واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: هاشمي ستيزي چرا؟ یادداشت خوانندگان
یادداشت زیر که به قلم یکی از خوانندگان عصرایران نگاشته و برایمان ارسال شده است ،الزاماً منعکس کننده مواضع سایت نیست و صرفاً بر مبنای رویکرد اصولی عصرایران در انتشار آرای مختلف ، درج می شود . بدیهی است ، عصرایران آماده است آرای مخالف و نقدهای وارده را نیز منتشر نماید .***قم. ع .قچندي است كه تخريب هاشمي رفسنجاني به نقطه ي مشترك برخي از افراد غير هم انديش تبديل شده است. به گونه اي كه ايشان با همه ي اختلافات بنيادي كه در انديشه و عمل با يكديگر دارند، در تخريب هاشمي مسيري واحد و يكسويه مي پيمايند. شايد دلايل مختلفي اعم از تاكتيكي و مبنايي براي اين مهم متصور باشد كه نوشتار حاضر به موردي كه يكي از دلايل اين اتفاق ناميمون است به نحو اختصار مي پردازد. در بين احزاب سياسي كشور اعم از كساني كه اسلام را با گرايش غرب گرايانه تفسير مي كنند و كساني كه نگاهي وفادارانه نسبت به معارف اسلامي دارند، افراد و افكاري يافت مي شوند كه مديريت روحانيت را بر نمي تابند و معتقدند روحانيت به استثناي ولي فقيه، قضاوت، امامت جمعه و ... بايد به مسئوليت اصلي خويش كه همان تبليغ است، بپردازد. اين نگاه دو راه را براي اثبات ادعاي خود پي مي گيرند كه اولين آن طرح مباحث نظري در اين خصوص مي باشد. اما چون مبناي مستحكمي براي نظريه پردازي در اين باره ندارند، ناچار در پررنگ ترين استدلال هاي خود يا هم چون آقاي دكتر علي مطهري به گفته هاي استاد شهيد علامه مرتضي مطهري (ره) كه به شدت قابل نقض و نقد است، استناد مي كنند و يا به دامان نظر اوليه ي حضرت امام (ره) مبني بر رئيس جمهور نشدن روحانيت پناه مي برند، بدون آن كه بر نظرات تكاملي و بعدي حضرت ايشان نظري بيافكنند. اما در راه دوم ايشان تلاش مي نمايند تا دوران مديريت روحانيت را كه شاخص ترين آن دوران رياست جمهوري آقاي هاشمي رفسنجاني است را سياه جلوه دهند و با اين شيوه به مقصود خويش كه اثبات ناكارآمدي مديريت روحانيت و نفي آن است، برسند. اما چرا از دوران رياست جمهوري هاشمي به عنوان شاخص مديريت كلان يا مديريت روحانيت در عرصه ي رياست جمهوري نام مي بريم. پاسخ بدين سوال بسيار بديهي است، چون دوران رياست جمهوري مقام معظم رهبري، رئيس جمهور سمتي تشريفاتي داشت و دولت را نخست وزير تشكيل مي داد و درست بدين دليل از دولت جنگ با نام دولت مهندس موسوي نام مي برند و ضعف ها و قوت هايش را نيز به نام وي ثبت مي كنند. اما دولت آقاي خاتمي نيز، فاقد شاخص هاي لازم براي به يدك كشيدن عنوان مديريت روحانيت است. بنابراين آن چه عملا مي تواند به عنوان مديريت روحانيت مورد اهتمام قرار گيرد، دولت آقاي هاشمي است. دولتي كه رياست آن را انقلابي ترين، كارآمدترين و نزديكترين شخصيت به امام (ره) و رهبري بر عهده داشت. حال با اين تفاسير كساني با ايده هاي مختلف در توافقي نانوشته تمام تلاش خود را مصروف سياه و ضعيف جلوه دادن دوران رياست جمهوري آقاي هاشمي كرده اند تا به زباني ديگر به افكار عمومي و روحانيت معزز بباورانند كه وقتي كارآمدترين، انقلابي ترين و نزديك ترين روحاني به امام (ره) و رهبري صاحب چنين عملكردي است كه ما آن را ترسيم مي كنيم، آيا بهتر نيست روحانيت براي حفظ وجاهت خويش به كار اصلي خود كه همان تبليغ دين است باز گردد و مديريت جامعه را به اهلش كه البته از سنخ روحاني نيستند بسپارد؟ بديهي است كه وقتي افكار عمومي و جوانان عزيز از مديريت هاشمي با آن وجاهت بالايي كه براي وي قائل هستند، چنين فضايي را در ذهن و انديشه ي خود ترسيم مي كنند، بديهي است هيچ گاه به روحانيتي كه بعد از اين بخواهد زعام مديريت كلان كشوري به عهده گيرد، اجازه ي حاكميت ندهند. چرا كه وقتي از عملكرد يكي از شاخص ترين روحانيت انقلابي اين گونه تصوري در ذهن دارند، ناگفته پيداست كه هيچ گاه بر عملكرد روحانيتي كه سابقه و تجربه ي هاشمي را ندارند اعتماد نكنند. بنابراين يكي از جدي ترين دلايل هاشمي ستيزي كنوني نفي مديريت روحانيت است و سوگمندانه جماعتي از روحانيون نيز در نوشتن اين داستان تلخ همراهي مي كنند. روحانيتي كه در زمان رياست جمهوري هاشمي زنده و صاحب قدرت بودند و مي توانستند عملكردهاي اشتباه او را نقادي كنند، اما با اين همه در آن زمان جز تكريم و تعريف از ايشان در مورد عملكرد آقاي هاشمي نوشته و گفته نشده است و هم اينك با چرخشي باور نكردني به گفته ها و حمايت هاي خود نقد مي زنند. اما با نيم نگاهي به شوراي سياستگذاري احزاب اطلاح طلب و اصولگرا كه هم اينك هاشمي را سيبل تيرهاي خود قرار داده اند، متوجه خواهيم شد كه حتي يك روحاني همسو نيز در شوراي سياست گذاري ايشان وجود ندارد و اين خود پيام هاي تلخي دارد كه براي بررسي آن فرصت و مجال ديگري لازم است. البته ما تعصبي نسبت به مديريت روحانيت نداريم، اما معتقديم بهشتي ها در هر لباسي لايق مديريتند، چرا برخي در تلاشند بهشتي هاي روحانيت را از حلقه ي مديريت جامعه خارج كنند؟ آيا نبايد در قول و عمل ايشان ترديد روا داشت؟ امروز تخريب هاشمي از يك منظر تخريب مديريت روحانيت و به معنايي خارج كردن مديران روحاني از عرصه هاي كلان مديريت اجرايي كشور است. وقتي هاشمي با آن وجاهت چنين تخريب مي شود، بايد به روحانيون جوان با همه ي توانمندي هايي دارند، حق داد كه حتي فكر مديريت كلان اجرايي را در ذهن نپرورانند. اما بر مدعيان دروغين اصلاحات كه حرجي نيست، ولي از كساني كه خود را متولي اصولگرايي مي دانند و دائم بر طبل آن مي كوبند، مي پرسيم چرا ؟ آيا بيراهه مي رويد و خود نمي دانيد، يا دانسته بر اين گذرگاه هاي تنگ و گمراه گام مي نهيد. بي شك اين روزگار نيز سپري خواهد شد اما هاشمي و هاشمي ها تا تاريخ زنده است، زنده خواهند ماند، سلام بر او و صبر جميلش. شايد خوانندگان گرامي از اين كه ما نيز مثل اغلب طلاب از نوشتن نام خود امتناع كرديم، سرزنشمان كنند، اما بايد به ايشان گفت كه تا وقتي قلم هاي امثال خانم فاطمه رجبي ها است، اين عيب را بر ما خورده نگيريد. چرا كه ما سرمايه اي جز آبرو نداريم و اگر آن را نيز به تيغ امثال اين خواهر گرامي بسپاريم، ديگر چيزي براي از دست دادن نخواهيم داشت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 166]