واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ارزیابى دمكراسى
دمكراسى در تبلیغات جهان معاصر از جایگاهى ویژه برخوردار است، به گونهاى كه حكومتهاى استبدادى نیز خود را برخوردار از دمكراسى معرفى مىكنند و این دمكراسى براى برخى كشورها هم چون كشورهاى از بند رسته بلوك شرق به صورت آرمانى دست نیافتنى در آمده است.نظریه پردازان دمكراسى غرب فروپاشى شوروى سابق را پیروزى دمكراسى قلمداد كردند و آن را سرنوشت محتوم بشر شمرده، كشورهاى دیگر را به پذیرش آن دعوت كردند. در جامعه اسلامى ایران نیز شاهد هستیم كه برخى قلم بدستان، با سوء استفاده از آزادى، در تبلیغ دمكراسى غربى راه افراط پیموده، گوى سبقت را از همگنان خود نیز ربودهاند.اما در اندیشه الهى، یاد خدا آرامبخش دلهاست. بسیارى از امور از قداست برخوردار بوده، انسان را به فضل و رحمت خدا امیدوار مىسازد و او را از ورطه حیرت، ضلالت و اضطراب به ساحل امن هدایت مىكند.بر این اساس، ضرورى است كه ارزیابى دقیقترى از دمكراسى داشته باشیم.دمكراسى و نسبىگرایىكمتر جامعهاى را مىتوان یافت كه در آن نسبىگرایى به طور كامل اعمال شده باشد. این امر ناشى از آن است كه هر جامعهاى محتاج یك سرى اصول و قواعد كلى است، تا كثرت ناشى از نسبیت را به وحدت تبدیل كند؛ زیرا وظیفه هر دولتى هم شكل سازى در دل چند گونگى است، تا جامعه را به سمت اهداف و مسائل مشترك رهنمون شود.عوامل گوناگونى موجب وحدت و یك پارچگى نظام سیاسى مىشوند. از جمله این عوامل مىتوان جهانبینى و ایدئولوژى را ذكر كرد. در نظامهاى سیاسى غرب، نه دمكراسى عامل وحدت است و نه نظام سرمایهدارى. به اعتقاد یكى از نویسندگان معاصر غرب، در دمكراسى و نظام سرمایهدارى، خیر مشترك یا هدفهاى مشترك وجود ندارند كه افراد با همدیگر براى تحقق آن عمل كنند. مفروض دمكراسى فردگرایى است و بر این اساس، هر كس در پى افزایش درآمد خود است. از رأى دهندگان انتظار مىرود تا در راه حفظ مصالح و منافع خویش قدم بردارند. هیچ كس احساس تكلیف نمىكند كه در بند تأمین سعادت و رفاه دیگرى باشد. در نیم قرن گذشته، آن چه موجب یكپارچگى نظام سیاسى غرب و آمریكا شد ترس از كمونیسم بود. امروز تهدیدى از ناحیه كمونیسم وجود ندارد و در نتیجه پیوندهاى وحدت آفرین از بین رفته است. (1)در اسلام احزاب و تشكلهاى سیاسى نیز در چارچوب قواعد و اصول اسلامى قابل پذیرشند. از این رو، در جمهورى اسلامى ایران آنها در چارچوب نظام اسلامى شكل مىگیرند؛ چنانكه در هر نظام سیاسى، سازمانها و احزاب باید بر اساس چارچوب ترسیم شده از سوى آن نظام ـ كه در قانون اساسى بیان شده ـ عمل كنند.اجراى ناقص نسبىگرایى موجب بروز مشكلاتى در غرب شده است، به گونهاى كه برخى تحلیلگران غربى آن را موجب زوال و فساد مىبینند. برژنسكى در این باره مىنویسد:آمریكا به وضوح نیازمند یك دوره بازنگرى فلسفى و انتقاد از فرهنگ خودى است. آمریكا باید به درستى این واقعیت را بپذیرد كه لذتطلبى همراه با نسبىگرایى، كه راهنماى اصلى زندگى مردم شده است، هیچ گونه اصول ثابت اجتماعى را ارائه نمىدهد. باید بپذیرد جامعهاى كه به هیچ یك از ویژگىهاى مطلق اعتقاد ندارد، بلكه در عوض رضایت فردى را هدف قرار مىدهد، جامعهاى است كه در معرض تهدید، فساد و زوال قرار دارد. (2)خلاصه آن كه برخى از كشورهاى مدعى دمكراسى، در عمل، تحمل افكار و عقاید مخالف را ندارند و بر فرض صحت سخن بانیان دمكراسى، مبنى بر اعمال نسبىگرایى، باید به این نكته اشاره كرد كه نسبیت در دل وحدت و اصول كلى معنادار است. در اندیشه اسلامى، نسبىگرایى، در عرصه عقاید، مطرود است و در اسلام حقایق ثابت و ازلى فراوانى وجود دارد كه به عناصر ثابت و منطبق با فطرت بشرى بازگشت مىكنند. با این وجود، به تناسب زمان و مكان احكام متغیر در چارچوب احكام و قواعد ثابت نیز وجود دارند.ما معتقدیم كه نتیجه اعمال نسبیت، به سر بردن انسان در اضطراب و تشویش ناشى از شكاكیت و راهى به سوى نفى آرامش و طمأنینه است؛ زیرا در یك جامعه نسبىگرا و سكولار، هیچ امرى از تقدس برخوردار نیست و هیچ مرجعى قادر به رهنمون ساختن انسان به ساحل امن و آرامش نیست. اما در اندیشه الهى، یاد خدا آرامبخش دلهاست. بسیارى از امور از قداست برخوردار بوده، انسان را به فضل و رحمت خدا امیدوار مىسازد و او را از ورطه حیرت، ضلالت و اضطراب به ساحل امن هدایت مىكند.در دمكراسى، احزاب و جامعه مدنى ابزارهایى براى تنوع عقاید سیاسى محسوب مىشوند. اما آیا احزاب در خدمت تودههاى مردمند؟ و آیا در جامعه به تولید فكر و اندیشه كمك مىكنند؟ اشپلنگر معتقد است: این كه ادعا مىشود مرامنامه تمامى احزاب بر اساس منافع ملى و خواست توده مردم است، صرفا حیلهاى براى جلب توده مردم است و هیچگاه به اجرا نمىآید. وى، همچون میخلز، معتقد است كه در حزب تصمیمگیرى فقط توسط رهبران حزب صورت مىگیرد و سطوح پایین حزب در آن نقشى ندارند.امروزه در جوامع دمكراتیك، احزاب در منظر افكار عمومى شهروندان بیشتر ابزار نفاق به حساب مىآیند تا تشكل، و براى دستیابى به قدرت حاضرند اصول اخلاقى و هنجارهاى جامعه را زیر پا گذارند. برنامههاى مشخصى براى حل معضلات و مشكلات جامعه ندارند، دچار فساد گروهى و شخصىاند. از دیگر سو، گسترش ارتباطات و وسایل ارتباط جمعى از اهمیت آنها كاسته، ارتباطات را از انحصار آنها در آورده است.در جوامع غربى، احزاب بیشتر از نوع واسطهاند تا مبتكر و اندیشهساز. احزاب واسطه به احزابى گفته مىشود كه هدفشان صرفا پیروزى در انتخابات است. از این رو، به طیفى گسترده از منافع و ایدئولوژىها متوسل مىشوند؛ زیرا هدف آنها تنها جلب آراى شهروندان است و شعارى نمىدهند كه در قافیه آن بمانند و به گونهاى برنامه ارائه مىكنند كه هیچ گروه رأى دهنده را ناامید نكنند؛ لذا موضعگیرى صریح نمىكنند. حاصل آن كه اصول فكرى احزاب مشترك است؛ فقط اولویتها متفاوتند.در اسلام احزاب و تشكلهاى سیاسى نیز در چارچوب قواعد و اصول اسلامى قابل پذیرشند. از این رو، در جمهورى اسلامى ایران آنها در چارچوب نظام اسلامى شكل مىگیرند؛ چنانكه در هر نظام سیاسى، سازمانها و احزاب باید بر اساس چارچوب ترسیم شده از سوى آن نظام ـ كه در قانون اساسى بیان شده ـ عمل كنند. پس در هیچ جامعهاى احزاب و تشكلها به طور كامل آزاد نیستند.كتاب: فلسفه سیاست، ص 141 - تهیه و تدوین: مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمنى (ره)پی نوشت ها:1 ـ لستر تارو، آینده سرمایهدارى، ترجمه عزیز كیاوند، (تهران: 1376) ص .1972 ـ زیبیگینو برژنسكى، خارج از كنترل، (اطلاعات، تهران 1372) ص .129لینک مطالب مرتبط: علوم اجتماعی و پیوندهای آن با علوم شرعی قلمرو دین، عرصه سیاست، همپوشانی یا...؟ بنیادهاى دمكراسى... ظهور پوزیتیویستهای افراطی تكثر بر پایه عقلانیت حق مدار حكومت و جامعه الهی آزادى ...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 507]