تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
انواع ریل دستگاههای CNC + جدول مقایسه معایب و مزایا
خرید سوسیس پرکن اصل با گارانتی
تشخیص دیسک و صفحه اصلی از تقلبی (6 راه ساده)
بهترین روش های چاپ جعبه محصولات + ویژگی ها و کاربردها
بهترین روش های چاپ جعبه محصولات + ویژگی ها و کاربردها
ده راهنمایی برای نوازندگان مبتدی یوکللی
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1806945893
به مناسبت سالگرد درگذشت شهريار شعر ايران «حيدربابايه سلام» آيينه فرهنگ عامه آذربايجان
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: به مناسبت سالگرد درگذشت شهريار شعر ايران «حيدربابايه سلام» آيينه فرهنگ عامه آذربايجان
جام جم آنلاين: 27 شهريور 1367، ادبيات كشورمان و فرهنگ آذربايجان مردي را از دست داد كه از بزرگترين سرمايهها بود. سيد محمد حسين بهجت تبريزي متخلص به شهريار ، از نامآوران شعر معاصر ايران به شمار ميرفت كه فقدانش تاكنون جايگزيني نداشته است. اين معني بويژه در ادبيات عامه و فولكلور آذربايجان و تركزبانان مصداق پيدا ميكند.
گستره نام شهريار تا آن سوي مرزهاي كشور رفت و بسياري از تركزبانان با منظومه «حيدربابايه سلام» او زندگي كردند و آرزوهاي خود و كودكيهايشان را در آن ديدند.
برخي منتقدان و حتي طرفداران شهريار با عنايت به قوت و قدرت زباني و تصويرگري حيدربابايه سلام، گفتهاند اگر شهريار جز اين منظومه، شعر ديگري هم نميسرود ، شهريار شده بود و همين مقام را داشت اما آنچه اين منظومه را از ديگر آثار شهريار چه در زبان تركي و چه فارسي متمايز ميكند ، اشارات و كنايات عجيبي است كه به فرهنگ و باورهاي مردم آذربايجان دارد؛ چه آنها كه در قلمرو جغرافيايي آذربايجان شرقي و غربي و اردبيل زندگي ميكنند، چه مردمي كه داراي اين زبان و فرهنگ هستند و در نقطه ديگري به سر ميبرند.
اين مطلب به مناسبت بيست و يكمين سالگرد درگذشت شهريار تهيه شده و نگاهي دارد به عمق فولكلوريك منظومه جاودانه حيدربابايه سلام.
فرهنگعامه هر ملتي حاصل تفكر و تجارب نانوشته گذشتگانشان است كه با پيشينهاي نامشخص، سينه به سينه و به طور شفاهي به حيات و تكامل خود ادامه ميدهد و تمامي ابعاد زندگي عامه مردم را اعم از مادي و معنوي در بر ميگيرد.
ازجمله منابعي كه ميتوان براي شناخت فرهنگ عامه اقوام مختلف سود جست، ادبيات (منثور و منظوم) آن قوم است؛ چراكه ادبيات هر سرزميني، آيينه تمامنمايي است كه بوضوح شرايط اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي آن محدوده خاص و ساكنانش را مينماياند.
به تعبيري ديگر تاريخ، فرهنگ و جنبههاي مختلف زندگي هر قومي را ميتوان در ادبيات آن قوم جستجو كرد. همچنان كه دوبانول، ادبيات را بيان حال جامعه ميداند و هنري مورلي نيز ادبيات را زندگينامه ملت معرفي ميكند.
كشور ما ايران، در طول تاريخ ادبي خود، همواره شاهد خلق آثار ارزشمندي بوده كه حامل مطالب مفيدي در حوزه اجتماعي، سياسي و فرهنگي مردم در برهههاي مختلف زماني است و نكته جالب اين آثار از آن جهت است كه مولفان برخي از آنها اگر چه به معناي واقعي، محقق مردمشناس و تاليفاتشان نيز با هدف مردمشناسي نبوده، ولي نوشتههايشان، اطلاعات موثق و ارزندهاي درخصوص فرهنگ عامه اقوام مختلف براي خواننده در بر دارد.
از سوي ديگر، اين گونه آثار براي كشوري مثل ايران كه اقوام و خرده فرهنگهاي بسياري را در خود جاي داده از جايگاه برجستهاي برخوردار است، چراكه ميتوان بازتاب فرهنگ و زندگي هر يك از آنها را در ادبياتشان بوضوح يافت.
يكي از ادبيات مكتوبي كه به علت داشتن ويژگي فولكلوريك، مستعد مطالعات گسترده در زمينه فرهنگ عامه است، منظومه آذري حيدربابايه سلام (1) استاد شهريار (2) است.
سيدمحمدحسين بهجت تبريزي متخلص به شهريار از بزرگان شعر و ادب فارسي و آذري و خالق علي اي هماي رحمت، هذيان دل، افسانه شب، حيدربابايه سلام، سهنديه و دهها سروده نغز و ناب ديگر است؛ ولي منظومه حيدربابايه سلام كه نمادي از عشق شهريار به فرهنگ و مردم آذربايجان است معروفترين و شگفتانگيزترين آنها به شمار ميرود. تا آنجا كه استاد شهريار، شهرت پرآوازه خود را تا حد زيادي مديون اين شاهكار ميداند (3) و در بندي از اين منظومه با شكستهنفسي خاصي ميگويد:
... سنده، ياخشي سيمرغ ائتدين مگسي
سانكي قاناد وئردين يئله، نسيمه
هر طرفدن سس وئرديلر سسيمه
... سيمرغ شد به يمن تو اين ناتوان مگس
گويي نسيم از نفست بال و پر گرفت
پاسخ به نعرههاي خود اين شير نر گرفت (ترجمه: كريم مشروطهچي)
حيدربابايه سلام، مشتمل بر 125 بند و در 2 بخش حيدربابايه سلام اول (76 بند اول) و حيدربابايه سلام دوم (49 بند آخر) به ترتيب در سالهاي 1332 و 1345 سروده شده است.
اين منظومه، خاطرات دوران كودكي شاعر را كه در روستا سپري شده با همان صفاي روستايي و با زباني ساده، رسا و در حد اعجاز بازگو ميكند، بهگونهاي كه به تصديق صاحبنظران، هيچ شاعري در هيچ زباني و زماني، خاطرات دوران كودكي خود را بدين روشني و شيوايي به مسلك نظم نكشيده و با تاكيد بر ويژگيهاي حيات فردي و اجتماعي مردم روستا و فرهنگ و ادب عامه، شاهكاري بدين زيبايي نيافريده است.
در اين منظومه، شهريار با مانوسترين و لطيفترين كلمات و اصطلاحات، كانون گرم خانواده، زندگي ساده و بيتكلف آذربايجان، روح مهماننواز و غريبدوستي، مراسم عروسي و عزا، چاوش و كر وفر زوار كربلا، شبنشينيها، بازيهاي كودكان روستايي، صلح و صفاي حاكم در محيط آرام و دوستداشتني روستا و زيبايي و جلوههاي طبيعت روستايي را به طرز ماهرانهاي به تصوير كشيده است.
در يك كلام، حيدربابا ريشه در حيات آذربايجان دارد و بند بند آن با بند بند پيكر اجتماع، تاريخ و فرهنگ ملت آذربايجان گره خورده و پيوند يافته است و از نظر محتوا، موضوعات ذيل را شامل ميشود:
1- اعتقاد و باورهاي ديني كه ريشه در انتصاب ايشان به خاندان مقدس سادات و رشد در محيطي كاملا مذهبي دارد. وي در اين قلمرو، گاه خاطرات خود را از برگزاري مراسم مذهبي ازجمله بدرقه زائران كربلا، مناجات روحاني روستا و... يادآور ميشود و گاهي با پند و اندرز، مردم را به دوري از وسوسه شيطان فرا ميخواند يا با ابراز نگراني و انتقاد نسبت به كمرنگ شدن جنبههاي مذهبي زندگي مردم، آنها را به تلاش براي احياي ارزشهاي ديني دعوت ميكند:
بند 13: گؤز ياشينا باخان اوًلسا، قان آخماز
انسان اوًلان خنجر بئلينه تاخماز
آمما حئييف كوًر توتدوغون بوراخماز
بهشتيميز جهنم اوًلماقدادير!
ذيحجهميز محرم اوًلماقدادير
ترجمه: بر اشك چشم خلق اگر باشد التفات
رنگين ز خون نميشود اين چهره حيات
خنجر نبندد آن كه اصيل است و پاكذات
ما را بهشت، رنگ جهنم گرفته است
ذيحجهمان هواي محرم گرفته است
2- توصيف خارقالعاده طبيعت و زيباييهاي آن كه محتوا و زيبايي مضاعفي به منظومه بخشيده است.
بند 40: قاري ننه اوزاداندا ايشيني،
گون بولوتدا ايرري تشيني،
قورد قوجاليب، چكديرنده ديشيني...
ترجمه: زال فلك چو قوس قزح آورد پديد
نخ ريسد آفتاب ز ابر و مه سفيد
دندان چو ريخت گرگ ستم پيشه و پليد...
3- تاكيد بر ارزشهاي اخلاقي و مطرح كردن مسائل و معضلات اجتماعي
گوز ياشينا باخان اولسا، قان آخماز
(بر اشك چشم خلق، اگر باشد التفات/ رنگين ز خون نميشود اين چهره حيات) (بند 13)
يا
بند 102: كتدي گلين كيمي دنياني بزهر
ئوز عورتي ياماق ياماقا دوزهر
اينه بزهر خلقي، اوزي لوت گزهر
ايندي دهوار چارشابلاري آلباقدي!
اوشاقلارين قيش پاچاسي چيلپاقدي!
ترجمه: دهقان، چو نوعروس بيارايد اين جهان
زن، وصله روي وصله زند بهر ديهقان
چون سوزن است: لُخت و تنآراي ديگران
چادر شب زنان، همه كهنه است و كمبهاست
هر كودك برهنه، به يك گوشهاي رهاست.
4- آداب و رسوم و فرهنگ عامه مردم آذربايجان كه بيشترين حجم منظومه را به خود اختصاص ميدهد. مواردي همچون مراسم عروسي، نوروز، چهارشنبهسوري، عزاداري حسيني، چاوشخواني، بازيها، ادبيات شفاهي و... .
ازجمله مراسمي كه شاعر با مرور خاطرات كودكياش از آن به شيريني ياد ميكند، برخي از آداب و رسوم جشن عروسي (طوي(4)) است كه آشناي تمامي مردم آذربايجان است.
بند 25: حيدربابا، كندين تويون توتاندا،
قيز گلينلر حنا، پيلته ساتاندا،
بيك، گلينه دامنان آلما آتاندا،
منيم ده او قيزلاروندا گوزوم وار،
عاشيقلارين سازلاريندا سوزوم وار
ترجمه: داماد و رسم عقد كه يك سيب سرخفام
سازد نثار پاي عروس از فراز بام
وان سو، حنا فتيلهفروشانِ خوشخرام
چشمم هنوز، در پي آن نازدانههاست
در ساز «عاشقانِ» تو، از من ترانههاست
شاعر در خصوص رسم آمده در اين بند، اينگونه شرح ميدهد كه دختران جوان و نوعروسان در جشن عروسي، يك دسته فتيله و يك كاسه حنا را كه يكي علامت روشنايي و ديگري علامت شادي بود، در سيني ميگذاشتند و دور ميگرداندند و هريك از مدعوين يك رشته فتيله و مقداري از حنا برميداشت و به جاي آن، پولي در سيني ميگذاشت و در نهايت پولها به عنوان مزد آرايش عروس به مشاطه داده ميشد.
اين رسم، نمونهاي از تعاون، همياري و همكاري حاكم در جوامع سنتي است كه در قالب جشن نمود مييابد. در تمامي جوامع، اين همياريها به بهانههاي مختلفي پا به عرصه ظهور ميگذارد. هر كس به نوعي ياري ميرساند؛ چرا كه ميداند خود نيز روزي به اين همياريها نياز پيدا ميكند. شيوههاي مختلف همياري از ديرباز در جامعه ايران بويژه در روستاها متداول بوده و به گمان تحولات بسيار، هنوز هم در ميان بسياري از اقوام چون لر، عرب، كرد، تركمن، ترك و بلوچ، مساعدت و همياريهاي بسياري تحت عناوين ياوري، دستمردي، شيرواره، همپيماني، بجاري، باجي و منگير وجود دارد.
امروزه نيز در بين آذربايجانيان نمونههاي فراواني از اين همياريها ديده ميشود و حتي گاهي برخي از اين همياريها مكتوب ميشود تا در موقعيت مناسب به تناسب، جبران و اداي دين شود و ظهور اينگونه همياريها و مشاركتها در مراسم ازدواج تاييدكننده اين ادعاست كه «ازدواج به عنوان يك مناسك گذار، داراي كاركرد تقويت كننده حس همبستگي اجتماعي است.»
علاوه بر آن، در اين بند به رسم ديگري كه در گذشته در مراسم عروسي زادگاه شاعر رايج بوده، اشاره شده است. اين رسم با آمدن عروس به خانه داماد انجام ميشد. به اين شكل كه داماد به اتفاق ساقدوش و سولدوش به پشت بام ميرفت و از آنجا سيبي را كه از چند جا تيغش زده بودند، با قوّت تمام، به زير پاي عروس پرتاب ميكرد، بهطوري كه زمين بخورد و داغون شود. فلسفه آن را اينگونه توضيح ميدهند كه سيب علامت «سيري است و داغان شدنش به اين معناست كه سيري را از ميان برداشتيم و هرگز از يكديگر سير نخواهيم شد.»
سيب سيري است، بار نامرديبِه، به دستم بده، اگر مردي
رسم پرتاب كردن سيب، به شكل ديگري نيز مرسوم بوده است. به اين صورت كه داماد از پشت بام، سيب سرخي را در ميان ميهمانان پرتاب ميكرد. هر كس سيب را ميگرفت، انعامي به وي ميدادند و آن را نشانه بختگشايي ميدانستند.
ساقدوشsgh doush //(ساق: راست)+ دوش و سولدوش sol doush //(سؤل: چپ) + دوش، كه در پاراگراف بالا به آن اشاره شد، از عناصر مهم جشن عروسي آذربايجانيهاست. ساقدوش و سولدوش 2تن از نزديكان مجرد (دوست و فاميل) داماد و عروس هستند كه با شروع سور و ساط عروسي، عروس و داماد را در طول مراسم و در تمامي كارها همراهي ميكنند و در شب حنابندان بعد از رد و بدل كردن خنچههاي حنا و در مراسم شمع دادن به دست عروس و داماد، ساقدوش و سولدوش در حالي كه شمع روشني در دستشان است، دوش به دوش عروس و داماد، در سمت راست و چپ آنها ميايستند. امروزه اين مساله نيز مانند بسياري از آداب و رسوم ديگر كمرنگ شده و فقط در مراسم شمع روشن كردن، دختران و پسران مجرد حاضر در جشن عروسي به نوبت، در كنار عروس و داماد ساقدوش و سولدوش ميايستند. علت مجرد بودن افراد انتخابي را شگون داشتن آن براي بختگشايي عنوان ميكنند! البته در برخي مناطق مانند زنجان، يكي را مجرد و ديگري را متاهل انتخاب ميكنند و دليل آن را اينگونه توضيح ميدهند كه عروس و داماد در جشن عروسي شان، در انتهاي مجردي و ابتداي تاهل قرار دارند و عروسي مرحله گذاري است از مجردي به تاهل!
پانوشتها:
1- «حيدربابا» نام كوهي است نزديك «خشكناب» از روستاهاي نزديك «قرهچمن»؛ كه شهريار در آنجا زاده شده و دوران كودكي خود را هم در آنجا گذرانده است. در اين منظومه، كوه حيدربابا مخاطب، سنگصبور و طرف سوال، پاسخگو و خلاصه همراز و همزبان شاعر است.
2- شهريار در سال 1285 ه.ش. در تبريز متولد شد و ايام كودكي خود را كه مصادف با انقلاب مشروطيت بود، در روستاهاي شنگل آوا، قيش قرشاق و خشكناب به سر برد و پس از 83 سال زندگي شاعرانه پر افتخار در 27 شهريور سال 1367 ديده از جهان بست و پيكرش در مقبره الشعراي تبريز به خاك سپرده شد. (سالروز رحلت شهريار شعر ايران با تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي روز ملي شعر و ادب ناميده شده است).
3- اين منظومه علاوه بر شهرت و محبوبيت در ميان آذريزبانان ايران، مرزهاي آذربايجان را در هم شكسته و به دهها زبان ديگر نيز ترجمه شده است و در بيشتر دانشگاههاي جهان ازجمله دانشگاه كلمبيا در ايالات متحده آمريكا مورد بحث رسالات دكتري قرار گرفته است و حتي برخي موسيقدانان همانند هاژاك، آهنگساز معروف ارمنستان آهنگي بر آن ساخته است.
4- طوي (Toy) به معني جشن و سرور است و علاوه بر آذربايجان در بعضي شهرها ازجمله شهرهاي خراسان و نيز تاجيكستان به كار ميرود.
آمنه حسنزاده
پنجشنبه 28 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 319]
-
گوناگون
پربازدیدترینها