تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 10 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):هر كس ماه رمضان يك آيه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اينست كه درماههاى ديگر تمام قرآن را...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802889868




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

داروي آشفتگي انسان معاصر


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: جام جم آنلاين: اگر از يافته‌هاي ذهن انسان سراغي از تعريف شعر بگيريم، قريب به يقين پاسخي كه شانيت معرفي شعر را داشته باشد، نمي‌يابيم و نهايتا با چند جمله مواجه مي‌شويم كه يا اهل فن ارائه كنند كه مثلا شعر كلامي است موزون، مقفي و مخيل و اهل مطالعه امروزي‌تر: شعر سخني است مخيل و مصور با زباني غيرمتعارف و كمي عام‌تر، شعر وزن دارد، قافيه دارد و شعر نو اينها را ندارد! در حالي كه عموم مردم در سطح جهان به شعر حداقل علاقه دارند. اين نارسايي در تعريف شعر، دليلي بر بيگانگي افراد با شعر نيست، بلكه دلالت بر تعريف‌ناپذيري شعر دارد، همان‌گونه كه عشق، غم،‌تعالي، نقاشي و موسيقي را نمي‌توان تعريف كرد و نبايد هم تعريف مطلقي ارائه كرد. بر همين اساس است كه صاحب‌نظران گفته‌اند: تعريف شعر در چند كلمه گناهي است نابخشودني! و هم در پي اين ديدگاه است كه به جاي معرفي چارچوب شعر، به فرآيند آن توجه شده است. آي. اي. ريچاردز از پيروان «اليوت» شعر را دارويي براي رفع ناخوشي‌هاي معنوي انسان مي‌داند و يا رابرت فراست شعر را مامني كوچك براي رهايي از آشفتگي مي‌داند و همين ديدگاه را پيش‌تر از او متيو آرنولد، شاعر انگليسي داشته و شعر را نجات‌دهنده انسان از آشفتگي‌هاي دروني و فكري و اجتماعي قلمداد كرده است. آرنولد به تواضع و فروتني شعر اشاره مي‌كرد و اعتقاد داشت كه شعر زندگي را عميق‌تر مي‌كاود، با جلوه‌هاي بسيار متنوع زندگي همدل‌تر است و از هر چيز ديگر در جهان خودخواهي كمتري دارد و اشاره او بر اين صفات در شعر غيرقابل انكار است، بويژه اثرگذاري شعر در تواضع آن است كه در مقايسه با علوم ديگر كه در نتيجه خودنمايي و خودفريفتگي انسان‌ها را از خود مي‌راند. برخلاف شعر كه انسان خوش و ناخوش به عنوان رفيقي دانا و دستگير همه جا كنارش آرام مي‌گيرد. روح شعر بي‌آن‌كه در بزند، در فكر و زندگي مردم سكونت مي‌كند و اين از صميميت اوست و شاعران، روشنفكران بي‌ادعاي جامعه‌اند كه آنچه را همه نمي‌بينند و نمي‌شنوند، حس نمي‌كنند و نمي‌گويند، مي‌بينند، مي‌شنوند، لمس مي‌كنند و به زبان و بياني ديگرگونه اما دوست‌داشتني مي‌گويند و بحران و پريشاني درون مخاطب را تخليه مي‌كنند و همينجاست كه مخاطب ناخواسته بر زبان مي‌آورد: جانا سخن از زبان ما مي‌گويي. كدام هنر و علم است كه اين‌گونه در نقطه‌نقطه زندگي انسان حضور دائم داشته باشد و التيام زخم و دردهاي او باشد و از هر چيزي كه لازمه بودن و نفس كشيدن اوست، سخن بگويد و آن‌ هم سخني تاثيرگذار و آرام‌بخش! و سرلوحه زندگي و جريان بودنش قرار گيرد. نمونه‌‌هاي فراوان كه حتي با زمزمه آنها زندگي را در ريل خويش به پيش مي‌برد. مثلا: «شنيده‌ام كه بهشت آن كسي تواند يافت / كه آرزو برساند به آرزومندي» (ابوشكور بلخي)‌ اي كه پنجاه رفت و در خوابي مگر اين پنج روز دريابي (سعدي)‌ يوسف گم‌گشته باز آيد به كنعان غم مخور كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور (حافظ)‌ اظهار عجز پيش ستمگر زابلهي است‌ اشك كباب موجب طغيان آتش است (صائب)‌ آي آدم‌ها كه بر ساحل نشسته شاد و خندانيد يك نفر در آب / دارد مي‌سپارد جان (نيما)‌ آب را گل نكنيم، در فرودست انگار / كفتري مي‌‌خورد آب (سهراب)‌ و... و بسيارند شعرهايي كه با آن نفس مي‌كشيم اما به منزلت و اعتبار آنها نه‌تنها نمي‌انديشيم، بلكه گاهي با بي‌حرمتي و بي‌تفاوتي بر شعر مي‌تازيم كه حالا بدون شعر كه نخواهيم مرد!‌ اتفاقا شعر با زبان و انديشه‌اي كه در خود دارد، منجي انسان است از مرگ معنويت و انسانيت و خفگي او در مرداب آشفتگي و پريشاني! اگر بزرگي مي‌گويد: شعر عبادتگاهي است براي انسان‌هاي آشفته و از خود گريخته، بر همين اساس است. انسان عصر حاضر و شعر از دير باز كه هنوز انسان‌ها قرباني انديشه‌هاي خود نشده بودند، شايد كاركرد شعر اين‌قدر حس نمي‌شد كه امروز مي‌شود. در عصر حاضر كه دنيايي مخوف براي قتل‌عام صفات انساني گرداگرد ما را گرفته و دنيايي كه در آن پيروزي علم مدرن همراه با افزون‌طلبي و حرص سرمايه‌داري رفته‌رفته به نابودي انديشه‌هاي انساني و معنوي برخاسته است، بايد دنبال نجات‌دهنده‌اي بود كه متواضعانه و دوستمدارانه به تعمير و برپايي دوباره اين كاخ ويران‌شده برخيزد! نجات‌دهنده‌اي كه غبار غليظ كالاشدگي و خداگريزي و خودفراموشي را از وجود مردم كنار بزند. همه اين پديده‌هاي معاصر دلالت بر آشفتگي و پريشاني دروني انسان‌‌ها دارند كه زباني و انديشه‌اي را مي‌طلبند كه اولا، دعوتگر حقيقي باشند، ثانيا، حاوي ارزش‌هايي باشند كه انسان زيان ديده به آنها حداقل زماني پايبند بوده باشد، ثالثا، زبان آن برانگيزاننده و تاثيرگذار باشد و رابعا، آينه زنده زندگي آنها باشند. اما كدام شعر؟! گونه‌گوني سليقه‌ها و ذوق‌ها در جهان، گوناگوني توقعات را در پي دارد. قومي با شعرهاي موزون، قومي با غيرموزون! عده‌اي با شعرهاي اخلاقي و بسياري با اجتماعي و عرفاني سرخوش‌اند. اگر خيام در انگلستان با ترجمه موفق فيتز جرالد مورد اقبال واقع مي‌شود، اگر بوستان و گلستان سعدي به چند زبان زنده دنيا ترجمه مي‌شود و حافظ و مولانا، در تاقچه‌هاي خانه و دل جهانيان جاي مي‌گيرد و در مقابل اگر ما مردم ايران از تراوش‌هاي فكري و قلمي گوته، نرودا، اليوت و لوركا لذت مي‌بريم، همه اين دادوستدهاي ذهني و ذوقي و فكري در پي مولفه‌اي اتفاق مي‌افتد كه بايد دنبال آن گشت تا «كدام شعر؟» ما پاسخ داده شود. در تاريخ ادبيات خودمان، فقط عده‌اي خواص آن هم به ضرورت نياز تحقيقي و واحد درسي و يا از سر تكليف شعرهاي شاعراني چون خاقاني، مسعود سعد، ناصرخسرو، انوري و امثالهم را مي‌‌خوانند و معمولا كسي به سمت آنها نمي‌رود. عوامل بازدارنده احساس نياز به مطالعه اين سروده‌ها چه مي‌تواند باشد؟ آيا صرفا زمان دليل آن است؟ اگر چنين بود،‌ ما شعر «بوي جوي موليان»‌ پدر شعر فارسي را هرگز نمي‌‌خوانديم يا خسرو و شيرين نظامي و مثنوي و غزليات مولانا و سعدي و حافظ را به فراموشي مي‌سپرديم، اما هر روز احساس نياز به آنها افزوني مي‌يابد و شعر بسياري از شاعران امروز كه بظاهر در كشور ما نفس مي‌كشند را جز خود شاعر و عده‌اي مريد به سرمنزل مقصود نارسيده كسي مي‌خواند و حتي كسي حوصله ورق زدن آنها را ندارد! به طور اجمال مي‌‌توان به ارزش‌هايي اشاره كرد كه باعث مي‌شود برخي شاعران هميشه دوست و كنار مخاطبان خود باشند. يكي اين كه نگاه شاعر به انسان و دردهاي بزرگ و هميشگي او؛ درد فلسفي، عرفاني، اجتماعي و انساني كه مسلما مستلزم شاعري است كه خود بزرگ باشد،‌ فكر و نگاه و شخصيت بزرگي داشته باشد. يك شاعر كوتاه فكر‌، محدود نگاه با شخصيتي خرد و بينش محدود هرگز نمي‌تواند جايگاه يك معلم بزرگ را ميان مردم به دست آورد. مولانا را در مثنوي با زبانش نمي‌شناسيم. فكر بلند و عظمت نگاه اوست كه جهان را به سمت خود كشانده است. موضوع ديگر پويايي و تازگي شعر است؛ چنانچه برخي شعرها داراي 2 بعد اصلي ماندگاري‌اند؛ الف: برد طولي و ب: برد عرضي هم در نوردنده زمان‌اند و هم گذرنده از مكان‌هاي زياد. اگر شعري از يك انجمن فراتر نمي‌رود و يا در دوره‌اي متوقف مي‌شود، زيربناي اين توقف نارسايي و نقصي است كه هم در انديشه، هم زبان و هم شكل وجود دارد. انديشه و زبان تفكيك‌ناپذيرند. هيچ انديشه‌اي بي‌زبان جاري نمي‌شود، همان گونه كه هيچ زباني بي‌انديشه اتفاق نمي‌افتد، اما آنچه در درجه اول اهميت است، حرف است. انسان تا حرفي (انديشه‌اي)‌ براي گفتن (زبان)‌ نداشته باشد، چيزي نمي‌گويد. منظور ما اين نيست كه زبان اول است يا انديشه؟ بلكه اين نكته مهم است كه زبان پديداركننده دنياي عيني و مخفي بشر است و اين زبان همواره دستخوش تغيير است و بعضا فراموشي؛ شاعر زيرك كه در پي تداوم بخشيدن و ماندگاري شعرش است، مسلما انديشه و زبانش نبايد مقطعي و مختص زمان خودش باشد، بلكه مفاهيم و زبان جاري و ساري در تاريخ لازمه كار اوست كه اين هنري است نه در چنته هر شاعري! زبان پويا در شعر، زبان شعر است با مولفه‌هاي تجربه شده، نه صرفا شعر زبان! مردم دنبال زباني‌اند كه شاعرانه باشد و انديشمندانه، نه دنبال شعري كه فقط ابزار و آلات زباني تحويل مخاطب دهد و مسلما در فرصتي كوتاه اعتبار و تازگي‌اش رنگ ببازد. مخاطب به طور اعم نه دنبال شعر زبان است، نه شعر صرفا معني. چيزي كه موجب لذت و تفكر مي‌شود خواسته مخاطب است و آن شعر زبان و معناست. برخي سروده‌ها آينه امروزند كه البته از ويژگي‌ مهم شعر محسوب مي‌شود، هر شاعر در وهله اول متعهد به بيان خواسته‌ها و توقعات انسان است و درست‌تر، انسان عصر خودش، اما نه خواسته‌هاي كوچك و فرودين آن هم با شكل و قالب بياني كه از روي تعريف‌ها سروده باشد و پيشتر از شنيدن آن، به فراموشي سپرده شود. در مجموع، شعري كه در عصر پريشان ما نجات‌دهنده انسان آشفته مي‌تواند باشد، نه شعر لفظ و زبان و فرم است كه به تعبير طاهره صفارزاده: «اينها همه سايه‌اند و سايه‌ها پيرواند.» و نه شعري بي‌محتوا و پوك، بلكه شعرهايي‌اند با انديشه بزرگ، زباني هنري، محتوايي مرتبط با زندگي و فكر مردم و دنيايي كه به تعبير اليوت اين گسست احساسات را دوباره به درون ناآرام انسان‌ها پيوند بزند و طبق نظريه طرفداران نقد نو، شعرهايي كه در زندگي مردم تجربه‌ شده‌اند (اجتماعي، فرهنگي، عاطفي، اخلاقي و ديني)‌، تاثيرگذارترند، حتي در نوع شكل و قالب و بيان. دكتر محمدعلي آبان




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 302]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن