تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع): مؤمن نه بدى مى كند و نه معذرت مى خواهد و منافق هر روز بدى مى كند و معذرت مى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826735766




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دهلاويه؛ قريه كوچكي با مردان بزرگ


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: دهلاويه؛ قريه كوچكي با مردان بزرگ خبرگزاري فارس: يك تكه خاك كوچك خدا، گمنام و بي هيچ سروصدايي در گوشه‌اي از اين سرزمين نزديكي‌هاي مرز غربي قرار داشت. اين تكه كوچك را كه روستاي «دهلاويه» نام دارد با مردماني زحمت‌كش و بردبار كه قوت لايموت خود را با عرق جبين از راه كشاورزي و دامداري به دست مي‌آوردند، كسي نمي‌شناخت. به گزارش خبرگزاري فارس، يك تكه خاك كوچك خدا، گمنام و بي هيچ سروصدايي در گوشه‌اي از اين سرزمين نزديكي‌هاي مرز غربي قرار داشت. اين تكه كوچك را كه روستاي «دهلاويه» نام دارد با مردماني زحمت‌كش و بردبار كه قوت لايموت خود را با عرق جبين از راه كشاورزي و دامداري به دست مي‌آوردند، كسي نمي‌شناخت. اهالي اين روستا هم هيچگاه گمان نمي‌كردند كه روستاي‌شان؛ دهلاويه يكي از سرشناس‌ترين روستاهاي ايران بشود، نامش در كتاب‌ها بيايد و ياد و خاطره يكي از مردان خوب خدا هميشه در گوش آن بپيچد و مردم ايران همه در دل‌شان نام دهلاويه را جاودانه كنند. اما امروز اين اتفاق افتاده است و دهلاويه كه در شمالغربي سوسنگرد و در كناره جاده بستان قرار دارد هم ميعادگاه عاشقان شده و هم محلي براي تجديد خاطره‌ها و يادبودها. *روز اشغال زماني كه بعثي‌ها دهلاويه را اشغال كردند تعدادي از سربازان ايراني را به اسارت درآوردند. فرمانده تانك عراقي كه خاكريزهاي دوم و سوم دهلاويه را به اشغال در آورده بود غافل از اين كه بي‌سيم او روي موج «اف . ام» ساكنان دهلاويه افتاده از مافوق خود دستور خواست تا با سربازان چه كند؟ و مافوق گفت: آنان سربازان {امام} خميني هستند؛ به زندگي‌شان پايان بده. و چقدر غمگين بودند مردماني كه اين سخنان را مي‌شنيدند. * دهلاويه در محاصره از ساعت 9 صبح 23 آبان 59 درگيري نابرابر بين سربازان ما و عراقي‌ها درگرفت. اين درگيري تا ساعت 6 بعد از ظهر ادامه داشت و منجر به شهيد شدن 20 نفر و زخمي شدن 20 ديگر شد. به خاظر نزديك شدن دشمن تنها 11 تن از شهدا به پشت جبهه يا سوسنگرد منتقل شدند. * چمران؛ چريك بزرگ وقتي خبر زخمي شدن چمران ميان بچه‌ها پيچيد اگر چه همه نگران دكتر بودند اما باز با تمام توان به دشمن يورش مي‌بردند تا انتقام چمران و چمران‌ها را بگيرند. با اين حملات سوسنگرد آزاد شد و چمران هم كه به بيمارستان انتقال داده شده بود كم كم به بهبودي رسيد. در اسفند 59 چمران براي ديدن امام به تهران رفت تا گزارشي از وقايع جنگ را به خدمت ايشان عرض كند. پس از اعلام رخدادها باز به مناطق باز مي‌گردد تا اينكه در 30 خرداد 60 با يك هواپيماي سي-‌130 در اهواز همه را جمع مي‌كند تا براي دهلاويه نقشه و طرحي نو در افكند. فرداي آن روز دكتر چمران به همراه حدادي راننده و سيد محمد مقدم‌پور به سوي دهلاويه حركت مي‌كنند. او مي‌رود تا به جاي شهيد رستمي؛ سيد محمد مقدم‌پور را به عنوان فرمانده جبهه دهلاويه معرفي كند. * روز شهادت چمران محمد‌پور و حدادي به خط مقدم جبهه دهلاويه مي‌رسند. بچه‌ها او را دوره مي‌كنند. چمران همه را مي‌بوسد و براي آن‌ها از شجاعت‌هاي ايرح رستمي مي‌گويد و اينكه خدا رستمي را دوست داشت و برد اگر ما را هم دوست داشته باشد مي‌برد. پس از معرفي محمدپور به بچه‌ها؛ دكتر او را مي‌برد تا جبهه را براي او توصيح دهد.. پمران عادت داشت روي خاكريز مي‌ايستاد. در همين حين دو گلوله در اطراف آن‌ها منفجر شد اما آن‌ها باز به كارشان ادامه دادند تا اينكه انگار خدا آن‌ها را هم انتخاب كرده بود براي بردن و دوست داشتن. گلوله سوم خمپاره درست بين سه نفر آن‌‌ها خورد و محمدپور و خدادي در جا شهيد مي‌شوند اما هنوز چريك با تحربه انگار حاني در بدن دارد. آمبولانس مي‌آيد اما انگار ديگر كار از كار گذشته است. حالا سال‌هاست كه دهلاويه براي اين شهيد شمع روشن مي‌كند و دعا مي‌خواند. انتهاي پيام/و




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 435]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن