واضح آرشیو وب فارسی:فارس: تلويزيون - متهم گريخت
تلويزيون - متهم گريخت
نسرين شريف:1- خب، تكليف روشن است. وقتي كارگرداني سه سريال پربيننده ويژه ماه رمضان در كارنامهاش دارد و مدتها همه درباره ويژگيهاي مجموعههايي كه ساخته حرف ميزنند، حتما او بيش از ساير كارگردانها چهره محبوب تماشاگران فراموشكار تلويزيون بوده. رضا عطاران همان كسي است كه نشان داده به خوبي ميتواند سريالهايي مناسب ماه رمضان بسازد و تماشاگران را پاي تلويزيون نگه دارد. ديگر همه عادت كردهاند وقتي نام او را در انتهاي تيتراژ ميبينند، منتظر يك طنز ديوانهوار جذاب باشند. حتي اگر در آن به سادهترين مسائل زندگي اشاره شود. نام او آشناترين نام براي مخاطبان عادي تلويزيون است. سه سريالِ «خانه به دوش»، «متهم گريخت»و«تُرش وشيرين» همگي جزء پربينندهترين مجموعههاي تلويزيون بودهاند. دليل اين همه موفقيت چيست؟ اينكه او طنز را ميشناسد و درست از آن استفاده ميكند؟ اينكه بازيگران محبوب را كنار هم جمع ميكند و ميگذارد تكهكلامها و رفتارهاي خندهدار آنها بين مخاطبان جا بيفتد؟ اينكه قصه بيچارگي آدمها را خوب تعريف ميكند و همه تلخي را با صحنههاي كمدي از بين ميبرد؟ خب، بايد قبول كرد جواب همه اينها ويژگي آثار رضا عطاران است. اما نكته مهمتر در سريالهاي او توجه به طبقه پايين جامعه است. او برخلاف سريالسازهاي تلويزيوني، خانوادههاي گرفتار بحران مالي را درخانههاي شيك نشان نميدهد، او از قصههاي رمانتيك سطحي و آبكي براي از دست ندادن ريتم استفاده نميكند و... همه اينها نشان ميدهد كه او مفهوم طبقه را ميشناسد. او ميداند براي ارتباط با بخش وسيع جامعه نبايد دنبال ساخت فضاي ذهني از يك واقعيت اجتماعي باشد و برهمين اساس كاراكترهايش را ازميان طبقه محروم يا گاهي متوسط جامعه انتخاب ميكند. بستر قصهپردازي او مردم گرفتار معمولي هستند كه مثل همه آدمهاي اطراف ما از صبح تا شب براي زندگيشان جان ميكنند و حتي رويا هم ندارند. وقتي اين آدمهاي معمولي شرافتمند، گرفتار ميشوند، موتور قصه به كار ميافتد. حتي بدجنسي گاه وبيگاه شخصيتهاي اصلي در سريالهاي او از سادگي بيحد و حصر كاراكترهاي انتخابياش حاصل ميشود.
كمدي هم در چنين بستري شكل ميگيرد. اگر سريالهاي او را مرور كنيم متوجه ميشويم كه اصل تضاد، در تمام صحنههاي كُمدي رعايت شده و از آن مهمتر اينكه عطاران بيش از باقي كارگردانها به بداهه توجه ميكند. اصولا او قابليت بازيگراني مانند حميد لولايي و مريم اميرجلالي را ميشناسد و اجازه ميدهد تا حدي آزادانه فعاليت كنند. همين افراد در مجموعههاي ديگر هم از اين ويژگي استفاده كردهاند. اما نتيجه آن خندههاي از ته دل ِِسريالهاي عطاران نبوده است. توجه او به خاستگاه شخصيتها و تضاد آنها با موقعيت تازه، همان چيزي است كه سريالهاي رضا عطاران را از باقي افراد جدا ميكند. اگرچه نبايد از حضور خود او در نقشهاي فرعي هم غافل شد. از مدتها پيش او شخصيتي تنبل، حواسپرت، كند ذهن و گيج را ساخته و مدام در فيلمها و سريالها آن را ارائه داده است؛ كاراكتري كه حالا هر بينندهاي از عطاران در هر فيلم و سريالي انتظار دارد. بخشي از طنز ماجراهاي سريالهاي او هم به همين كاراكتر برميگردد كه نقش اصلي نيست اما ميتواند بار طنز صحنهها را بيشتر كند و در دقايقي هم با قصههاي فرعي كوچك، به قصه اصلي جان بدهد. تلاش او به ثمر نشسته و حالا همه منتظر كاراكتر او در سريال تازهاش هستند. شايد اينبار او سراغ طبقه متوسط برود و داستان طنزش را در شرايط جديدي روايت كند.
2- در سالهاي گذشته سريال«او يك فرشته بود» مورد توجه تماشاگران قرار گرفت و همين هم باعث شد موجي از سريالهاي ماورايي با قصههاي مختلف ساخته شود. با اين همه، هيچكدام توانايي قصهگويي و فضاسازي نمونه اول را نداشتند. «او يك فرشته بود»نتيجه دقت در ساخت فضاي پر رمز و راز و ايجاد تعليق در مخاطب بود؛ اينكه مانند يك فيلم پليسي ميتوانست تماشاگر را براي كشف معماي حضور دختر(شيطان)، به دنبال خود بكشاند. شيوه نورپردازي، موزيك متن و... همگي در خدمت اين تعليق بودند. اما در سريالهاي بعدي همگي تنها به «قصه» توجه كردند؛ اينكه داستاني با وضوع فرشته/شيطان يا برزخ/دوزخ/بهشت ساخته شود. نتيجه اينكار توليد سريالهاي معمولي با پيامهاي اخلاقي رو و روشن بود كه تماشاگر را از ميانه ماجرا خسته ميكرد. بايد قبول كرد دست فيلمسازها پيش مخاطب رو شده است و بايد فكر تازهاي براي ماجراهاي ماورايي كرد. شياطين انساننما بايد از نو ساخته شوند و انسانهاي در معرض آزمايش هم بايد ديد تازهاي پيدا كنند. وگرنه همه چيز در دور باطلي ميچرخد.
سه شنبه 5 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 165]