واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: گاه مادر در سينماي ايران جام جم آنلاين: شخصيت مادر در فيلمهاي سينمايي ايراني سيري تدريجي از دوران سنتي به عصر مدرن داشته و حاصل اين دوران گذار حضور زناني مستقل در عرصه سينماي ايران است که گامي در سنت و گامي در مدرنيته دارند. براي تحليل کاراکترهاي مادر در فيلم هاي سينماي ايران با توجه به سيري که جامعه در طي اين سه دهه داشته و عواملي چون گذر از دورههاي تاريخي، نشانههاي ورود به عصر مدرنيته و بروز آن در مناسبات و روابط اجتماعي و طبعا آسيب شناسي رفتاري، اين کاراکتر هم نمودي متفاوت در فيلم ها داشته و ميتوان رويکرد به اين کاراکتر را واجد چند نقطه برجسته اساسي دانست. مادر سنتي اولين و ابتداييترين تعريف و نمود مادر در فيلم هاي سينمايي اين کاراکتر در سينماي ماست. مادري با ويژگيهاي صرف مادر بودن که جلوههاي انساني او در فداکاري صرف و بدون چشمداشت خلاصه ميشود. مادري که مستقل نيست و وابستگيهاي مادي و سنتي است که او را به عنوان مرکز و هسته اصلي خانه و خانواده حفظ ميکند. اين مادر با نگاهي وراي جنسيت به کلي منکر بخش زنانه مادر است و اگر در موقعيتي تضعيف شده چون از دست دادن شوهر، تنها ماندن و ... قرار ميگيرد به احياء خصوصيات زنانه خود نميپردازد. اين مادر اگر هم تنهاست ناشي از جدايي که کنشي سنتشکن تعبير ميشود، نيست. بلکه مطمئناً مرد او را ترک کرده و سنت هم حکم ميکند او به امور فرزندانش برسد تا بالاخره سر و کله مرد نادم و پشيمان پيدا شود يا از زندان يا از گمراهي. مادر مدرن به نوعي نقطه مقابل مادر سنتي قرار ميگيرد. مادري که محصول عصر مدرنيته است و دغدغههايي وراي سير کردن شکم فرزندان، خوشبختي و آسايش آنها دارد و مفهوم فداکاري براي او برابر با نفي هويت زنانه خود نيست. اين مادر اگر هم دنباله رو جريانات سياسي و پيشرو نباشد، به گونهاي دغدغههاي وراي روزمره دارد و دستي بر نوشتن داشتن عامترين نمود رفتاري اوست. به علاوه درگيري هاي عاطفي اين مادر به خصوص در موقعيت ترک شدگي که موقعيت آشنا براي مقطع مدرنيته است، به نوعي با دوگانگي او در ارجحيت وجوه مادرانه ـ زنانه همراه مي شود و در نهايت آنچه برجسته مي شود قدرت انتخابگري است که زن به خود اختصاص داده است. مادر مستقل حد فاصل دو گونه قبلي مادر قرار ميگيرد. مادري که به تعبيري يک گام در سنت و گامي ديگر در مدرنيته دارد. مادري که در عين بها دادن به مولفههاي مادرانه خود و اهميتي که براي حفظ کانون خانواده قائل است، با پشتوانه شخصيتي که ميتواند برخاسته از استقلال مالي و اشتغال او به کار باشد، قادر به تحکيم قوانين خود در محدوده خانواده است. هر چند نصفه و نيمه و از همه مهمتر اگر هم وجوه زنانه خود را نفي ميکند، اين انکار از موضع قدرت و خودخواسته است نه موضع ضعف مادر سنتي. "باشو، غريبه کوچک" بهرام بيضايي از نمونههاي مادراني است که ميتوان به نوعي مستقل و مديون خصوصيات تيپيک خاص دانست که از دوران گذار ميآيد. مادري که در نبود مرد، خانه و بچه ها را اداره ميکند. ولي قدرت تعيين کنندگي خاصي دارد که در پذيرش يک بچه غريبه نمود پيدا ميکند. واکنش او به نگاه بسته و محدود اهالي روستا که حضور باشو را در اجتماع کوچک خود پذيرا نيستند و با آغاز پچپچه ها واکنش نشان ميدهند، به نوعي کنشي است مستقل که از يک زن روستايي در موقعيت تنها ماندن که معمولاً قدرت انتخاب را از زن سلب ميکند تأثيرگذار است. "مادر" مرحوم علي حاتمي از گونه مادرهاي سنتي است که دغدغههايش هم کاملاً مطابق همين رويکرد است. مادري که دغدغهاي جز دور هم جمع بودن فرزندان، خوشبختي و عاقبت به خيري آنها ندارد. اما همين انگيزه به قدري قوي است که موقعيت خطير او را در روزهاي پاياني زندگي برجسته کرده و آنها را به کنشي نامتعارف واميدارد که به نوعي سنتشکن و نشدني هم هست. دور هم جمع شدن فرزنداني که فاصلههاي شخصيتي عميق با هم دارند و حضورشان در کنار هم تنها ناشي از خواسته و ميل مادر است. اينگونه است که رفتاري برخاسته از سنت بدل به کنشي سنت شکنانه ميشود و حضور پسر عرب هم به اين وجه دامن ميزند. مادري که پسري که شوهر در تبعيد صاحبش شده را ميان فرزندان خود جاي ميدهد و رفتاري که با او دارد به نوعي غيرسنتي است. "مسافران" بهرام بيضايي هم به نوعي متأثر از حضور و باور مادر سنتي است که اين بار باور خود را به تأييد جمع ميرساند و اين تأثير به قدري قوت پيدا ميکند که حضور مردگان را واقعي جلوه ميدهد. مادربزرگ اين فيلم هر چند تفکرات و باورهاي کهن و به نوعي ريشهدار در فرهنگي دارد که با زندگي ماشيني و عيني همخواني ندارد، ولي همان خاستگاه اصيل و به نوعي ريشهدار است که ضامن عملي شدن باورهاي ذهني او ميشود. اين جايگاه خطير جز از موضع مادر بودن او ميتواند مفهوم پيدا کند؟ "شب يلدا" کيومرث پوراحمد را بايد از حضورهاي متفاوت مادر سنتي محسوب کرد. اين بار با مادري سر و کار داريم که هر چند نگرانيهايش منحصر به فرزند و زندگي اوست، ولي وقتي با حضورش در کنار او نميتواند چيزي را عوض کند و در واقع او را از انزوا خارج کند، به کما ميرود. با کما رفتن مادر است که حامد از پيله خودخواسته خارج ميشود تا به تنهايي و آثار مخرب آن پايان دهد و روشنايي و عشق را به زندگي خود دوباره فراخواند. "ليلا" داريوش مهرجويي را ميتوان تنها مادري ناميد که بدون توانايي مادر شدن، شايسته قرار گرفتن در فهرست مادران نمونه سينماي ايران است. مادري مستقل و به نوعي مدرن که با آگاهي از قطعيت مادرنشدن خود، براي پدر شدن همسرش و صاحب فرزند شدن او به خواستگاري ميرود. زني که گره خودآزاري او زخمي از عصر مدرنيته است، ولي با پاسداشت فرزند و مقام مادرانگي به گونهاي سرسلسله همه مادران سينماي ايران قرار ميگيرد. "بانوي ارديبهشت" رخشان بنياعتماد تصويرگر مادر مستقل دوره مدرن است. مادري که جامعه و مردم قصد خط بطلان کشيدن بر ويژگيها و حقوق زنانهاش را دارند. اما او ياد ميگيرد چطور خود و زن بودن را در کنار مادر بودن باور کند و به ديگران هم بقبولاند. مادري که با ترک شدن از سوي همسر رابطه عاطفي جديدي را تجربه ميکند و مشغلهاي دارد که او را فراتر از روزمره و خانه به تلاش واميدارد. او پسر نوجواني دارد که به نمايندگي از جامعه سنتي او را فقط يک مادر