واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: گزارش ايسكانيوز از دادگاه كيفري تهران «شهناز» اتهام مشاركت در كشتن قاضي «قرچك» را رد كرد
تهران - خبرگزاري ايسكانيوز: زني كه به اتهام مشاركت در شهادت قاضي دادگاه «قرچك» ورامين بازداشت شده است امروز در دادگاه كيفري استان تهران محاكمه شد.
به گزارش روز يكشنبه خبرنگار گروه حوادث ايسكانيوز: در نشست خارج از نوبت رسيدگي به اين پرونده كه 10 مرداد 1386 در شعبه 71 دادگاه كيفري تهران به رياست قاضي «نورا... عزيزمحمدي» و با حضور چهار مستشار (رحيمي ، باقري ، عبدالهي و سالاري) برگزار شد ابتدا نماينده دادستان ، كيفرخواست را خواند.
«صفرخاكي» اعلام كرد: «اميرحسين – ر» 28 ساله 11:30 بامداد30 تير 86 «جوادجعفرپور» دادرس شعبه 103جزايي حوزه قضايي قرچك ورامين را با كارد كشت و همانجا دستگير شد.
وي افزود: جاني در بازجويي هاي مقدماتي اعتراف كرد «چندين بار براي گرفتن وقت ملاقات با دوستم مصطفي كه به اتهام كشتن ناپدري اش در زندان خورين است سراغ قاضي جعفرپور رفتم اما جواب رد شنيدم.به همين خاطر 29 تير 86 در حالي كه دادسرا تعطيل بود از لوله گاز بالا رفتم و وارد حياط شدم. سپس از طريق پنجره ، خودم را به دستشويي رساندم و چاقويي را كه همراه داشتم آنجا مخفي كردم. روز بعد به عنوان ارباب رجوع به دادسرا رفتم، چاقو را زير پيراهنم پنهان كردم و وارد اتاق قاضي شدم.وقتي براي چهارمين بار از او براي ديدن دوستم جواب منفي شنيدم چاقو را بيرون كشيدم و ....»
نماينده دادستان ادامه داد:متهم رديف دوم يعني شهناز 55 ساله - مادر مصطفي - است كه شواهد نشان مي دهد امير حسين را در اين جنايت تحريك كرد.اكنون با توجه به اينكه نتيجه بررسي هاي پزشكي قانوني ، سلامت رواني امير حسين را تاييد مي كند و به بازسازي صحنه جنايت پرداخته براي او و شهناز تقاضاي اشد مجازات دارم.گزارش ايسكانيوز مي افزايد، در ادامه اين نشست ، قاضي عزيزمحمدي از شاهدان جنايت خواست يك به يك به تشريح آنچه ديده اند بپردازند.
محمد رضا26 ساله گفت: داخل راهروي دادسرا نشسته بودم كه از اتاق 103 صداي كمك شنيدم.وقتي در را باز كردم ديدم قاضي جعفرپور كه غرق خون بود با دستش چاقو را از اميرحسين گرفت و مانع فرار او شد. آن موقع چند سرباز از راه رسيدند، به اميرحسين دستبند زدند و من به كمك ديگر شاهدان ،قاضي را به بيمارستان 15 خرداد ورامين رسانديم.
وي اضافه كرد: ناطق و مرتضي هم كه با فريادهاي قاضي جعفرپور ، خود را به اتاقش رسانده بودند حرف هاي محمدرضا را تاييد كردند و پس از نگاه كردن به صورت «اميرحسين» سوگند خوردند او قاتل قاضي جعفرپور است.
عزيزمحمدي ، نوبت را به مجرم داد تا از خود دفاع كند.امير حسين نيز جرم را پذيرفت و اظهار داشت:مادرم از 3 سال پيش با شهناز دوست بود.وقتي از وضعيت زندگي اين زن و پسرش «مصطفي» با خبر شدم و فهميدم او به ناحق به زندان افتاده است تصميم به جنايت گرفتم. زماني كه وارد اتاق قاضي جعفرپور شدم چيزي در گوشم نجوا كرد كه بايد او را بكشم.
*قاضي : پرونده مصطفي در شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران رسيدگي شده و هيچ ارتباطي به شعبه 103 قرچك ندارد.پس با چه انگيزه اي به آنجا رفتي؟
*مجرم:نمي دانستم كه پرونده در تهران رسيدگي شده است.به من گفته بودند براي گرفتن وقت ملاقات بايد به شعبه 103 بروم.
*قاضي:قصد داشتي ستمگر را بكشي، پس چرا سراغ قاضي جعفرپور رفتي؟ مگر با او خصومتي داشتي؟
*مجرم:نه، من اصلا او را نمي شناختم.
*قاضي:چه طور با مادر مصطفي آشنا شدي؟
*مجرم: مادرم به مادر مصطفي كمك مي كرد و هر چند وقت يكبار برايش غذا مي فرستاد. وقتي جزييات زندگي اش را برايم توضيح داد تصميم گرفتم هر طور كه شده به او و خانواده اش كمك كنم.
*قاضي: مادر مصطفي تو را در اين جنايت تحريك كرد؟
*مجرم:نه او فقط زندگي تلخي را كه پشت سر گذاشته برايم تعريف كرد.
*قاضي:آيا شهناز به تو گفته بود كه پرونده پسرش در شعبه 74 دادگاه كيفري رسيدگي شده است؟
*مجرم: نه،فكر مي كردم پرونده هنوز در قرچك است.
*قاضي:چه كسي تو را در اين جنايت تحريك كرد؟
*مجرم:هيچ كس. من فقط به نواي دلم گوش دادم.
*قاضي : مي گويند به يكي از زندانيان گفته اي پشيماني اما كساني را كه تو را در اين جنايت تحريك كرده اند لو نمي دهي.اين حرفها درست است؟
*مجرم: نه ، در زندان با هيچ كس حرفي نزدم اما حالا مي گويم از كاري كه كردم خيلي پشيمانم.
*قاضي:چاقو را از كجا آورده بودي؟
*مجرم:4 سال قبل خريده بودم اما قصد آدمكشي نداشتم.
با پايان حرف هاي امير حسين ، متهم رديف دوم رو به روي پنج قاضي شعبه 71 ايستاد و همدستي با آدمكش را رد كرد.
شهناز كه سه فقره پيشينه كيفري از جمله شركت در دعواي دسته جمعي ، اخلال در نظم دادگاه و ضرب و شتم در پرونده اش دارد توضيح داد:روحم هم ازاين ماجرا خبر نداشت.من مادر اميرحسين را مي شناختم و بعضي وقتها برايش درد و دل مي كردم تا اينكه به من گفت شوهر و پسرش تصميم دارند براي آزادي مصطفي هر كاري بكنند و با يك وكيل هم در اين زمينه صحبت كرده اند.
*قاضي:آيا قبول داري با حرفهايت اميرحسين را تحريك به جنايت كردي؟
*شهناز: نه قبول ندارم.
*قاضي:مادر اميرحسين مدعي شده آنقدر گريه و زاري كردي كه پسرش به خاطر تو دست به جنايت زد. در اينباره چه مي گويي؟
*شهناز:دروغ است. من براي گذراندن زندگي ام گدايي مي كردم اما پس از آشنايي با مادر اميرحسين آنها به من كمك كردند و برايمان غذا مي آوردند.من 3 بار بيش تر اميرحسين را نديدم و قسم مي خورم بي گناهم.
قاضي عزيزمحمدي و چهار مستشار شعبه 71 وارد شور شدند و با توجه به مدرك هاي موجود ، اميرحسين را به اعدام در ملاعام و شهناز را به زندان محكوم كردند.
پسر جاني با تاييد ديوان عالي كشور اعدام شد اما حكم شهناز در ديوان عالي كشور شكست و اين بار پرونده در اختيار شعبه 74 دادگاه كيفري تهران قرار گرفت.
در نشستي كه امروز به رياست قاضي «حسيني كوه كمره اي» تشكيل شد «شهناز» منكر هرگونه اطلاع از اجراي نقشه شهادت قاضي جعفرپور شد. اين زن حرف هاي پيشين خود را تكرار كرد: «مصطفي» مي خواست هر طور شده براي ديدن پسرم از قاضي ، وقت ملاقات بگيرد و من چند بار به او تذكر دادم اما گوشش بدهكار نبود.
*قاضي: پسرت به چه اتهامي در زندان بود؟
*شهناز: چهار سال پيش به اتهام كشتن ناپدري اش در همين شعبه محاكمه و زنداني شد.
قاضي: مادر امير حسين مدعي است تو پسرش را وادار به ابتكار كردي چه مي گويي؟
*شهناز: امير حسين ، پسر تحصيلكرده اي بود. او به تازگي مهندس شده بود ؛ من چطور مي توانستم فريبش دهم؟! باور كنيد من بي گناهم.
گزارش ايسكانيوز مي افزايد، پنج قاضي وارد شور شده اند تا راي خود را درباره اين زن ، صادر كنند./125
يکشنبه 10 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 148]