واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: پيرمرد ناز نميكشيد براي خود خبرگزاري فارس: عليرضا قزوه با ذكر خاطرهاي از نحوه داوري اولين دوره جشنواره شعر فجر، مناعت طبع منوچهر احترامي را ستود. عليرضا قزوه، شاعر و دبير علمي اولين دوره جشنواره بينالمللي شعر فجر، در وبلاگش در نوشتهاي را براي منوچهر احترامي با عنوان «به احترام احترامي» منتشر كرده است: «زياد با پيرمرد دمخور نبودم اما با زرويي چرا و احترامي شايد به احترام ابوالفضل سلام ما را هم بيپاسخ نميگذاشت. آن روز آمده بود براي داوري بخش طنز در نخستين جشنواره شعر فجر. اگر اشتباه نكنم از جماعت داوران ابوالفضل زرويي و ناصر فيض و رضا رفيع و شهرام شكيبا و اسماعيل اميني هم بودند. نميدانم دكتر تركي هم بود يا نه. رأيها مخفي در ورقي نوشته شد و از جماعت زنده و مرده شاعران طنزپرداز اين بيست و هشت سال (به حساب دو سال پيش) هر كدام ده نام را نوشتند بر برگههاي داوري و دادند به من. اول بنا شد كه همان نتايج داوري را يكي يا دو نفر به طور مشترك اعلام كنيم اما با توجه به اعلام شاعراني مثل مهدي اخوانثالث و حسين منزوي و سيدحسن حسيني و ... در بخشهاي ديگر بهتر ديدم به عنوان دبير علمي جشنواره پيشنهاد حذف شاعران متوفي اين بخش را اعلام كنم تا فاكتور تحرك و پويايي و رقابت بيشتر به چشم آمده باشد و اين بار بايد گروه داوران روي پيشنهاد من فكر ميكردند و جواب ميدادند. آنها بعد از مشورت به اين نتيجه رسيدند و بنا شد اسامي برگزيدگان را از زندهها اعلام كنيم. وقتي رأيها را شمرديم سه تن از شاعران درگذشته در صدر قرار داشتند. شيوه ما اين بود كه رأي اول يكصد امتياز داشت و راي دوم نود و همين طور ميآمد تا راي دهم فقط ده امتياز داشت و هر داور ميتوانست تا ده نفر را بنويسد و بعضي فقط دو يا سه نفر را نوشته بودند و بيشترشان هر ده نفر را و چون نيمي از سرمايه طنز آن روز و امروز همين جماعت بودند به هر حال عدالت حكم ميكرد كه نام خودشان و ديگر دوستانشان را هم بنويسند. آن روز نامهاي برگزيده اينها بودند: ابوتراب جلي و غلامرضا روحاني اول و دوم شده بودند و عمران صلاحي سوم. با امتيازهاي حدود چهارصد به بالا از كل پانصد امتياز و با فاصله نه چندان زيادي مثلا سي چهل امتياز كمتر دو شاعر طنزپرداز زنده قرار داشتند با راي كاملا مساوي حدود سيصد و پنجاه امتياز و آن دو كسي نبودند جز منوچهر احترامي و زرويي نصرآباد. و بعد از اينها رأي ناگهان نصف ميشد و شاعران بيشتر زنده و تني چند از جماعت همان داوران قرار داشتند كه بسيار هم نتيجه داوري دقيق و عادلانهاي بود و به گمانم نفر بعدي ناصر فيض بود كه امتياز صد و شصت يا هفتاد را آورده بود. آن روز به برگههاي داوري زرويي و احترامي هم سرك كشيدم و ديدم كه اين دو بزرگوار هيچكدام خودشان را انتخاب نكرده بودند و يكي دو نفري البته حق خودشان را در وسط يا پايين ليست حفظ كرده بودند. بعد رسيد به انتخاب اسم نهايي. پيشنهاد كردم دو اسم مشترك باشد. احترامي گفت به خدا اگر اسم مرا ورنداريد روز پايان جشنواره نميآيم و اصلاً با شما قهر ميكنم. گفتم شايد دارد بازار گرمي ميكند و تعارف اما هر چه اصرار ما بيشتر شد انكار او هم محكمتر شد. گفتم شايد شأن خود را بالاتر ميداند و نميخواهد اسمش با زرويي كه از حيث سن و سال فرزند او به حساب ميآيد با هم اعلام شود. با خود گفتم ابوالفضل زرويي را بيخيال شويم. او حالا جوان است امسال نشد سال بعد. گفتم استاد، ابوالفضل ميماند براي سالهاي بعد. امسال شما به تنهايي برگزيده بخش طنز جشنواره ما خواهيد بود. گفت امكان ندارد. مرا بايد حذف كنيد. برگزيده امسال شما ابوالفضل است. به هر حال از آن جماعت داوران زنده و با عدالت الآن كساني هستند كه اين جملات و واقعه را تأييد كنند. آن روز اين پيرمرد به همه ما داوران و شاعران درسي بزرگ داد. درس ديدن همه كس را و نديدن خود را. بعد كه برگشتم به خانه فكر مي كردم كه شايد پيرمرد فكر روزهاي سخت زندگي ابوالفضل را كرده و بعد شنيدم كه خودش هم زندگياش چندان تعريف نداشت. اما خود را نميديد. نميدانم در جشنواره دوم و سوم در بخش طنز چه گذشت و پيرمرد را ديدند يا نه و حريفش شدند كه نامش را اعلام كنند يا نه. نميدانم بر پيرمرد در روزهاي آخر چه گذشت اما حدس ميزنم كه با اولين درد قلب پيرمرد بايد رفتني ميشد چرا كه ناز نميكشيد براي خود كه در روزهاي سخت زنده بودن و عمل چند ميليوني قلب كسي برايش كاري كند. اين بار هم بين او و مرگ يكي بايد برنده ميشد و او مرگ را برگزيده اعلام كرد و رفت. از پيرمرد بيشتر از اينها چيزي نميدانم.» انتهاي پيام/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 773]