واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: جامعه > دیدگاه ها - محمدرضا رجبیشکیب پایان اولین تعطیلات تابستانی مجلس هشتم، زمانی که احتمالا برای بسیاری از نمایندگان، تکیهزدن بر صندلیهای تالار بهارستان، همراه با فراغت و آرامش خاطر بیشتر و ذهنهای متمرکزتر بر وظایف نمایندگی بود، و نمایندگان بازگشته ازحوزههای انتخابی، با چمدانی پر از مطالبات، دور جدیدی از تاریخ مجلس شورا را آغاز کردند، مصادف شد با طرح چند استیضاح. وزرایی که بوی استیضاحشان در راهروهای مجلس هشتم پیچید، همانهایی نبودند که در واپسین روزهای مجلس هفتم، با ید بیضای هیات رئیسه، از استیضاح گریختند. اگر نمایندگان منتقد مجلس هفتم، چند بار خیز برداشتند تا محوریترین وزیر اقتصادی دولت را پای میز استیضاح بکشند و نتوانستند، جانشینان آنان، خواستند یکباره چند وزیر در حوزههای مختلف را مورد تفقد قرار دهند. حدود 2 ماه قبل، 2 وزیر اجتماعی در سیبل بودند. وزیر آموزش و پرورش، پیشاهنگ وزیران مورد انتقاد مجلس بود و با وزیر بهداشت و درمان که کمحاشیهتر و آرامتر از او در کابینه نهم نمیتوان یافت و وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات - که ظاهرا یک وزیر حوزه اقتصادی دولت است اما تاثیر گذاریاش بر مسائل اجتماعی قطعا بیش از مسائل اقتصادی است- سه ضلع مثلث استیضاح را تشکیل میدادند. مدتی بعد، این چندضلعی با حضور وزیر جهاد کشاورزی به مربع تبدیل و دوباره با خروج وزیر آموزش و پرورش، مثلث شد. و این همه زمانی بود که هنوز حرفی از استیضاح وزیر کشور نبود. حالا که تکلیف سیاسیترین وزیر کابینه معلوم شده، مردم میخواهند بدانند که آیا نمایندگان به حساب اقتصاد و اجتماع هم خواهند رسید؟ همه میدانند که معنای استیضاح «درخواست توضیح» است. در قانون اساسی ما، پرسش رسمی نمایندگان مجلس از رئیس جمهور یا هیأت وزیران، که پس از آن، مسئول استیضاح شده باید مجددا از مجلس رای اعتماد بگیرد، «استیضاح» نامیده شده است. این الگو، تقریبا در همه نظامهای دموکراتیک دنیا -البته با تغییراتی- وجود دارد. در نظام سیاسی امریکا هم قانون اساسی پیشبینیهایی برای استیضاح مقامات ارشد از سوی کنگره در نظر گرفته شده که در نهایت نیز می تواند به برکناری آنها از قدرت منجر شود؛ اما روند استیضاح ( Impeachment) در ایالات متحده با آنچه در قانون اساسی ما پیشبینی شده، تفاوت دارد. قانون اساسی ایالات متحده به کنگره حق دادهاست که علیه مقامات رسمی کشور به دلیل ارتکاب «جرائم بزرگ و خائنانه»، اقامه دعوا کند و در صورت محکوم شدن، آنان را از کار برکنار کند. این جرائم البته محدودند و تنها شامل خیانت، دریافت رشوه، جرائم سنگین اجتماعی وادای شهادت دروغ در سوگند میشوند. استیضاح به تصویب اکثریت مجلس نمایندگان ایالات متحده میرسد و سپس، مجلس سنا به یک دادگاه تبدیل میشود و سناتورها هر یک نقش دادستان را ایفا میکنند. در این جلسات، رئیس دیوان عالی فدرال به اداره دادگاه میپردازد و متهم نیز باید در مقابل اتهامات از خود دفاع کند. پس از شنیدن اظهارات طرفین، اتهام به رای گذاشته میشود و اگر اکثریت سناتورها رای به مجرمیت بدهند، مقام دولتی از کار برکنار میشود. معروفترین مصداق اجرای این قانون در سالهای اخیر، بیل کلینتون بود که پس از رسوایی اخلاقیاش، شهادت دروغ هم داد و به همین جرم دوم (یعنی شکستن سوگند و گمراه کردن دادگاه از دستیابی به حقیقت) در کنگره آمریکا استیضاح شد. در قانون اساسی ما اما، استیضاح، یک بازخواست (Interpellation) سیاسی یا مدیریتی است، که به دنبال طرح سوال نمایندگان از وزیر و احضار او به کمیسیونهای تخصصی و یا صحن علنی، و طبیعتا پس از آنکه این روند به نتیجه دلخواه نمایندگان نرسید، به عنوان آخرین تیر ترکش نمایندگان، طرح میشود. استیضاح، جدیترین - و البته آخرین - ابزار مجلس برای نظارت بر عملکرد یک وزارتخانه است. سوال این است: در ادامه راه مجلس هشتم، آیا نمایندگان بازهم راه «بازخواست» را برای وزرای دیگر میپیمایند؟ یا همچنانکه سیاست در همه شئون ما اولویت پیدا کرده، نمایندگان هم فقط به سامان سیاست بسنده میکنند و از حوزههای دیگر، همچون «جامعه» که به اعتقاد برخی، ریشه همه مشکلات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ماست، میگذرند؟ شاید مجلس به این نتیجه رسیده باشد که با طرح سوال، نمیتواند آنگونه که باید دولت را متاثر کند و از همان ابتدا باید شمشیر استیضاح را از رو ببندد. شاید واقعا این اتفاق افتاده که مسئولان دولتی، مجلس و تصمیمات و نمایندگانش را آنچنان پرقدرت نمیبینند که هنگام دریافت سوال یا احضاریهای از مجلس، آب در دلش تکان بخورد. یا شاید نمایندگان مجلس، مثل پدری که از پندشنو بودن فرزند ناامید است، تنها به نوازشش، امید به اصلاح دارند. اگر اینطور باشد به نظر میرسد راهی جز استیضاح نیست. اما آن روی سکه را هم باید دید. استفاده نادرست از یک ابزار، آن را کند میکند. از قضا، قیچی باغبانی و شمشیر استیضاح، هر دو مشمول همین حکماند. باغبانی که تنها شاخهها را زخمی میکند، تیغش را کند کرده و روزگاری اگر بخواهد شاخهای را هم هرس کند، شاید نتواند. همچنانکه اگر جنگجویی برق شمشیر را بارها نشان دهد، ولی هرگز آن را از نیام نکشد، تنها احساس رویینتن بودن را به حریف القا کرده است. تکرار این قصه - مطرح شدن استیضاح یک وزیر و رسانهایشدن آن و اظهار نظرهای مختلف و گمانهزنیها و مذاکرات پشت پرده و امتیاز دادنها و امتیاز گرفتنها و سرانجام، اعلام منتفیشدن استیضاح، که بارها و بارها در مجلس پیشین رخ داد - سبب شد که نه دولت، که ملت هم گمان کند قیل و قال مجلس چندان قابلاعتنا نیست. برکناری وزیر کشور از سوی مجلس، این تصویر را کمی ترمیم کرد، اما نباید ترسید که آنچه در پایان مجلس قدیم رخ داد، در آغاز مجلس جدید رخ دهد؟ در اینصورت بهتر نیست که شمشیر استیضاح همچنان در نیام بماند؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 161]