تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1820437543
جامعه - خانهاي كه 11 عكاس دارد
واضح آرشیو وب فارسی:بازتاب آنلاین: جامعه - خانهاي كه 11 عكاس دارد
جامعه - خانهاي كه 11 عكاس دارد
پروانه وحيدمنش:اينجا، پارك قيطريه، فرهنگسراي ملل، نمايشگاه گروهي عكسي افتتاح شده است به ظاهر شبيه همه نمايشگاههايي كه در گوشه و كنار شهر برپا ميشود. چندين قطعه عكس، در ابعاد 50 در 60، آويزان بر ديوارها و منتظر تا بازديدكنندگان بيايند و ببينند. اما وارد محوطه فرهنگسرا كه ميشوي مطمئنا به اين باور خواهي رسيد كه اينجا با همه نمايشگاهها فرق ميكند. اينجا كسي نيامده تا تنها عكس ببيند، عكس بخرد، عكسها را تحليل كند، نظر بدهد و ارزيابي كند. اينجا اگرچه خبرنگار واحد مركزي خبر باور نميكند عكسها ازآن كودكاني 8-7 ساله است و قضاوتي تلخ ميكند و ميرود خيليها باور ميكنند كه اين تصاوير رنگي برخاسته از حس كودكاني است كه به فردا ايمان دارند. اينجا هركس آمده، صداي خندههاي كودكاني را دنبال كرده است كه از نعمت پدر و مادر محروماند اما به زندگي اميدوارند. كودكاني كه روي پاي خود ايستادن را خيلي زودتر از همه ما ياد گرفتهاند. كودكاني كه به مدد دستان مهربان كساني كه بخشيدن و بخشندگي بخشي از زندگانيشان شده در خانهاي گرم به نام «موسسه خيريه مهر ايرانيان» زندگي ميكنند.
محوطه نمايشگاه شلوغ است، عسل، سپيده، سحر، نسترن، نگار، نگين، ياس و مليكا با لباسهاي رنگي و صورتهاي خندان به هركس ميرسد خيرمقدم ميگويند و عكسهاي خود را به مهمانان نشان ميدهند. مهمانان بهتزده، به قاب عكسهاي رنگي نگاه ميكنند؛ عكسهايي كه ترجمان نگاه كودكاني است كه هنوز بسيار مانده تا دنياي بزرگترها را درك كنند، با اين حال اين دنيا را خيلي خوب ميبينند. توصيف عكس تنهايي پيرمردي كه به ديوارهاي 33 پل اصفهان تكيه داده، توصيف نگاه غضبناك مامور گشت ارشاد در منطقه دربند، توصيف كلههاي گوسفندان در سيني كلهپزي و... كار كلمات اين گزارش نيست. تنها بايد رفت و عكسهايي را ديد كه حرفهاي بسياري با ما دارند و قصهاي متفاوت از كودكاني را براي ما ميگويند كه ما آنان را بيسرپرست خطاب ميكنيم
كودكان بيسرپرست، كودكاني هستند كه به دلايل مختلف از نعمت داشتن پدر و مادر و كانون خانواده محروماند. اين كودكان در مراكز مختلف بهزيستي و تحت قوانين و مسووليت اين سازمان دولتي نگهداري ميشوند. موسسات خيريه نيز ميتوانند نگهداري كودكان را تحت شرايط و ضوابطي كه سازمان بهزيستي براي آنان تعريف ميكند و آنان ملزم به رعايت آنها هستند به عهده بگيرند. كودكاني كه در اين مراكز خيريه نگهداري ميشوند از شانس بيشتري نسبت به كودكان ديگر برخوردارند. خيرين در اينگونه موسسات گردهم ميآيند و براي امروز و فرداي اين كودكان سرمايهگذاري ميكنند.
مهشيد رمضاني مسوول موسسه كه افسانه، ياس، سحر، سميه، سپيده، نسترن، نگار، نگين، عسل و مليكا و... او را مامان خطاب ميكنند، در مورد موسسه خيريه مهر ايرانيان ميگويد: «موسسه خيريه مهر ايرانيان در سال 1373 فعاليت خود را با همياري جمعي از نيكوكاران و در سال 1383 رسما به ثبت رسيد. اين خيريه از معدود مراكزي است كه مسووليت خطير نگهداري شبانهروزي كودكان بيسرپرست را به عهده دارد.»
مهشيد رمضاني درخصوص اهداف اين موسسه ميگويد: «باور داريم كه تربيت اين كودكان كمك به تربيت جامعه است. قصد اصلي موسسه حمايت از كودكاني است كه خانه ندارند. تلاش ما كه فكر ميكنم در آن موفق هم بودهايم ايجاد فضايي است كه با خانه فرق چنداني نداشته باشد. اين كودكان موسسه را خانه خود ميدانند و مربيان خود را خالهها، عموها و اقوام خود ميشناسند و من فكر ميكنم اين دستاورد بزرگي است كه اين كودكان با توجه به مصائب و مشكلاتي كه از بدو تولد با آن دست به گريبان بودند باور كردهاند كه خانه دارند.»
در مقايسه با مراكز ديگر بهزيستي كه كودكان بيسرپرست بعد از گذشت ساليان، از آن با عنوان مركز ياد ميكنند، كودكان در اينگونه مراكز خيريه از اعتماد به نفس بالاتري برخوردارند و خود را عضوي از اعضاي يك خانواده بزرگ و پرجمعيت ميدانند.
«اينجا يك خانه واقعي است. اينجا من فكر ميكنم در خانه خود هستم.» اين را ياس كوچولو، يكي از عكاسهاي اين نمايشگاه ميگويد و بعد ريز ميخندد و ادامه ميدهد: «من اينجا را دوست دارم. اينجا ما را تنبيه نميكنند، اينجا ما خيلي خوشحاليم.»
نگين يكي ديگر از عكاسهاي اين نمايشگاه عكسي كه از يك پنجره چوبي قديمي گرفته است به همه نشان ميدهد و ميگويد: «ببينيد پنجره يك خانه در روستاست. ببينيد چه پرده زيبايي دارد.» نگين 10 سال دارد. او نيز زندگي در موسسه را خيلي دوست دارد. او گاه خاطرات روزهاي تلخي كه بر او گذشته است را به ياد ميآورد و بغض ميكند. دوست ندارد كسي از گذشتهاش بپرسد اما خودش گاه روزي كه براي هميشه در خيابان با خواهرش رها شد را براي مربيانش تعريف ميكند. او در قسمتي از انشايش نوشته:
«روزهاي سختي به من گذشته است. روزهايي كه هيچكس مامان من نبود اما حالا ميدانم تا آخر دنيا مامان دارم.» نگين به همراه خواهر بزرگترش نگار در اين موسسه زندگي ميكند. وقتي از نگار ميپرسم كه احساساش نسبت به موسسه چيست، لبخندي ميزند و ميگويد: «اينجا من ماماني دارم كه از همه فرشتهها فرشتهتر است. او براي ما كلاسهاي زيادي ميگذارد، كلاس تئاتر، نقاشي، قرآن، نگارش، عكاسي و شنا. من هيچوقت فكر نميكردم اينقدر چيزهاي خوب داشته باشم.»
نسترن يكي از بزرگترين بچههاي اين موسسه كه 11 سال دارد برايم از روزهايي ميگويد كه هميشه ميترسيده. او روزهاي ترسناك جايي را به ياد ميآورد كه به آن سياهچال ميگويد. او ميگويد: «هر وقت كار بدي ميكرديم بايد ميرفتيم سياهچال. آنها ما را دوست نداشتند و من خيلي وقتها فكر ميكردم زيادي هستم. اما خدا را شكر مامان رمضاني مرا از سياهچال نجات داد.» نسترن عكسهاي زيبايي دارد. يكي از عكسهاي او توجه همه را به خود جلب كرده است. طبقي انار كه او از ميان دانههاي شفاف آن عكس گرفته است. نسترن زندگي را دوست دارد و ميگويد: «مثل انار ترش و شيرين است.»
اين بچهها به هركس كمترين محبتي به آنها بكند خاله و عمو ميگويند. تابستان امسال تابستان قشنگي براي اين بچهها بود. آنها مثل پارسال دوربينهايي كه نيكوكاران برايشان خريده بودند را به دست گرفتند و عكاسي كردند. روزهاي دوشنبه كلاس عكاسي برگزار ميشد. آنها خيلي خوشبخت بودند كه عكاسي چون حسن سربخشيان آموزش عكاسي آنها را به عهده گرفته بود.
سپيده كه از بقيه آرامتر به نظر ميرسد و عكسهايش بيشتر حسي از طبيعت و فراخناكي آن را القا ميكنند در مورد كلاسهاي عكاسي در موسسه خيريه مهر ايرانيان ميگويد: «امسال هم مثل پارسال عمو سربخشيان با شروع تابستان براي ما كلاس عكاسي گذاشت. من از عمو سربخشيان، خاله رقيه و همه مربيهامون كه كمك كردند اين نمايشگاه برپا بشه خيلي ممنونم. فكر ميكنم حالا دقتم در ديدن اطرافم خيلي بيشتر شده.»
حسن سربخشيان كه اين دومين سالي است كه دستان اين بچهها را با شاتر و نگاه آنان را با ويزور دوربين عكاسي آشنا كرده، معتقد است «اين بچهها هستند كه باز برنده شدند». او از نگاه عميق اين كودكان به آنچه در اطرافشان ميگذرد، از حساسيت بالاي آنها، از موقعيتسنجيشان و از اعتماد به نفس بالاي آنها در مواجهه با سوژه شگفتزده است. او ميگويد: «فكر نميكردم بچهها اينقدر خوب ببينند. نگاه آنها نشان از پختگي آنها دارد كه زندگي جمعي به آنها تحميل كرده است هرچند عدهاي اين را نپذيرند كه كودكان عكاسان واقعي اين عكسها هستند، ما و همه اين كودكان ميدانيم كه اين عكسها را كدام دستان كوچكي عكاسي كرده است.» سربخشيان در ادامه ميافزايد: «اينكه خبرنگار واحد مركزي خبر عكسها را از آن اين كودكان نميداند و به همين دليل از مخابره آن سر باز ميزند قضاوتي است كه در حيطه كار حرفهاي خبر قرار نميگيرد و صحيح نيست خبر قضاوت كند. هركس اگر مدتي با اين كودكان سروكار داشته باشد يقين خواهد كرد اين عكسها از آنهاست.»
رقيه كريميرهنما كه تابستان امسال اين كودكان را در كلاسهاي عكاسي همراهي كرده است نيز از نگاه متفاوت اين بچهها شگفتزده است. او ميگويد: «اين مدتي كه با اين بچهها بودم به تفاوت نگاهشان با بچههاي ديگر پي بردم. همه ذرهذره زندگي براي آنها جالب است و دلزدگي بچههاي ديگر را ندارند. براي خود من خيلي خوب بود كه شانس بودن در كنارشان را داشتم.»
مريم يكي از بازديدكنندگان نمايشگاه كه مدتي را نيز با اين كودكان سپري كرده است در حالي كه يكي از نوشتههاي بچههاي موسسه را كه در مركز نمايشگاه واقع است، ميخواند اشكهايش را پاك ميكند و ميگويد: «در عكسهاي اين بچهها و در نوشتههايشان ميتوان حس كرد كه چقدر امنيتي كه به آن رسيدهاند را دوست دارند. اين حس امنيت است وقتي عسل مينويسد كه دوستان بسيار زياد و مادري مهرباني دارد و سفرهاي بسياري رفته است و از زندگي در مهر ايرانيان خوشحال است.»
حسين فاطمي عكاس خبرگزاري فارس نيز در ميان بازديدكنندگان به چشم ميخورد. او عكسها را سرشار از زندگي ميداند و ميگويد: «اين كودكان نگاهي كاملا متفاوت با كودكاني را دارند كه در محيط بسته بهزيستي زندگي ميكند. نگاه اين كودكان نگاهي كاملا دقيق، پويا و زنده است.»
فرزانه ميگويد: «هفته جهاني كودك است، هفتهاي كه كودكان قرار است براي صلح، اميد، زندگي و فرداهايشان جشن بگيرند تا به همه بزرگترها يادآوري كنند كه براي خوب زيستن به اين دنيا آمدهاند و حق همه آنهاست كه شاد باشند. اين بچهها در عكسهايشان شادي را طلب ميكنند. فقط كافي به حجم رنگي كه در اين اتاق كوچك وجود دارد نگاه كنيم.»
يكي از مسوولان موسسه كه بيشتر اوقات خود را با اين كودكان سر ميكند، ميگويد: «من هر روز در برخورد با اين كودكان تصاويري زيباتر از اين عكسها را ميبينم. اين كودكان نسبت به يك نوازش ساده، يك بوسه، يك توجه و... عكسالعمل نشان ميدهند. سعي ميكنند قدر هر چيزي كه دارند را بدانند. تمام تلاششان در اين است كه روزبهروز بهتر و بهتر باشند و براي همين است كه عكسهايشان تحسين همه را برانگيخته است. آنها به دليل كمبودهايي كه در زندگي داشتهاند سعي ميكنند در قسمتهاي ديگر خود را تقويت كنند و اين تلاش را مربياني كه هر لحظه با آنها سر ميكنند بهتر حس ميكنند.»
سيما شهروزي از مددكاران بهزيستي در مورد اين بچهها ميگويد: «آنها با سخاوت ميبخشند. چون خود دارايي مشخصي ندارند، چون مالك چيزي نيستند و زندگي گروهي را تجربه ميكنند راحت ميبخشند، دوست ميدارند و نگاهشان جمعي است. آنها هنوز همهچيز را براي همه بچهها و مربيانشان ميخواهند و مرزي بين خود و ديگري حس نميكنند. همين الان ديدم كه يكي از بچههايي كه عكسهاي كمتري نسبت به ديگري داشت اشك ميريخت. ديگري به او گفت ميخواهي به عمو بگويم اسم مرا خط بزند و اسم تو را زير عكس بگذارد؟ اين جمله را شايد ما كمتر در ميان بچههايي بشنويم كه از نعمت پدر و مادر برخوردارند و در خانه خود زندگي ميكنند.»
«اگر تعداد اين مراكز خيريه افزايش يابد تربيت اين كودكان و توجه و رسيدگي به آنها صدالبته بيشتر خواهد شد و ديگر الفاظي چون پرورشگاه، يتيم خانه، نوانخانه و... كاربردي نخواهند داشت. اين مراكز خانههاي كوچكي هستند كه بزرگترين اتفاقها در آنها ميافتد.»
ين بچهها بچههاي ايران هستند، شايد دستي به نام مادر هر شب نوازششان نكرده باشد، شايد آغوشي به نام پدر در آغوششان نكشيده باشد، شايد دري به نام در خانهشان را كسي نكوبيده باشد، اما هنوز دستاني هستند كه نوازش را براي كودكي غيركودك خود از ياد نبردهاند، آغوشهايي هستند كه به وسعت زندگي گشادهاند، درهايي هستند كه وقف اين كودكان ميشوند، نگاههايي هستند كه هميشه نگراناند ؛ نگران ياسها و سپيدهها تا هميشه سالم بمانند، اوج بگيرند، پيشرفت كنند و شادمانه زندگي كنند. هنوز هستند كساني كه مادرند بدون آنكه باردار شده باشند، پدرند بدون آنكه نامشان را كودكي يدك بكشد، خالهاند بدون آنكه خواهري داشته باشند و عمو هستند بدون آنكه هرگز به دنبال برادري بودهاند.
بايد به اينجا بيايي، پارك قيطريه، فرهنگسراي ملل، ساعت 11 تا 14 تا لحظه نه چندان طولاني خود را ميان كساني بيابي كه خوب بودن را خوب ياد گرفتهاند. بايد به اينجا بيايي و كساني را ببيني كه چه خالصانه و بهدور از نام براي كودكاني وقت ميگذارند كه سرمايههاي اين خاكاند، كودكاني كه مهر ورزيدن به آنها عيار انسانيت هر كس را نشان ميدهد. كودكاني كه زكات مادر بودن و پدر بودن، زكات آرامش و سلامت و زكات آنچه داريم توجه به آنها، كمك به فرداي آنها و از ياد نبردن آنهاست.
سه شنبه 16 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بازتاب آنلاین]
[مشاهده در: www.baztabonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 59]
-
گوناگون
پربازدیدترینها