تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خانه هاى عنكبوتى كه در اتاق هاى شماست، لانه شياطين است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812776362




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سیمرغ در ادیان مختلف


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: حتماً تاكنون در فيلمها و داستانهاي تخيلي، جسته و گريخته با برخي از اين موجودات افسانه يي آشنايي پيدا كردهايد. مثلاً با نام سيمرغ. سيمرغ نه مختص شاهنامه و افسانههاي كهن ايراني بلكه در داستانهاي اسطورهيي ساير ملل نيز با تعابيري كم و بيش متفاوت روايت شده است. حتماً شما خوانندگان مجله در فيلم «داستان بيپايان»، شاهد درگيري «كمانگير» نوجوان قهرمان فيلم با گرگ سياهي كه سمبل نابودي است بودهايد.

يكي از اين موجودات افسانهيي همين گرگ سياهرنگ (معروف به انسان گرگنما) است كه بنا به روايات كهن، اين جانور، انساني بوده كه به هيبت يك گرگ تبديل شده است. در داستانهاي كهن ايراني اژدها موجودي است كه باعث بدبختي مردم ميشود. مثلاً آب را از سرچشمه ميبندد و نميگذارد كه به شهر برسد، و يا اژدها موجودي تعبير شده است كه هر روز به روستا آمده و تعدادي از جوانان روستا را بلعيده و ميرفته است.

هيچكس هم قادر نبوده وي را از بين ببرد و… در داستانهاي افسانهيي چين باستان، اژدها چنين تعبيري ندارد. اژدها نشان قدرت امپراتوري است، سمبل رحمت خداوند بر كشاورزان و فقراست. در بيشتر فيلمهاي ساخت چين، نشان سمبليك اژدها ديده ميشود. چينيها در جشنها و مراسم مذهبي و يا بالماسكهها از اين سمبل بيشترين استفاده را ميكنند تا بهنوعي آئينها و آداب و رسوم باستاني خود را بهنمايش گذاشته و زنده نگه دارند.

در داستانهاي افسانهيي ساير ملل نيز موجودات ديگري وجود دارند كه هر يك بيانگر تعابيري بودهاند كه خود بر زندگی اجتماعی، سنن ملي و حتي فرهنگ و ادبيات آن جامعه تأثير گذاشتهاند. در نوشتة های حاضر قصد داريم كه تعدادي از اين موجودات افسانهيي مانند سيمرغ، اژدها، اختاپوس دريايي، اسب بالدار، اسب شاخدار، شير پرنده، سگ نگهبان دنياي مردگان، زن شيرنشان، و انسان گرگنما را كه در فرهنگ بعضي ملل ـ با تفاوتهايي ـ مشترك بوده و يا در ميان مردم ساير كشورها خاص همان منطقة جغرافيايي بوده و بخشي از ادبيات و سنن ملي آن كشورها را سمبليزه ميكند معرفي كنيم.

سيمرغ ( Phoenix ) سيمرغ بيانگر فناناپذيري، رستاخيز و زندگي بعد از مرگ است. در اساطير يونان و مصر باستان سيمرغ با خداي خورشيد مترادف است. بنا بر عقيدة يونانيان، سيمرغ در سرزمين عربستان نزديك چشمهيي خنك زندگي ميكرد. هر سپيدهدمان، خدايان خورشيد ارابة خود را متوقف ميكرد تا به آواز زيباي اين پرنده كه در چشمهيي مشغول شناكردن بود گوش سپارد. در آن زمان فقط يك سيمرغ بود كه زندگي ميكرد. سيمرغ وقتي احساس كرد كه مرگش نزديك شده است آشيانهيي از چوب معطر فراهم كرد، آن را به آتش كشيد و سپس خود در ميان شعلههاي آتش فنا شد. سيمرغ جديدي از ميان هيمههاي آتش ظاهر شد. خاكستر سيمرغ فناشده را موميايي كرده و در داخل تخمي قرار داد و با صمغي آن را اندود و خود بهسمت شهر خورشيد پركشيد و تخم را در محراب خدايان خورشيد به وديعه گذاشت.

در اساطير مصر باستان معمولاً از پرندهيي بهنام حواصيل مترادف سيمرغ نام برده ميشود ولي در ادبيات كلاسيك، سيمرغ را مترادف با طاووس يا عقاب ميدانند. .

در چين باستان حدود 2800سال قبل از ميلاد مسيح، فوهسي امپراتور چين در دست نوشتهيي خاطرنشان كرده بود كه روزي يك پرندة عجيبي را ديده است كه اشاره به سيمرغ بود. وي علائمي شبيه حروف مورد استفادة زبان چيني بر روي نيمتنة اين پرنده مشاهده كرده بود و از همينجا بود كه منشأ خط زبان چيني را به خطوط منقوش بر روي اين پرنده نسبت ميدهند. بنا به عقيدة چينيها، سيمرغ نر و ماده هنگامي كه واقعة شگفتانگيزي براي خورشيد اتفاق ميافتد ظاهر ميشوند.

سيمرغ نر سمبل خورشيد و سيمرغ ماده سمبل ماه است. امپراتور هوانگدي در سال2678 قبل از ميلاد مسيح، در بيستمين سال حكومتش نوشت: ابرهاي درخشاني در آسمان ظاهر شدند، وقتي كه او سوار بر قايقي بر رودخانة Yuan Hoo حركت ميكرد در جايي كه به نقطة انشعاب با رودخانة Lu ميرسد دو سيمرغ نر و ماده را مشاهده ميكند. آنها از هيچ حشرهيي تغذيه نميكردند. از علفهاي موجود نيز استفاده نميكردند. تنها غذاي آنها قطرات شبنم بود. مدتي بعد آنها را ديد كه بر روي قرنيز سرسراي قصر خود آشيانه ساخته بودند. سيمرغ ماده با صداي آواز خوش سيمرغ نر به جست و خيز ميپرداخت. سيمرغ ماده رنگي همانند رنگينكمان داشت.

در افسانة ديگري از امپراتوران چين باستان آمده است: امپراتور وان خواب ديد كه در هالهيي از خورشيد و ماه پوشانده شده است. سيمرغي را بر قلة كوه K " e مشاهده كرد. ششمين روز از اولين ماه بهار بود. امتداد پنج ستاره در آسمان شهر Fang بههم ميپيوست. سپس سيمرغ نر و ماده بر روي آسمان پايتخت امپراتور وان ظاهر شدند كه نوشتهيي را بر منقار خود داشتند و روي آن نوشته شده بود امپراتور ين فاقد هرگونه اصول و عقايدي است و فقط سركوب و آشفتگي را در اين سرزمين حاكم كرده است. در جاي ديگري آمده است: امپراتور چينگ در باغ قصرش قدم ميزد. در كنار درختي نشست و مشغول نواختن عود گرديد. دو سيمرغ در كنارش ظاهر شدند. امپراتور اين واقعه را به فال نيك گرفت و در معبد Ho فريضة قرباني بهجا آورد. در افسانههاي چين باستان سيمرغ اتحاد بين دو امپراتور ين و يانگ را سمبليزه ميكند، يكي مظهر صلح و ديگر مظهر تفرقه.

چينيها بر اين عقيده بودند كه هر وقت كه امپراتور جديد بر تخت سلطنت جلوس ميكرد سيمرغ نيز همزمان ظاهر ميشد. خورشيد بالدار كه سمبل مصريان،آشوريان و بابليان است نيز از پرندة سيمرغ بهنام «پرندة خورشيد» الهام گرفته است.

مورخين يونان باستان چون هرودوت و ديودورس نوشتهاند كه روحانيون مصري با محاسبات رياضي بازگشت سيمرغ مصري كه بهنام Bennu شناخته ميشود را ثابت كردهاند. سيمرغ يك پرندة شگفتانگيز افسانهيي در منطقة عربستان بود. گفته ميشد كه سيمرغ جثهيي به اندازة عقاب و رنگي قرمز مايل به زرد داشت. پروبال طلايي او و آهنگ دلپذير صدايش شگفتي او را دوچندان كرده بود. آن زمان فقط يك سيمرغ در قيد حيات بود و داراي عمري طولاني كه محدودة عمرش به 500سال ميرسيد. هنگاميكه مرگ سيمرغ نزديك شد آشيانهيي از شاخههاي معطر براي خود ساخت، آنرا به آتش كشيد و خود در ميان آتش خودساخته سوخت. از ميان خاكستر سيمرغ سوخته و بنا به گفتة بعضي از منابع ديگر، از ميان شعلههاي آتش سيمرغ جديدي متولد شد. مصريان باستان سيمرغ را به آرزوهاي فناناپذيري نسبت ميدهند و اين فلسفه در تمدن آنها انگيزش قوياي را ايجاد كرد و نماد آن در سراسر مديترانه آن روزگار باستان گسترش يافت.

حوالي قرن اول ميلادي اسقف اعظم روم اولين مسيحي بود كه افسانة سيمرغ را بهعنوان نشانهيي از روز رستاخيز و زندگي پس از مرگ تعبير كرد. همچنين سيمرغ هميشه با روم جاويد و پايدار مقايسه ميگرديد و در سكههاي فرمانروايي روم باستان بهعنوان شهر ازلي ضرب ميشد.
در اساطير چين باستان سيمرغ سمبل حد اعلاي پرهيزگاري، اقبال، قدرت و خوشبختي است. سيمرغ براي چينيها پرندهيي است كه آزارش به كسي نميرسد. سمبل خاص ملكه است و فقط ملكه ميتواند لباسي كه سمبل سيمرغ روي آن هست بر تن كند. كسي كه از ي با نشان سيمرغ استفاده ميكند بدينمعني است كه وي فردي است با ارزشهاي اخلاقي والا و شخص مهمي بهشمار ميآمد. رنگ سيمرغ چيني را تركيبي از رنگهاي اصلي ـ مشكي، سفيد، قرمز، سبز، زرد ـ تشكيل ميداد.

در داستانهاي قديمي اروپائيان سيمرغ را به اينصورت توصيف كردهاند كه در بهشت در زير درخت دانش، بوتة گل رزي روئيده بود. از اولين بوتة گل رز پرندهيي متولد شد. پرواز او مانند تلألو نور بود، پرهاي بسيار زيبايي داشت، آوازش سحرانگيز بود. اما وقتي حوا ميوة درخت دانش را كند و متعاقباً بههمراه آدم از بهشت رانده شدند از شمشير يكي از فرشتگان آسماني شراره آتشي روي لانة اين پرنده افتاد و لانه را به آتش كشيد. پرنده خود در ميان شعلههاي آتش سوخت ولي از تخم قرمز رنگي كه در آشيانه بود پرندة جديدي به آسمان پر كشيد. اين پرنده سيمرغ نام گرفت.

سيمرغ هر 100سال يكبار خود را به آتش ميكشد. از آتش متولد ميشود و در آتش نيز براي تولد دوباره فنا ميشود. هر زمان فقط يك سيمرغ در جهان در قيد حيات است.

فردوسي در قسمتي از شاهنامه به زندگي پرفراز و نشيب خاندان سام ميپردازد. خانداني كه حكايتهاي زندگي آنان بزرگترين حماسهسرايي تاريخ است.

حال به داستان سيمرغ از زبان شاهنامه ميپردازي: سالهاي بسيار از ازدواج سام، آن يل نامدار گذشته بود اما او هنوز در شوق داشتن فرزند ميسوخت. همسر او نيز مشتاق فرزند نيكويي بود. آنان بسيار به درگاه خداوند راز و نياز كردند تا اينكه همسر سام متوجه شد باردار گشته است. پس سام ايزد يكتا را بسيار شكر گفت و از آن پس چشمانتظار فرزند بود تا چراغ خانهاش را روشن كند. با اين حال چه كسي از حكمت خداوند باخبر است؟






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 240]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن