تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 3 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):غِنا از خود نفاق بر جای می گذارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1832570555




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چهل سال، مهمان سحر امام رضا علیه السلام


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: چهل سال، مهمان سحر امام رضا علیه السلام
حرم امام رضا علیه السلام
نماز در مسجد گوهرشاد تمام شده بود؛ اما هنوز مسجد مملو از جمعیت بود. عده‎ای از مردم، در گوشه‎ای از مسجد اجتماع کرده بودند و دور کسی را گرفته بودند. آنان اغلب کسانی بودند که برای شفا گرفتن به حرم آمده بودند و حالا به جای پنجره فولاد، در مسجد تجمع کرده بودند. آنها دور شیخ حبیب الله گلپایگانی جمع شده بودند . شیخ سال‎ها بود مجاور حرم شریف رضوی شده بود و امامت مسجد گوهرشاد را بر عهده گرفته بود. مردم از شیخ می‎خواستند که آنها را به اذن خدا شفا دهد . شیخ هم دستش را بر سر هر بیمار می‎کشید؛ شروع به عرق کردن می‎کرد و قطره‎های درشت عرق، صورت و بدنش را فرا می‎گرفت و به اذن خدا شفا می‎یافت. این صحنه‎ها باعث شده بود که همه به دنبال کشف منشاء این کرامت باشند . درست بود که شیخ، عالم وارسته و بزرگواری بود، اما این کرامت، نمی‎توانست دلیل عادی و قابل دسترسی داشته باشد. برای همین همه به دنبال یافتن جواب بودند. یکی از مراجع که جریان را از زبان خود شیخ شنیده بود راز معما را فاش کرد . او گفت شیخ حبیب الله برای من چنین تعریف کرد:«یک هفته‎ای می‎شد که بر اثر بیماری و ناتوانی جسمی بستری شده بودم و سعادت حضور در حرم و زیارت از من سلب شده بود. سال‎ها بود که توفیق همراه شده بود و هر شب نماز شبم را پشت درهای بسته حرم می‎خواندم و اولین زائر حرم رضوی بودم؛ اما تا آن شب سابقه نداشت که آن قدر فاصله بین دیدارمان بیفتد . آن شب، به قدری ناتوان بودم و ضعف بر من غالب شده بود که خود را کشان کشان تا پنجره اتاقم در بیمارستان رساندم و از دور محو تماشای گلدسته‎های حرم شدم . نور ماه با روشنایی‎اش صحنه را دلچسب‎تر کرده بود. هوای دوست، حسابی هوایی‎ام کرده بود. دلم شکسته بود و آسمان صورتم را بارانی کرده بود . با همان حال، شروع به نجوا کردم: آقا جان ! این درست است که مهمان شبانه چهل سال سحر را دیگر دعوت نکنی و نپذیری؟ چهل سال اولین مهمان شما بودم و حالا منتظرم که با من چه می‎کنی ! بعد از درد دل کمی سبک شدم و حالتی بر من عارض شد که مانند خواب نبود؛ دیدم انگار روزگار دیگری است و در باغ و گلستانی با صفا هستم . حضرت امام رضا علیه السلام بر تختی تکیه زده بود و من در کنار وی نشسته بودم؛ آنگاه حضرت بدون این که با من سخنی بگوید، دسته‎ای از گل‎ها را برداشت و به من داد؛ گل‎هایی که از عطر بهشتی‎شان سرمست شده بودم و احساس سبکی می‎کردم. وقتی به خودم آمدم، بدنم عرق کرده بود و اتاق را بوی عطر فراگرفته بود. حال خودم را نمی‎فهمیدم. از شادی بی‎تاب شده بودم . از جا بلند شدم و مثل همیشه وضو گرفته راهی شدم . طبق معمول نماز را پشت درهای بسته خواندم و بعد که درها باز شد، به زیارت رفتم و نماز صبح را در مسجد گوهرشاد اقامه کردم. هنوز در حال و هوای رویای دیشب بودم و مشامم از عطر آن لحظات مست بود که دیدم عده‎ای که برای شفا گرفتن به حرم آمده بودند، دورم را گرفته‎اند؛ انگار از جریان با خبر بودند و همان که دنبالش آمده بودند، مرا به آنها معرفی کرده بود. نگاهی به گنبد و بارگاهش کردم و غرق در شعف امرش را اطاعت نمودم . دستم با بدن هر بیماری تماس پیدا می‎کرد شفا می‎گرفت و راهی می‎شد و من شادتر از او با نگاهم بدرقه‎اش می‎کردم و این جریان ادامه داشت تا زمانی که اهل معصیت و نافرمانی با من مصافحه کردند و دست دادند . این عمل باعث شد که کم کم این موهبت را از دست بدهم و برای به دست آوردنش باید دعا کنم تا رفع شود یا تخفیف پیدا کند .»شیخ همان طور که جریان را تعریف می‎کرد اشک در چشمانش حلقه زده بود و به این جا که رسید بغضش ترکید؛ حتی نام محبوب هم دلش را چراغانی می‎کرد و دیده‎اش را بارانی؛ آخر شیخ مهمان چهل سال سحر امام بود .  منبع:سایت رضوی پیوند به :ماجرای درخت باداماگر مشکل داری، به امام رضا توسل کن یک مشت خرمااثر زیارت امام رضا علیه السلاممرز میان اسراف و اقتار 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 532]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن