تفريحات شبانه در خوابگاه‌هاي دانشجويي با سيگار، اكس و ...

واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: تفريحات شبانه در خوابگاه‌هاي دانشجويي با سيگار، اكس و ...
به قول محمد رضا هيچكس از آرامش و تفريح بي نياز نيست اما بايد ديد چه راهي را براي رسيدن به آن انتخاب مي كند. محمد رضا فارغ التحصيل حقوق است.
هم اتاقي‌ات گرفته و پكر به نظر مي رسد مي داني تا چند دقيقه ديگر مه خاكستري همه اتاق را فرا مي گيرد. بالاخره در را باز مي كند و مي رود. تو به اتاق مي روي، بله همان طور كه حدس زده بودي ركورد جديدي ثبت شده، ته سيگارها را مي شماري، يك، دو، سه، ... هفت، هشت، نه!... در خوابگاه ما سيگار كشيدن آزاد است اما اگر موجب اذيت هم اتاقي ها شود، برخورد مي كنند. دانشجوها البته چيزهاي ديگر هم مصرف مي كنند مثل قرص اكس و ريتالين و ... اما پنهاني چون استعمالشان ممنوع است.
تنها وسط اتاق نشسته اي و همه اطرافت به شعاع يك متر پر است از كاغذ و كتاب و جزوه. فكرت اما جايي ديگر در حال سير و سياحت است. هر از چند گاهي دستي از سر لطف به سر و گوش كتاب ها مي كشي تا دلت خوش باشد كه داري درس مي خواني. دستگيره در كه مي چرخد به خودت مي آيي.
هم اتاقي ات است. گرفته و پكر به نظر مي رسد. معلوم است حوصله حرف زدن و سوال و جواب هم ندارد. تعجب نمي كني چون اغلب اينطور نيست.ملوان خوبي نيست، زياد پيش نمي آيد كه كشتي هايش غرق شوند. مي داني تا چند دقيقه ديگر مه خاكستري همه اتاق را فرا مي گيرد. از آنجا كه ريه هايت مجهز به سيستم تهويه هوا نيست بلند مي شوي وسايلت را جمع مي كني تا از اتاق بيرون بروي و شرمنده ريه هايت نشوي.
هنوز چند دقيقه بيشتر نگذشته كه اتاق پر مي شود از دود. رنگ خاكستري لحظه به لحظه تيره تر مي شود. حدس مي زني هم اتاقي ات، در حال ثبت ركورد جديدي است. يك ساعتي مي گذرد. انگار رضايت داده كه پنجره را باز كند چون مه كمرنگ تر مي شود. بالاخره در را باز مي كند و مي رود. تو به اتاق مي روي، بله همان طور كه حدس زده بودي ركورد جديدي ثبت شده، ته سيگارها را مي شماري، يك، دو، سه، ... هفت، هشت، نه!
مي گويد با اين كار آرام مي شوم، وقتي دل و دماغ اين را ندارم كه بايستم و با مشكلات مبارزه كنم دوست دارم از آنها فرار كنم. دوست دارم ذهنم از انديشه خالي شود. دوست دارم سبكبال شوم درست مثل قاصدك، دوست دارم...

فرار از مشكلات با ...
با خودت فكر مي كني دود سيگار با اين همه زياني كه براي سلامتي دارد چگونه آرامبخش است؟ به سالن مي روي، در همين افكار غوطه ور هستي كه در يكي از اتاق ها باز مي شود و سعيد از اتاق بيرون مي آيد. به تو نگاه مي كند اما معلوم است كه اصلاً تو را نمي بيند. از چشم هاي قرمزش مي فهمي چه خبر است. اوايل فكر مي كردي يا گريه كرده يا بي خوابي كشيده اما كم كم فهميدي اوضاع از چه قرار است. سعيد تلوتلو مي خورد معلوم نيست كجا مي خواهد برود. اصلاً در حال خودش نيست. نمي داني به خاطر دل و جرئتش بايد تحسينش كني يا به خاطر حماقتش متأسف شوي.
البته شانس هميشه با او يار بوده و مسئول خوابگاه تا به حال سر بزنگاه نرسيده، كه اگر مي رسيد و اين حال و روز را مي ديد كلاهش به جرم استعمال مشروبات الكلي در محيط خوابگاه پس معركه بود و بايد راهي كميته انضباطي و حراست مي شد. يادت مي آيد يك بار كه از او پرسيدي چرا مشروبات الكلي مصرف مي كند، به تو گفت: انگار در آسمان هفتم هستم. براي چند لحظه هم كه شده مشكلاتم را فراموش مي كنم. اما وقتي برمي گردم ...

سيگار، تفريح، آرامش!
احسان دانشجوي سال سوم رشته زبان و ادبيات انگليسي است. او مي گويد: من سيگار مي كشم اما اين را عيب نمي دانم. هر كس براي آرام شدن و تفريح كاري مي كند، من هم سيگار مي‌كشم. و اينجاست كه تو از خودت مي پرسي چرا گاهي انسان بدترين راه را انتخاب مي كند؟ احسان مي گويد: راستش گاهي با ذهن خودم سرشاخ مي شوم كه حسابگري مي كند و نمي گذارد دلم بال و پر بگيرد. اما معمولاً كار خودم را مي كنم.
احسان با لحني قاطع و غرورمندانه مي گويد: اما فقط سيگار و نه چيز ديگر. انگار نمي داند همان به قول خودش فقط سيگار كفايت مي كند كه بعد از مدتي كوتاه او را از پا در آورد و هزار و يك بيماري به جانش بيندازد. رضا، دانشجوي سال دوم جامعه شناسي، مي گويد: در خوابگاه ما سيگار كشيدن آزاد است اما اگر موجب اذيت هم اتاقي ها شود، برخورد مي كنند. دانشجوها البته چيزهاي ديگر هم مصرف مي كنند مثل قرص و ريتالين و ... اما پنهاني چون استعمالشان ممنوع است.

خواهي نشوي رسوا ...
بعضي ها مثل مجيد، گشادترين كلاه دنيا را سر خودشان مي گذارند و مي گويند: من تفريحي سيگار مي كشم. مجيد دانشجوي سال سوم معماري است و مي گويد: تا وقتي زندگي با من خوب تاكند سراغ سيگار نمي روم. اما وقتي عصباني مي شوم سيگار مي كشم گاهي هم وقتي در جمعي هستم كه ديگران سيگار مي كشند من هم براي اينكه از ننگ رسوايي (!) رهايي يابم تصميم مي گيرم همرنگ جماعت شوم و سيگاري آتش بزنم در خوابگاه هم كسي كاري به كارم ندارد و در واقع من چراغ چشمك زن خوابگاه نيستم و آنقدر دانشجوي سيگاري زياد است كه من انگشت نما نمي شوم. البته مصرف مشروبات الكلي ممنوع است و من هم طرفش نرفته ام. اما سيگار ممنوعيت خاصي ندارد. با وجودي كه سيگار مي كشم مي دانم عادت نادرستي است و تصميم دارم تركش كنم.

كاهش فشارهاي رواني با مشروبات الكلي
هاني، دانشجوي سال دوم پژوهشگري است. او مي گويد: در خوابگاه كشيدن سيگار هم آزاد نيست با اينحال هر كس مي خواهد آزادانه سيگار مي كشد. استفاده از مشروبات الكلي محدوديت بيشتري دارد، اما باز هم براي جلوگيري از بد آموزي بايد از ... استفاده كنم. پس ...
البته علت هايي هم دارد مثل دوري از خانواده، بي پولي، مشكلات اجتماعي، اوج جواني و غريزه جنسي. مخصوصاً اگر دل به دختري بسته اند و شرايط ازدواج ندارند. البته اگر حراست پي ببرد يا كسي آمارشان را بدهد پرونده تشكيل مي دهند و دوباره ...

دوست ناباب افسانه نيست
تا به حال فكر مي كردي دوست ناباب افسانه اي است زاده ذهن و خيال همه كساني كه اشتباهي مرتكب شده اند و حال مي خواهند توپ مسئوليت را به كسي غير از خودشان پاس دهند. اما وقتي وارد محيط خوابگاه مي شوي مي بيني هر افسانه اي ممكن است روزي تبديل به واقعيت شود. امير علي دانشجوي سال آخر رشته مهندسي كامپيوتر، اهل شيراز است. وقتي در كنكور پذيرفته شد و به تهران آمد، سيگار نمي كشيد يك سالي به اين منوال گذشت اما هر 3 هم اتاقي اش اهل دود و دم سيگار و قليان بودند. امير علي هم انگار بدش نمي آمد.
كم كم كمال همنشين در او اثر كرد و او هم بله... به همين راحتي همه تلاش ها و مراقبت هاي چندين و چند ساله پدر و مادرش را يكباره به موج درياي غفلت سپرد.
مريم، دانشجوي سال آخر زبان و ادبيات فرانسه مي گويد: سيگار بخشي از ژست دو گروه از دانشجويان است گروه اول بعضي از دانشجويان پسر رشته فلسفه هستند و گروه دوم كه بيشتر به چشم مي آيند دانشجويان رشته هنر كه معمولاً گوشه اي مي نشينند و به قول معروف كنج عزلت بر مي گزينند و در بحر انديشه اي عميق فرو مي روند، انگار در هوا پرسه مي زنند. سيگارها را يكي پس از ديگري روشن مي كنند و ككشان هم نمي گزد و هيچ معلوم نيست اين وضعيت لحظه اي طول مي كشد يا هزار سال.

مشكلات براي همه هست اما
به قول محمد رضا هيچكس از آرامش و تفريح بي نياز نيست اما بايد ديد چه راهي را براي رسيدن به آن انتخاب مي كند. محمد رضا فارغ التحصيل حقوق است.
وي مي گويد: استفاده از سيگار و مشروبات الكلي در محيط خوابگاه، صرفنظر از ضرر و زيانش، اصلاً صورت خوشي ندارد. من هم مشكل دارم اما به خدا توكل مي كنم، دو ركعت نماز مي خوانم و انگار روحم از قيد و بند تنم رها مي شود. عروج مي كنم و حلقه بر در خانه خدا مي كوبم آرام مي شوم و سبك. حس ابري را پيدا مي كنم كه روي درياچه شناور است.
براي تفريح و تفنن هم كه در دنياي امروزي آنقدر تفريحات سالم هست كه نيازي به دود باقي نمي ماند. ساكت نشسته اي و فكر مي كني. ساكت تر از خود سكوت. به اينكه چرا قشر تحصيلكرده جامعه در محيط هاي مثلاً علمي راه هاي درست تفريح يا رسيدن به آرامش را نمي شناسند و فردا اين پزشك ها و مهندس ها و ... هاي سيگاري و ... چه دردي از جامعه دوا خواهند كرد و الگوي چه كساني خواهند شد؟
چهارشنبه 13 شهريور 1387

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: هموطن سلام]

[مشاهده در: www.hamvatansalam.com]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 717]