تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداوند اِبا دارد از اين كه باطلى را حق معرفى نمايد، خداوند اِبا دارد از اين كه حق...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820239841




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز روز قدس، تبلور وحدت اسلامي


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز روز قدس، تبلور وحدت اسلامي
جام جم آنلاين: روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «روز قدس، تبلور وحدت اسلامي»،«جشن آزادي نزديك است»،«اعلاميه بي اعتبار بالفور»،«اوباما در دو برداشت»،«تورم‌زا بودن طرح تحول اقتصادي؟»،«چرا جنگ تحميلي آغاز شد؟» و ... كه گزيده برخي از آنها در زير مي‌آيد.


قدس

«روز قدس، تبلور وحدت اسلامي» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در ابتداي آن مي‌خوانيد؛فردا بار ديگر امت خداجوي و روزه دار در لبيك به فرمان امام خميني(ره) مبني بر حمايت از آرمان ملت مظلوم فلسطين در روز جهاني قدس، با فريادهاي كوبنده خويش ضمن پشتيباني از مردم ستمديده فلسطين، جلوه زيبايي از انسجام اسلامي را به نمايش خواهند گذاشت.
نامگذاري روز جهاني قدس در جمعه آخر ماه مبارك رمضان از سوي امام راحل بيانگر دورانديشي و تأمل و نگاه نافذ ايشان است كه ضمن شناخت دغدغه ها، فرصتها و چالشهاي موجود جهان اسلام، با انتخاب روز جهاني قدس، انرژي متراكم جهان اسلام را در مسير تحقق آرمان فلسطين هدايت نمود.

در ادامه سرمقاله مي‌خوانيد؛اين نامگذاري، مسأله فلسطين را به دغدغه اي قابل اعتنا در سطح جهان اسلام مبدل نموده و جنبشهاي اسلامي و جامعه مسلمانان با اشتياق فراوان، ديدگاه امام(ره) را با حضور در صحنه، حمايت عملي و عيني نمودند. از سوي ديگر، با جهاني نمودن روزي به نام قدس، موضوع قدس شريف از نگاه محدود ملي گرايي و ناسيوناليسم عرب خارج شد و به يك مسأله محوري در سطح جهان اسلام مبدل گرديد.

در بخش ديگر سرمقاله مي‌خوانيد؛... رؤياي تشكيل اسرائيل بزرگ پايان يافته و ديگر راه بازگشتي وجود ندارد.» اين صحبتهاي يك شهروند عادي يا يكي از شخصيتهاي محوري جريان تجديدنظرطلب و پساصهيونيسم نيست، بلكه سخنان نخست وزير اين رژيم است كه با وقوف به شرايط موجود رژيم صهيونيستي و آگاهي از واقعيتهاي آن، ناگزير از اعتراف شده است. به سخن ديگر، واقعيتهاي پس از 2006 در جامعه اسرائيل، افق تحقق ايده «نيل تا فرات» را با بن بست مواجه نموده و حتي استمرار حيات سياسي رژيم صهيونيستي را در هاله اي از ابهام قرار داده است، به نحوي كه برخي از تئوريسينهاي جريان پساصهيونيسم، در آينده اي نه چندان دور فروپاشي صهيونيسم را بر اساس شواهد موجود دور از انتظار نمي دانند.

سرمقاله‌ي روزنامه قدس ادامه داده است؛... امام خميني(ره) در اين زمينه با توجه به توانمنديهاي مسلمانان معتقدند: «وقتي يك ميليارد جمعيت فرياد كرد اسرائيل نمي تواند، از همان فريادش مي ترسد. اگر همه مسلمين كه در دنيا هستند، در روز قدس همه بيرون بيايند از خانه، فرياد بكنند مرگ بر آمريكا و مرگ بر «اسرائيل»، همين قول مرگ براي آنها مرگ مي آورد و...»

در بخش ديگر سرمقاله مي خوانيد؛انتظار مي رود، روز قدس كه نقطه تلاقي آرمان امت اسلامي در دفاع از فلسطين است، در اقدامي هماهنگ و همسو با حضور پررنگ و گسترده مسلمانان، مبارزان فلسطيني را در پيگيري خط جهادي تقويت نمايد و اين رفتار سياسي به عنوان يك جهت گيري نهادينه شده عليه اسرائيل و حاميانش، به عنوان مكانيسم مبارزاتي تلقي شود.

قلندريان در پايان سرمقاله نوشته است؛مقام معظم رهبري در اين زمينه در اظهاراتي فرمودند: «اسرائيل به عنوان يك واقعيت مجعول، بر اساس سنت الهي از بين خواهد رفت و سرزمين فلسطين به عنوان يك واقعيت تاريخي با ساكنان مسلمان و مسيحي و يهودي اش، به حيات خود ادامه خواهد داد.»

جمهوري اسلامي

روزنامه‌ي جمهوري اسلامي با جمع بندي مسائل گوناگون هفته‌ي جاري سرمقاله خود را همچون پنجشنبه هاي گذشته تحليل سياسي هفته نام گذاشته و نوشته است؛روزها و شب هاي اين هفته از جلوه و عظمت خاصي برخوردار بود به گونه اي كه هيچ ايامي از سال با آن برابري نمي كند و ارزش يك شب آن از هزار ماه افزونتر است . در اين هفته ليالي قدر را پشت سر گذاشتيم شبهايي كه خداوند باب رحمت خود را به روي بندگان گشود و روح آفت زده انسان ها را با نيايش هاي شبانه شستشو كرد. بهترين فرصت براي زدودن رذايل اخلاقي سپري شد ولي سفره رحمت ضيافت الهي همچنان گشوده است و مي توان از لحظه هاي باقيمانده آن هم براي تحول روحي عميق استفاده كرد.
آخرين جمعه ماه مبارك رمضان نيز فردا از راه مي رسد و بار ديگر خاطرات تلخ يك ملت مظلوم و ستمديده را در اذهان زنده مي كند. روز جهاني قدس در آخرين جمعه ماه مبارك رمضان يادآور مرارت هاي ملت ستم ديده فلسطين است كه قريب 60 سال آماج بي رحمانه ترين جنايات قرار گرفته اند. حوادثي كه طي دهه هاي گذشته در سرزمين مقدس فلسطين رخ داده نمايانگر نيات ضد انساني و باطن جنايتكار صهيونيست و حاميان جهاني آنهاست كه با سلطه جويي عليه مردم بي دفاع و زنان و كودكان بي گناه صورت گرفته است اما روز جهاني قدس نماد پايداري عزت طلبي و مبارزات استقلال طلبانه ملت فلسطين است كه با سلاح انتفاضه به مبارزه با رژيم جنايتكار صهيونيستي برخاسته اند.

در ادامه سرمقاله مي‌خوانيد؛اين هفته همچنين يادآور زيباترين و پرافتخارترين حماسه تاريخي ملت ايران در برابر استكبار جهاني است كه درس بزرگ ايستادگي و الگوي استقامت در مقابل زورگويان را به ملتهاي جهان داد. تاريخ رشادت ها و حماسه آفريني هاي رزمندگان مخلص و مومن در هشت سال دفاع مقدس امروز به الگويي براي اعتلا و بالندگي ملتها و گروههاي مبارز تبديل شده و نشان مي دهد ملتها مي توانند با صلابت و ايمان متجاوزان و زورگويان را به زانو درآورند.

بخش ديگر سرمقاله به تحولات خارجي مي‌پردازد؛در مرور تحولات خارجي هفته چند رخداد مهم شاخص تر از بقيه بود. وقوع انفجار مهيب در اسلام آباد پاكستان سقوط اولمرت و تشديد بحث ها بر سر توافقنامه امنيتي بغداد ـ واشنگتن از جمله گزارش هايي بود كه در صدر عناوين خبري رسانه هاي جهان قرار داشت .
انفجار مهيب در مقابل يك هتل مجلل واقع در منطقه به شدت حفاظت شده و ديپلمات نشين اسلام آباد نشان داد كه اوضاع سياسي در پاكستان همچنان ملتهب است و عليرغم تحولات عمده كه طي يكسال گذشته در اين كشور به وقوع پيوسته اين كشور كماكان گرفتار بحران است . برگزاري انتخابات سراسري كناره گيري ژنرال پرويز مشرف از قدرت تشكيل دولت ائتلافي و به روي كار آمدن دولت منتخب اين نويد را مي داد كه آشفتگي سياسي اين كشور سر و سامان بگيرد ولي انفجار اخير نشان داد كه وضعيت چندان هم اميدوار كننده نيست .

در ادامه مي‌خوانيد؛درباره ماهيت طالبانيسم بايد گفت بدنه اين جريان را عمدتا سلفي هاي افراطي تشكيل مي دهند كه ابتدا از طرف برخي كشورهاي عربي و مشخصا عربستان تغذيه مالي مي شدند و آمريكا نيز در يك برهه در زمان اشغال افغانستان توسط شوروي سابق با فراهم كردن مهمات و تسليحات براي اين جريان نقش موثري در رشد آن داشته است . اگرچه اين جريان هم اكنون نيز به طور غيرمستقيم تحت حمايت مالي شبكه كشورهاي عربي قرار دارد ولي اين افراطيون مذهبي هم اكنون به تشكيلاتي منسجم دست پيدا كرده و منابع مالي ديگر در داخل پاكستان نيز براي خود تهيه كرده اند. عمده پايگاه اين جريان در استان وزيرستان شمالي و بخشي از بلوچستان پاكستان است . طالبان ها در اين مناطق كه ساختار قبيله اي دارند كاملا كنترل اوضاع را در اختيار دارند و دولت پاكستان نقش چنداني در اداره اين مناطق ندارد.

در ادامه سرمقاله و در همين زمينه مي‌خوانيد؛آمريكايي ها در هفته هاي اخير مستقيما و بدون اينكه با مقامات پاكستاني هماهنگي ايجاد نمايد حملات متعددي را در داخل خاك پاكستان صورت داده اند. اين فشارها و دخالت هاي آمريكا به خودي خود باعث پيچيده تر شدن اوضاع گشته و انفجار اخير را به نوعي نتيجه و بازتاب اين سياست هاي آمريكا در پاكستان تلقي كرد.

در بخش ديگر سرمقاله آمده است؛اين هفته سقوط ايهود اولمرت رخداد ديگري بود كه مسائل فلسطين را تحت الشعاع قرار داد. ايهود اولمرت هفته جاري استعفاي خود را تسليم شيمون پرز رئيس رژيم صهيونيستي كرد. اولمرت درحالي استعفا داد كه همچون بسياري از سلف خود پرونده قطوري از سواستفاده مالي و اختلاس را به همراه دارد. اين درحالي است كه اولمرت در واپسين روزهاي حكومتش به بيهوده بودن ادعاي « اسرائيل بزرگ » از نيل تا فرات اعتراف كرد. در اين اعتراف اولمرت كه در واقع وصيت سياسي وي به جانشينانش تلقي مي شد اظهار داشت اسرائيل بزرگ هرگز امكان تحقق ندارد و كساني كه اين موضوع را مطرح كرده اند بيش از 60 سال اسرائيلي ها را فريب داده اند.

سرمقاله جمهوري اسلامي ادامه داده است؛با كناره گيري اولمرت « زيپي ليوني » وزيرخارجه كابينه اولمرت به جاي وي در حزب « كاديما » (يكي از دو حزب عمده اسرائيل ) نشست و روز سه شنبه نيز از سوي پرز مامور تشكيل كابينه شد. ليوني درصورت موفق شدن به تشكيل كابينه دومين زن بعد از « گلداماير » است كه به اين سمت مي رسد. با اينحال ليوني هم در تشكيل كابينه ائتلافي مشكل دارد و هم اينكه وي نيز داراي پرونده سواستفاده مالي است از اينرو بعيد است كه اين صهيونيست مونث نيز بتواند گرهي از مشكلات اساسي گريبانگير رژيم صهيونيستي را بگشايد.

بحث پاياني سرمقاله درباره عراق است. در اين باره مي‌خوانيد؛در عراق در هفته جاري بحث ها بر سر توافقنامه امنيتي بغداد ـ واشنگتن جريان داشت و كماكان اظهارات ضد و نقيضي را از سوي مقامات عراق شاهد بوديم . نوري مالكي نخست وزير عراق در اين هفته اعلام كرد موانع جدي در راه امضاي توافقنامه وجود دارد. مالكي در توضيح برخي از اين موانع به بند مربوط به مصونيت نظاميان آمريكا در عراق اشاره كرد و تاكيد نمود دولت عراق هرگز حاضر نخواهد شد به نظاميان آمريكايي مصونيت نامحدود يا همان كاپيتولاسيون را اعطا كند.

در ادامه مي‌خوانيد؛البته تبعات قرارداد مذكور منحصر به اين بند نيست و بندهاي به شدت خفت بارتري نيز در قرارداد وجود دارد كه موجب شده است اكثريت قريب به اتفاق شخصيت هاي مذهبي سياسي و اقشار مختلف عراق مخالف امضاي قرارداد مذكور باشند. با اينحال جرياني در دولت عراق در تكاپوست تا به هر شكل ممكن مقدمات امضاي اين قرارداد ننگين را فراهم آورد. اين جريان كه سردمدار آن جناح كرد است همواره از نهايي شدن و نزديك بودن امضاي توافقنامه خبر مي دهد و نقش ميانجي در پيش گرفته و مذاكرات فشرده اي را براي هموار شدن مسير امضاي توافقنامه با مخالفان در دولت عراق از يك سو و مقامات آمريكايي از سوي ديگري آغاز كرده است .

كيهان

«جشن آزادي نزديك است» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در ابتداي آن مي‌خوانيد؛مسئله آزادسازي فلسطين و رهايي سرزمين بيت المقدس از چنگال خونين غاصبان و اشغالگران بدسرشت صهيونيستي از سال هاي دور و از زماني به اندازه تمام عمر اين اشغالگري مطرح بوده است؛ اما آنچه شيب كند اين حركت را سرعت بخشيد و نقطه عطفي در روند مبارزات آزاديبخش شد، ظهور انقلاب اسلامي بود.

در ادامه يادداشت مي‌خوانيد؛انديشه قدسي ايستادگي در برابر باطل و نبرد و پيكار با ظلم و ستم مولودي مبارك به نام «جنبش مقاومت» را در پيكره كشورهاي اسلامي به ارمغان آورده كه امروز «نقشه راه» آرمان رهايي «قدس» به شمار مي آيد. رژيم اشغالگر قدس و جنبش نامشروع صهيونيسم طي 6دهه گذشته با هدف ايده «اسرائيل بزرگ»! در راه رسيدن به آرزوي واهي خود نيل تا فرات عزم خود را جزم نموده و بر شدت جنايت ها، خباثت ها و اعمال وحشيانه اش در كشتار مردم مظلوم فلسطين و تصرف خانه و كاشانه آنها افزوده است تا اين روياي ديرينه و منحوس را به وقوع رساند. در اين ميان از پشتيباني مادي و لجستيكي و حمايت هاي معنوي غرب، خصوصاً آمريكا، بهره فراوان برده است.
آيا تئوري «اسرائيل بزرگ» قابليت تحقق دارد؟

در بخش ديگر مي‌خوانيد؛پاسخ به اين سؤال چندان سخت و مشكل به نظر نمي رسد؛ كافي است اوضاع و احوال و پاره اي اتفاقات را مرور كنيم؛ايهود اولمرت كه تا چند روز پيش نخست وزير رژيم صهيونيستي بود با اظهارات نااميدانه اي از نابودي روياي اسرائيل بزرگ پرده برداشت و سخن گفتن از اين رويا را خودفريبي دانست. پيشتر و پس از جنگ 33روزه و شكست مفتضحانه و تاريخي رژيم صهيونيستي از حزب الله، گزارش وينوگراد قاضي بازنشسته در رابطه با مقصران ناكامي ارتش اسرائيل در حمله به لبنان، نقشه سياسي اين رژيم را دستخوش تغييرات كرد. هرچند اولمرت در آن زمان به مدد فداكردن وزير جنگ و رئيس ستاد مشترك كابينه اش توانسته بود تا حدودي از موج گسترده و فزاينده فشارهاي سياسي بگريزد اما بالاخره اولمرت مجبور به استعفا شد.

يادداشت نويس كيهان در ادامه نوشته است؛ايدئولوژي ميليتاريستي و مادي گرايانه رژيم صهيونيستي در نبرد ايدئولوژي اسلامي مستاصل شده است و جنبش هاي مقاومت با الگوپذيري از انقلاب اسلامي توانسته اند در لبنان و حتي فلسطين پيروزي هاي ارزشمندي را رقم بزنند.
در اين مقطع حساس كه نه تنها خواب اسرائيل بزرگ براي سردمداران رژيم صهيونيستي تعبير نشده است و اين تئوري را ديگر بايد به بايگاني تاريخ سپرد؛ ضرورت دارد كشورهاي اسلامي در جهت زدودن و رفع موانعي كه بر سر راه اتحاد و يكپارچگي مسلمانان نهاده شده آگاه بوده و به تقويت جبهه موحدين و يگانه پرستان همت بگمارند. چرا كه هرچند رژيم صهيونيستي در حالت احتضار به سر مي برد، ليكن جبهه استكبار جهاني به روند اسلام ستيزانه خود ادامه مي دهد و ذره اي پا پس نكشيده است.

در بخش پاياني مي‌خوانيد؛نبرد ميان «اسلام» و «كفر» كماكان ادامه دارد و در اين كارزار آنچه بيش از همه به كار مي آيد آگاهي توده مسلمانان جهان است تا همچون يد واحده در برابر ظلم و زور بايستند.
روز قدس روز آگاهي ملت ها و مستضعفين جهان در برابر زياده خواهي هاي مستكبرين است و فردا مسلمانان بار ديگر به صحنه مي آيند تا در آينده اي نه چندان دور آزادي قدس را جشن بگيرند.

مردم سالاري

«اعلاميه بي اعتبار بالفور» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم الهام نظام جو است كه در آن مي‌خوانيد؛يهوديان اولين ساكنان فلسطين نبودند. واقعيات نشان مي دهد كه تمدن در فلسطين سابقه ده هزار ساله دارد.
يهوديان قرن بيستم، غالبا اغلب آنهايي هستند كه بعدا به دين يهود درآمدند و پيوند نژادي با اسرائيلي ها يا عبراني هايي كه در فلسطين در زمان مسيح يا قبل از وي زندگي مي كردند، ندارند.
دوم نوامبر 1917 آرتورجيمز بالفور، وزير خارجه بريتانيا اين نامه را خطاب به لرد روچيلد صادر كرد:
بسيار خوشوقتم كه از طرف دولت اعليحضرت پادشاه انگلستان اعلاميه اي رابه اطلاعتان برسانم كه مبني بر موافقت با خواست صهيونيست ها است و به وسيله كابنيه تصويب شده است.
اعلاميه بالفور به وجود آورنده يكي از بحراني ترين مسائل زمان ماست.
صهيونيست ها از موقعيت جنگ جهاني اول استفاده كرده ودر مقابل حمايت هاي خويش از متفقين پشتيباني و حمايت دولت بريتانيا را براي به رسميت شناختن مقاصد خود جلب كردند.
خدمات يهود به متفقين در طي جنگ اول به دليل كليم بودن اعراب نيز در پيروزي نيروهاي متفقين جزو اسرار باقي مانده است.
اعلاميه بالفور با توجه به تعهدات و تضمين هايي كه بريتانيا به فلسطينيان داده بود عليرغم معناي واقعي آن منافات كامل داشت دو دليل عمده بي اعتباري اعلاميه بالفور از نظر حقوقي عبارتند از:
1- در تاريخي كه اين اعلاميه مطرح شد، فلسطين بخشي از امپراطوري عثماني بود و دولت بريتانيا، هيچگونه حاكميت و تسلطي نداشت و نمي توانست آنچه را كه متعلق به او نيست ببخشد.
2- اعلاميه بالفور به خاطر اينكه به حقوق طبيعي و قانوني ملت فلسطين تجاوز كرده بي اعتبار است.
تهيه كننده اين اعلاميه (آرتوربالفور) در يادداشتي در تاريخ 11 اوت 1919 به دولت بريتانيا چنين نوشته است: در فلسطين ما حتي پيشنهاد بحث درباره چگونگي و شكل مشورت با خواست مردم فعلي كشور را نمي كنيم، چهار قدرت بزرگ پشتيبان صهيونيست اند و صهيونيست، صحيح يا غلط خوب يا بد در سنت هاي هميشگي احتياجات فعلي و در اميدهاي آينده از مفهوم بسيار عميق تري از خواست هاي هفتصد هزار عربي كه اكنون در فلسطين زندگي مي كنند ريشه گرفته است.
پر پيداست كه اگر بريتانيا حاكميتي بر فلسطين و قدرت حقوقي براي ساختن اعلاميه نداشت پس چنين اعلاميه اي بي اعتبار بوده و اگر ساير قدرت ها مثل فرانسه و ايتاليا و آمريكا كه بر فلسطين حاكميتي نداشتند اعلاميه را صادر نمودند دليلي براي اعتبار اعلاميه نخواهد شد چون مجموعه اسناد بي اعتبار نمي توانند سندي قانوني را بيافرينند.

دنياي اقتصاد

«تورم‌زا بودن طرح تحول اقتصادي؟» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم علي سرزعيم است كه در ابتداي آن مي‌خوانيد؛
در رابطه با طرح تحول اقتصادي مكرر سخن گفته شده است، اما به دليل عدم ارائه طرح تفصيلي موضوع از سوي دولت، هنوز اين مساله در جامعه به خوبي شناخته نشده و ابعاد آن شناسايي نشده است.

دقيقا به همين دليل ديدگاه‌هاي متعارض در رابطه با آن مكرر مطرح مي‌شود. يكي از دغدغه‌هايي كه از بدو طرح مذكور بيان شد، تورم‌زا بودن آن است. آيا واقعا اجراي اين طرح تورم‌زا خواهد بود؟
براي سادگي فرض كنيد كه تنها يك كالاي سوبسيدي در كشور وجود دارد و آن هم بنزين است. فرض ديگري نيز اختيار كنيد و آن اينكه بنزين مذكور تماما وارداتي است. حال به محاسبات ساده ناشي از اجراي طرح مذكور مي‌پردازيم. فرض كنيد سالي 6‌ميليارد دلار بنزين (ليتري 1 دلار) وارد مي‌شود و به قيمت 100‌تومان به مردم فروخته مي‌شود. در شرايط فعلي دولت از بودجه سالانه خود سالي 6‌ميليارد دلار صرف واردات مي‌كند. به عبارت ديگر دولت بودجه‌اي معادل با 6000‌ميليارد‌ تومان بابت اين‌كار در اختيار دارد و با اين رقم معادل ارز مذكور را تامين مي‌كند (با فرض دلار 1000‌توماني).

دولت در ازاي فروش بنزين چيزي معادل 600‌ميليارد‌ تومان از مردم دريافت مي‌كند. لذا دولت به طور خالص 5400‌ميليارد‌تومان بابت مصرف بنزين مي‌پردازد كه فرض كنيم همه آن از محل ماليات تامين مي‌شود.
حال اگر طرح تحول اقتصادي بخواهد اجرا شود، چه اتفاقي خواهد افتاد؟ دولت سعي خواهد كرد تا بنزين را به قيمت جهاني در بازار داخلي عرضه كند. در اين حالت دولت بودجه اي بابت بنزين نخواهد داشت و همان 5400‌ميليارد‌ تومان را به صورت نقدي به مردم پرداخت خواهد كرد، يا به عبارت ديگر اين مبلغ را از مردم به عنوان ماليات دريافت نخواهد كرد.

مردم نيز اين پول را به يك شركت خصوصي يا دولتي وارد‌كننده بنزين (مثلا شركت پالايش و پخش) خواهند داد تا بتوانند سوخت خود را تامين كنند. تا اينجاي كار هيچ اتفاق خاصي در مورد متغيرهاي پولي رخ نداده است كه بخواهد تورمي‌ رخ دهد.
قبلا اين پول از مردم گرفته مي‌شد و به دولت داده مي‌شد تا دولت آن را به آن شركت وارد‌كننده بنزين بپردازد، حال يك واسطه كم شده و خود مردم مستقيما مبلغ مذكور را به آن شركت مي‌پردازند. نكته مهم و مغفول اين است كه در صورت واقعي شدن قيمت بنزين، تقاضاي آن از اين سطح كاهش يابد. به عبارت ديگر به جاي تقاضاي 6‌ميليارد ليتري بنزين، تقاضاي بنزين 4‌ميليارد ليتر مي‌شود. در اين حالت 4000‌ميليارد‌ تومان توسط مردم بابت واردات بنزين هزينه مي‌شود و 1400‌ميليارد‌ تومان در دست مردم باقي خواهد ماند.

اگر مردم اين مبلغ باقي مانده را پس‌انداز كنند، باز هم هيچ تورمي ‌رخ نخواهد داد، اما اگر آن را مصرف كنند، آنگاه تورم افزايش خواهد يافت. روشن است كه در اين حالت تورم كمتر از حالتي است كه برخي گمان مي‌كنند با تزريق 5400‌ميليارد ‌تومان به جامعه تورم ايجاد مي‌شود. به عبارت ديگر يك تغيير رفتار مصرفي رخ مي‌دهد و حجم نقدينگي تغييري نخواهد كرد. اما اگر دولت صرفا 4000‌ميليارد‌ تومان را به مردم برگرداند و 1400‌ميليارد ‌تومان باقي مانده را براي خود نگه دارد و صرف بودجه عمراني و جاري كند، قطعا تورم متناسب با اين عدد افزايش خواهد يافت. حال اگر اين مدل را كمي‌پيچيده تر كنيم تا به دنياي واقع نزديك تر شود، بازهم تغيير چنداني در اصل مطلب رخ نخواهد داد. اگر به جاي يك‌ كالاي سوبسيدي، 100 كالا در نظر بگيريم، استدلال هيچ فرقي نخواهد كرد. همچنين اگر فرض كنيم كه بخشي از بنزين مصرفي از داخل تهيه مي‌شود، باز هم استدلال مذكور پابرجا خواهد بود. مثلا قيمت تمام شده بنزين براي پالايشگاه‌هاي داخلي (با فرض صفر حساب كردن قيمت نهاده)، 300‌تومان باشد ولي دولت اختلاف 300 و 100 را بپردازد. حال وقتي طرح تحول اقتصادي اجرا شود، اين زيان حذف خواهد شد و مردم با قيمت واقعي بنزين آن را جبران خواهند كرد.

اگر فرض كنيم كه دولت بودجه بنزين را از محل صادرات نفت بپردازد، بازهم در اين تحليل تغييري ايجاد نخواهد شد. دلارهاي نفتي توسط بانك مركزي به ريال تبديل مي‌شود. در شرايط فعلي بودجه دولت به ريال است و دولت معادل 6000‌ميليارد‌تومان بابت بنزين هزينه مي‌كند و توسط بانك مركزي معادل ارزي آن را به شركت پالايش و پخش پرداخت مي‌كند. لذا دو تبديل در اين فرآيند انجام مي‌شود. وقتي طرح تحول اجرا شود، دولت براي پرداخت بودجه بنزين به مردم ناگزير است تا درآمدهاي نفتي را به ريال تبديل كند و به ميزان 5400‌ميليارد ‌تومان به جامعه پرداخت نقدي كند.

مردم اين پول را به شركت پالايش و پخش پرداخت مي‌كنند و شركت مذكور براي انجام واردات ناگزير است تا اين مبلغ را به دلار برگرداند. لذا همان‌گونه كه مشاهده مي‌شود، ابتدا و انتهاي اين دو مسير يكي است و صرفا طول مسير آنها با هم تفاوت مي‌كند. در مسير اول، دولت بر سر راه قرار دارد و در مسير دوم مردم. لذا اين موضوع كه بودجه واردات بنزين از كدام محل تامين شود (بنزين يا نفت)، اهميت چنداني ندارد.

رسالت

«به بهانه روز قدس» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم ‌محمد كاظم انبارلويي است كه در ابتداي آن مي‌خوانيد؛فردا آخرين جمعه ماه مبارك رمضان، روز جهاني قدس است . مردم مسلمان ايران،‌مسلمانان جهان و بسياري از آزاديخواهان در سرتاسر گيتي فرصتي مي‌يابند تا به مسئله فلسطين به‌عنوان جدي‌ترين تراژدي انساني در قرن ما و قرن گذشته بينديشند .

در ادامه سرمقاله مي خوانيد؛اروپا و آمريكا در يك دسيسه شوم و سياه به بهانه كشتار يهوديان در جنگ جهاني دوم به جنبش صهيونيسم كمك كردند تا يك حكومتي را در قلب جهان اسلام بر پايه زور، تجاوز، قتل ،‌غارت و غصب سرزمين‌هاي اسلامي بنا كند تا آنها به سلطه شيطاني خود در سرزمين‌هاي اسلامي ادامه دهند.

سرمباله رسالت ادامه د اده است؛رئيس جمهور كشورمان در چهارمين سفر به نيويورك براي حل صلح‌آميز مسئله فلسطين پيشنهاد طرح رفراندوم آزاد براي تعيين سرنوشت مردم مظلوم فلسطين ارائه داد . اين پيشنهاد مدت‌ها قبل توسط رهبرمعظم انقلاب اسلامي به‌عنوان يك راه‌حل مسالمت آميز براي خاتمه جنگ و خونريزي و پايان دادن به دردها و رنج‌هاي سه نسل از مردم اين سرزمين مطرح شده بود.

در بخش ديگر سرمقاله آمده است؛با مروري به تاريخ مبارزات ملت فلسطين اين حقيقت فاش مي‌شود كه استمرار و ادامه اشغال و تجاوز به مرز محال نزديك مي‌شود و موضوع انقلاب اسلامي در ايران و شكل گيري جنبش مقاومت در درون سرزمين‌هاي اشغالي و نيز در لبنان و اكثر كشورهاي اسلامي پاياني بر فتوحات صهيونيست‌ها در منطقه خاورميانه بود .

در بخش پاياني سرمقاله مي‌خوانيد؛فردا ميليون‌ها انسان به خيابان‌ها مي‌ريزند تا آزادي قدس را فرياد كنند . فردا ميليون‌ها نفر در سراسر دنيا بيزاري خود را از ادامه كشتار در سرزمين‌هاي اشغالي اعلام مي‌دارند .اين حضور ميلياردي حيات گفتمان مقاومت در افكار عمومي جهان را واتاب خواهد داد .فرياد آزاديخواهان جهان براي رهايي قدس آن قدر بلند است كه مي‌تواند بر جيغ و داد رسانه‌هاي استكباري و صهيونيستي براي سرپوش نهادن به جنايت‌ها و خيانت‌ها غلبه كند.

ابتكار

«چرا جنگ تحميلي آغاز شد؟» عنوان يادداشت روزنامه‌ي ابتكار به قلم سردار حسين علايي است كه در ابتداي آن مي‌خوانيد؛ هفته دفاع مقدس، فرصتي است تا به دلايل و چرايي آغاز جنگ از سوي صدام پرداخته شود. تا كنون دلايل و نكات مختلفي براي انگيزه صدام در تهاجم به ايران ذكر شده است.برخي مي گويند صدام، دست به يك حمله پيش دستانه تمام عيار عليه جمهوري اسلامي ايران زد تا از صدور امواج انقلاب اسلامي به مردم آن كشور كه اكثرا مسلمان و شيعه هستند جلوگيري نمايد و با درگيركردن مردم آن كشور در يك جنگ گسترده، آنان را از الگوگيري و پيروي از انقلاب اسلامي بازداشته تا در نتيجه ساكنين بين النهرين خواستار برپايي حكومت اسلامي در عراق به سبك ايران نشوند و از سرنگوني رژيم ديكتاتوري حاكم بر آن كشور جلوگيري شود.

برخي ديگر اظهار مي دارند كه صدام شرايط تغيير رژيم شاهنشاهي در ايران را فرصت مناسبي براي تغيير شرايط تاريخي ژئوپليتيكي عراق مي دانست و مي خواست با تصرف استان خوزستان ايران و تسلط بر اروندرود، راه مطمئن خود را به دريا و آبهاي آزاد باز كند و قدرت سرزميني كشورش را افزايش دهد. نظر ديگري مي گويد كه صدام مي خواست رهبري جهان عرب را در شرايط افول رهبري مصر, بدليل سازش با اسرائيل بدست گيرد و در رقابت با عربستان و مصر، خود، در راس جامعه عرب قرار گيرد.

در ادامه يادداشت مي‌خوانيد؛در واقع، صدام يك جنگ نيابتي را از سوي آمريكا عليه انقلاب اسلامي، هدايت مي كرد. چنانچه منحني كمكها و حمايتهاي آمريكا از صدام در طول جنگ تحميلي ترسيم شود بيانگر افزايش تدريجي نقش آمريكا در حمايت از رژيم بعثي عراق از توسعه كمك هاي سياسي و تبليغاتي به سمت كمكهاي اقتصادي، اطلاعاتي و نظامي از ارتش بعثي است و اين امر نشان دهنده علائمي از جنگ نيابتي است زيرا از يك سو جمهوري اسلامي ايران را تحريم تسليحاتي نموده و از سوي ديگر دست همه كشورها را در ارسال گسترده سلاح به عراق باز مي گزارد و آمريكا به تدريج، نقش مداخله گر نظامي به نفع صدام را با گسترش ناوگان جنگي اش در خليج فارس به خصوص در سالهاي آخر جنگ ايفا مي نمايد.برخي ديگر مي گويند، اصولا صدام فردي ماجراجو، خشن، ضد شيعه و ضد ايران و ايراني است و لذا او كه با زور و قدرت نظامي و از طريق تشكيلات حزب بعث در عراق حكومت مي كرد مي خواست در شرايطي كه هنوز نظام جمهوري اسلامي در ايران به طور كامل مستقر نشده و دچار چالش هاي تثبيت خود است، با حمله به ايران، هم موجب سرنگوني نظام جديد را فراهم آورد و هم با اين بهانه شيعيان عراق را به طور كامل سركوب نمايد و به اين ترتيب با ايجاد يك بحران خارجي، از ظهور مشكلات و مسائل داخلي در عراق جلوگيري نمايد. شاهد اين استدلال، اخراج گسترده شيعيان ايراني تبار از آن كشور و به شهادت رساندن علماي بزرگ شيعه در عراق، از جمله آيت الله سيد محمد باقر صدر قبل از آغاز جنگ تحميلي است.

علايي در يادداشت خود افزوده است؛به هرحال به نظر مي رسد علت اصلي تهاجم ارتش بعثي را بايد در جاي ديگري جستجو كرد. صدام كه پس از كنار زدن حسن البكر، قدرت را در عراق بدست گرفته بود احساس مي كرد كه با حمله به ايران به يك "پيروزي مطمئن " دسترسي پيدا خواهد كرد كه اين موفقيت بزرگ، قدرت وي را در عراق افزايش داده و از او شخصيت يك قهرمان را مي سازد. تصور صدام از ضعف قدرت نظامي انقلاب اسلامي و ضعف قواي مسلح ايران در آن زمان، باعث تصميم وي براي حمله گسترده و همه جانبه نظامي به ايران شد. صدام اگر فكر مي كرد كه بايد روزي با خفت و خواري از سرزمين هاي اشغالي ايران به عقب رانده شود و صدها هزار نفر از نظاميان خود را در جبهه هاي جنگ از دست بدهد و در عين حال هيچ دستاوردي هم نداشته باشد حتما به ايران حمله نظامي نمي كرد. برآورد غلط اطلاعاتي وي از توان ايران كه با استفاده از روش هاي كلاسيك، توان رزمي نيروي مقابل را محاسبه مي نمايد و فقط در ارزيابي خود، توان نيروهاي مسلح آن كشور را مدنظر قرار دهد موجب وسوسه صدام براي آغاز جنگ و حمله به ايران شد. او احساس مي كرد كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي: 1-ارتباط سازمان يافته ارتش ايران با آمريكا قطع شده و امكان پشتيباني از تسليحات آمريكايي موجود در ارتش ايران وجود ندارد و خروج پنجاه هزار مستشار آمريكايي از ارتش ايران، سيستم هدايت و كنترل اين ارتش را با مشكل اساسي مواجه ساخته است.2-نه تنها سيل ارسال سلاح هاي آمريكايي به ايران قطع شده بلكه آمريكا جمهوري اسلامي ايران را تحريم تسليحاتي نموده و ايران امكان دريافت هيچگونه سلاح جديدي را از هيچ كشوري در دنيا ندارد.3-سازمان ارتش ايران بهم ريخته و اكثر فرماندهان و امراي آن بخاطر وابستگي به رژيم شاهنشاهي كنار گذاشته شده و سيستم سلسله مراتب و ساختار آن به هم ريخته است و لذا اين ارتش نمي تواند در خدمت انقلاب اسلامي و كشور قرار گيرد. او مشاهده مي كرد كه دولت موقت با كاهش خدمت سربازي به يك سال، موجب شده كه حتي اين ارتش داراي استعداد كافي سازماني هم نباشد. اين در حالي بود كه در آن زمان ارتش بعثي عراق حداقل بيش از پنج لشكر سازماني بيشتر از استعداد لشكرهاي ايران در دوران شاه در اختيار داشت و لذا در جنگ زميني داراي برتري يگاني و تسليحاتي بود.4-با راه اندازي جنگ مسلحانه در كردستان ايران از طريق گروه هاي دمكرات و كومله كه صدام آنها را تجهيز و تسليح مي كرد بخشي از قواي همين ارتش با شرايط فوق و نيز قسمتي از استعداد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كه هنوز شكل نظامي به خود نگرفته است با اين گروهها در برخي از استان هاي همجوار با عراق درگير است لذا، براي دشمن، توان رزمي قواي مسلح ايران باز هم ضعيف تر، ارزيابي مي گرديد.5-او تصور مي كرد كه وجود اختلافات سياسي در راس كشور -درگيري بني صدر با حزب جمهوري اسلامي و نيز با نخست وزير وقت -موجب مي شود كه حمله به ايران اين اختلافات را تشديد كرده و لذا از ايجاد يك اراده قوي براي مقابله با ارتش متجاوز جلوگيري خواهد نمود.به نظر مي رسد كه صدام با توجه به نكات فوق، ارتش بعثي را به خاك ايران گسيل داشت تا ظرف يك جنگ كوتاه مدت، به اهداف خود برسد اما غافل بود كه در ايران قدرت عظيمي به نام رهبري امام خميني (ره) وجود دارد كه تهديد جنگ را تبديل به فرصتي شايسته براي ظهور تواناييهاي ملت ايران مي نمايد و مي گويد اگر"اين جنگ بيست سال هم طول بكشد ما ايستاده ايم."

اعتماد ملي

«سفر با چه هدفي»عنوان سرمقاله‌ي رزنامه‌ي اعتماد ملي است كه در آن مي خوانيد؛در حالي كه نفس حضور رئيس‌جمهور در مجامع جهاني براي حفاظت از منافع ملي و تيبين سياست‌هاي كلا‌ن نظام براي افكار عمومي، رسانه‌ها و دولت‌هاي ديگر امري مستحسن و پسنديده است، ماهيت و محتواي سخنان ايشان در مجمع عمومي سازمان ملل گرچه حاوي نكات مثبتي است ولي خلا‌ءهاي زيادي دارد. سخنراني اخير، چهارمين سخنراني وي در مجمع بوده است. نگاهي به سخنان ايشان در اجلا‌س چهارم نشان مي‌دهد، استراتژي خاص و مناسبي بر سخنان رئيس‌جمهور مترتب نيست. وي همان اظهاراتي را بر زبان جاري ساخت كه در جلسات قبلي تكرار كرده بود. به نظر مي‌رسد احمدي‌نژاد به جهت تاثير سخنراني و گستره مخاطبان، براي دفاع از حقوق ملي ايران به اين زحمات چهارگانه مبتلا‌ شده است.

اما واضح نيست كه خود وي چه انتظار و تصوري از جايگاه خويش دارد؛ آيا احمدي‌نژاد در نقش يك منجي به سازمان ملل مي‌رود؟ آيا در كسوت يك معلم اخلا‌ق، سران ديگر كشورها را خطاب قرار مي‌دهد؟

روشن است كه مهم‌ترين كاركرد ايشان رئيس‌جمهوري اسلا‌مي ايران است. احمدي‌نژاد بايد و شايسته بود كه از مشكلا‌ت، معضلا‌ت و سوءتفاهم‌هايي كه در مناسبات ايران و جامعه جهاني است سخن مي‌راند. مهم‌ترين معضل امروز ايران موضوع پرونده هسته‌اي است. در داستان هسته‌اي، ايران مظلوم واقع شده و حقوق فني و بين‌المللي آن ناديده گرفته شده است.

مجمع فرصتي است تا نظرات ايران به صورت كارشناسي، عقلا‌ني و با زبان جهاني به مخاطبان منتقل شود. امروز افكار عمومي داراي قدرتي بي‌نظير در جهان است و چنانچه بتوانيم نظرات و انتظارات خود را به درستي طرح نماييم، گوش‌هاي زيادي براي شنيدن يافت مي‌شود. از سوي ديگر در 3 سال اخير جناب رئيس‌جمهور پاي سخنان روساي كشورهاي اروپايي و آمريكايي مي‌نشيند و با فروتني به سخنانشان گوش مي‌دهد اما به محض آنكه وي پشت تريبون مي‌رود، بخشي از ميهمانان از اجلا‌س خارج مي‌شوند؛ مخصوصا روساي كشورهاي غربي!

معلوم نيست چرا علي‌رغم آگاهي به رفتار سخيف رهبران غربي، ايشان اصرار به تكرار اين رويه دارد. چه احمدي‌نژاد را قبول داشته باشيم چه بر او نقد روا داريم، او اينك رئيس‌جمهوري اسلا‌مي ايران است؛ كشوري با عزت، قدرت و دانايي. نبايد ايشان و هيچ مقام ديگر سياسي‌اي در اين كشور، به خود اجازه دهد موجبات هتك و وهن ارزش‌هاي ملي و ديني فراهم شود.

با اين همه شايسته است به عنوان يك راهبرد بنيادي، وزارت امور خارجه و ديگر نهادهاي درگير، شرايطي را فراهم آورند تا ايران اسلا‌مي بتواند بيشترين دستاوردها با كمترين هزينه‌ها را اكتساب نمايد.

كارگزاران

«اوباما در دو برداشت» عنوان سرمقاله ي روزنامه‌ي كارگزاران به قلم دكتر حسين دهشيار است كه در آن مي‌خوانيد؛اين باور مخدوش كه برخاسته از كمي تجربه سياسي مفيد، اندوخته تئوريك ناچيز و سستي ارزشي است در حوزه‌هايي از گيتي وجود دارد كه ويژگي‌هاي فردي نامزدهاي انتخاباتي در آمريكا نقش تعيين‌كننده در شكل‌دادن به سياست خارجي اين كشور خواهد داشت. در چارچوب اين منطق است كه به لحاظ تيرگي پوستي و نام غيرغربي، يكي از كانديداها ارجح‌تر نگريسته مي‌شود. اميد اين است كه كانديداي حزب دموكرات به پيروزي در چهار نوامبر رسيده و به كاخ سفيد راه يابد. فردي كه به كاخ سفيد پاي خواهد گذاشت با توجه به خطراتي كه آمريكا را تهديد مي‌كند به تدوين استراتژي خواهد پرداخت. خطراتي كه اين كشور را هدف قرار داده ناشي از جايگاهي است كه آمريكا در صحنه جهاني از آن برخوردار است.

تا زماني‌كه آمريكا موقعيت كنوني خود در قلمرو گيتي است مي‌توان انتظار داشت كه تهديدات از كيفيت متداول برخوردار باشند. بنابراين تا زماني‌كه ماهيت خطراتي كه آمريكا با آنها روبه‌رو است تفاوتي نكرده است نبايد انتظار دگرگوني در عملكرد بين‌المللي اين كشور داشت. جدا از اينكه چه كسي به قدرت برسد، رئيس‌جمهور آينده آمريكا حفظ منافع حياتي در خاورميانه و آسياي مركزي را سرلوحه سياست خود قرار خواهد داد. كشور چين تا نزديك به دو دهه آينده تلاش را بر بنيان نهادن زيرساخت‌هاي اقتصادي قرار داده است و به همين‌ روي بعيد به نظر مي‌رسد خواهان برهم زدن معادلات سياسي در شرق آسيا و در درجه دوم در صحنه جهاني باشد. كشور روسيه فاقد اعتبار ارزشي در گستره گيتي و بي‌بهره از ابزار ضروري براي ايفاي نقشي فراتر از قاره اروپا به شكلي كارآمد است. اتحاديه اروپا هم به دلايل پرواضح فاقد فرهنگ استراتژيك كه براي ايفاي نقش جهاني فراتر از مباحث اقتصادي است، ضروري به نظر مي‌آيد. پس اين آمريكاست كه تا زمان‌ «رسيدن» چين، نقش «ناظم جهاني» را همچنان ايفا خواهد كرد.

باراك اوباما در صورت پيروزي در انتخابات رياست‌جمهوري از نقطه‌نظر روشي اين احتمال را نمايان ساخته است كه ممكن است شيوه‌اش متفاوت با روش رئيس‌جمهور فعلي آمريكا باشد وليكن از نقطه‌نظر «تصوري» همان عينك كنوني را استفاده خواهد كرد. اما كشورهايي كه اميدوار به تغيير «تصور» آمريكا نسبت به خود در صورت پيروزي باراك اوباما هستند بهتر است به دو نكته حياتي توجه كنند. باراك اوباما پايگاه حزبي خود را در بين ليبرال‌هاي حزب دموكرات دارد و به همين روي در صورت ورود به كاخ سفيد مي‌بايستي نظرات و ارزش‌هاي جناح ليبرال را كاملا در اصولي كه بر آنها در صحنه سياست خارجي توجه خواهد داشت، ملحوظ كند. اوباما برخلاف بوش، به عنوان يك عضو جبهه ليبرال تاكيد بر اشاعه دموكراسي نخواهد داشت بلكه او بر احترام به حقوق تاكيد خواهد كرد.

ليبرال‌هايي كه در صورت پيروزي اوباما نقش تعيين‌كننده در سياست‌ خارجي آمريكا خواهند داشت به شدت نگاه منفي به حضور ارزش‌هاي آسماني به عنوان معيار حكومت‌ها در ارزيابي شهروندان خود و جهت‌دادن به سياست‌ها نسبت به كشورهاي ديگر دارند. البته پرواضح است كه در رابطه با دوستان سعي در معتدل‌كردن آن خواهند داشت وليكن در رابطه با كشورهايي كه از نظر آنان در تعارض با منافع آمريكا قدم برمي‌دارند آن را به شكلي وسيع به صحنه خواهند آورد. با توجه به اينكه همتايان اروپايي آنان نيز در اين مقوله به طور طبيعي گرايش به سوي طيف سياسي چپ دارند، مخالف با راست كيشي‌مذهبي روش كليدي در تامين منافع آمريكا خواهد بود. پس باراك اوباما اشاعه حقوق را در تمامي شكل‌هاي آن و بالاخص حق مخالفت مذهبي را در سياست‌ خارجي آمريكا وجاهت فراوان خواهد داد. از سوي ديگر برخلاف تصور بسياري نفوذ اساسي دولت اسرائيل برخاسته از علاقه‌مندي و يا وابستگي فردي در كاخ سفيد نيست، بلكه آنچه از نظر سياسي حمايت از منافع اسرائيل را در آمريكا بسيار حياتي ساخته، نقش كنگره آمريكاست.

نفوذ اسرائيل در آمريكا برخاسته از جايگاه شامخ اين كشور در بين اعضاي كنگره است. برخلاف جمهوريخواهان، روساي جمهور دموكرات براي حفظ قدرت خود از طريق پپاده كردن سياست‌هاي به‌شدت وابسته به نگاه مثبت كنگره هستند كه در طول نيم‌‌قرن اخير به استثناي سال‌هاي بسيار محدود اكثرا در كنترل دموكرات‌ها بوده است. باراك اوباما با توجه به اينكه فاقد اشتهار ملي است و به جهت اينكه در كارنامه خود كمتر اعتبار قانونگذاري دارد اگر پيروز شود با تفاوت بسيار ناچيزي با رقيب جمهوريخواه خود خواهد داشت، پيش از هر رئيس‌جمهوري در تاريخ مدرن آمريكا تابع و گوش به‌فرمان كنگره خواهد بود. پس رياست‌جمهوري باراك اوباما كه در بخش‌هايي از جهان بسياري خواهان آن هستند به معناي پررنگ‌تر شدن توجه به منافع اسرائيل به عنوان يك متحد استراتژيك در حيات دادن به اهداف آمريكا خواهد بود. بنابراين آناني كه به لحاظ درك سطحي و اينترنتي خود از سياست‌ خارجي آمريكا و ناآشنايي به تاريخ سياسي و فكري اين كشور، پيروزي باراك اوباما را خواهان هستند به منفعت خود دست نخواهند يافت اگر خواست آنان تحقق يابد.
 پنجشنبه 4 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 224]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن