله روی آنها تأثیر ندارد؛ اولی روابطی كاملا غیرشخصی؛ مثل معاملات اقتصادی. دیگری روابطی كه متضمن شدت احساسات و عواطف است؛ مثل احساسات عمیق مذهبی یا روابط مبتنی بر عشق.
آنچه برای زیمل مهم است، سطح نیست؛ صورت است. كوزر بیان میكند، كه برای زیمل مهم نیست، دعوای بین زن و شوهر باشد یا دعوای دو كشور. زیمل از بحث اعداد خود در جامعهشناسی صوری، به این نتیجه میرسد، كه هرچه تعداد افراد بیشتر شود، نهایتاً بیاعتمادی بیشتر میشود. وی تا آنجا پیش میرود كه بحث تراژدی فرهنگی و پیچ و مهره شدن انسانها در كلانشهر را ذكر میكند؛ كه افراد در شهرها، نوعی احساس دلزدگی و بیاعتمادی دارند. این بیاعتمادی، مانع بروز آزادیها و فردیت افراد میشوند.[7]
[1]. كرایب، بان؛ نظریههای اجتماعی كلاسیك، شهناز مسمیپرست، تهران، آگاه، 1382، چاپ اول، ص119.
[2]. ریتزر، جورج؛ نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر، محسن ثلاثی، تهران، علمی، 1379، چاپ چهارم، ص147.
[3]. لوین، دونالدان؛ آینده بنیانگذاران جامعهشناسی، غلامعباس توسلی، تهران، مؤسس، چاپ دوم 1381، ص83، و فریزی، دیوید؛ جامعه، احمد تدین و شهین احمدی، تهران، آران، 1374، چاپ اول، ص75.
[4]. فریزی، دیوید؛ ص 81.
[5]. ابوالحسن تنهایی، حسین؛ درآمدی برمكاتب و نظریههای جامعهشناسی، گناباد، مرندیز، 1377، چاپ اول، ص326 و ترند، جاناتان اچ؛ پیدایش نظریه جامعهشناسی، عبدالعلی لهساییزاده، شیراز، فرهنگ، 1371، چاپ اول، ص204.
[6]. ریتزر، همان، ص 156، و كورز، لوئیس؛ زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، علمی، چاپ هفتم، 1377، ص 259-260.
[7]. زیمل، گئورک؛ كلانشهر و حیات ذهنی، یوسف اباذری، نامه علوم اجتماعی، بهار 1382،شماره سوم و كوزر؛ همان، ص262.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 94]