واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: -------------------------------------------------------------------------------- يكي از آفتهاي فيلمهايي كه ميخواهند پيامهاي اخلاقي و ديني را منتقل كنند، رياكاري است. رياكاري تنها به عنوان يك صفت مذموم در اين فيلمها تاثير ندارد، بلكه در ساختار هنري اثر نيز اثرگذار است و تاملي در برخي از محصولات سينمايي و تلويزيوني اين معنا را به خوبي منتقل ميكند. اين پديده خاص كشور ما و نتيجه حمايتهايي است كه نه تنها در عمل راهي به مقصود نميبرد كه گاهي نتيجه عكس هم ميدهد. با اين همه در ميان فيلمسازاني كه دغدغه انتقال پيامهاي اخلاقي و ديني را دارند، فيلمسازاني را ميتوان يافت كه از اين عيب مبرا هستند و مجيد مجيدي يكي از اين كارگردانان است. سينماي مجيدي با اينكه سينمايي معنويتگراست، اما سينمايي رياكار نيست. در سينماي او پيام اخلاقي و حسهاي معنوي همچون وصله نچسبي فيلم را همراهي نميكند. اين پيامها در فيلمهاي مجيد مجيدي همچون ويتامين در غذا دروني است و با تارو پود اثرش آميخته است. مجيدي برخلاف برخي همكارانش به پوسته ظاهر اكتفا نكرده و سينمايي متشرعانه رو نكرده است. او از اين ظواهر عبور كرده است تا به هستهاي عميقتر راه يابد و آن هسته تصويري مهربان و انساني است. نگاه مجيدي به موضوعهايي كه انتخاب ميكند، نگاهي انساني است كه اگر حضوري از دين يا معنويت در فيلمش ديده ميشود، حضوري مهربانانه است. او بيشتر در نگاه دينياش به لطف چشم دارد تا به قهر و سينمايش سينماي لطف است تا سينماي قهر كه بيشتر سريالسازان و فيلمسازان فيلمها و سريالهاي متشرعانه به آن تعلق خاطر دارند. با اين همه اگر سينماي مجيدي را فقط از اين زاويه بخواهيم بررسي كنيم، در حق او بيانصافي كردهايم اما فرم و محتوا در سينماي مجيدي از هم جدا نيست. او ايدههايش را در فيلمهايش به خوبي اجرا ميكند، شخصيتپردازيهايش معمولا بينقص است و داستانهايش قابل قبول. شايد هر مخاطبي با شخصيتهاي او ارتباط برقرار نكند و شايد داستانهاي او به دل هر كسي ننشيند - و مگر داستانهاي ديگران جز اين است- اما ايراد زيادي در آنها نميتوان يافت. دنياي فيلمهاي مجيدي، دنيايي صميمي است و اين صميميت به خاطر تعهد او به خودش و ديدگاههاي خودش است. او درست زماني كه سينماي جشنوارهاي به اين خاطر كه سياهنمايي ميكند و از فقر ميگويد نخستين فيلم بلند و مهمش را با نام ميسازد كه به فقر ميپردازد و در فيلمهاي بعدياش نيز (به جز بيد مجنون) همواره مضمون فقر در فيلمهاي او كم و بيش اهميت دارد، اما در فيلمهاي او فقر مترادف ذلت نيست و تلاش كرده كرامت انساني را مد نظر داشته باشد. او زيباييشناسي تازهاي از فقر ارائه ميدهد كه نمونه بارز آن را ميتوان در و و اكنون در ديد. او در اين فيلمها از كليشههاي نمايش فقر كه بيشتر تحت تاثر ادبيات چپ در ايران شكل گرفته است، دور ميشود و به تصويرهاي تازهاي ميرسد. در آواز گنجشكها تركيب رنگها و نور و زيباييهاي طبيعت در خدمت مفهومي قرار گرفتهاند كه كارگردان در نظر دارد منتقل شود. او با تغيير رنگها حرف ميزند و گاه تغيير رنگ جاي ديالوگي مينشيند كه ميتواند به شعرزدگي فيلم بينجامد. فضاي خاكستري شهر و تنوع رنگي بيرون از شهر و رفتوآمد مدام شخصيت اصلي و تغيير پيدرپي رنگ در خلقيات او نيز بيتاثير نيست و تغيير رنگ به تغيير حال و هوا و رفتار او ميانجامد. مجيدي شيفته چيزهايي است كه احساس ميكند با گسترش شهرها از بين رفته است، از جمله اخلاق و مثل هر شيفته ديگري عينكي به چشم دارد كه فقط خوبيها را نشان ميدهد. مجيدي دنيايي آرماني را ميسازد كه در دنياي واقعي نيز نشانياش گم نيست. اگرچه آن روستاي كوچك در آواز گنجشكها روستايي آرماني است اما مجيدي روي زمين هم نشانياش را ميدهد كه فاصلهاش با كلانشهر آلوده به دروغ و بياخلاقي زياد نيست؛ آن قدر هست كه يك نفر با موتور در فاصلهاي چند دقيقهاي اين راه را بپيمايد. او ميتواند و حق دارد در فيلمش دنيايي آرماني و مطلوب بسازد و راه رسيدن به آن را نيز نشان بدهد. او به عنوان فيلمساز حق دارد كه تصوير رمانتيك خود را از روستاي حاشيه كلانشهرها و حتي حاشيههاي جنوبي شهر به زبيايياي كه تاكنون ارائه كرده است، ارائه كند و به موج هنري منتقد مدرنيته بپيوندد. اين تصوير تا وقتي كه در سينماست، پذيرفتني است اما وقتي با گفتوگوهاي فيلمساز اين بحثها روي زمين ميآيد و روي زمين نشاني داده ميشود، اتفاقا از منظري مذهبي پرسشهايي پيش ميآيد كه ميتوان از آن به عنوان آغاز بحثي آسيبشناسانه درباره سينماي مجيدي بهره جست. كريم آواز گنجشكها، با بازي درخشان رضا ناجي، شخصيتي باورپذير است و ترديدي نداريم كه در نشانيهايي كه مجيدي در فيلمش داده است، باز هم بتوانيم كريمهاي ديگري پيدا كنيم ولي درباره تصويري كه در سينماي او از شهر ساخته ميشود، اما و اگر بسيار ميتوان كرد. در آواز گنجشكها تقابل بين زندگي روستايي و شهري يا فقير و غني همزمان تقابل بين خوب و بد هم هست و گويي خدا كلان شهرها را دوست ندارد و همه كريمها بيرون از اين كلانشهرها خانه دارند و كريم وقتي با آوردن بازماندههاي زندگي شهري به خانه برميگردد رفتهرفته تغيير روحيه ميدهد و سرانجام زير همان بازماندهها ميماند و به سختي خود را بيرون ميكشد. اين تصوير در حالي ساخته ميشود كه آمار جرم و جنايت حداقل درباره حاشيه جنوبي كلانشهرها چيز ديگري ميگويد. البته مجيدي حق دارد به عنوان يك هنرمند تصوير دلخواهش را بسازد و نبايد با ارجاع تصاوير هنري به واقعيتهاي مستند به ارزيابي آن همچون يك گزارش مستند پرداخت، اما چنين تصويرسازي با تقابلي كه مجيدي در نظر دارد، به فيلم هم آسيب ميزند و دو دنياي سياه و سفيد، جدا از هم خلق ميشود كه رنگهاي ديگر در ميانهشان گم ميشوند
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 331]