به دوستم کمک کنید درست انتخاب کنه! : مشکلات بزرگ در عین حال کوچک

واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: دوستان سلام. یه دوست دارم 23 سالشه با یکی از پسرای فامیلشون ارتباط اس ام اسی داره و از این طریق بهم علاقه مند شدن البته با هم خیلی راحت نیستن ولی آقا پسره غیر مستقیم ازش خواستگاری کرده و بهش ابراز علاقه کرده. این آقا که اسمش رهامه 22 سالشه دانشجوی مهندسیه و به قول دوستم شرایط خونواده پسره طوریه که فارغ التحصیل بشه راحت میتونه کار پیدا کنه. الان دوست من چند تا خواستگار خوب داره دوست منم به رهام گفته که خواستگار داره اونم گفته توکل بخدا هرچی خیر باشه همون میشه از طرفی هم مدام نشون میده که اینو دوست داره.
حالا دوست من میگه رهامو دوست دارم و با وجود اون نمیتونم به کس دیگه ای فکر کنم از طرف دیگه مطمئن نیستم بیاد خواستگاریم. بنظرتون چیکار کنه؟ چی به پسره بگه؟

سلام عزیزم به نظر من نباید دوستت به هوای اینکه تا چند سال دیگه درس آقا رهام تموم شه و بره سرکار موقعیتای خوبو بررسی نکنه.چون هیچ تضمینی نیست که وقتی ایشون بیاد خواستگاریش همه چیز باب میلشون باشه و وصلت صورت بگیره....
پس نباید فرصت های مناسب زندگی رو از دست داد. اون |آقا رهامم میتونه واقعا اگه قصدش جدیه و تمایل به ازدواج داره به صورت رسمی اقدام کنن برای خواستگاری و طرفین و خانواده هاشون از نزدیک باهم آشنا شن و تا حدی شناخت مقدماتی نسبت به هم پیدا کنن.بعد اگه همه چیز خوب بود و راضی بودن خونواده پسر و خود |آقا دوماد از خونواده عروس خانم اجازه بگیرن که یه مدت به پسرشون مهلت بدن تا شرایط لازم برای تشکیل خونواده رو بدست بیاره.
البته این نظر شخصی من بود ممکنه مخالفانی هم به هر جهت داشته باشه.برای دوستتون و شما که همچین دوست خوبو دلسوزی هستین |آرزوی موفقیت و سعادت دارم.

مرسی ترنم جون. راستش من این حرفارو بهش زدم میگه حرفاتو قبول دارم ولی چه جوری بهش بفهمونم که بالاخره میاد خواستگاریم یا نه؟

به نظر من قشنگ نیست دوستت بخواد حرف اینکه بیاد خواستگاریشو پیش بکشه.باید خود رهام بگه.
فکر میکنم خیلی درست نباشه دوستت با اس ام اس باهاش در تماس باشه به سه علت:1-در اثر این اس ام اسا خواه ناخواه وابستگی عاطفی ایجاد میشه و اگه مناسب برای هم نباشن بعدا برای فراموش کردن هم ضربه عاطفی سنگینی میخورن.2-با اس ام اس نمیشه به شناخت رسید.افراد تو برخورداشون خودشونو نشون میدن نه تو
اس ام اس.3-وقتی که دوستتون همیشه در دسترس باشه و با روی گشاده با این آقا تو اس ام اسا برخورد کنه ممکنه ایشون واقعا قصد ازدواج نداشته باشه و دوستت به یه آدم خیالی که تو رویاهاش ساخته فکر کنه.
اگر خواهانه مرد باشه و بیاد جلو.

سلام اگه دوستتون فقط با اس ام اس با اون آقا ارتباط داره پس خيلي از خصوصيات اخلاقي و ويژگيهاي ايشونو نميدونه و شناخت كافي نداره پس نميتونه به راحتي براي ازدواج با ايشون تصميم بگيره در صورتي كه خواستگاراي ديگه داره و امكانه اين فراهمه كه اونارو بهتر بشناسه و اگر هم بخواد منتظر بمونه ممكنه موقعيتهاي خوبشو از دست بده فقط صرف اينكه طرفو دوست داشته باشه شرط كافي نميتونه باشه. به نظر من با هم صحبت كنن و رابطشون علني بشه و يه خواستگاري چيزي انجام بشه كه بتونن همديگرو بهتر بشناسن تا براي آينده بتونن بهتر تصميم بگيرن اگه آقا رهام اين كارو نكرد و پيشقدم نشد ديگه منتظر موندن ريسك خيلي بزرگي برا دوستته كه ممكنه بعدا پشيمون بشه كه چرا موقعيتهاي خوبو از دست داده.

سعی کن به دوستت تو این شرایطی که هست خیلی کمک کنی و سعی کنی به واقعیات نزدیکش کنی.چون وقتی که آدم احساساتش درگیر میشه و دلش پیش کسی میمونه دیگه بیشتر احساسی فکر میکنه تا منطقی.ولی شما و خونوادش که خارج از این گود احساسین الان منطقی تر برخورد میکنین.برای ازدواج خیلی باید دقت کرد و شناخت پیدا کرد چون که شوخی نیست و حساب یه روز دو روز نیست که بشه راحت از کنارش گذشت.آمارای فجیع طلاقم توی ایران به خصوص شهر تهران تو چند سال اخیر حاکی از همین بی توجهی هاست.

يه مسئله ديگه هم يادم رفت بگم اينه كه تفاوت سنيشون خيلي كمه و انگار آقا رهام از دوستت كوچيكتره. اين تفاوت سني كم با اينكه خيلي نميتونه مسئله حادي باشه ولي در بعضي موارد خيلي تاثير گزاره چون دنياي مردا جوريه كه بايد ابهت و بزرگي داشته باشن. و تو يه همچين مواردي زنا بايد خيلي به مردا ميدون بدن كه احساس كوچيك بودنو نكنن چون خيلي تو شخصيتشون و اخلاقاشون بارز ميشه. ما چون تو فاميل ازين مسائل داريم خيلي برام ملموسه.

سلام زمانی که من با شوهرم ازدواج کردم دانشجو بود و پدرش یکی از روسای ادارات دولتی بود ان موقعها والا قانون بود پدر حق داره بچشو سر کار بگذاره یعنی اینقدر رتبه پدر شوهرم بالا بود و تو شهرمون هنوزم اسمشو ببری همه میشناسنش و به آدم مومن معتمد و مقید بودن نیز خلاصه هیچ کاری واسه شوهر من نتونست بکنه حتا تو یه شرکت خصوصی و قرار دادی خلاصه حسابی بیچاره شوهرم سره کاری رفت یه جورایی هممون شوهرم کار پیدا کرد ولی خودمون با هزاربد بختی بچه دار شدیم و چون هم باید هزینه خونه بچه دانشگاه را میدادیم نتونست درسش را تمام کنه پدر شوهرم و خونواده منم کمک میکردن ولی کافی نبود پدر مادرها نیازهای ما را بر اساس نیازهای خودشون میدیدن و کولن خودشون را با مقایسه میکردن ازتون خاهش میکنم در ازدواج اصلن به دارایی خانواده شوهر نگاه نکنید و حساب باز نکنید چون اصلن تضمینی وجود نداره انگار تکیه کردن به دیوار شکسته است چیزی که من و خانوادهام اشتباه کردیم ناگفته نامند شوهرم ماهه خیلی مرد کاری و خوش اخلاقی است پیش خودم میگم خدا را شکر چقدر خداوند دوستم داشت ولی با همچنین تیپ آدمی از دواج کردن مثل این پرهام خان دوستتون باید خودشو برای یه زندگی نه چندان راحت آماده کنه

من راجع به یه نفر یه سوال دارم.
خواهر من مدت 4 ساله که با پسری کوچیکتر تز خودش دوسته.قبلا هم گفته بودم راجع بهش.
حالا میگه که چند ماهه سر یه دعوایی که به گفته خواهرم تقصیر خواهرم بوده باهم قهر کردن و البته میگه اون بیشتر بهانه جویی کرده و من عصبانی شدم...آقا گذاشته رفته ...بعد چند روز تماس گرفته که من رفتم پیش روانپزشک.دکتر گفته تو جوونی و چون روابط ج.ن.س.ی نداری تحت فشاری و بیا من بهت این قرصارو میدم بخور...خلاصه گفته بود بهش که تو چون با من روابط اونجوری نداشتی من کارم به دکتر کشیده و میرم دیگه با تو هم نمی خوام باشم...خلاصه حالا باز بعد چند ماه خواهر من بهش اس ام اس میده که بیا حالا بازم باهم باشیم و اینا ایشون هم ناز می کنه و میگه این رابطه منو بیمار کرده من دیگه نیستم...منو فراموش کن
حالا آیا این غیر از اینه که این پسر فقط یه مدت خواسته با خواهر من دوست باشه و حالا میخواد بره!آیا اگه پسری واقعا دختریو دوست داشته باشه اینجوری باهاش رفتار میکنه؟
اونم کسی که بقول خودش قصدش ازدواج بوده؟؟؟من که عقلم به جایی قد نمی ده.دلم میخواد رک به خواهرم بگم اون تورو نمی خواد پس ول کن و منت نکش...البه من پنهانی فهمیدم که خواهرم رفته منت کشی...

من منتظر نظر شماها هستم...

شوکوتو جان به نظر من که اگر خواهرت رو دوست داشت ، یه مدت ولش نمیکرد بره ، احتمالا میخاسته با خواهرت رابطه ج ن س ی داشته باشه که اون حرفای دکتر روانپزشک رو گفته ، به نظر من حتی اگه الان پیش هم برگردن، ازش همین تقاضا رو میکنه...
اگه قصدش ازدواج هست میتونه بیاد خواستگاری ، حتی اگه الان شرایطش مهیا نباشه، به نظر من با نگهداشتن این رابطه خواهرت ، خودش رو درگیر یه رابطه احساسی بی فایده میکنه و ممکنه موقعیت هاش رو از دست بده، باهاش صحبت کن ، و اگه به حرفت گوش نکرد، بگو بره مشاوره،

ممنونم دوست عزیز
منم همین فکرو میکنم.الکی این همه ابراز علاقه کرده به خواهرم.هیچ پسری به نظر من اگه کسی رو واسه ازدواج بخواد اینطور باهاش برخورد نمیکنه.

بهتره واقعیت رو به خواهرتون بگید
و به خواهرتون کمک کنید خودشو از این رابطه ی احساسی نجات بده
این اقا دیگه الان به یک رابطه ی سالم راضی نیست و دنباله تنوع هستش
منم با روبی جون موافقم

آخه خواهرم راجع به دعواشون گفت.راجع به اینکه باز اومده سراغ خواهرم هم گفت اما من متوجه شدم که خواهرم اینجاشو به من راست نگفته.خودش رفته منت کشی.بهش هدیه داده که اون آقا قبول هم نکرده.پیغام داده که ببخش که هدیه اتو قبول نکردم.این رابطه دیگه تموم شده.منو فراموش کن...من اینارو خودم فهمیدم.خواهرم به من نگفته .حالا من چه جوری سر صحبت رو باز کنم باهاش آخه؟
یه موقعی من بهش میگفتم که پسر 25 ساله هنوز شخصیتش شکل نگرفته که واسه ازدواج تصمیم بگیره.پسرا تو این سن دنبال تنوع طلبی و شیطنت هستن.از 22 سالگی بگه من فقط عاشق تو هستم یا دروغه یا بعدها می فهمه که نباید فقط دنبال 2 نفر می بود.همه اش میگفت نه این با همه فرق داره .من روش سرمایه گذاری کردم!!! و ال و بل.
حالا بیاد تحویل بگیره.آقا دیگه این دلشو زده.البته برای یه پسر جوون طبیعی ایه.خواهر من خام بودددد.چه پولهایی که بابت تلفن به این پسر نداد...بس که جدی گرفته بودش.

به نظر من كه دوستت رو از اين رابطه و ازدواج با اين اقا منصرف كن

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آشپز آنلاین]

[مشاهده در: www.ashpazonline.com]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 1397]