ميخواهد و ... نمادينترين کنش فروغ در انتهاي فيلم اين است که پشت تلفن خود را معرفي ميکند (من فروغ هستم). "زير پوست شهر" رخشان بنياعتماد نمونه تمام و کمال زن مستقل است. زني که با استقلال شغلي گامي در سنت و گامي در مدرنيته دارد و دغدغه او تنها دور هم جمع کردن افراد خانواده در کنار هم خلاصه ميشود. مادري که دغدغههاي سياسي، عاطفي و مالي مردان اطرافش در مقابل تلاش او براي بقا خانواده رنگ ميبازد. زني که ميتواند از سر قدرت به مردش نه بگويد، مادري که دلسوز است اما نه محض و نه با معيارهاي در دسترس ... يادتان است چگونه دختر حامله کتک خوردهاش را به خانه شوهر بازگرداند؟ "گيلانه" رخشان بنياعتماد نمونه تمام و کمال مادر سنتي است. مادري که فيلم فقط بر جلوههاي فداکارانه وي متمرکز مي شود. مادري که در عين ناتواني پسرش اسماعيل، دل به ازدواج او بسته و در اوج نااميدي روزنهاي بسته پيدا مي کند. پيدا شدن زن شهيدي که هر سال براي زيارت مزار همسر شهيدش به آن روستا ميآيد، بيش از هر چيز تصوير روياي ذهني اوست تا يک واقعيت عيني و همان روزنه بسته! "مهمان مامان" داريوش مهرجويي را بايد مهماني براي برجسته شدن يک مادر سنتي قلمداد کرد. مادري که بدون آنکه قدرت تعيين کنندگي خاصي داشته باشد، به نوعي شکست خورده ميخواهد بر همه چيز و همه کس تأثير بگذارد. اما واقعيت اين است که بر افراد خانواده و همسايه هايش هم نتوانسته تأثير بگذارد. مادري که بزرگترين انگيزهاش غذاي خوب دادن به مهمانهاست. "ميم مثل مادر" مرحوم رسول ملاقليپور به نوعي رويکردي سنتي دارد به مادر امروز. هر چند فيلم سعي دارد وجوه زنانه مادر را هم در اين گونه مادر سنتي به نوعي لحاظ کند و درگيريهاي ذهني او را به تصوير بکشد، اما کاراکتر سپيده بيش از هر چيز به بازخواني نمونه مادر سنتي با همان دغدغهها با اندک بازآفريني در برشهاي شخصيتي بازميگردد. "خون بازي" رخشان بنياعتماد هر چند تصويري از يک مادر مدرن، تک افتاده، درگير با مناسبات روز جامعه است که درگيري عاطفي دارد و بار اعتياد دختر جوانش را هم به دوش ميکشد، ولي به نظر ميآيد رويکرد مدرن به مادر سنتي در اين فيلم موجب شده به نوعي شاهد حضور همان مادر سنتي اين بار بر بستر مخرب اعتياد باشيم که نياز فرزندش را فراهم ميکند، حتي به بهايي جبران ناپذير. "به همين سادگي" رضا ميرکريمي را ميتوان تصويري تمام و کمال از مادر درگير در قالب سنتي دانست که محدوديتهاي قالب کليشهاي خود را برنميتابد و هواي پرواز در سر دارد. جذابيت طاهره و آنچه او را در اين محدوده سمپاتتر از هر مادر سنتي جلوه ميدهد، اين است که هواي تازهاي که او ميطلبد به مرزهاي ممنوع و غير اخلاقي تعبير نشده است. اينجاست که مخاطب به فراخور ذهنيت خود ميتواند از ترديد و حال بد طاهره تعبيري کند و در عين حال به تقدس و جايگاه و مقام مادرانه او لطمهاي وارد نشود. مادري که امروز در مناسبات جامعه مدرن به نوعي ارتباطش با بچهها، شوهر و افراد جامعه قطع شده و ميخواهد فراتر از تصوير محدود شونده خود حرکتي کند که ... نميداند چيست! مهر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 230]