واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: کتاب - پاسخ به نقدی بر کتاب «درباره روح». ایرج قانونی: در ایام برگزاری نمایشگاه کتاب گروه اندیشه روزنامه خبر سه ویژهنامه درباره آخرین کتابهای عرضهشده منتشر کرد. در اولین شماره از آن ویژهنامه (20 اردیبهشت) یادداشتی از باوند بهپور در بررسی کتاب «درباره روح» دریدا با ترجمه ایرج قانونی به چاپ رسید. چهار روز بعد پاسخ ایرج قانونی به مقاله بهپور به گروه اندیشه روزنامه خبر ارسال شد که به دلیل اتمام ویژهنامه نمایشگاه کتاب چاپ آن موکول شد به اولین شماره ویژهنامه پس از نمایشگاه کتاب. بنا بر این بود که هر پنجشنبه ویژهنامه کتاب به صورت ضمیمه روزنامه به نقد و بررسی آخرین کتابهای به بازار آمده بپردازد که با توجه به دو تعطیلی پیاپی (پنجشنبه 7 خرداد و 14 خرداد) انتشار آن به تعویق افتاد. به هر روی آنچه در پی میآید نقد آقای قانونی بر مطلب بهپور است که با فاصلهای بسیار زیاد منتشر میشود و بهخاطر این فاصله زمانی از جناب قانونی و مخاطبان پوزش میخواهیم. تاریخ اصلی نگارش مقاله 23 اردیبهشت است. از طریق ناشر خود مطلع شدم که سه روز پیش، یکشنبه 20 اردیبهشت، نقدی بر ترجمه اینجانب از کتاب درباره روح دریدا در آن روزنامه به وسیله جناب باوند بهپور درج شده است. ایشان در بخش اصلی و انتهایی نقد خود متن انگلیسی بخشی از کتاب مزبور را نقل کرده اند و ترجمه بنده و نیز ترجمه پیشنهادی دوست خود را از آن متن آوردهاند. البته از ترجمه متنی این اندازه پیچیده و بالطبع متنی بیش از اندازه مستعد غلط فهمیدن و غلط برگرداندن، غلط نگرفتهاند بلکه فرمودهاند «در برخی از مواضع میتوانست... روانتر باشد.» پیداست هر کسی حق دارد متن پیش روی خود را «روانتر بر حسب خود» بخواهد، بنده نیز در مقام سلب چنین حقی از کسی نیستم. من اختلاف قابل ذکری جز چند مورد بین ترجمه خود و ایشان ندیدم و البته هنوز ترجمه خود را روانتر و حتی گاه ادبیتر میدانم: 1- ایشان در ترجمه این عبارت Im thinking in particular of all those modalities of ‘avoiding which come down to saying without saying, writing without writing, using without using them... آوردهاند: به خصوص آن وجهی از «اجتناب کردن» را در نظر دارم که منجر میشود به گفتن بدون گفتن، نوشتن بدون نوشتن و به کاربردن واژگان بدون به کاربردنشان... ترجمه من این بوده است: من به طور خاص در اندیشه همه شکلهای کلی، all those modalities، [modality را نیز بر اساس معنای دوم آن در فرهنگ وبستر «شکل کلی»، و نه «جهت» چنان که در منطق به کار میرود، ترجمه کردهام. دریدا چنانکه صفحات بعدی روشن خواهد کرد تنها به یک «وجه» یا به تعبیر اینجانب یک «شکل کلی ِ» اجتناب کردن نمیپردازد بلکه به همه آن شکلهای کلیای کار دارد که... الخ] «اجتناب کردن» هستم که به این مرتبه تنزل میکنند [ come down و نه comes down که در ترجمه پیشنهادی از قلم افتاده است و خود نشانگر آن است که بحث بر سر یک شکل کلی یا وجه نیست و ترجمه پیشنهادی ایشان از این حیث غلط است.] که بیآنکه [چیزی] بگویند بگویند، و بیآنکه بنویسند بنویسند، و بیآنکه کلمات را به کار برند آنها را به کار برند. سلیقه است اما ترجمه من نه فقط درستتر و عاری از غلط است، خود، و شاید هم برخی دیگر، آن را روانتر و ادبیتر میدانم. 2- در ترجمه عبارت ...under a non-negative cross-shaped crossing out (kreuzweise Durchstreichung)... آوردهاند: در زیر خطخوردگی نامنفی ضربدری شکل... ترجمه من: با علامت ضربدری نفی-ناکننده خط زدنبین این دو تفاوتی نمیبینم جز آنکه تعبیر «نامنفی» خوشایند نیست و در فارسی به کار نمیرود. 3- در ترجمه عبارت If one day he were to be called by the faith دقیقاً مثل هر کس دیگری که ابتدا با این عبارت ساده روبهرو میشود نوشتهاند: «اگر روزی مذهب او را به خود بخواند.»من با این ترجمه تحت اللفظی موافق نبودم به ویژه آنکه این تعبیر کنایی است و نه تعیینکننده و کلیدی و درک عبارتهای بعدی یا بخشهایی از کتاب موکول به آن نیست، که اگر بود همین اندازه نیز از ظاهر متن عدول نمیکردم. ترجمه من این بوده است: «اگر روزی بنا باشد [که الفاظ اخیر در ترجمه ایشان از قلم افتاده است] سر و کله ایمان پیدا شود.»به نظر بنده این ترجمه با ظرافت مفهوم آن عبارت را میرساند و فارسیتر از آن است. دریدا نمیخواسته در اینجا به منشأ خارجی ایمان اشاره کند به ویژه که شما به جای «ایمان» یا امری درونی مذهب گذاشتهاید. رد و نشان ِچنین تصوری را نمیتوان در عبارات بعدی یافت. او بر این عقیده نبوده که ایمان یا عقیده دینی در بیرون ماست و ما را به خود میخواند. این به خود خواندن از درون به خود خواندن است. او میخواهد از بروز و ظهورِ، چه بسا دوباره، دین و ایمان بگوید. باری، آنچه ممکن بود این نقد را موجه کند بنیادش باید در همین جا گذاشته میشد که گذاشته نشده است. با ملاک «روانتری» آن هم «روانتری بر حسب من» کمتر کتابی حق چاپ شدن دارد. بیشتر ترجمههای درست و موثق را نیز باید دور انداخت مگر آنکه ترجمه خود ما باشد اما وقتی شما در ترجمه یک پاراگراف چند تا غلط یا سهو مرتکب شدهاید فقط و فقط در قیاس با شما و در برابر شما و نه فی نفسه، من حق دارم در یک متن 200 صفحهای دستکم 1000 سهو یا غلط داشته باشم و تنها کسی که حق ندارد یقه مرا بگیرد شما هستی، ولی میتوانی بفرمایی دوستان به جای شما این کار را بکنند. شما که مثل ما بییار و یاور نیستی! دائم در حال ارجاع به یکدیگرید! اولین مسئلهای که ترجمه این کتاب برای ایشان مطرح کرده این بوده که آیا من حق داشتهام کتابی از دریدا را از زبان انگلیسی، نه فرانسه، ترجمه کنم و حتی مثل ایشان عمل نکنم که در ترجمه یک جزوه «درسی برای دانشآموزان دبیرستانی» از یک فیلسوف درجه دو به اسم آلن بدیو (رساله اخلاق: در ادراک شر) ابتدا از انگلیسی ترجمه کنم و بعد با فرانسه تطبیق دهم (و این یعنی تازه شروع به فرانسه خواندن کردهام و اول از روی متن انگلیسی میفهمم و بعد این فهم را با فرانسه تطبیق میدهم تا فرانسهام خوب شود) در جواب ایشان باید بگویم من این حق را از همانجا آوردهام که دوستان ایشان در ترجمه بیشتر مقالات فرانسوی آلن بدیو از زبان انگلیسی، و نه فرانسه، آوردهاند و نیز پیش از آن در ترجمه مقالات فلسفی در شمارههای گوناگون نشریه ارغنون آورده بودند، آن هم در باره موضوعاتی به همین «غرابت». نمیفهمم چطور من حق نداشتهام درک خود را از ترجمه انگلیسی اثر دریدا به فارسی بازگو کنم. چون به قول شما جامعه ما «تولیدکننده فلسفه» نیست و دستمزد درستی به مترجمان نمیدهند [و باید اضافه کرد که تازه بعد از چاپ اثر، مرحله قی کردن به روی مترجم فرا میرسد آن هم بابت ترجمهای که بیشک استحقاقش این نیست] پس هیچکس حق ندارد درک خود را از تولید فلسفه دیگران بیان کند، این دیگر چه استدلالی و چه استبدادی است!ایشان در همان ابتدای نقد خود دلیل آزردگی خود را از ترجمه من آشکار میکنند، دلیلی که ربطی به فلسفه و ترجمه ندارد و مربوط به بیش از اندازه بزرگ دانستن و دور از دسترس یک ایرانی- که پیش خود فلسفه خوانده و نه در «انگلستان» یا فرانسه- قراردادن دریداست. ایشان مینویسند: «این هوش [هوش دریدا] آزارنده است، هوشی که انگار میخواهد نگذارد کسی نتیجهای بگیرد یا چیزی به جایی برسد. کابوس فلسفه است. فلسفه هر شب او را به خواب میبیند.» عجیب است که این عبارتها نه در آغاز رمان که در ابتدای نقد یک کتاب بسیار جدی فلسفی آمده است! اینها آدم را به یاد کتاب درپیتی و پوچ «ژارگون اصالت» مرحوم آدورنو میاندازد که پر از این فتواهای رمانتیک و غیورانه است. بر مبنای همان منابع خبریای که شما از خواب و کابوسهای فلسفه خبر گرفتهاید به شما اطمینان میدهم که فلسفه کابوس نمیبیند. نه هر شب که حتی یک شب هم خواب «هوش دریدا» را ندیده است! فلسفه خوش خواب است. دریدا هم نه پیغمبر است و نه آثارش از مقدسات. قبول دارم که «تصمیم به ترجمه» چنین اثری از نظر عقل سلیم شعبهای از جنون است [چیزی که البته منتقد محترم هرگز بر زبان نرانده است] اما این هرگز در افتادن با «ذات ترجمه» نیست. «ذات ترجمه»؟ ذات ترجمه کجاست؟ من که در راه ندیدمش. چگونه میتوان با آن درافتاد؟ تا آنجا که من میدانم هر ترجمهای فقط یک ترجمه از ترجمههای ممکن از یک متن است. و در افتادن با فیلسوف معنی دارد اما با «ذات ترجمه» بیمعنی است. در هر حال به شما اطمینان میدهم که هر قدر این کار خطیر باشد و هر قدر من به خوبی از عهده آن برآمده باشم- که به نظر شما با خواندن دو سه صفحه برنیامدهام- ترجمه این اثر باعث شهرت و اهمیت کسی نخواهد شد مگر آنکه به دارودستهای منتسب باشد، و دوستانش اینجا و آنجا خبر از کارهایش بدهند و با مضامینی نزدیک به این در آخر مقدمه کتابهایشان راجع به او بنویسند که: «به جرأت میتوان گفت که هیچکس در زبان فارسی آلن بدیو را به خوبی فلانی نفهمیده است» و شاید هم دریدا را. یا با ارجاعی کاملاً بیمورد و برای نشان دادن اعضای حلقه درآخر جزوهای کوچک به نام «پل قدیس [بخوانید: پولس رسول] و منطق حقیقت» از آلن بدیو خبر از کارهایش دهند. شاید هم من خواب دیده باشم که این کتاب را خوب ترجمه کردهام اما نمیدانم چرا خواب من کابوس شما شده است. سخن آخر آنکه این جوابیه را نیز به درخواست ناشر نوشتهام و در صدد پاسخ دیگری به پاسخ بر پاسخ احتمالی نیستم و از نظر بنده پرونده همینجا مختومه است. «تولید فلسفه» مال ما نیست متعلق به قوم دیگری است قومی با انصاف و انشراح صدر. قومی که تاب دیدن تولید فلسفی را دارد. قومی که قدر هر کار خوبی را ولو غیرخودیها کرده باشند میداند و نسنجیده نقد نمینویسد. 23اردیبهشت1388
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 397]