تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 28 خرداد 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):ایمان هیچ بنده ای راستین نمی شود مگر زمانیکه اعتمادش به آنچه نزد خداست از اعتمادش به آن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1801295703




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نبايد چشم از افق روشن انقلاب اسلامي برداريم


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: نبايد چشم از افق روشن انقلاب اسلامي برداريم خبرگزاري فارس: رييس كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي مي‌گويد بعد از انقلاب اسلامي يك افق روشني پيش چشم ما گشوده شده و ما روي خودمان را از يك شب تاريك به سوي يك صبح در حال طلوع برگردانديم. اين واقعيت را ما نبايد فراموش كنيم. غلامعلي حدادعادل، رييس كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي و رييس فرهنگستان زبان و ادب فارسي در گفت‌وگو با خبرنگار فارس، درباره مقوله فرهنگ‌وهنر در سي ساله پس از پيروزي انقلاب سخن گفت. * تفاوت‌هاي كلي عرصه فرهنگ و هنر ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي با پيش از انقلاب از نظر شما در چه مواردي است؟ _ انقلاب اسلامي در درجه اول يك انقلاب فرهنگي بود. رهبري اين انقلاب يك شخصيت اسلامي و يك عالم ديني بودند و انگيزه امام (ره) براي ورود در عالم سياست و رهبري اين انقلاب و مبارزه با رژيم شاه، درك و فهمي بود كه از اسلام و فرهنگ اسلامي داشتند و احساس تكليفي كه در برابر خود مي‌كردند. اين انقلاب يك انقلاب طبقاتي نبود يا انقلابي نبود كه حاصل تصميم يك حزب سياسي باشد و از طريق مبارزات مسلحانه و يا امثال اين‌ها به‌وجود بيايد. بنابراين بيشترين انتظاري كه از اين انقلاب مي‌رفت و مي‌رود تحول فرهنگي است و رمز پايداري اين انقلاب هم همين فرهنگي بودن است، زيرا اين انقلاب به دليل فرهنگي بودن است كه استقلال دارد از فرهنگ‌ها و جهان‌بيني‌هاي ديگر. در واقع پيروزي انقلاب اسلامي مقدمه حاكميت دين و فرهنگ ديني در اين كشور مسلمان بود. با اين مقدمه بايد بگويم كه ما تلاش‌مان در سي سال گذشته بر اين بود كه اين فرهنگ را بشناسيم و كشور را بر اساس آن اداره كنيم و نيروهاي انقلاب در اين مسير تلاش كردند. البته تحول فرهنگي كار دشواري است، كار آني و فوري هم نيست. حداقل يكي دو نسل زمان مي‌خواهد. مشكلات ما و يا موانع سررا‌ه‌مان كم نبوده است. ما در سال هاي قبل از پيروزي انقلاب امكان كار فرهنگي نداشتيم. غفلت هم كرديم و سرمايه‌گذاري هم نكرديم. در واقع كار ما بعد از انقلاب در اين سي‌سال در عرصه فرهنگ شبيه كساني بود كه در كنار يك معدن زندگي‌ مي‌كردند و بايد اين معدن را مورد كند و كاو و استخراج قرار مي‌دادند و مصالح به دست آمده را از ناخالصي‌ها پاك مي‌كردند و ذوب مي‌كردند و چكش كاري مي‌كردند و متناسب با نيازهاي مختلف از آن ابزار و وسايل مي‌ساختند. اسلام براي ما در حكم آن معدن بود و اين معدن استخراج نشده بود. بعد از قرن‌ها تحول كه فاصله افتاده بود بين ما و اين حقيقت، ما تلاش كرديم اين معدن به عرصه كاربرد برسانيم. اين يك كار دشواري است و كاري است كه محتاج آزمون‌هاي بسيار است و در واقع اين ابزار و وسايلي هم كه مي‌خواهيم از اين ماده معدني بسازيم بايد متناسب با ابزار و وسايلي باشد كه ديگران با آن‌ها با ما مقابله مي‌كنند و متناسب با دنياي امروز باشد. بخشي از اين كارها در اين سي سال انجام شده و بخش ديگرش هم بايد در سال‌هاي آتي انجام شود. مهم اين است كه ما يك فضايي در جامعه ايجاد كنيم كه در آن فضا روح توحيد حاكم باشد، روح بندگي خدا و عبوديت حاكم باشد، توجه به آخرت جاري باشد يعني آن‌چه را كه يك مسلمان صدر اسلام از قرآن مي‌فهميد عملي كنيم. اين نگرش بايد در همه جامعه ما جريان داشته باشد. در دانشگاه‌، در ادارات، در دولت، در مجلس بايد يك فرهنگ ديني و اسلامي باشد كه ما معني زندگي در اين دنيا را با توجه به اعتقادات خودمان كه اسلام است بفهميم و در زندگي اثر بدهيم و زندگي‌مان مطابق اين درك شكل بگيرد و زندگي اسلامي براي خود درست كنيم. اگر بخواهيم به اين سمت برويم بايد تحولات اساسي در توليد‌، مصرف، شهرسازي، توزيع، پوشش،روابط و ... ايجاد كنيم. اين مسايل به تدريج بايد حاصل شود اما بايد به يك خودآگاهي هم برسيم نسبت به ابعاد اين كار. در عرصه هنر هم ما بايد تجربياتي بر وفق فرهنگ اسلامي و انقلاب اسلامي داشته باشيم. اين‌كه هنوز يك سؤالاتي باشد كه نياز به تحقيق و تفحص بيشتر دارد دليل بر رد كردن كل مسئله نمي‌شود. * از نظر شما استقلال و تفاوتي كه بين تمدن ما و تمدن غرب وجود دارد چيست؟ در برخي از اظهار نظرها به نظر مي‌رسد اهداف فرهنگي تمدن اسلامي كه با انقلاب اسلامي ايران به دنبال تحقق آن هستيم با نوعي ناب‌گرايي و بي اعتنايي به تجارب ديگر تمدنها و گذشته گرايي پيوند مي‌خورد. از نظر شما آيا اين تصور از آرمانهاي انقلاب صحيح است؟ _ من به گذشته اصالت نمي‌دهم و گذشته را مقدس نمي‌دانم. آن‌چه در تاريخ اتفاق افتاده قابل بررسي است و آن‌چه به گذشته تعلق دارد از نظر من نه خوب است نه بد. بعضي‌ها دل در گرو هر چيز قديمي دارند و فكر مي‌كنند مراد ما از فرهنگ اسلامي كارهاي ديروز و پريروز است. بعضي‌ها هم هرچيز متعلق به گذشته را نفي مي‌كنند، من اين را هم غلط مي‌دانم در عين حال معتقدم اين گذشته چه خوب و چه بد گذشته ماست و ما اگر اين گذشته را خوب نشناسيم و تجزيه و تحليل نكنيم راه آينده‌مان را هم نمي‌توانيم پيدا كنيم. ما در جوامع خودمان در خيلي از عرصه‌ها هنر داشتيم. مثلا هنر تذهيب، نگارگري، خوشنويسي، موسيقي و ... دستاورد ما در طول اين هزار و چهارصد سال زندگي با اسلام است. اين‌ها را نمي توانيم ناديده بينگاريم. اگر بخواهيم تحولي هم ايجاد كنيم بايد با استفاده از همين تجربه‌هاي گذشته تحول را ايجاد كنيم. ما بنا نداريم از صفر شروع كنيم اما بايد نسبت به اين گذشته منتقد هم باشيم اما آن را دور هم نريزيم. * برخي معتقدند ما پس از سي سال هنوز نتوانسته‌ايم به يك سياست‌ واحد، صريح و روشن درباره فرهنگ دست پيدا كنيم، دليل آن چيست؟ _ اين كه مي‌گوييم با پيروزي انقلاب مي‌خواهيم زندگي فردي و اجتماعي را يك زندگي اسلامي كنيم، به معناي اين نيست كه در همه مصاديق همه افراد با هم وحدت نظر داشته باشند. ما مشكلات و مسائل‌مان زياد است و بسياري هم هنوز پاسخ نهايي پيدا نكرده است و طبعاً در اين موارد هم به اختلاف نظر و اختلاف سليقه بر مي‌خوريم. موارد جزيي ممكن است از نظر ما كمي تأسف‌آور باشد اما اصل موضوع را منتفي نمي‌كند. * يعني نبايد انتظار داشته باشيم كه اين اختلاف نظرهاي مبنايي از بين برود؟ _ اختلاف تشخيص هميشه وجود دارد. * براي مثال جواني كه دغدغه دين دارد و در كنارش به موسيقي هم علاقه دارد، واقعاً چه كار بايد بكند با اين همه اختلافات مبنايي درباره اين هنر؟ _ ما هنوز به مرزهاي دقيق و شفافي كه به همه سؤال‌هايمان پاسخ بدهد نرسيده‌ايم، ولي اين‌طور نيست كه تحولي هم حاصل نشده باشد. در اين‌كه جامعه ما به موسيقي احتياج دارد هيچ شكي نيست. در اسلام نوع مجازي از موسيقي وجود دارد. اين‌طور نيست كه كساني باشند كه هر نوع موسيقي را جايز ندانند. همين قرآني هم كه با صوت خوب خوانده مي‌شود يك نوع موسيقي است و ما از اين‌ امر واقعيتي رايج‌تر در عرصه موسيقي ديني نداريم. درست است كه ما شأن قرآن را بالاتر از نظريات رايج موسيقي‌ مي‌دانيم، ولي چرا قرآن رابا صوت خوب مي‌خوانند. آيا توجه كرديم كه چرا نوعي احساس خوشايند شنيداري هنگام قرائت قرآن در جلسات ما حاصل مي‌شود؟ اين يك هنر كاملاً ديني و اسلامي است. اين واقعيتي است كه از بس براي ما عادي شده از كنارش مي‌گذريم. واقعيتي كه ما صاحب يك هنري هستيم كه كاملاً ديني است و لذت مي‌بخشد به مردم بسيار خوب است. اين‌طور نيست كه موسيقي به نحو مطلق در جمهوري اسلامي مورد انكار باشد. اما بحث‌هايي هست در مرز حلال و حرام كه اين‌ها بايد بررسي شود. قطعاً ما موسيقي حرام هم داريم كه اين‌ها بايد بررسي شود، مورد تحقيق قرار بگيرد. ما موسيقي حرام هم داريم كه موسيقي متناسب با گناه است و يا زمينه‌ساز گناه است و موسيقي حلال هم داريم. من يادم هست كه در سال 58 كه در شوراي سرپرستي صدا و سيما بودم از امام سؤال كردم كه ما در كار موسيقي بالاخره چكار كنيم؟ امام فرمودند كه مراقب باشيد كه اين موسيقي‌هاي رخوت‌انگيز كه جوان‌ها را دچار سستي و رخوت‌ مي‌كند پرهيز كنيد و همان زمان به ايشان گفتم كه موسيقي‌هاي "الله اكبر، خميني رهبر " و يا موسيقي شهيد مطهري ساخته شده و ايشان اين‌ها را تأييد مي‌كردند. اين بهترين گواه است كه ما هم موسيقي‌ مجاز و حلال داريم و بايد هم داشته باشيم زيرا جامعه به موسيقي نياز دارد و به طور كلي هنر و از جمله موسيقي شيپور حركت انقلاب بود. در موسيقي ما بايد به يك مرزهاي مشخصي برسيم. در عرصه‌هاي ديگر هم ما كم و بيش به تحول‌هايي رسيديم ولي همان‌طور كه گفتم اين تحول تدريجي است و اگر هم غفلت كنيم و تلاش نكنيم خطر انحراف هم وجود دارد.اگر ما انحرافي در مسير پيدا نكنيم با طي راه بيشتر در آينده مسايل روشن‌تر مي‌شود و ابهامات كاهش مي‌يابد. *وظيفه دولت را در امور هنري را چه مي‌دانيد؟ _دولت همواره قصد نظارت و بستر‌سازي را در امور هنري داشته و دارد. اين‌كه در اين سي سال ما يك رماني كه شهرت جهاني بشود به وجود نياورديم يك بحث ديگري است ولي بالاخره دولت وظيفه دارد كه هنرمندان را در جهت رسيدن به يك خلاقيت جديد كمك كند. البته جاهايي هم ممكن است يك تصادم‌هايي اتفاق بيفتد و معيارهاي هنرمند با معيارهاي دستگاه‌هاي دولتي منطبق نباشد ولي من مسئله اصلي را اين نمي‌دانم. اگر مقصود از دولتي شدن هنر اين است كه دولت به هنرمند ديكته كند كه بايد اين را بگويي و غير از اين چيز ديگري نگويي، اين اصلاً با روح فرهنگ و هنر نمي‌خواند، زيرا فضاي فرهنگ و هنر فضاي آزادي است. در آزادي است كه خلاقيت پديد مي‌آيد. من فرهنگ و هنر را به زمين فوتبال تشبيه مي‌كنم و وظيفه دولت را ايجاد زمين بازي و نظارت بر اينكه توپ از زمين خارج نشود و همچنين وضع قواعد كلي در زمين مي‌دانم. دولت بايد خط نگهدار باشد و هنرمندان بايد در داخل اين عرصه اجازه داشته باشند انواع و اقسام خلاقيت‌ها و تكنيك‌ها را اجرا كنند. تصور مي‌كنم كه نگاه عمومي در انقلاب اين بوده است و ممكن است عده‌اي اين سياست را خوب اجرا كرده باشند و عده‌اي خوب اجرا نكرده باشند. ولي دولت اسلامي يكي از وظايف مهمش ترويج فرهنگ اسلامي است. * آيا شما به خصوصي‌سازي در عرصه فرهنگ معتقد هستيد؟ اين امر تا چه حد صورت پذيرفته است؟ _ فرهنگ اگر متعلق به مردم نباشد و خصوصي‌سازي نشود فرهنگ نيست. فرهنگ يعني طرز زندگي يك جامعه اگر مردم آن را نپذيرند و دوست نداشته باشند و با آن زندگي نكنند و نخواهند به سمت آن حركت كنند، اين كه فرهنگ نمي‌شود. در واقع مردمي بودن در ذات فرهنگ و هنر است. اين دو، دريچه‌هايي است كه هميشه رو به مردم باز مي شود و طبعاً بايد كارهايي كه دولت مي‌كند به معناي عرضه الگو باشد تا اين‌كه خود مردم كار كنند. * فكر نمي كنيد كه در دوران پس از انقلاب سازمان‌هايي به‌وجود آمدند كه به موازي‌كاري دست زدند و اختلاف‌هايي هم بين‌شان به‌وجود آمد؟ براي فرار از اين موازي‌كاري‌ها چه بايد كرد؟ _ بسياري از افراد چون زندگي‌شان را بعد از انقلاب آغاز كردند نيمه خالي ليوان را مي‌‌بينند اما من شصت و چهار ساله چون سي و سه سال از عمرم را قبل از انقلاب گذراندم، جنبه پر ليوان را مي‌بينم. شما بسياري از مسايل را موازي كاري بيان مي‌كنيد ولي اصل را فراموش نكنيد كه يك اتفاق مبارك بوده است. مجموعاً آن چيزي كه در اين بحث مورد نظر من است، اين است كه توجه داشته باشيم كه يك افق روشني پيش چشم ما گشوده شده و ما روي خودمان را از يك شب تاريك به سوي يك صبح در حال طلوع برگردانديم. اين واقعيت را ما نبايد فراموش كنيم. * در اوايل انقلاب برخي بزرگان در نوع داوري‌شان درباره برخي چهره‌هاي فرهنگي به گونه‌اي متفاوت از جو آن دوران عمل مي كردند كه اگر الان كسي مانند آنها عمل كند انگ سياسي مخالف مي‌خورد. براي مثال شهيد مطهري رويكردي را در مواجهه با يكي از چهره‌هاي فرهنگي نظام شاهنشاهي پي گرفته‌ بود كه متفاوت بود. آن نگاه چيست كه بزرگان آن روز داشتند اما امروز كمتر يافت مي‌شود. آيا از نظر شما مديريت فرهنگي، تابع قدرت نشده است؟ _ من نمي‌خواهم از هر كاري كه هر كسي در اين سي سال كرده، دفاع كنم ولي علت اين‌كه بعضي‌ها داوري‌شان نسبت به شهيد مطهري متفاوت بود، اين بود كه آقاي مطهري در عالم دانشگاه و جاهايي زندگي كرده بود قبل از انقلاب كه ديگران زندگي نكرده بودند. آقاي مطهري با استاداني مثل خانلري و مينوي و امثال آن‌ها آشنا بود. اين حضور شهيد مطهري در محيط دانشگاهي به شهيد مطهري بينش‌هايي درباره شخصيت بعضي از اشخاص داده بود كه ديگران نداشتند. مطهري جنبه‌هاي مثبت را متذكر مي‌شد درست زماني كه ديگران جنبه هاي منفي را مي‌ديدند. خود مقام معظم رهبري با شناخت و آگاهي كه از خيلي‌ها دارند و داشتند، خيلي جاها نظر بعضي از اشخاص را كه جنبه منفي دارد تعديل مي‌كنند و جنبه‌هاي مثبت را هم متذكر مي‌شوند. * اين منفي گرايي به اين دليل امروز رواج نيافته كه اهالي سياست همه چيز را تعيين مي‌كنند؟ _ از نظر من اين‌طور نيست. ممكن است بعضي افراد كج سليقگي‌هايي داشته باشند اما در فضاي كلي جامعه ما اين طور نيست. كساني هستند كه مبناي انقلاب اسلامي را قبول ندارند و بالاخره معتقدند كه زندگي سعادتمندانه زندگي غربي است. ما بالاخره با اين نوع افكار و دارندگان اين نوع افكار درگيري‌هايي داريم و هيچ شكي در آن نيست. بايد انساني رفتار كنيم اما نمي‌توانيم از انقلاب خودمان هم صرف‌نظر كنيم بخاطر اين‌كه عده‌اي جور ديگري فكر مي‌كنند. آدم‌هايي هستند كه رمان مي‌نويسند و از نظر ما هم درست نيست و دليلش اين است كه آزادي وجود دارد و خيلي هم وسيع است. مثلاً فلان خانمي كه مي‌آيد كتاب لوليتاخواني در تهران را مي‌نويسد و در خارج منتشر مي‌شود ما را تخريب مي‌كند و حقايق را وارونه جلوه مي‌دهد. ما با اين‌ها مشكل جدي و اختلاف اساسي داريم و نمي‌توانيم اين را ناديده بگيريم. اين‌ مسائل وجود دارد، ولي آن‌ها مرتباً دولت و نظام را به فقدان آزادي متهم مي‌كنند در حالي كه ما مبنايي داريم و يك جهان‌بيني و هنجاري براي خودمان. اين بايد و نبايد مربوط به ملتي است كه انقلاب كرده و اين حكومت معرف و مبين اين مردم است. 99 درصد مي‌گويند ما مسلمانيم و در اين درصد آدم‌هايي هستند و بودند كه جانشان را فداي عقايدشان كردند و مي‌كنند. * درست است اما منظور سوال ما اين مصاديق كه شما گفتيد نيستند ضعفي كه ما صحبت مي‌كنيم حت يگاهي گريبان خيلي از اهالي فرهنگ متعهد را هم مي‌گيرد. _ بايد در چارچوب اصول انتقادها مطرح شود و بايد به اين نقدها توجه هم بشود. هيچ كدام از ما نبايد ادعاي عصمت كنيم و گوش‌مان را به انتقاد ببنديم. نبايد بي توجه باشيم نسبت به خطاها. بايد اصحاب فرهنگ، قلم و رسانه مراقب باشند و ضعف‌ها را بيان كنند. انتهاي پيام/




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 360]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن