تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بزرگ ترين مصيبت ها، نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826024103




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فلسفه و هدف زندگي


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: فلسفه و هدف زندگي جام جم آنلاين: استاد محمدتقي جعفري در سال 1304 در تبريز در خانواده اي مشهور به صدق و صفا متولد شد. تحصيلات مقدماتي را در آن شهرستان به پايان رسانيد. در حدود سال 1322 در تهران در حضور فيلسوف بزرگ شرق مرحوم آقا ميرزا مهدي آشتياني به فراگرفتن فلسفه شرق پرداخت، سپس براي ادامه تحصيل در رشته‌هاي علوم و معارف اسلامي‌ در سال 1325 يك سال در آن حوزه ماند و از دانش استادان آن زمان بهره‌مند شد. در اواخر سال 1325 به حوزه عالي نجف اشرف وارد شد و حدود 12 سال در آن دانشگاه بزرگ به تحصيل نهايي و تتبع و تدريس اشتغال ورزيد. در خلال اين مدت به علت علاقه شديدي كه به جهان‌بيني و علوم انساني داشت، علاوه بر معارف مشرق زمين، با فلسفه و مكاتب انساني مغرب زمين نيز آشنا شد و سپس در اوايل سال 1338 به تهران مراجعت كرد. علامه جعفري در حوزه‌هاي گوناگون علوم مربوط به انسان مطالعات كامل و جامعي داشت و نظريات ژرفي را ابراز مي‌كرد كه مرتبت ايشان را تا حد صاحب نظر بودن ارتقا مي‌داد؛ از فقه و اصول تا روان‌شناسي، از زيبايي‌شناسي تا حقوق بشر و از موسيقي تا فلسفه علم. چاپ بيش از يكصد اثر در حوزه‌هاي گوناگون علوم انساني نمايانگر بخشي از فعاليت‌هاي فكري ايشان است. فلسفه حيات و هدف زندگي نيز از موضوعاتي است كه ايشان در آثار خود به آن توجه داشتند و اين مقاله به بررسي نظر علامه جعفري درباره همين موضوع اختصاص دارد. پروفسور ولقاريس، رئيس دانشگاه الهيات آتن درباره شخصيت برجسته علامه جعفري مي‌گويد: علامه جعفري هرگز كسي را محكوم نمي‌كرد. او قاضي نبود، بلكه يك معلم بود. به خاطر دارم يك بار از ايشان خواستم نظر خود را درباره جوامع غرب برايم بگويند. پرسش براي ايشان غيرمنتظره بود؛ اما در پاسخ گفتند: انسان غربي در تلاش براي فوق بشر شدن، نتيجه‌اي جز غير بشر شدن نگرفته است؛ زيرا از خدا دور شده و صرفاً بر منطق و توانايي‌هاي خودش تكيه دارد. استاد جعفري ايمان به خدا را با منطق بشري در هم آميخته بود. خانم پروفسور هيسائه ناكانيشي، استاد دانشگاه ناگويا نيز اين‌گونه بر اهميت انديشه استاد در جهت وصول به ارزش‌هاي انساني و صلح جهاني تصريح مي‌كند: دنيا دچار تغييرات چشمگيري شده و به سوي شرايطي خطرناك پيش رفته است. ارزش‌ها و مفاهيم بزرگي از قبيل شرافت و كرامت انساني و ميراث بشري مورد بي‌اعتنايي و حتي انكار قرار مي‌گيرند. براي احياي اين مفاهيم حياتي انساني، بايد تمامي ‌آثار استاد جعفري مورد توجه قرار گيرند و سعي شود كه فلسفه ايشان مجدداً تفسير شود تا بتوان از نو، جهاني ايمن تر و صلح‌آميزتر ساخت. و بالاخره رابطه دوستانه نزديك علامه جعفري و پروفسور محمود حسابي و تعاملات فكري 25 ساله اين دو دانشمند برجسته علم و معرفت ايران از جمله در جلسات هفتگي داير در منزل پروفسور حسابي و همچنين حضور مؤثر وي در جلسات هم انديشي فيلسوفان و دانشمندان جهان در موضوعات مختلف نشان از جامعيت طلبي و عمق دانش‌پژوهي استاد علامه محمد تقي جعفري دارد. (1) انديشه عميق و قلم ساده و روان استاد در عين بي پيرايگي و دوري از تكلف، دربردارنده ژرف‌ترين مضاميني است كه فيلسوفان جهان امروز گاه به زبان مغلق و غيرقابل فهمي‌كه گمان مي‌رود خود نيز قادر به فهم درست آن نيستند، نمي‌توانند ذره‌اي به اين عمق و جامعيت معنا دست يابند. براي شنيدن از زبان علامه جعفري كتاب «فلسفه و هدف زندگي» را برگزيده‌ايم كه در عين اجمال، عمده سؤالات پيرامون مساله هدف حيات را كه اساسي‌ترين پرسش جوان امروز است مطرح كرده و با استدلال‌هاي منطقي، نقل قول‌ها، اشعار و تمثيلات زيبا به پاسخ آنها مبادرت ورزيده است. با اين انتخاب شرح زندگي استاد را به زينت نگاه ايشان به هدف زندگي مي‌آراييم. در مقدمه كتاب، نگارنده با اين لحن صريح و بي‌پروا در انتقاد به فلسفه نمايي‌هاي معاصر به پيشواز تأليف ارزنده خود مي‌رود: «سؤال از فلسفه و هدف حيات از نظر تاريخي مساوي با تاريخ هشياري آدميان است. پاسخ‌هايي كه در آن دوران‌ها به سؤال از هدف زندگي گفته مي‌شد، متين و باشكوه و موقرانه بازگو مي‌گشت، زيرا جهان هستي براي آنها عظمت و شكوه و جلالي داشت كه آنان را وادار به احتياط در بحث مي‌نمود. در صورتي كه در دوران‌هاي اخير به علت باز شدن برخي رموز طبيعت و پيشرفت‌هاي چشمگير، يا به عبارت شايسته‌تر به جهت گسترش روابط انسان با طبيعت، به غلط چنين گمان رفته است كه هستي داراي آن ابهت و عظمت نيست و لذا سؤال مزبور با اين‌كه جدي است، سبك‌تر و بي‌اهميت‌تر مطرح مي‌گردد و متقابلاً پاسخ‌هايي نيز كه به آن داده مي‌شود، عاميانه‌تر است و از ديدگاه‌هاي محدودتري ناشي مي‌شود. گويي مردم دوران ما در صدد برآمده‌اند كه فلسفه و هدف حيات را مانند فلسفه و هدف آب خوردن در موقع تشنگي بفهمند.» از همين ابتدا، علامه با انتقاد از مهم‌ترين بحران زندگي امروز يعني پوچ انگاري حيات در نتيجه غلبه بي‌امان فناوري و ماشين بر شوون مختلف زندگي انسان، هدف و انگيزه اصلي از طرح اين مباحث را به مخاطب خود گوشزد مي‌كند: «نكته دوم كه موجب افزايش و شيوع سؤال مزبور شده است (سؤال از فلسفه و هدف زندگي)، دگرگون شدن چهره حيات به وسيله غوطه‌ور شدن در عربده‌هاي ناخودآگاه ماشين است كه از اواخر قرن هيجدهم به اين طرف رو به گسترش گذاشته است. در حقيقت، بانگ «فلسفه زندگي چيست؟» به ناله انسان‌هاي فشرده شده در آهن پاره‌هاي عصر ماشينيسم بيشتر شباهت دارد، تا پرسش حكيمانه‌اي كه پاسخ حكيمانه‌اي به دنبال داشته باشد. در نتيجه، متفكرنماهايي كه يا بيماري رواني شكنجه‌شان مي‌داد و يا براي ارضاي حس شهرت‌پرستي زمينه مناسبي براي خود مي‌ديدند، به جاي اين‌كه در جهت برداشتن سنگي كه روي منبع حيات آدميان افتاده است بكوشند، فرياد برآوردند كه منبع، آب ندارد و يا آب منبع تمام شده است و پوچي حيات را نتيجه گرفتند.»! در ادامه، مختصات احساس پوچي در انسان مورد بحث واقع مي‌شود و پس از آن نگارنده مي‌كوشد به سؤال‌هاي اساسي مرتبط با بحث يعني معناي هدف، تعريف زندگي و انگيزه‌هاي پرسش از هدف زندگي پاسخ گويد. يكي از انگيزه‌هاي پرسش از هدف زندگي زمينه منفي حيات عنوان مي‌شود كه امروزه با نام يأس فلسفي از آن نام مي‌برند. تقسيم‌بندي قابل توجهي كه علامه جعفري از دنباله روان اين انديشه ارائه مي‌كند، بسيار قابل تأمل است. بناي علامه بر فهم و شناخت است نه فقط رد و عدم قبول. از اين رو بخوبي توانسته مرز ميان پوچ‌گرايي، پوچ‌انگاري و پوچ‌نمايي را مشخص كند. (اطلاق اين اسامي ‌به 3 گروه مورد اشاره علامه، از نگارنده است)‌: 1- گروهي هستند كه توفق و ركود حيات خويش را از سازندگي و حركت، پديده مشخصي مي‌دانند كه براي آنان به وجود آمده است و مي‌پندارند به يك ضعف حياتي دچار شده‌اند ولي ديگران هدف و طعم حيات را كاملاً مي‌چشند. اينان از نظر انديشه و درك، كاملاً در مرحله پايين قرار گرفته‌اند. 2- اشخاصي هستند كه به وجود آمدن انگيزه ركود حيات را به طور كلي در تسلط ماشين و درهم و برهم شدن قوانين و اجراي آنها مي‌دانند و بر اين مبنا به جاي اين‌كه حيات و هدف آن را به طور صحيح مطرح كنند و موانع حركت و سازندگي حيات را توضيح بدهند، فلسفه‌اي به نام فلسفه پوچي مي‌سازند. نظير آن كه چشمه‌سار زلالي در جريان باشد، ولي يك عده مشغول خاكپاشي به آن باشند. اين از حماقت است كه گفته شود آب چشمه سار كدر و تيره است، بلكه بايد جلوي عوامل گل‌آلود كردن آن را گرفت. اينان ديدگاه بسيار محدودي دارند كه از متن حيات طبيعي و متلاشي شدن آن در موقع از دست دادن حركت و سازندگي تجاوز نمي‌كند. اكثريت قريب به اتفاق نفوس انساني با مراتب مختلف، همين ضعف و ناتواني را دارا هستند. 3- گروه ديگر درصدد بيان واقعي از دست دادن تحرك حيات و چاره جويي آن برمي‌آيند. امروزه افراد اين گروه چه در غرب و چه در شرق فراوانند و كوشش آنان در اين است كه بتوانند عوامل فقدان تحرك حيات و طرق بازگرداندن آن را به اجتماعات بشري بازگو كنند. اينان دير يا زود راهي را كه در پيش گرفته‌اند، به پايان خواهند رساند و بالاخره موفقيت نصيبشان خواهد شد؛ زيرا كوشش آنان در سمت موافق جريان قوانين هستي است. با توجه به نقل قول‌هاي مختلفي كه علامه جعفري در كتاب‌هاي خود از نويسندگان اصلي جريان پوچي جهان، آلبر كامو و فرانتس كافكا در تأييد مدعاي بحث‌ها آورده مي‌توان گفت منظور ايشان از گروه‌هاي غربي مورد اشاره در گروه سوم چه بسا اين 2 نويسنده بزرگ باشد. جداسازي اين گروه آخر از ديگران، تقسيم هوشمندانه‌اي است كه نشان از نگاه ژرف و حقيقت‌جويانه علامه نسبت به پديده‌هاي فكري و فلسفي موجود دارد. اريك بنتلي، مترجم، نمايشنامه‌ نويس، كارگردان و منتقد تئاتر نيز در اين باره مي‌گويد: فقط يك يأس وجود دارد كه واقعاً واقعي، غايي و صددرصد است و آن يأسي است كه غلتيدن به روان‌پريشي، بيماري جسمي ‌جدي، يا خودكشي را تسريع مي‌كند. در اين مرحله ديگر آدمي‌ شعر، رمان و يا نمايشنامه نمي‌نويسد تا از يأس سخن بگويد. او «در انتظار گودو» (نوشته ساموئل بكت) نمي‌نويسد. بيمار مي‌شود يا زير ماشين مي‌رود و يا دچار حالتي از نوميدي تام و تمام مي‌شود كه اصلاً نمي‌تواند دست به سوي قلم ببرد. فعاليت هنري خود، تعالي يأس است و براي هنرمنداني كه يأسي غيرمعمول دارند هنر همين است و بس: نوعي درمان، نوعي ايمان. اين عبارت يكي از پاراگراف‌هاي كليدي كتاب است: «وقتي كه من ِ انساني از هدف حيات مي‌پرسد، چون در نقطه مافوق حيات طبيعي قرار گرفته است، نمي‌تواند پاسخ آن را در خود حيات طبيعي و شئون آن جستجو كند.» در توضيح اين عبارت مي‌خوانيم: «جستجوي [هدف از خلقت] «من انساني» در حيات طبيعي و شوون آن، همان قدر خلاف منطق و خنده‌آور است كه جستجوي [هدف از خلقت] انگور، هدف خود را در آب و خاك و ريشه و ساقه و شكوفه درخت انگور...! من كه ملول گشتمي‌از نفس فرشتگان/ قال و مقال عالمي‌ مي‌كشم از براي تو. مضمون بيت حافظ كه يك پديده واقعي روان آدمي‌ را بازگو مي‌كند، مي‌گويد: حيات انساني از حيث حساسيت و ظرافت به جايي مي‌رسد كه حتي نمي‌تواند نسيم موجود غيرمادي مانند فرشته را تحمل كند. اكنون همين انسان كه با نيروي عشق، خود را دگرگون كرده و خود ديگري را براي خويش ابداع كرده است، مي‌تواند در مقابل قال و مقال و تمام تصادم‌هاي عالم هستي مقاومت بورزد. آري طعم حياتي را كه رادمردان با عظمت تاريخ چشيده‌اند با آن ظرافت و نيرومندي كه خاصيت معجزه‌آساي حيات است، توانسته‌اند تلخ‌ترين حوادث روزگار را نوش كنند و لذايذ آن را هم زير پا گذارند و از سايه‌هاي موجوديت خود به هدف حيات برسند. در نگاه علامه، هدف حيات براي انسان نمي‌تواند ماوراي طبيعي نباشد؛ چون: «انسان هر ايده‌آلي را كه به عنوان هدف منظور بدارد، پس از وصول به آن هدف و بلكه با تجسيم واقعي آن، خود را بزرگ‌تر از آن مي‌بيند و هدف به دست آمده را مانند جزء كوچكي از خويش مي‌پندارد. جلال‌الدين مي‌گويد: تنگ است بر او هر هفت فلك/ چون مي‌رود او در پيرهنم؟... اين جريان مداوم، اساسي‌ترين عنصر «من» آدمي‌ است. مثلاً كسي كه وصف زيبايي مناظر طبيعي رامسر را شنيده است، تماشاي آن را مطلوب و كمال نسبي من خويش تلقي مي‌كند، ولي هنگامي‌كه مناظر مزبور را چند بار تماشا كرد بتدريج مطلوبيت خود را از دست مي‌دهد. نه اين‌كه مناظر مزبور نابود شده است، بلكه صورت آن مانند جزء غير مورد توجه من گشته و جالب بودنش را از دست داده است و ديناميك كمال‌جويي من به اضافه آن نمود ضميمه شده به من، به جريان خود براي وصول به ايده‌آل‌هاي ديگر ادامه مي‌دهد. پس بود دل جوهر و عالم عرض/ سايه دل كي بود دل را غرض... اين است مقدمه هدف حيات در مكتب اديان و هدف‌هاي ديگري كه براي حيات گفته شده‌اند، اگر جنبه مثبت داشته باشند، در مقدمات هدف اديان تضمين شده اند.» و اما هدف واقعي حيات: «هدف حيات طبيعي در مكتب دين آماده شدن براي ورود به حيات حقيقي ابدي است كه از همين زندگاني شروع مي‌شود. اما موضوع بهشت كه بعضي‌ها گمان مي‌كنند به عنوان هدف حيات در اديان مطرح شده است، مقصود باغي وسيع با چند درخت سيب و انار و جويبار نيست، بلكه چنانچه در تفسير مثنوي توضيح داده‌ايم، بهشت انعكاسي ازموجوديتي است كه انسان در اين زندگاني تحصيل كرده است. از محقرترين لذايذ گرفته تا لقاءالله و رضوان الله و ايام الله و غوطه‌ور شدن در ابديت جلال و جمال الهي همه و همه درجات مختلف بهشت‌اند و بايد در نظر گرفت كه موضوع بهشت و جهنم در مسير تكامل از انگيزگي پرستش الهي بركنار مي‌شود و خود پرستش كه عبارت است از جذب شدن به شعاع جاذبه الهي، هدف قرار مي‌گيرد، چنان‌كه علي‌بن ابي‌طالب عليه‌السلام فرمود: من تو را نه به طمع بهشت مي‌پرستم و نه به جهت ترس از آتش دوزخ، بلكه تو را شايسته معبوديت مي‌بينم و مي‌پرستم.» و بالاخره با معرفي عبادت به عنوان هدف اصلي حيات و استناد به آيه «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» (من جن و انس را نيافريدم مگر براي اين‌كه مرا عبادت كنند)، استاد علامه چنانچه سخن را با صراحت در انتقاد از پوچي آغاز كرد حالا بي‌پرده در رد ظاهربيني چنين مي‌گويد: «مردم معمولي اغلب گمان مي‌كنند مقصود از عبادت همان حركات و ورد و ذكرهاي خشك و حرفه‌اي است و مي‌پندارند اين‌گونه عبادت‌هاست كه انگيزه آفرينش انسان بوده است. روي همين تفسير احمقانه، بهانه به دست متفكرنماها داده‌اند كه بگويند چه هدف ناچيز و كودكانه‌اي است كه ميلياردها عوامل طبيعي و انساني دست به دست هم بدهند و انساني به وجود بيايد و آن انسان‌ها در ميان ميليون‌ها عوامل مضر و سودمند و با شادي‌هاي محدود و ناراحتي‌ها و بدبختي‌هاي نامحدود زندگي كنند و هدف اين زندگي هم چند بار خم و راست شدن و ذكرها و وردهاي خشك و عادي و بي اثر باشد؟.»! پانوشت: 1- علامه محمدتقي جعفري، زندگي، تفكرات و آراء/ موسسه تدوين و نشر آثار علامه جعفري




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 801]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن