تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):تلاوت کننده سوره حدید و واقعه و الرحمن در آسمانها و زمین اهل بهشت خوانده می شوند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812714254




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت و گو با عبدالحسين مختاباد، خوانندهمطبوعات، تنها حامى موسيقى ايرانى


واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: گفت و گو با عبدالحسين مختاباد، خوانندهمطبوعات، تنها حامى موسيقى ايرانى
محسن ظهورى - مختاباد را با نخستين آلبوم او «تمناى وصال» و با قطعه‌اى به همين نام در آلبوم مى‌شناسند. اين آلبوم با آهنگسازى مرحوم حسين فرهادپور در اواسط دهه هفتاد منتشر و از فروش بالايى نيز برخوردار شد. مختاباد در فاصله سال‌هاى 72 تا 77 بيش از 10 آلبوم موسيقى را خواند و آهنگسازى كرد و در اين مدت با كسانى چون فريدون شهبازيان و مهيار فيروزبخت كار كرد و نزد استادانى چون محسن الهاميان و كامبيز روشن‌روان بادانش‌هايى چون سولفژ، هارمونى و آهنگسازى آشنا شد.

در ميانه‌هاى سال 77 مختاباد براى ادامه تحصيل به كانادا رفت و پس از اقامت دو ساله در اين كشور به دانشگاه گلداسميت انگليس رفت و زيرنظر جان بيلي، موسيقيدان شهير انگليسى دوره‌هاى فوق‌ليسانس و دكتراى خود را گذراند.

وى پس از بازگشت به ايران دوباره به كار موسيقى مشغول شد و‌آلبوم‌هايى چون «بهشت من» و «ماه مجلس» را روانه بازار كرد. او در دانشكده صدا و سيما در رشته موسيقى نيز به تدريس پرداخت و فعاليت‌هاى جنبى از جمله دبيرى نخستين نمايشگاه موسيقى و آثار شنيدارى را نيز عهده‌دار شد. كنسرت تازه او با همراهى پيانوى سامان احتشامى قرار بود از شب گذشته در تالار وحدت آغاز شود كه به‌دليل سرما‌خوردگى مختاباد، روز اول اجرا لغو شد. مختاباد به فارس اعلام كرد كه كنسرت او از امشب روى سن مى‌رود.

در كنسرت اخيرتان قرار است شعرى از شاملو را بخوانيد. بسيارى از كارشناسان موسيقى بخصوص محمدرضا لطفى درباره شعر شاملو گفته‌اندكه وزن آن به صورتى است كه نمى‌توان در دستگاه‌هاى موسيقى ايرانى اجرا كرد.

ما اتودى روى شعر اين شاعر زده‌ايم. بايد بشنويد و نظر دهيد.

كار با شعر شاملو تفاوت مى‌كند؟

صد در صد. فضاى كارى كه شعر‌هاى‌ مرحوم اخوان، شفيعى كدكنى و حتى نيما دارد، ريتميك است. يك آهنگساز و خواننده مى‌تواند به راحتى بر اساس افاعلى كه در آن شعرهاست كار را پيگيرى كند ولى در شعر شاملو وزن حالت مولتى ريتميك دارد و فضا كاملا مى‌شكند. بايد جهت درآوردن ريتم شعرهاى او فضا را شناخت. به هر حال من يك اتود آوازى در بيات اصفهان كه مداليسون به دستگاه‌هاى ديگر هم مى‌شود انجام دادم كه بايد نقدها و نظرها را بشنويم.

خود شاملو گويا دوست نداشت كه شعرهايش در موسيقى سنتى ايران استفاده شود؟

اين كار سنتى نيست. فضايى هست كه در ميان دستگاه‌ها حركت مى‌كند. سنتى صرف كه آواز در گوشه خاصى باشد و در گوشه هاى مشخصى حركت كند، نيست.

از انگلستان كه بازگشتيد كمى حال و هواى كارهايتان تغيير كرد. از سويى كم‌كارتر هم شده‌ايد.

بيش‌ترين كارها در زمينه موسيقى در ‌توليد كاست بوده است كه متاسفانه به سبب همين سياست‌هايى كه در طول اين چند سال پيش گرفته‌اند اكثر كمپانى‌هاى توليد نوار ورشكست شدند. مضافا بر اينكه يك تهيه‌كننده براى توليد اثرى بايد چند ده ميليون خرج كند. اين اثر اگر خوب باشد بلافاصله كپى مى‌شود كه چيزى دست تهيه‌كننده را نمى‌گيرد و اگر فروش هم نرود كه باز ضرر مى‌كند. در هر دو حالت تهيه كننده ضرر مى‌كند. اين قضيه بدترين مسئله است كه مى‌تواند براى موسيقى پيش بيايد. اين اتفاق در زمينه سينما هم افتاده دولت نصف فشارهايى را كه براى مبارزه با قاچاقچيان كپى فيلم گذاشته، نصف هم نه، يك دهم اين فشار را براى احترام به موسيقيدانان ايرانى بگذارد خيلى از اين مشكلات حل مى‌شود. يك بار من در فرودگاه اصفهان بودم و ديدم كه طرف 15 سى‌دى من را در MP3 ريخته و مى‌فروشد. اصلا اين مغازه‌دار به چه مجوزى در يكى از اصلى‌ترين خروجى‌هاى اين مملكت اين كار را مى‌كند؟ كارهاى من و همايون شجريان و حسام‌الدين سراج را در سى‌دى‌ كرده و با قيمت 5 هزار تومان مى‌فروشد. در فرودگاه مامور نيروى انتظامى هست و همين‌طور كه به خانم‌ها مى‌گويد حجابت را رعايت كن، بايد به آن آقا هم بگويد كه دزدى نكن. هر دو كار خلاف شرع است و اگر جلوى اين را مى‌گيرند بايد جلوى آن را هم بگيرند. آن مغازه‌دار يكى از اين كارها را به من هديه داد. ديدم تمام سى‌دى‌هاى همايون شجريان و ده، دوازده‌ تا سى‌دى‌ من را به اضافه ده، دوازده سى‌دى حسام الدين سراج در 3 سى‌دى MP3 كرده و مى‌فروشد. اين سى‌دى‌هاى من مال پنج شش تهيه كننده است و به همين راحتى ضرر مى‌كنند. تهيه‌كننده‌ها اميد سرمايه‌گذارى را از دست مى دهند.

شما فعاليت‌هاى زيادى براى حل معضل كپى‌رايت انجام داده‌ايد. تشكيل اولين نمايشگاه موسيقى شنيدارى هم مهم‌ترين اين فعاليت‌ها بوده، ثمرى داشت؟

در نمايشگاه موسيقى سمينارهايى را براى اين كار برگزار كرديم. ما هم مثل شعرا هستيم كه آسمان و زمين را به هم مى‌بافيم ولى فردا براى خريدن يك تكه نان گرفتارى داريم. حرف زياد مى‌زنيم ولى مجرى كه نيستيم. ما يكسرى هنرمندها را مى‌توانيم دور هم جمع كنيم و اعتراض و حرفشان را مى توانيم به گوش چهار نفر برسانيم كه اختيار اجرايى دارند، من كه اختيار اجرايى در اين مملكت ندارم. ما مى‌توانيم سوال ايجاد كنيم، جامعه بايد پاسخگو باشد. ما رفتيم دو سه نفر از نماينده‌هاى كميسيون فرهنگى مجلس را به نمايشگاه آورديم تا مشكلات جامعه موسيقى را با آنها در ميان بگذاريم. آنها هم قول دادند كه قوانين لازم را از مجلس گذرانده‌اند. اين قوانين اولا بايد ضمانت اجرايى داشته باشد. در اين مملكت وقتى نيروى انتظامى با بدحجابى يا ناهنجارى‌هاى جامعه برخورد مى‌كند، بايد با دزدى آثار هنرى هم برخورد بشود. كپى سى‌دى خواننده‌ها بدون مجوز، دزدى آشكار است. مشكل ما اين است كه ما يك موسيقى در اين كشور داريم به نام موسيقى فرهنگى و سنتى كه خود آقايان مسئول هم قبول دارند. حالا كه قبول دارند ما شده‌ايم بدبخت‌ترين قشر در جامعه موسيقي. يعنى ما نه مونيتور داريم، نه تلويزيون كه همين طور كار ما را پخش مى‌كند، نه راديو‌ يك روال منطقى براى پخش كارها دارد. فقط مطبوعات است كه ما را زنده نگه داشته در حالى كه اين موسيقى هنرى بايد مونيتور داشته باشد. بايد در ساعات مشخصى از راديو تلويزيون پخش شود تا كارهاى ملى مملكت معرفى شود. مردم بدانند آثار توليدى در زمينه موسيقى هنرى چيست و بيش‌تر با اين آثار آشنا شوند. ما در جاى ديگرى هم نمى‌توانيم كار كنيم. يعنى من نوعي، نمى‌توانم كارهايم را در شبكه‌هاى ماهواره‌اى پخش كنم.

برگزارى نمايشگاه موسيقى و آثار شنيدارى حمايت از توليدكنندگان اين عرصه بود. حتى وزير ارشاد هم براى بازديد آمد و نمايندگان مجلس هم حضور داشتند. بعد از برگزارى نمايشگاه همفكرى براى حل معضل موسيقى شكل نگرفت؟

قرار بود كه نمايشگاه موسيقى سالانه باشد كه در حال حاضر در دست‌اندازهاى ادارى است، بعضى اعتقاد دارند كه بايد اين كار را دو سالانه كنيم به عنوان دبير اين نمايشگاه هر روز به من تلفن مى شود از طرف صنوفى كه در اين نمايشگاه شركت كردند. من هم بارها گفته ام كه ما منتظر جواب مسئولان بالا هستيم.

بين خود موسيقيدان‌ها چرا همفكرى و همدلى شكل نمى‌گيرد؟

موسيقيدان‌ها كه اجازه اجراى كار ندارند. كارشان اجرايى نيست تا بتوانند كارى انجام دهند.

سينماگران جمع شدند و طومارى را امضا كردند و توانستند كارى از پيش ببرند.

در خانه موسيقى و انجمن موسيقى و خيلى جاها اين موضوع بحث مى‌شود، ولى بحث اصلى اين است كه رفتارى كه نسبت به موسيقى مى‌شود رفتار منطقى نيست. با اين رفتار فقط موسيقى جدى صدمه مى‌بيند و موسيقى‌هاى ديگر كه اصلا نيازى به مجوز ندارند و حرف هيچ‌كس را هم گوش نمى‌كنند و كار خودشان را مى‌كنند ضررى نمى‌بينند. من الان در شهر خودم ساري، از سال 75 تا امروز كه چيزى حدود 12 سال مى‌شود، اجازه برگزارى كنسرت ندارم. در همان شهرى كه من نمى‌توانم كنسرت دهم، موسيقى‌هاى زيرزمينى وجود دارد كه توسط همان بچه‌هاى سارى كه سنشان بين 18 تا 22 سال است ضبط شده است. شعر اين موسيقى‌ها پر از فحش و فضاحت است و در سطح وسيعى در شهر سارى و كل كشور پخش شده است. ما براى اجراى كار جديدمان بايد به مشكل بربخوريم ولى آنها كه كارشان قطعا مورد قبول نيست و اجازه آقايان هم برايشان اهميتى ندارد به راحتى كار مى‌كنند. الان در دوبى جشنواره موسيقى زيرزمينى ايران قرار است برگزار شود. واقعا خنده‌دار است.

وزير ارشاد در نمايشگاه موسيقى به رسانه‌ها گفت كه موسيقى سنتى ما موسيقى فاخر است و ما از آن حمايت مى‌كنيم. اين حمايت به چه صورت بوده است؟ موسيقى فاخر اصلا به چه معناست؟

يك نوع از موسيقى براى مسئولان فاخر است ولى كار فاخر پول فاخر هم مى‌خواهد. شما براى مملكتى مثل ايران با اين حجم عظيم جامعه هنرى موسيقيدان‌ها، بودجه موسيقى‌ات سالى 2 ميليارد تومان باشد كه مى‌شود 2 ميليون دلار، بعد هم بگوييد كه موسيقى فاخر را بايد رشد داد. حمايت از موسيقى فاخر احتياج به ابزار فاخر دارد. بايد سالن مجهز داشته باشيد، تبليغ در تلويزيون داشته باشيد و هنرمند معرفى شود. هر بار از تلويزيون با من تماس مى‌گيرند مى‌گويند بيا مصاحبه كن، هنرمند كه نبايد مصاحبه كند بايد موسيقى‌اش را اجرا كند. اركسترهاى بزرگى در تالار وحدت و ديگر جاها به روى سن مى‌روند و مردم هم كه مشتاق هستند بليت گيرشان نمى‌آيد و پشت در مى‌مانند. خوب اينها را بايد در تلويزيون نشان داد تا مردم لذت ببرند و هنرمندان ملى خودشان را ببينند. هنرمند با اين كار مى‌تواند از اين فضاى بسته‌اى كه ايجاد شده بيرون بزند و خودش را نشان بدهد.

شما از معدود هنرمندانى هستيد كه رك و صريح معضلات را مطرح مى‌كنيد چرا بقيه موسيقيدان‌ها اعتراض نمى‌كنند؟

نه، خيلى‌ها اين حرف‌ها را مى‌زنند ولى احتمالا خسته شده‌اند و من تازه نفس هستم. من هم چند سال ديگر مثل آنها از نفس مى‌افتم. شما اگر الان به آقاى عليزاده، آقاى لطفى و آقاى شجريان بگوييد همين حرفى را مى‌زنند ولى از بس كه گفته‌اند خسته شده‌اند. ‌ مى‌گويد: «ما كه در اين جهانيم سوزان/ حرف خود را بگيريم دنبال». واقعيت اين است كه در حركت‌هايى كه براى موسيقى فاخر مى‌شود، مديريت فرهنگى اين كشور تنها 10 درصد نقش دارد. 90 درصد اين حركت از تلاش‌هاى شخصى ماست. عشقى كه به فرهنگ و مردم داريم باعث مى‌شود تا كار كنيم. بزرگان موسيقى بارها اين حرف را زده‌اند و ما هم از روى حرف‌هاى آنها ديكته مى‌كنيم و مى‌زنيم.

پيگيرى براى دريافت حق كپى رايت از صدا و سيما براى پخش آثار به كجا رسيده است؟

عرض كردم ما فقط اعتراض مى‌كنيم و حرفمان را مى‌زنيم، مسئول پيگيرى ديگران هستند. خانه موسيقي، انجمن موسيقى و تشكل‌هايى كه در ارشاد است و خود واحد موسيقى صدا و سيما به عنوان نماينده موسيقيدان‌ها جمع شوند و اين مسئله را پيگيرى كنند و حقى را كه سال‌ها زير پا گذاشته شده را احيا كنند.

درباره كنسرت بگوييد، همه سازها ايرانى است؟

قسمتى از كار پيانو است و قسمت دوم كاملا ايرانى است.

استفاده از ساز غربى در موسيقى ايرانى تا چه حد موفق است؟

به هر حال بايد ببينيد. اين كار را در سى‌دى «بهشت من» انجام داده بودم. ولى اينجا مجموعه كارهاى ديگرى را هم براى پيانو تنظيم و اجرا كردم. پيانو تنها با دف و تنبك است كه اتفاقا آواز من روى شعر شاملو با پيانو اجرا مى‌شود. به خاطر همين، مدالسيون‌ها و گام‌هايى كه استفاده مى‌كنيم براى موسيقى ايرانى چندان ساده نيست.

بحث نوآورى در موسيقى ايرانى محل جنجال است. تا چه حد مى‌توان در موسيقى سنتى ايران نوآورى كرد؟

من نمى‌توانم خودم را نوآور بدانم. اين تالمات ذهنى من است كه در كارهايم بروز مى‌كند. هيچوقت نمى‌توانيد در زمينه نوآورى محدوديتى را داشته باشيد. بايد ديد كه نسل بعدى موسيقيدان‌ها كه مى‌آيند چه تفكراتى را در موسيقى سنتى جارى و سارى مى‌كنند. اين راهى است كه ادامه دارد و پايان ندارد. كسان زيادى در اين صد سال بوده‌اند؛ ميرزا عبدالله، درويش خان، روح‌الله خالقي، وزيرى و نسل بعدى مثل عليزاده و لطفى و بعد نسل ماها كه كار مى‌كنيم. نگاه‌ها و برداشت‌هاى خودمان را از الفباى موسيقى كه همان دستگاه باشد مى‌كنيم و آن را به گونه ديگرى انشعاب مى‌دهيم. نگاهم اين است كه فضاى موسيقى ايرانى كه يك ديكشنرى و فرهنگ منحصر به فرد است را حفظ كنيم و گسترش دهيم. اين موسيقى كه يكى از غنى‌ترين فرهنگ لغت‌هاى موسيقى در آسيا است را بايد با نوشتن كتاب و تحقيق حفظ كرد.

برخى از اساتيد اعتقاد دارند كه موسيقى سنتى را بايد عينا براى نسل بعد حفظ كرد.

بعضى‌ها اين كار را مى‌كنند. بعضى‌ها به عينه موسيقى و آواز سنتى را حفظ مى‌كنند و به نسل بعدى ارائه مى‌دهند. ما هم در لابه‌لاى كارهايمان اين كار را انجام مى‌دهيم. من به آواز ايرانى وفادار هستم و هميشه در كنسرت‌هايم بخشى را به خواندن رديف آوازى اختصاص مى‌دهم و به طور مشخص سعى مى‌كنم كه برمبناى درس‌هايى كه از بزرگان گرفتيم، به نسل بعدى درس دهيم.

استقبال نسل جوان بيش‌تر روى موسيقى‌هاى پاپ و زيرزمينى است.

براى اينكه آنها مونيتور و تبليغ دارند. اصلا تبليغى براى ما وجود ندارد. اين سروصداها اسمش تبليغ نيست، تبليغ بايد يك خطر فكرى مشخص داشته باشد. فرض كنيد در همين شبكه‌هاى ماهواره‌اي، كانال مزو و شبكه‌هاى كلاسيك را ببينيد، 24 ساعته آثار موسيقى كلاسيك را پخش مى‌كنند. اين خيلى خوب است كه يك بيننده بتواند هنرمند خودش را حين اجرا در تلويزيون ببيند. الان در تلويزيون ما وقتى هنرمند قرار است ديده شود گل و بلبل نشان مى‌دهند، بايد در ساعات مشخص و معين، آثار بزرگان موسيقى در تلويزيون پخش شود. ما اين مونيتور را در هيچ كجاى دنيا نداريم. بالاى نود درصد شبكه‌هاى ايرانى آن طرف آب، نود و پنج درصد برنامه‌هايشان به موسيقى جاز و پاپ اختصاص يافته است. موسيقى ايرانى هيچ تبليغى ندارد. شما در اين سال‌ها حتى يك بار هم نديده‌ايد كه اثرى از شجريان، از من، از ناظرى و افتخارى پخش كند. حتى در طول اين سال‌ها اينقدر برنامه‌ريزى نكرديم كه از آثار اين هنرمند‌ها فيلمبردارى درستى شود. چند وقت است كه مد شده طرف در كنار كنسرتش فيلمبردارى مى‌كند ولى آن هم در حد ويدئو و دى وى دى است كه مشخصا فروش خوبى ندارد. تلويزيون چيز ديگرى است.

تلويزيون نمى‌تواند ساز را نشان بدهد و همين مسئله باعث شده تا آثار بزرگان موسيقى را پخش نكند.

اين اشتباهى است كه صدا و سيما انجام مى‌دهد، تا نهايتا موسيقى فاخر نابود شود.

شما اعتقاد داريد كه اگر مونيتور لازم براى پخش و تبليغ كارهايتان را داشتيد در نسل جوان نفوذ مى‌كرديد؟

قطعا همين طورى مى‌شد. دهه 60 با همه محدوديت‌ها استقبال خيلى خوبى از موسيقى سنتى شد. تا اواسط دهه 70 هم اين استقبال ادامه داشت ولى هجوم و نفوذ موسيقى پاپ در شبكه‌هاى ايرانى از نيمه‌هاى دهه 70 شروع شد و شبكه‌هاى ماهواره‌اى هم راه‌اندازى شد كه موسيقى پاپ پخش مى‌كردند. اين را بايد قبول كنيد كه خيلى از مردم ايران شايد در روز يك ساعت هم تلويزيون ايران را نگاه نمى‌كنند. من فكر مى‌كنم كه اگر زمانى زلزله قرار باشد بيايد و بتوانند به فرض يك ساعت قبل از وقوع آن اطلاع پيدا كنند و از تلويزيون به مردم اطلاع دهند، مردم نمى‌فهمند. ماهواره‌ها به همراه عدم همكارى تلويزيون داخلى باعث شد تا تبليغ فقط از آن موسيقى‌هاى ديگرى غير از موسيقى ايرانى باشد. موسيقى اصلى‌ترين آيتم جذب مخاطب ايرانى در ماهواره‌هاست. كسى كه صاحب يك ايستگاه تلويزيونى است عكس‌العمل مردم را دريافت مى‌كند و مى‌بيند كه چه كارى بايد انجام دهد تا بازتاب بيش‌ترى پيدا كند. وقتى مى‌بيند كه از صبح تا غروب موسيقى پخش مى‌كند و هى برايش تبليغ مى‌آيد و هى مردم نظر مى‌دهند مى‌فهمد كه كار پرسودى است. قطعا اگر جذابيت نداشت، شبكه‌هاى ماهواره‌اى كه خصوصى هستند و با كسى تعارف و شوخى ندارند و عقد اخوت هم با هيچ موسيقدان نبسته‌اند، جلوى پخش موسيقى را مى‌گرفتند و چيز ديگر پخش مى‌كردند. اگر بتوان در تلويزيون برنامه‌ريزى مدونى كرد تا موسيقى فاخر اين مملكت را كه در تالارهاى اصلى آن اجرا مى‌شود پخش كرد، جوانان هم جذب مى‌شوند. در دهه فجر ببينيد چقدر موسيقى خوب اجرا مى‌شود، اما فقط 50 هزار نفر مى‌آيند و مى‌بينند اين واقعا خوب نيست.

چطور مى‌شود كه در تالار رسمى ايران، موسيقى روى سن مى‌رود ولى در تلويزيون همين كشور پخش آن ممنوع است؟ اين تضاد از كجا ناشى مى‌شود؟

جوابگوى اين سوال بايد كسانى باشند كه وضعيت موسيقى هنرى را به اين روز انداخته‌اند. چيزى كه در حال حاضر به نفع موسيقى ايران حركت مى‌كند عشق موسيقيدانان است، نه درآمدهاى زيادى دارد و نه اجبارى در كار است.

كمى به بحث آواز بپردازيم. بسيارى معتقدند كه آواز و صداى شجريان در اين 30 ساله به آواز ثابتى تبديل شده است.

طبيعى است چون آقاى شجريان براى كارش زحمت كشيده است و كسى كه مى‌خواهد اين جايگاه را پر كند بايد زحمت بكشد آقاى شجريان محصول يك روز دو روز نبود، محصول يك نسل تلاش بوده است. 40 تا 50 سال زحمت كشيده است. هر كار هنرى به همين صورت است. در مينياتور صريحا صحبت از استاد فرشچيان مى‌شود. خيلى‌ها مينياتوريست هستند ولى او محصول يك تلاش پيوسته، يك ذهن خلاق و يك نگاه عميق بوده است. اگر كسى فكر مى‌كند كه آواز بهترى از آواز آقاى شجريان دارد بايد ارائه كند. در هنر هيچ وقت نمى‌توان با زور و بخشنامه، چيز ديگرى را جايگزين كنيد. بايد آوازى كه ايكس يا ايگرگ مى‌خواند در جامعه پخش شود، آن وقت مى‌بينيد كه نسل بعدى جذب خواننده ديگرى مى‌شود. اين اتفاقات در هنر خيلى بطئى است. نوآورى و خلاقيت در هنر سخت است.

شما براى نمايندگى مجلس ثبت‌‌نام كرديد ولى رد صلاحيت شديد.

شكر خدا ، بله.

براى چه ردصلاحيت شديد؟

مى‌گويد: «شايد كه چو وابينى / خير تو در اين باشد» خودم روزهاى اول ناراحت بودم ولى الان مى‌گويم كه دست كسانى را كه من را ردصلاحيت كردند مى‌بوسم.

دليلشان براى ردصلاحيت چه بود؟

گفتند تو مسلمان نيستى و خيلى چيزهاى ديگر كه به خيلى‌هاى ديگر هم گفتند. اين همه از آدم‌هاى بزرگ اين مملكت ردصلاحيت شدند ما كه ديگر هيچ.

برنامه شما براى مجلس چه بود؟

من بيش‌تر بحث كارهاى فرهنگى را در مجلس داشتم. در اين مملكت 90 درصد رفتارهاى برخى مسئولان صرف كارهاى سياسى مى‌شود و فرهنگ به ميزان زيادى مغفول مانده است. چندى قبل وقتى شوراى عالى انقلاب فرهنگى پيش مقام معظم رهبرى رفت، ايشان گفتند كه محروميت را از فرهنگ برداريد. خيلى كلمه عجيبى گفتند. محروميت واقعا كلمه درستى بود كه ايشان به كار بردند. تا به حال در طول اين همه سال اين همه محروميت فرهنگى نداشته‌ايم. بودجه‌هاى فرهنگى يك مملكتى كه انقلاب خودش را فرهنگى مى‌داند، واقعا خنده‌دار است.

ورود هنرمندها به مجلس در ايران هيچ وقت كارساز نبوده مثل ورود آقاى افخمى كه هيچ كار خاصى انجام نداد.

بله واقعيتى است. من را اگر تاييد هم مى‌كردند صددرصد انصراف مى‌دادم. چون وقتى وارد اين كار شدم فهميدم كه «مرد اين بار گران نيست دل مسكينم» وقتى من را ردصلاحيت كردند اعتراض كردم ولى وقتى براى احراز دوباره صلاحيت هم ردصلاحيت شدم ديگر اعتراض نكردم چرا كه فهميدم به نفع من شده تا وارد مجلس نشوم.

پس ديگر شركت نمى‌كنيد؟

نه، به هيچ وجه. اصلا و ابدا.

پس كارهاى فرهنگى را چه كسى بايد پيگيرى كند؟

در كار فرهنگى وقتى كساني، شجريان، دهخدا يا ملك‌الشعراى بهار مى‌شوند، اگر زمانى پشت ميز اجرايى بنشينند نه تنها خودشان را از دست مى‌دهند بلكه هيچ كمكى هم نمى‌توانند بكنند. وقتى من در تلويزيون داشتم كار مديريتى مى‌كردم يك زمان متوجه شدم كه از كار خودم مانده‌ام و هيچ كارى نمى‌توانم براى ديگران انجام بدهم. در حالى كه حس مى‌كنم اگر خودم شناگر خوبى باشم و از اين آب بزنم بيرون، بايد بتوانم به اندازه حتى يك نخود به توليد كار فرهنگى در اين مملكت كمك كنم.
 چهارشنبه 6 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: حيات نو]
[مشاهده در: www.hayateno.ws]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 108]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن