تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1820533784
معصومه ابتكار: رابطه ايران و آمريكا به سود هر دو كشور است// منتقد صريح دولت كنوني هستم
واضح آرشیو وب فارسی:آریا نیوز: معصومه ابتكار: رابطه ايران و آمريكا به سود هر دو كشور است// منتقد صريح دولت كنوني هستم
خبرگزاري آريا- معصومه ابتكار در گفتگوي با الشرق الاوسط گفت: آمريكايي ها با تمامي دولتهاي حاكم بر ايران اعم از محافظهكار يا اصلاحطلب مشكل داشتند و اين باعث شد تا فرصتهاي خوب زيادي را از دست بدهيم.
به گزارش خبرگزاري آريا، متن كامل اين گفت و گو در پي مي آيد:
شما سخنگوي دانشجويان ايراني بوديد كه سفارت آمريكا را در سال 1979 اشغال كردند. اين اتفاق چگونه رخ داد؟
من در آن زمان نوزده سال سن داشته و دانشجوي سال دوم دانشگاه بودم. در خانوادهاي بسيار متدين و بافرهنگ رشد كردم و بخشي از دوران كودكي خود را نيز در آمريكا سپري كردم. هنگامي كه جنبش دانشجويي شروع شد من با هيجان بسياري در آن شركت كردم و چند روز پس از اشغال سفارت آمريكا از من خواسته شد تا به خاطر تسلط بر زبان انگليسي به گروه بپيوندم تا كار ترجمه بين گروگانها و دانشجويان را بر عهده گيرم.
چگونه تصميم به گروگانگيري گرفتيد؟
در بازگشت به آن روزها به خصوص هشت ماه پس از انقلاب اسلامي در ايران بايد بگويم كه همه شور و هيجان زيادي داشتند. طبيعي بود كه دانشجويان نقشي اساسي در اين ميان داشته باشند. آنها تشنه مشاركت در روند امور بودند. آن روزها طرحهاي ديگري نيز وجود داشت كه با ديدگاه جوانان در تعارض بود. كشور هنوز در مرحله انتقالي بسر ميبرد و زيربناها و موسسات هنوز شكل خاصي به خود نگرفته بودند. ما حتي سيستم امنيتي مناسبي نيز نداشتيم. همه چيز در آن روزها انقلابي بود. دانشجويان از سرنوشت انقلاب ترسيده و احساس كردند انقلاب در تهديد است به خصوص اينكه آمريكا نظام جديد در ايران را برسميت نشناخته بود. ما بحثها و صحبتهاي زيادي داشتيم و اين سوال مطرح بود كه بايد چه كنيم و چه اتفاقي براي انقلاب افتاده است. گروههاي مختلفي از دانشجويان جمع شده و گفتيم كه بايد دست به اقدام بزرگي بزنيم كه تبليغات مخالف انقلاب را خنثي سازيم. ما هيچ راهي جز گروگان گرفتن نداشتيم. اين موضوع در واقع تفكر اصلي و پيشزمينه انديشه دانشجويان در آن روزها بود. آنها پر از نشاط و زندگي بوده و بسيار ايدهآل فكر ميكردند و گمان ميكردند كه امكان تحقق ايدهآلهايشان را دارند ولي در عين حال درك ميكردند كه در مقطع زماني تاريخسازي قرار دارند و بايد حركتي از خود نشان بدهند.
آن روزها را چگونه گذرانديد؟
ما نيز به نوبه خود گروگان بوديم. در ابتدا شش ماه در داخل سفارت آمريكا بوديم و حتي براي رفتن به خانه هم از سفارت خارج نشديم. پس از آن كار را دورهاي كرديم. پيش از آزادي گروگانها شخصا با آنها صحبت كردم و يك دكتر نيز آنها را معاينه كرد. برخي از آنها زماني را با دانشجويان گذرانده بودند ولي مجالي براي دوستي وجود نداشت. واقعيت اين بود كه هنگامي كه ما وارد سفارت آمريكا شديم هيچ سلاحي نداشتيم. تنها يك زن در ميان ما يك قيچي بزرگ مخصوص بريدن زنجير با خود داشت كه در را با آن باز كرد. باقي دانشجويان در يك تصميم جدي از حمل سلاح منع شده بودند. در آن دوره هيچكس زخمي نشد. مريضها و زنها مستقيما به آمريكا فرستاده شدند. تحرك ما صد در صد مسالمتجويانه بود. حتي يكي از گروگانها در دفتر خاطرات خود نوشته بود كه گويي در هتل زندگي ميكرديم با اين تفاوت كه آزاد نبوديم. پس از آن به ما سلاح داده شد و فقط يك بار براي شليك تيرهوايي از آن استفاده كرديم چرا كه برخي گروگانها قصد فرار داشتند و ما خواستيم آنها را بترسانيم.
چرا به «خواهر ماري» يا «ماري پر سر و صدا» مشهور شده بوديد؟
در اولين مصاحبه خود پس از ماجراي سفارت آمريكا يك خبرنگار آمريكايي نام مرا پرسيد و من به خاطر اينكه ترسيده بودم و فكر ميكردم بايد هويت خود را مخفي نگاه دارم گفتم نامم مريم است چرا كه گمان ميكردم اين نام مسيحي ـ مسلمان است. خبرنگار به من گفت مريم يعني ماري و بدين ترتيب بود كه من به اين نام مشهور شدم. اما در مورد «ماري پر سر و صدا» اطلاعي ندارم. مارك برودن چندي قبل كتابي با عنوان «در مهماني آيتالله» نوشت و مرا «پر سر و صدا» توصيف كرد ولي صداي من در كل آرام است و به ياد ندارم در زندگي بر سر كسي فرياد كشيده باشم.
نام شما نيلوفر است. چرا آن را به معصومه تغيير داديد؟
اين يك اشتباه ديگر است. من نامم را تغيير ندادم بلكه مانند بسياري از ايرانيها يك نام رسمي در سجلات دارم و نام ديگري كه خانواده مرا با آن ميخوانند. در شناسنامه معصومه هستم ولي مادرم به خاطر علاقه به نام نيلوفر مرا به اين نام ميخواند. اين ناميست كه دوستانم در دانشگاه نيز مرا با آن ميخواندند.
شما در آن روزها بسيار فعال و بانشاط بوديد. امروز به حركت دانشجويي در آن روزها چگونه نگاه ميكنيد؟ آيا هنوز چنين راهكاري را براي دستيابي به اهداف خود مجاز ميدانيد؟
تمامي جوانان جهان در تمامي زمانها همواره به دنبال عدالت و مساوات و آيندهاي بهتر هستند. با اين حال زماني رسيد كه دانشجويان با مشكلات بزرگي روبرو شدند و از فعاليت منع شده و از حاكمان خود در مورد سرنوشت كشورشان سوال كردند. اين چالشي است كه اكنون نيز با كاسته شدن از آزادي بيان با آن مواجه هستيم. به نظر من استراتژيها تغييري نكرده بلكه اين تاكتيك است كه تغيير كرده است. امروز ديگر سيطره بر سفارتخانهها فايدهاي ندارد. در آن زمان ما دولت و دستگاههاي امنيتي و قانوني نداشتيم ولي امروز مجلس و دولت و دستگاههاي امنيتي داريم كه ميتوانند در اين زمينه فعاليت كنند. آنچه كه ما انجام داديم رخدادي ويژه در شرايطي خاص بود. اگر امروز دانشجو بودم، طبيعي است كه فعال بودم و منتقد سياستهاي دولت كنوني بودم و از آن ميخواستم تا فضاي آزادتري را ايجاد كند. اهداف انقلاب را بررسي ميكردم و اينكه در چه اموري از اهداف خود دور شده يا راه را گم كردهايم.
اگر زمان به عقب باز گردد آيا همان روش را تكرار ميكنيد؟
در آن زمان مانند تمامي انقلابيها احساس ياس و نااميدي ميكرديم. ما ترسيديم كه چيزي از دست بدهيم. امروز گمان ميكنم كه امام خميني در تدارك امور بسيار سريع عمل كرد. وي بلافاصله خواستار همهپرسي و سپس تصويب قانون اساسي و همهپرسي مجدد شد. تمام اين امور در حالي رخ داد كه گروگانهاي آمريكايي هنوز در ايران بودند. در ابتدا گمان ميكرديم كه موضوع سفارت آمريكا بيش از سه يا چهار روز به طول نخواهد انجاميد ولي اين موضوع 444 روز طول كشيد. اگر اين ماجرا به سرعت خاتمه يافته بود نتايج بهتري ميگرفتيم.
در مورد معاملهاي كه ميان انقلاب ايران و رونالد ريگان رخ داد چه ميگوييد؟
ما سخنان زيادي در اين مورد شنيديم بر اين مبنا كه طرفين سعي كردند از موضوع گروگانها استفاده كنند تا هم انقلابيون در ايران كار خود را پيش ببرند و هم جمهوريخواهان در آمريكا پيروز شوند؛ ولي ما هرگز دليل قانعكنندهاي براي اين مدعا پيدا نكرديم. در مورد ايرانيها بايد گفت كه مشكلي وجود نداشت. نظام دست خود را در آن زمان به طرف همه دراز كرده بود و خواستار برسميت شناختن انقلاب در مقابل آزادسازي گروگانها بود. اما در مورد جمهوريخواهان بحراني واقعي جريان داشت. آنها نميتوانستند با نظامي مذاكره كنند كه به رسميت نشناخته بودند. بدين ترتيب گروگانها مدت بيشتري در ايران ماندند.
آيا شباهتي در واقعيت سياسي گذشته و اكنون ميبينيد؟
اين يك مشكل واقعي است ولي طبيعتا شباهتهايي نيز وجود دارد. معتقدم بهبود روابط به گونهاي كه منافع هر دو ملت ايران و آمريكا حفظ شود به سود هر دو كشور است. مشكل اينجاست كه روش روشني براي ايجاد رابطه وجود ندارد. در ايران ما اطلاعات بيشتري از آمريكا داريم تا آنها از ما. آمريكاييها تصوير اشتباهي از ما دارند چرا كه مدتهاست نماينده سياسي در ايران نداشته و فشارهاي رسانهاي نيز دارند. آنها هنوز نتوانستهاند انقلاب ايران را هضم كنند. در اينجاست كه اين حس به وجود ميآيد كه آنها با تمامي دولتهاي حاكم بر ايران اعم از محافظهكار يا اصلاحطلب مشكل داشتند و اين باعث شد تا فرصتهاي خوب زيادي را از دست بدهيم.
علائمي وجود دارد كه آمريكا قصد دارد سفارت خود در تهران را بازگشايي كند. آيا احمدينژاد به عنوان يك رييسجمهور محافظهكار موفق به تحقق هدفي ميشود كه اصلاحطلبان از تحقق آن عاجز ماندند؟
اين موضوع به شكل جزئي به سياست داخلي و اشتباهاتي مربوط است كه آمريكاييها با روساي جمهور اصلاحطلب مرتكب شدند. آنها تلاش كردند تا به جهان خارج ارتباط برقرار كنند ولي حتي اروپا نيز آنها را جدي تلقي نكرد. تنها كسي كه از ايران عذرخواهي كرد مادلين آلبرايت وزير خارجه سابق آمريكا بود كه اين موضوع باعث شد تا ما روحيه بيشتري بگيريم ولي هيچگاه اين اقدامات به مرحله عمل نرسيد. به قدرت رسيدن جورج بوش در شرايطي كه ايران تلاش ميكرد روابط گسترده و مناسبي با جهان ايجاد كند و قرار دادن ايران در محور شرارت فضاي مناسبي را ايجاد كرد تا محافظه كاران در ايران به حكومت برسند.
آيا معتقديد كه شما با تناقض رفتار كردهايد؟ در ابتدا در گروگانگيري ديپلماتهاي آمريكايي شركت داشتيد و سپس از طرفداران رابطه با آمريكا شديد.
در آن زمان به نظر ميرسيد اقدامي كه انجام داديم تنها اقدام ممكن بود. مشكل از آنجايي شروع شد كه مدت حضور گروگانها در ايران افزايش يافت و اين امر برخلاف خواستههاي دانشجويان بود. امروز ميتوان رابطه مناسبي را با آمريكا برقرار كرد و ضرورتي ندارد كه با آمريكا در حال تنش باشيم. اين موضعگيري در درجه اول به سود ملت ايران است و پيامدهاي مثبتي بر منطقه خواهد داشت بطوريكه شرايط در لبنان، عراق و فلسطين بهبود مييابد. رابطه با آمريكا بايد از نكات ريز سياسي فاصله گرفته و امور كليتري را شامل شود كه امكان دارد ايران بتواند نقشي اساسي در آن ايفا كند. اموري از قبيل مبارزه با تروريسم يا مبارزه با مواد مخدر يا حتي روند صلح كه ايران در همه آنها ميتواند نقشي مهم داشته باشد. بنا بر اين چنين روابطي نبايد بر اساس سلطهجويي يا تهديد پيگيري شود بلكه بايد با فرهنگ گفتگوي همطراز وارد آن شويم.
كمك ايران در توافق صلح از نظر حزبالله به عنوان همپيمان اساسي شما در درگيريها چگونه ارزيابي خواهد شد؟
لبنان و ايران روابطي بسيار قديمي با يكديگر دارند كه به مسايل اجتماعي و ديني و فرهنگي باز ميگردد. ايران امروز مرجع روحي بسياري از لبنانيها از جمله حزبالله است كما اينكه حزبالله نيز اخيرا پيروزيهاي زيادي مانند آزادسازي اسرا به دست آورده است. با اين حال حزبالله نيز اندك اندك خود را وارد چرخه سياسي در لبنان ميكند و نقشي مهم در مسايل انساني و خدماتي در مناطق زير نفوذ خود دارد.
با اين حال اگر صلح برقرار شود ديگر مقاومتي باقي نخواهد ماند و اگر حزبالله وارد چرخه سياسي شود، دولت لبنان مسئول ارائه تمامي خدماتي خواهد شد كه اكنون حزبالله آنها را انجام ميدهد. بدين ترتيب از حزبالله چه باقي خواهد ماند؟
اين تصميم به ملت لبنان باز ميگردد. ما به عنوان يك امر واجب از حزبالله حمايت كرديم چرا كه معتقد بوديم در آن مرحله نميتوان موضوع آزادسازي زمينها و مقاومت در برابر اشغالگر را به فراموشي بسپاريم. اما آينده متعلق به سياستمداران لبناني است و ملت لبنان خود براي سرنوشتش تصميم ميگيرد.
شما اولين زني بوديد كه در زمان رياست جمهوري محمد خاتمي به عنوان معاون رييسجمهور انتخاب شديد و اكنون در زمان رياست جمهوري محمود احمدينژاد عضو شوراي شهر تهران هستيد. كار و فعاليت در دو دوره بسيار متناقض را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
منصب اولي كه در اختيار داشتم انتصابي بود ولي دومي انتخابي است. مردم مرا به عنوان نماينده خود در شوراي شهر تهران انتخاب كردند كه البته اين مجلس به خاطر غيبت اصلاحطلبان از پارلمان بسيار سياستزده شده است. ما تنها نمايندگان مردم هستيم و براي اجراي تصميمات سياسي يا حتي اجتماعي خود با مشكلاتي جدي مواجه هستيم. در دوره آقاي خاتمي وي مرا به عنوان عضوي از گروه كاري خود انتخاب كرد كه البته براي من افتخار بزرگي بود. خاتمي نمونه بارز يك سياستمدار مسلمان و پيشرو است. او دقيقا ميداند كه چه ميخواهد و به خوبي معناي برخورداري مردم از حقوق شهروندي و دموكراتيك خود را ميداند.
شما دبير تحريريه يك مجله انگليسي زبان نيز بوديد. آيا اين راهي بود كه جهان را مخاطب قرار دهيد؟
من در آن زمان بسيار جوان و پرانرژي بودم و امور زيادي براي در ميان گذاشتن با جهان داشتم. ما از نقش رسانهها و اينكه رسانهها ميتوانند چهرهاي واقعي از جامعه نشان داده و حاكميت را نقد كنند آگاه بوديم. امروز به دليل عدم وجود آزادي بيان، اساس و پايه اصول فرو ريخته است. آزادي هرگز به معناي آشوب نبوده بلكه مرزها و قوانيني دارد. تفاوت اصلي در مرزها و خط قرمزها و قوانين است. ضروري است كه امروز از نمونههاي غربي درس گرفته و اشتباهات را تكرار نكنيم بلكه با واقعيتها موجود در جامعه خود تعامل داشته باشيم.
هنگامي كه به افغانستان سفر كرديد از جنبش طالبان به خاطر فشاري كه براي چادر سر كردن بر مردم وارد ميآورد انتقاد كرديد ولي خود چادر به سر داريد.
من زن مسلمان و پيشرويي هستم و با قلع و قمع زنان به هر دليلي مخالفم. من به دنبال مساوات در حقوق و برابري با مردان هستم چرا كه ايمان دارم خداي متعال ما را برابر آفريده است. بايد بدانيم فرق اصلي در نقشها و نه در امور انساني است. همواره گفتم كه اگر زنان زمام امور را در دست بگيرند وضعيت كشورهاي ما بسيار تفاوت ميكرد، چرا كه مردان ثابت كردهاند به دنبال كسب پيروزيهاي نظامي و جنگي هستند ولي زنان به دنبال صلح هستند زيرا اين مردها و پسران آنها هستند كه بايد به جنگ بروند. به نظر من ما اكنون نيازمند روحيه زنانه در سياست هستيم. متاسفانه شاهد حضور زناني در عرصه سياست هستيم كه به مردان شبيه هستند گمان ميكنند چنين روشهايي براي رقابت بهتر است. ما نيازمند زناني با روحيه زنانه هستيم تا به دنبال صلح بگردند.
امروز خود را در كجا ميبينيد؟
من امروز يك منتقد صريح دولت كنوني و اشتباهاتي هستم كه اين دولت در حق ملت ايران و در سياست خارجي خود مرتكب ميشود. چنين سياستهايي ما را به عقب باز ميگرداند
جمعه 22 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آریا نیوز]
[مشاهده در: www.aryanews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 205]
-
گوناگون
پربازدیدترینها