محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845930988
اخلاق در فلسفه ی دکارت
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اخلاق در فلسفه ی دکارت تهیه کننده : مهدی امیریانمنبع : راسخون سهم دكارت در فلسفه اخلاق چندان شناخته شده نيست؛ برخي بر اين گمان اند كه تمركز انحصاري وي بر مابعدالطبيعه (متافيزيك) و معرفت شناسي و نپرداختن به فلسفه اخلاق و فلسفه سياسي ضعفي بنيادي در كارهاي وي به شمار مي رود، اما چنين انتقادهايي در حقيقت از فهم نادرست و ناقص چارچوب وسيع فكري و فلسفي دكارت ناشي مي شود. در آثار مختلف دكارت و بويژه در نخستين نوشته هاي او مي توان شواهدي يافت كه دال بر توجه وي به اهميت عملي فلسفه است. دكارت در اين آثار همسو با متفكران يونان باستان، دستيابي به حكمت و فرزانگي را هدف فلسفه و راه رسيدن به سعادت مي داند. جزئيات اين نظرگاه به طور كامل در آثاري كه دكارت در اواخر عمر خود نوشته موجود است بويژه در نامه نگاري با شاهزاده اليزابت، در كتاب انفعالات نفس و نيز در ديباچه اي كه بر ترجمه فرانسوي اصول فلسفه تقرير كرد. دكارت در اين كتاب آخر انگاره معروف خود را از درخت فلسفه ارائه داده است كه بالاترين شاخه اين درخت «برترين و كامل ترين نظام اخلاقي است كه متضمن شناخت كاملي از علوم ديگر و مرحله نهايي حكمت است». دكارت مطلب زيادي درباره اخلاق ننوشته است و اين مسئله بسياري را به اين باور كشانده كه جاي اين مبحث در فلسفه وي خالي است. اين فرض ناشي از گرايشي است كه از زمان دكارت تاكنون ادامه داشته و فلسفه دكارت را عمدتاً به دو كتاب مشهورتر او يعني گفتار در روش و تاملات در فلسفه اولي محدود مي سازد. هرچند كه در همين كتاب ها نيز بينش اخلاقي دكارت مشهود است، اما نظرگاه وي به تفصيل در آن ها بسط نيافته است.در نوشته هاي دكارت به طور پيوسته به هدف فلسفه اشاره مي شود؛ وي در نخستين قاعده از كتاب ناتمام قواعد راه بردن ذهن، مي گويد: «مراد ما از مطالعات مان بايد هدايت ذهن با بصيرتي باشد كه قضاوت هاي درست و سالمي از هرآنچه پيشتر با آن روبه رو شده ايم به وجود آورد». هدف اصلي فلسفه تربيت شخص و افزايش ظرفيت افراد براي قضاوت سالم است كه دكارت آن را با «عقل سليم» و «حكمت فراگير» يكي مي داند. اين هدف بايد به خاطر خودش دنبال شود چرا كه مقاصد ديگر ممكن است ما را از مسير صحيح تحقيق منحرف كنند. با اين حال دكارت بر مزاياي عملي حكمتي كه به اين ترتيب به دست مي آيد پافشاري مي كند؛ او مي گويد هر كسي بايد به اين امر فكر كند كه «چگونه مي تواند قوت طبيعي تعقل اش را افزايش دهد... چرا كه هر فرد بايد به كمك درك و فهم خود به تصميم گيري درباره هر يك از احتمالات آينده زندگي خويش بپردازد». به اين ترتيب ما مي توانيم در انتظار «فرزندان مشروع» علوم باشيم، يعني «آسايش در زندگي» و «لذتي كه از تامل درباره حقيقت كسب مي شود و عملاً اينها تنها سعادت كاملي است كه در اين زندگي داريم». نكته اي كه گفته شد مفهومي اساسي در ديدگاه اخلاقي دكارت است. او هم صدا با انديشمندان باستان، هدف عملي فلسفه را تحقق زندگي سعادتمندانه اي مي داند كه در آن مي توانيم لذت بهترين حياتي را كه يك انسان مي تواند به اميد كسب آن باشد تجربه كنيم. دكارت اين زندگاني را نوعي كاميابي روحي كه آن را «خشنودي روان» يا «آسايش خاطر» مي نامد توصيف مي كند. تاثير و نفوذ اخلاق رواقي و اپيكوري در اينجا كاملاً مشهود است. دكارت ـ همان طور كه در بطن مكتب يوناني مآبي نيز مي بينيم ـ فلسفه را به نوعي درمان تشبيه كرده كه مي تواند بيماري هاي رواني را مداوا كند، دقيقاً به همان گونه كه علم پزشكي به مداواي بيماري هاي بدن مي پردازد. او در يكي از نخستين يادداشت هاي خود مي نويسد: «من براي صحبت از بيماري هاي روان از اصطلاح «فساد» استفاده مي كنم، چرا كه آن ها را نمي توان به راحتي از بيماري هاي جسماني تشخيص داد. چرا كه ما پيوسته سلامت كامل جسماني را تجربه كرده ايم، اما سلامت صحيح رواني را هيچ گاه درك ننموده ايم». بر اين اساس، فلسفه بر آن است كه با ترويج و تقويت «قضاوت درست و سالم» ما را به «سلامت كامل روان» رهنمون سازد. قابل توجه است كه دكارت (باز هم همچون يونانيان باستان) تلاش هاي خود را معطوف سعادتي كرده كه در زندگي طبيعي يك انسان تحقق پذير است. او با هوشياري تذكر مي دهد اين تصور كه «خوشبختي حقيقي»، «منحصراً با تامل درباره باريتعالي» و تنها با رحمت الهي در «زندگي بعدي» حاصل مي شود، تنها يك جزم انديشي ديني است. به عبارت ديگر بر خلاف ديدگاهي كه توماس آكويني و خداشناسان كاتوليك رومي برگرفته اند، اين «سعادت فراطبيعي» هيچ جايگاهي در نظام فلسفي دكارت ندارد. او در عوض تاكيد مي كند كه خوشبختي اصيل را مي توان در همين زندگي، با وجود رنج هايي كه هست، به دست آورد. او در يكي از نامه هاي خود مي گويد «يكي از موازين اصلي اخلاقي خود من، اين است كه به زندگي عشق بورزم، بي اين كه ترسي از مرگ داشته باشم». كليد گسترش اين نگرش مثبت به زندگي براي دكارت تقويت خردورزي است. او مي گويد: «فلسفه راستين به ما مي آموزد كه حتي در بحبوحه غم افزاترين مصيبت ها و جانكاه ترين محنت ها نيز مي توانيم همچنان خرسند و قانع باشيم، به اين شرط كه بدانيم چگونه از تعقل خود بهره ببريم». اهميت اخلاق نزد دكارت در مقدمه سنجيده اي كه بر ترجمه فرانسوي كتاب اصول فلسفه (۱۶۴۷) نگاشته، پررنگ تر از هر جاي ديگر نمايان است. در اينجا دكارت تصور خود را از فلسفه با اصطلاحاتي آشكارا سنتي بيان مي كند: «واژه «فلسفه» يعني تحصيل حكمت و منظور از «حكمت» تنها به معني حزم و هوشياري در امور روزمره زندگي نيست، بلكه علاوه بر آن دلالت دارد بر معرفت كاملي به هر آنچه كه نوع بشر قادر است دريابد، چه آن ها كه به كار پيشبرد زندگي مي آيند و چه آن ها كه براي حفظ سلامت و كشف همه مهارت ها لازم است». به باور دكارت رمز دستيابي به اين حكمت، شناخت ترتيب ذاتي بخش هاي گوناگون معرفت ماست، همان ترتيبي كه او در انگاره خود از «درخت معرفت» آن را به تصوير مي كشد: «ريشه هاي درخت مابعدالطبيعه (متافيزيك) و تنه آن طبيعيات (فيزيك) است و شاخه هايي كه از تنه روييده اند تمام علوم ديگرند كه مي توان آنها را به سه دسته اصلي كاهش داد: پزشكي، مكانيك، و اخلاق». در اين طرح، متافيزيك پايه و بنيان است اما اين معرفت و معرفت برگرفته از فيزيك كه بر روي آن بنا مي شود دنبال مزايايي عملي هستند كه از علوم پزشكي، مكانيك و اخلاق به دست مي آيد: «همان گونه كه ميوه و ثمره يك درخت را تنها مي توان از سرشاخه هاي آن برچيد و نه از ريشه و تنه آن، به همين سان فايده عملي فلسفه نيز وابسته به آن بخش هايي است كه پس از بخش هاي ديگر فراگرفته مي شوند». علم اخلاق كه جلودار اين علوم است، «بالاترين و برترين نظام اخلاقي است كه متضمن معرفت كاملي از تمام علوم ديگر و مرحله نهايي حكمت است». به همين خاطر است كه دكارت اميد دارد كه خوانندگانش «پي ببرند كه تداوم جست وجوي اين حقايق تا چه حد مهم است و اين حقايق چه مرتبه والايي از حكمت و چه كمال و سعادتي را در زندگي به ارمغان خواهند آورد».با اين كه دكارت به روشني جايگاه ممتازي براي علمي كه آن را «la morale» يا همان اخلاق ناميده قائل است اما همچنان با اين واقعيت مواجه ايم كه وي هيچ نمود نظام مندي از نظرگاه اخلاقي خود ارائه نداده و به همين خاطر شايد اين تصور ايجاد شود كه مطالعه اخلاق براي دكارت از ارج زيادي برخوردار نبوده است. خود دكارت در اين باره كه چرا توجه بيشتري به اخلاق نداشته بارها توضيح داده است. با در نظر گرفتن تصور او از ترتيب معرفت، نتيجه گيري درباره اخلاق بايد به نحوي صورت گيرد كه وابستگي آن را به نتايجي كه پيشتر درباره متافيزيك و فيزيك گرفته شده نشان بدهد. بنابراين تنها زماني مي توان دست به پژوهش نظام مند در اخلاق زد كه يقين و قطعيتي از اين رشته هاي نظري پيشين حاصل شده باشد. دكارت در نامه اي كه به شانوت نوشته، به دو دليل ديگر براي سكوت خود اشاره مي كند: «اين واقعيت دارد كه من از نگارش تفكرات ام درباره اخلاقيات سر باز زده ام، و براي اين كار دو دليل دارم. اول اين كه هيچ موضوع ديگري غير از اخلاق به اين راحتي بهانه دست بدخواهان نمي دهد تا به بدگويي و بدنامي من بپردازند؛ و ديگر اين كه به اعتقاد من تنها شهرياران و يا منصوبان از سوي آنان بر اين حق اند كه به قاعده مند ساختن اخلاق ديگر مردمان اقدام كنند». دليل نخست نشانگر روحيه محافظه كارانه دكارت است كه برخورد خصمانه اي كه در دانشگاه اوترچت با فلسفه او شد آن را تقويت كرد. دليل دوم محدوديت مهمي را كه در تصور دكارت از اخلاق وجود دارد نشان مي دهد: او نمي خواهد مجموعه مشخصي از وظايف اخلاقي ارائه دهد، چرا كه به عقيده وي اين كار تنها در صلاحيت شهرياران و پادشاهان است. بار ديگر به نظر مي رسد كه دكارت نقش اساسي فلسفه را در اخلاق نمي پذيرد و همچون تامس هابز تصميم گيري درباره اخلاقيات را به مرجعيت شهرياران وامي گذارد. با اين حال حتي اگر در نظر دكارت سهم فلسفه در تعيين تكاليف مشخص اخلاقي كم و اندك باشد، باز واضح است كه او همانند متفكران باستان تصوري از فلسفه به عنوان جست وجوي حكمت دارد كه اين جست وجو براي رسيدن به سعادت كفايت مي كند. به همين خاطر است كه اخلاق همچنان نقشي محوري در فلسفه دكارت ايفا مي نمايد. مطالبي كه گفته شد نگاهي كلي به جايگاه اخلاق در تفكر فلسفي رنه دكارت بود. دكارت به طور مشخص در كتاب گفتار در روش (بخش سوم) و كتاب تاملات اشارات مستقيمي به امور اخلاقي دارد و علاوه بر اين در كتاب آخرش يعني انفعالات نفس و نيز در مكاتباتي كه با شاهزاده اليزابت داشته به نحوي به اخلاق و مسائل اخلاقي پرداخته است. مهمترین فرازی که بیانگر دیدگاه اخلاقی دکارت می باشد دستورالعمل اخلاقی است که در کتاب گفتار در روش از سوی او اتخاذ شده است.دکارت همه اموری را که در ذهن داشت از عقاید علمی و فلسفی و اخلاقی مورد شک و تردید قرار دارد، اما متوجه این نکته شد که سرگردان و بیتکلیف زندگانی نتوان کرد. «چون مرا عقل بر آن داشت که در عقاید خود مردد باشم، برای اینکه در اعمالم سرگردان نمانم و بتوانم تا ممکن است به خوشی زندگانی کنم، یک دستور اخلاقی موقت برای خود برگزیدم؛ و آن مبنی بر سه چهار اصل بود که اینک برای شما از بیان آن تن نمیزنم: الف: اصل اول اینکه پیرو قوانین و آداب کشور خود باشم، و دیانتی را که خداوند دربارۀ من تفضل کرده و از کودکی مرا به آن پروردهاند، پیوسته نگاه بدارم و در امور دیگر پیروی کنم از عقاید معتدل دور از افراط و تفریط که خردمندترین مردم از آن پیروی میکنند. و چون ممکن است میان ایرانیها و چینیها هم کسانی به دانشمندی خود ما باشند، سودمندتر آن دانستم که دانشمندانی را که با آنها باید آمیزش داشته باشم مقتدای خود سازم؛ و برای اینکه بدانم براستی عقاید آنها چیست، آنچه را بدان عمل میکنند مناط بدانم نه آنچه میگویند؛ زیرا با فساد اخلاق ما کمتر کسی حاضر میشود آنچه را که معتقد است بگوید!... و هرگاه میدیدم در یک امر چندین عقیده یکسان پذیرفته میشود، آنرا که معتدلتر بود برمیگزیدم؛ چه عقاید معتدل همواره در عمل آسانتر و بر حسب ظاهر بهتر است، و آنچه زیادهروی و از حد اعتدال بیرون نباشد برحسب ظاهر بهتر است، ولی آنچه زیادهروی و از حد اعتدال بیرون باشد برحسب عادت بد است؛ب: اصل دوم این بود که: هر قدر بیشتر بتوانم در کار خود پابرجا و استوار باشم، و هرگاه بر رأیی تصمیم کردم هر چند محل شک و تردید بوده باشد چنان دنبال آن را بگیرم که گویی به هیچ وجه جای تشکیک نبوده است و در این باب مانند مسافران رفتار کنم که چون در بیشهیی راه گم کنند نباید به سرگردانی گاه از یک سو و زمانی سوی دیگر روند یا در یک جا درنگ کنند، بلکه باید همواره تا میتوانند به یک جهت به خط مستقیم حرکت کرده، به دلایل ضعیف تغییر خط سیر ندهند... چه به این شیوه اگر به نقطۀ مقصود نروند لامحاله به جایی میرسند که در هر حال بهتر از میان بیشه است... و این شیوه از آن زمانی مرا رهایی داد از پشیمانی و افسوسی که نصیب نفوس ضعیف و متردد است، و آنان از سستی رای اموری را نیکو دانسته عمل میکنند و بعد حکم به بدی آن میکنند؛ج: اصل سوم اینکه همواره به غلبه بر نفس خویش بیشتر بکوشم تا به روزگار، و به تبدیل آرزوهای خود بیشتر معتقد باشم تا به تغییر امر گیتی، و همواره این اندیشه و اعتقاد را در نفس خود راسخ سازم که جز فکر و ضمیر ما هیچ امری کاملاً در اختیار ما نیست و بنابراین اموری را که سوای خود ماست، پس از آنکه به قدر قوه کوشیدیم اگر چیزی بر وفق رضا نشود آنرا نسبت به خود یکسره غیرممکن بشماریم؛ و همین اعتقاد بس است تا مرا مانع شود از اینکه آرزویی کنم که به آن نرسم و بنابراین خرسند باشم، زیرا ارادۀ ما طبعاً نمیگراید مگر به آنچه فهم ما حصولش را بوجهی ممکن جلوه میدهد. پس اگر همه آنچه را که سوای خود ماست یکسان از توانایی خود بیرون بدانیم، البته فقدان چیزهایی که به طبع از آن محرومیم و تقصیری در آن باره نکردهایم مایه حسرت نمیشود، چنانچه از دارا نبودن ممالک چین و مکزیک دلتنگ نیستیم!»به طور کلی از این دستور سوم دکارت برمیآید که وی به حکمای رواقی نظر دارد، و سخن یکی از آن گروه است که: «حکیم مانند خداوند خرسند باشد.» و طریقه اخلاقی رواقیان بیشتر به اصول عرفای ما شبیه است. و آنچه پس از این بیان خواهیم کرد نیز این نکته را تأیید میکند.دکارت پس از بیان سه دستور بالا میگوید: «در تتمیم این دستور اخلاقی بنا را گذاشتم بر اینکه کارهای مختلف را که مردم در زندگی دنیا به آن اشتغال میجویند از نظر بگذرانم تا بهترین آنها را برای خویش برگزینم و نمیخواهم از کارهای دیگران سخن گویم؛ ولیکن چنین یافتم که برای من نیکوترین کار آنست که در همان شغلی که دارم پایداری نمایم، یعنی همه عمر را صرف پروریدن عقل کنم و به اندازهیی که میتوانم در شناخت حقیقت به روشی که برای خود اختیار کردهام پیش روم، چه از زمانی که به پیروی این روش آغاز کرده بودم چندان شادیهای تمام در مییافتم که گمان نمیکردم در این زندگی از آن بهتر و بیآزارتر کامرانی میسر شود، و چون هر روز بدان وسیله حقایقی کشف میکردم... خاطرم چنان خرسند میشد که به هیچ چیز دیگر دل نمیدادم.به طور کلی از این دستور سوم دکارت برمیآید که وی به حکمای رواقی نظر دارد، و سخن یکی از آن گروه است که: «حکیم مانند خداوند خرسند باشد.» و طریقه اخلاقی رواقیان بیشتر به اصول عرفای ما شبیه است. و آنچه پس از این بیان خواهیم کرد نیز این نکته را تأیید میکند.دکارت پس از بیان سه دستور بالا میگوید: «در تتمیم این دستور اخلاقی بنا را گذاشتم بر اینکه کارهای مختلف را که مردم در زندگی دنیا به آن اشتغال میجویند از نظر بگذرانم تا بهترین آنها را برای خویش برگزینم و نمیخواهم از کارهای دیگران سخن گویم؛ ولیکن چنین یافتم که برای من نیکوترین کار آنست که در همان شغلی که دارم پایداری نمایم، یعنی همه عمر را صرف پروریدن عقل کنم و به اندازهیی که میتوانم در شناخت حقیقت به روشی که برای خود اختیار کردهام پیش روم، چه از زمانی که به پیروی این روش آغاز کرده بودم چندان شادیهای تمام در مییافتم که گمان نمیکردم در این زندگی از آن بهتر و بیآزارتر کامرانی میسر شود، و چون هر روز بدان وسیله حقایقی کشف میکردم... خاطرم چنان خرسند میشد که به هیچ چیز دیگر دل نمیدادم.از آنچه گذشت میتوان دریافت دکارت در اخلاق، تحقیقات شایان دقت و مهمی نکرده، و کتابی مهم ننوشته است. اما با پیشنهاد همین سه قاعدۀ اخلاقی که ظاهراً برای خود و باطناً برای دیگران بیان داشته، تلویحاً مبنای اخلاق را بر آزادی فکر، و تسلیم رضا و دل نبستن به مال دنیا، و سلوک عقلانی و زندگانی حکیمانه گذاشته است. وی در عمل، انسان را فاعل مختار میداند؛ بدین معنی که ارادهاش آزاد و دارای اختیار است، اما این آزادی و اختیار نه آنچنان است که ارادۀ خود را بیشرط بر هر چیز تعلق دهد یا اینکه بر هر امری اراده کند، آن امر انجام بگیرد، بلکه مقصود اینست که ارادۀ انسان رادع و مانعی ندارد ولیکن البته به ترجیح بلامرجح نمیگراید، و برای اختیارات خود روالی دارد و همواره میخواهد نیکی و صلاح را برگزیند و از بدی بپرهیزد؛ و به یک سخن میتوان گفت که: اختیار و آزادی انسان در گرو پیروی از عقل است و پژوهش خردمندی. و اگر انسان بتواند عقل را چنان ورزیده سازد که بتواند در مباحث گذشته بسزا تأمل کند، پیخواهد برد که: جهان نامحدود و بزرگ است، و نباید مانند حکیمان گذشته پنداشت همه عالم وجود، برای خاطر زمین و زمین برای وجود انسان آفریده شده است! و بدین وسیله از «خودمداری» و تکبر نادرست بیرون میآید و برای رفع نیازهای خود، احترام و بزرگ داشت همنوعان را لازم میبیند، و نتیجه همین رفتار و دستورها، سعادت و نیکبختی است که آدمیزاده همواره در طلب آن بوده و هست. دکارت یک جا میگوید: «به اخلاق، مراد من برترین و کاملترین علم اخلاق است که لازمه آن معرفتی کامل از علوم دیگر است، و این اخلاق برترین مرحله خردمندی است.» ولی دکارت مجال این کار را نیافت؛ زیرا مقدماتی هم که لازم بود، خود سخت و دیررس بود.نباید از نظر دور نگاه داشت که سعادت برای دکارت، نه آنچنان که در فرهنگ ما بر آن پافشاری شده بلکه بیشتر سعادتی دنیوی وراحتی وآرامش در همین دنیا می باشد.منابع:1.دکارت، گفتار در روش2. ----، تاملات3.----، اعتراضات وپاسخها4.---، انفعالات نفس5. Stanford Encyclopedia of Philosophy/خ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 609]
صفحات پیشنهادی
اخلاق در فلسفه ی دکارت
اخلاق در فلسفه ی دکارت تهیه کننده : مهدی امیریانمنبع : راسخون سهم دكارت در فلسفه اخلاق چندان شناخته شده نيست؛ برخي بر اين گمان اند كه تمركز انحصاري وي بر ...
اخلاق در فلسفه ی دکارت تهیه کننده : مهدی امیریانمنبع : راسخون سهم دكارت در فلسفه اخلاق چندان شناخته شده نيست؛ برخي بر اين گمان اند كه تمركز انحصاري وي بر ...
نظام فلسفي دکارت
اخلاق در فلسفه ی دکارت دكارت در اين كتاب آخر انگاره معروف خود را از درخت فلسفه ارائه داده است كه بالاترين شاخه اين درخت «برترين و كامل ترين نظام اخلاقي است كه ...
اخلاق در فلسفه ی دکارت دكارت در اين كتاب آخر انگاره معروف خود را از درخت فلسفه ارائه داده است كه بالاترين شاخه اين درخت «برترين و كامل ترين نظام اخلاقي است كه ...
پيشگامان حوزه ي علميه ي شيعه در مواجهه با فلسفه ي غرب
اين دو متفكر در ديگر آثارشان نيز نظريات فلسفي غربيان را در موضوعات مختلف همچون معرفت شناسي، انسان شناسي، فلسفه ي تاريخ و فلسفه ي اخلاق مورد بررسي قرار ...
اين دو متفكر در ديگر آثارشان نيز نظريات فلسفي غربيان را در موضوعات مختلف همچون معرفت شناسي، انسان شناسي، فلسفه ي تاريخ و فلسفه ي اخلاق مورد بررسي قرار ...
باروخ اسپینوزا
اسپینوزا تحت تاثیر فلسفه ی دکارت بود. ... اما این کتاب بر خلاف عنوانش، به معنای گسترده ی کلمه بیشتر متافیزیک است و فلسفه ی اخلاق در آن جایگاه اصلی را ...
اسپینوزا تحت تاثیر فلسفه ی دکارت بود. ... اما این کتاب بر خلاف عنوانش، به معنای گسترده ی کلمه بیشتر متافیزیک است و فلسفه ی اخلاق در آن جایگاه اصلی را ...
رابطه دین و اخلاق در اندیشه کانت
رابطه دین و اخلاق در اندیشه کانت نویسنده : محرم علی خلیلی منبع : اختصاصی ... به وسیله آیینها(قاعده ها)ی کردار او»(9) كانت گفته اند سقراط فلسفه يونان را بدودوره قبل وبعد ازخود تقسيم كرد، هم چنين دكارت به حدفاصل فلسفه قديم وجديد شهره است.
رابطه دین و اخلاق در اندیشه کانت نویسنده : محرم علی خلیلی منبع : اختصاصی ... به وسیله آیینها(قاعده ها)ی کردار او»(9) كانت گفته اند سقراط فلسفه يونان را بدودوره قبل وبعد ازخود تقسيم كرد، هم چنين دكارت به حدفاصل فلسفه قديم وجديد شهره است.
نیکولا مالبرانش
در مدرسه ی لامارش فلسفه و در سوربون الهیات را آموخت. ... داشت براي درك بهتر فلسفه دكارت با كوشش و مشقت زياد دانش رياضي خود را گسترش دهد. ... رساله ی اخلاق (1683)، ...
در مدرسه ی لامارش فلسفه و در سوربون الهیات را آموخت. ... داشت براي درك بهتر فلسفه دكارت با كوشش و مشقت زياد دانش رياضي خود را گسترش دهد. ... رساله ی اخلاق (1683)، ...
فلسفه شناخت
فلسفه شناخت نويسنده: غلامرضا اعواني متن حاضر سخنراني دكتر غلامرضا اعواني در تاريخ 23/10/83 در دانشکده ادبيات دانشگاه تهران مي باشد.بحث ما درباره¬ی فلسفه ...
فلسفه شناخت نويسنده: غلامرضا اعواني متن حاضر سخنراني دكتر غلامرضا اعواني در تاريخ 23/10/83 در دانشکده ادبيات دانشگاه تهران مي باشد.بحث ما درباره¬ی فلسفه ...
می اندیشم، پس هستم: رنه دکارت
رنه دکارت (René Descartes) را معمولاً بنیان گذار فلسفه جدید میدانند، و این چ. ... دکارت طی هشت سال تحصیل در این مدرسه ، ادبیات ، منطق ، اخلاق ، ریاضیات و ... این رویاها به قدری او را مشعوف ساخت، که نذر کرد تا مقبره ی حضرت مریم را در ایتالیا زیارت ...
رنه دکارت (René Descartes) را معمولاً بنیان گذار فلسفه جدید میدانند، و این چ. ... دکارت طی هشت سال تحصیل در این مدرسه ، ادبیات ، منطق ، اخلاق ، ریاضیات و ... این رویاها به قدری او را مشعوف ساخت، که نذر کرد تا مقبره ی حضرت مریم را در ایتالیا زیارت ...
فلسفه و هدف زندگي
اخلاق در فلسفه ی دکارت او هم صدا با انديشمندان باستان، هدف عملي فلسفه را تحقق زندگي سعادتمندانه اي مي داند كه در آن مي توانيم لذت بهترين حياتي را كه يك انسان مي ...
اخلاق در فلسفه ی دکارت او هم صدا با انديشمندان باستان، هدف عملي فلسفه را تحقق زندگي سعادتمندانه اي مي داند كه در آن مي توانيم لذت بهترين حياتي را كه يك انسان مي ...
آینده فلسفه چیست؟
آینده فلسفه چیست؟-وبلاگ > داوریاردکانی، رضا - آینده ی فلسفه یکی از مسائل مطرح در فلسفه است ؛ یعنی یکی از مسائلی است که فسلفه ی امروز باید به آن بیاندیشد.
آینده فلسفه چیست؟-وبلاگ > داوریاردکانی، رضا - آینده ی فلسفه یکی از مسائل مطرح در فلسفه است ؛ یعنی یکی از مسائلی است که فسلفه ی امروز باید به آن بیاندیشد.
-
گوناگون
پربازدیدترینها