واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: کار و اوقات فراغت
ارتباط بین کار و اوقات فراغت یکی از مباحث مهم در جامعه شناسی کار و شغل است. نمی دانم در زندگی شما بین کار و اوقات فراغت، چقدر تشابه يا تفاوت وجود دارد. انسانها در برخی از گروه های کاری چنانند که انگار به نوعی سرگرمی و بازی مشغولند. آنان بعد از اتمام وقتِ رسمی کار، باز هم تمایل شدید به ادامهی کار دارند و احساس خستگی نمی کنند. در این معنا کار در نزد آنان نوعی اوقات فراغت محسوب شده و در غیر این صورت اتلافِ وقت است. در عوض برخی دیگر از انسانها فعالیت کاری خود را کاملاً جدا و متمایز از اوقات فراغت می دانند. اوقات فراغت زمانی است که آنان به فعالیتی غیر از شغل خود مشغولند و اصولاً زمانی است که دغدغهی کار برای گذران زندگی را ندارند.
دو نظریهی کلی در بارهی ارتباط کار و اوقات فراغت وجود دارد:
دستهی اول به فرضیهی آمیختگی کار و اوقات فراغت معتقدند به این معنا که بین فعالیتهای کاری و فعالیتهای اوقات فراغت در جهان کنونی جدایی، انفکاک و مرز مشخصی وجود ندارد. بر خلاف قبل که کار به صورت فعالیتی سخت و طاقتفرسا از اوقات فراغت تفکیک می شد امروزه کار به صورت نوعی بازی در آمده است و با مفهوم اوقات فراغت، قرابت و پیوستگی یافته است.
دستهی دوم فرضیهی جدایی کار از اوقات فراغت را مطرح می کنند. بر اساس این نظریه جدایی کار از اوقات فراغت یکی از نشانههای زندگی شهری است و بین فعالیتهای کاری و فعالیت اوقات فراغت، جدایی و شکاف وجود دارد. انسانها در دنیای صنعتی و شهری امروز، در ساعات اوقات فراغت به بازسازی و تمدید اعصاب خویش پرداخته تا بتوانند نیروی لازم را برای حضور در فعالیتهای کاری به دست آورند.
یکی از محققان جامعه شناس سه الگوی متفاوت را برای درک بیشتر ارتباط کار و اوقات فراغت پیشنهاد می کند:
الگوی تداوم: در این الگو بین کار و اوقات فراغت ارتباط کامل وجود دارد بطوریکه اوقات فراغت استمرار کار است. به عبارتی بین کار و اوقات فراغت هیچ مرز مشخصی وجود ندارد. کار در این گروه در هماهنگی کامل با علایق افراد است. میزان رضایت کاری در بین افراد بالاست و کسانی که در این گروه قرار می گیرند در کار خودشان کاملاً خود مختار و آزاد هستند . آنها احساس بسیار خوبی نسبت به کار و شغل خود دارند. همکاران در این گروه اغلب دوستان صمیمی یکدیگر هستند و فعالیتهای کاری در این گروه باعث رشد شخصیت افراد می گردد. نمونهی این گروه را می توان تاجران موفق، پزشکان و معلمان دانست.
الگوی تباین: جدایی کار از اوقات فراغت از مشخصههای این گروه است. مرزهای کار و اوقات فراغت در این گروه کاملاً تعریف شده و از هم جداست. کار در این گروه اغلب باعث رضایتِ اندک در افراد شده و به صورت فعالیتی شاق و سنگین تعریف و تصور می شود. افراد در این گروه احساس می کنند از کار صدمه می بینند. اوقات فراغت در این گروه به عنوان جبران خستگیهای ناشی از کار در نظر گرفته می شود. گروههایی مانند کارگران معادن و کارگران با مشاغل بدنی سنگین از این دستهاند.
الگوی تداخل: در این وضعیت بین کار و اوقات فراغت حالتی بینابین وجود دارد. گر چه در این گروه بین کار و اوقات فراغت تفاوت وجود دارد ولی تفاوتها آنچنان نیست که بتوان بین کار و اوقات فراغت جدایی و انفکاک کامل قائل شد. کارمندان عادی نمونهی این گروه هستند. کسانی که کار را فعالیتی خسته کننده و کسالت بار دانسته و راحت طلبی را رویهی زندگی روزمرهی خود قرار می دهند. در این گروه نه کار، کار است و نه اوقات فراغت، اوقات فراغت!
الان که نگاه می کنم الگوی کار و اوقات فراغت، در زندگی روزمرهام، ترکیبی از الگوی تداوم و تباین است. گاهی از کارم لذت می برم و اصلاً احساس خستگی نمی کنم و تعطیل کردن کار برایم نوع مجازات و تنبیه است. مرزهای کار و اوقات فراغت در این زمانها در هم آمیخته شده و تفکیک ناپذیرند و کار مشابهی اوقات فراغت می شود. گاهی هم کار زجر دهنده و خسته کننده است (مخصوصاً جلسات رسمی اداری که واویلاست). در این زمان احساسِ شدیدِ فرار به سمت خانه! در من اوج می گیرد. مرزهای کار و اوقات فراغت به سرعت خودشان را نشان می دهند و چراغهای مرزی چشمک می زنند. در این هنگام، کار متفاوت از اوقات فراغت می گردد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 376]