محبوبترینها
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکتهای مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه میتوانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدلهای [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1804018637
![archive](https://vazeh.com/images/2archive.jpg)
![نمایش مجدد: - نامه سرگشاده سیدحمید روحانی به هاشمی رفسنجانی refresh](https://vazeh.com/images/refresh.gif)
- نامه سرگشاده سیدحمید روحانی به هاشمی رفسنجانی
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
![نامه سرگشاده سیدحمید روحانی به هاشمی رفسنجانی](http://rasekhoon.net/_WebSiteData/News/NewImages/0b2e9e58-f446-47b2-bcaf-ef196f5fdb72.jpg)
چرا تلاش میکنید که زبانها را ببندید و قلمها را بشکنید؟ دکتر سید حمید روحانی رییس بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر و از اساتید حوزه و دانشگاه و از یاران نزدیک امام راحل (ره) پس از نگارش نامهای به مهدی کروبی در شهریور ماه و انتقاد از مواضع وی، این بار دست به قلم برد و نامهای در پاسخ به واکنش هاشمی رفسنجانی درباره افشاگریهای اخیر نوشت.به گزارش شبکه ایران به نقل از روابط عمومی بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر، حجتالاسلام سید حمید روحانی در این نامه مینویسد: این نخستینبار نیست که جنابعالی برای به زیر سؤال بردن کسانی که به نقد از کار و کردار شما برخاستهاند به اتهام زنی روی میآورید و تلاش میکنید که زبانها را ببندید و قلمها را بشکنید. وی در ابتدای این نامه آرزو میکند که «ای کاش شرایط به گونهای بود که میتوانستم در برابر این نامه سکوت میکردم و آن را بیپاسخ میگذاشتم تا به جریانهای اختلاف برانگیز کشیده نشوم.» سپس به دلایل خود باری نگارش این نامه اشاره می کند: « چه کنم که سکوت من مایه گستاخی بیشتر دشمنان میشود و آنان را بیش از پیش جریتر میکند و به انقلاب، اسلام، امام و رهبر مظلوم و مقاوم ملت ایران آسیب میرساند و چه بسا تاریخ را نیز خدشهدار سازد و ناحق را حق بنمایاند و حق را باطل جلوه دهد.» روحانی که این نامه را در 13 بند به رشته تحریر در آورده است، در بخش اول نامه میآورد: « انتظار این بود که در پاسخ مطالب و مسائلی که در سخنرانی اینجانب در شهرستان خمین آمده است، به موضوعاتی میپرداختید که جنبه اصولی و ریشهای دارد و روشن شدن آن میتواند در دیدگاه و داوری ملت ایران نسبت به جنابعالی تأثیر بسزایی داشته باشد. در سخنرانی اینجانب در مورد نامه سرگشاده سرکار عالی به مقام معظم رهبری (اطال الله عمره) به این نکته اشاره شده است که "تمام مصیبتهایی که در جریان انتخابات و پس از انتخابات بر سر این کشور آمد از آن نامه سرگشاده بود که آتش نفاق و اختلاف را روشن کرد و نسل جوان و مردم را به جان هم انداخت. " وی میافزاید: در آن سخنرانی به برخی از تحریفگریهایی که در کتاب خاطرات آنجناب به چشم میخورد نیز اشاره شده است. بیتردید آن نادرستیها در کتاب خاطرات شما مایه تاسف و نگرانی "قاطبه دلسوزان انقلاب اسلامی " و علاقهمندان به حضرت امام (سلام الله علیه) میباشد و این دغدغه را ایجاد میکند که "هنوز بیش از سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته است " مبادا "منافع زودگذر باندی "، شخصی و دنیوی، دانسته و ندانسته مایه دستبرد به واقعیتهای تاریخی شود و اعتبار خاطرهنگاری و تاریخنویسی را به زیر سؤال برد. هر چند طی سالهای گذشته بسیاری از کتابهایی که به نام "خاطرات " و تاریخ انقلاب به بازار آمده ـ و میآید ـ آکنده از خطا و اشتباه و بعضاً دروغ و تحریف و وارونهنویسی و خلافگویی میباشد و بار دیگر ژرفنگری و آیندهبینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، امام عزیز را نمایان میسازد که هنوز انقلاب اسلامی به پیروزی نرسیده بود هشدار داد: "... لازم است برای بیداری نسلهای آینده و جلوگیری از غلطنویسی مغرضان، نویسندگــان متعهد با دقت تمام به بررسی دقیق تاریخ این نهضت اسلامی بپردازند ... ما که هنوز در قید حیات هستیم و مسائل جاری ایران را که در پیش چشم همه ما به روشنی اتفاق افتاده است دنبال میکنیم، فرصتطلبان و منفعتپیشگانی را میبینیم که با قلم و بیان و بدون هراس از هر گونه رسوایی، مسائل دینی و نهضت اسلامی را برخلاف واقع جلوه میدهند ... و شکی نیست که این نوشتجات بیاساس به اسم تاریخ در نسلهای آینده آثار ناگواری دارد ... امروز قلمهای مسموم درصدد تحریف واقعیات هستند، باید نویسندگان امین این قلمها را بشکنند ... " ( صحیفه امام، ج 3، ص 434 ) روحانی در ادامه نامه خود به هاشمی رفسنجانی با انتقاد از رییس مجمع تشخیص مصلحت و انگشت گذاشتن روی برخی مسائل ناچیز به جای پاسخگویی به پرسشها، شبههها و نگرانیهایی که نامه سرگشاده و خاطرهنویسیهای بعضاً ناآراسته وی در میان مردم پدید آورده است مینویسد: «جنابعالی از اینکه در سخنان من آمده است: "در انتخابات ریاست جمهوری نهم با سر و مغز زمین خورده " خــرده گرفتهاید که قبول دارم باید از جمله مناسبتری استفاده میشد، مانند شکست خورد و یا به تعبیر فوتبالیستها "قدرت را به حریف واگذار کرد " او... در هر صورت از این بابت پوزش میخواهم لیکن این نکته را نتوان نادیده گرفت که با "سابقه ذهنی جامعه از حجتالاسلام " هاشمی بهرمانی، به عنوان "یار امام و رهبری " برازنده و ارزنده نباشد به گونهای موضعگیری کند که در میان مردم چنین وانمود شود که به ولایت و رهبری پشت کــرده و در صف نامحرمان ایستاده است. آن نامه سرگشاده با آن اولتیماتوم سخیف: سرچشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گرفتن به پیل وی در پایان این بخش از نامهاش آورده است: « اگر از سوی تکنوکراتها و لیبرالهای معاند و مغرض (که امروز به دروغ سنگ آقای هاشمی را به سینه میزنند) و اپوزیسیون نظام، منتشر میشد ، هضم آن برای دوستان و دوستداران انقلاب آسان بود، اما بالا زدن آستین همت توسط بعضی برای برآورده کردن آرزوی محال دور کردن مردم از ولایت و اعلان جنگ نیمهرسمی به مقام معظم رهبری، از سوی کسانی که داعیه "ارادت به شخصیت حقوقی و حقیقی ولایت " دارند "از تناقضهای عجیب و غریب روزگار است " ! » رییس بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر به نامه هاشمی و آنچه وی "ذوقزدگی بعضی از خبرگزاریها و روزنامههای ریز و درشت از سخنانش " خوانده و آن را به اصطلاح ملاک نادرستی آن سخنان دانسته اشاره کرده و مینویسد: « باید دانست " ذوقزدگی " یا استقبال از گفتار من از سوی برخی از نیروهای خودی شگفتآور و ناروا نیست لیکن "ذوقزدگی " رسانههای غربی و سازمانهای جاسوسی بینالمللی و محافل صهیونیستی و قدرتهای استکباری از نامه و سخنرانیهای سرگشاده جنابعالی زنگ خطر را به صدا درمیآورد؛ آیا میدانید نامه سرگشاده شما چه خون جگری برای دلسوزان انقلاب و رهروان راستین راه امام به همراه داشت و اشکهایشان را جاری ساخت؟ آیا میدانید دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی از آن نامه سرگشاده چه شادیها کردند و چه سر و صداهایی در دنیا بر پا کردند و چه تبلیغات زهرآگین و ناهنجاری بر ضد مقام معظم رهبری به راه انداختند ؟! » دکتر حمید روحانی به برخی از سخنان هاشمی رفسنجانی از بعد انتخابات تا کنون اشاره کرده و ادامه میدهد: « باور این جمله به نقل از شما در رسانهها سخت است " که: " جمهوری اسلامی حمایت مردم را از دست داده است "!! (گاردین سایت بی بی سی، 27 / تیرماه / 88 ) آیا میدانید که استکبار جهانی و در رأس آن شیطان بزرگ اگر روزی این دروغ را باور کنند که "جمهوری اسلامی حمایت مردم را از دست داده است " در یورش به ایران درنگ نمیکنند ؟ آیا این گونه سیاهنماییها آب به آسیاب دشمن نمیریزد؟ و دشمن را به طمع نمیاندازد؟ » رییس بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر در بخشی دیگر از این نامه به پاسخ هاشمی اشاره میکند که: « ... به خـاطر دستمالی، قیصریه را به آتش نکشید !!؟ » و میافزاید: « کاش توضیح میدادید که منظورتان از "دستمالی " که به خاطر آن ممکن است "قیصریه را به آتش بکشم " چه میباشد؟ شما خوب میدانید که من در درازای 30 سال که از انقلاب اسلامی میگذرد ، به رغم اینکه زمینه به دست آوردن پست و مقام برای من فراهم بود، هیچ مسئولیتی نپذیرفتم و دنبال قدرت ندویدم؛ چون مسئولیتی مقدستر ، ارزشمندتر و مهمتر بر دوش دارم؛ رسالت مقدس تدوین تاریخ، رویارویی با تحریفگریها و پاسداری از خط امام(ره)، بزرگترین مسئولیتی است که بر دوش من سنگینی میکند که انجام آن را با سختکوشی، پایداری و استواری دنبال میکنم. وی سپس به انتقاد تلویحی از هاشمی میپردازد: « من برای اینکه به مجلس شورای اسلامی راه یابم و مثلاً رئیس مجلس شوم به آب و آتش نزدم، من برای اینکه رئیس جمهور شوم، گریه نکردم و صحنه ساختگی تدارک ندیدم و مشتی بازیگر و هنرپیشه را گرد نیاوردم تا هنرنمایی کنم و صحنههایی دور از شأن یک روحانی باسابقه خلق کنم. این استاد حوزه و دانشگاه میافزاید: «من بر سر دنیا و مشتهیات دنیوی با کسی سرجنگ ندارم؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی با اینکه حاصل عمرم بود و جوانیام را روی آن گذاشته بودم، آنگاه که به راه ناصواب رفت برای اینکه "به خاطر دستمالی قیصریه را به آتش نکشم " از حق خود چشم پوشیدم و بی سر و صدا از آن جدا شدم و دوری گزیدم و "عطای آن را به لقایش بخشیدم "؛ من برای اینکه وامدار هیچ گروه، مقام و شخصی نباشم با زندگی طلبگی ساختم، سادهزیستی پیشه کردم، و افتخار میکنم که سنگی روی سنگ نگذاشتم و سرمایهای نیندوختم. من برآنم که دریابم نظـر جنابعالی از اینکه "به خاطر دستمالی قیصریه را به آتش نکشید " چه میباشد و این "دستمال " ناقابل چیست که من از آن بیخبر و بیگانهام. » و تاکید میکند: «اگر دفاع از کیان روحانیت، خط امام و رهبری و پاسداری از آرمانهای انقلاب اسلامی و رویارویی با تحریفگریهـا و دروغپردازیها از دید جنابعالی "دستمالی " است که نبایستی "به خاطر آن قیصریه را به آتش کشید " باید بگویم زهی تأسف. » روحانی اضافه کرده است: "این تأسف موقعی عمیقتر میشود که بدون عبرت گرفتن از حـوادث دو قرن اخیر، به ویژه حوادث پس از مشروطه، به عنوان یک فرد روحانی، خواسته یا ناخواسته توطئه شوم اسلامستیزی و ولایتگریزی و القای اتهام به رهبری را در یک نامه "کاملاً احساسی " و غرضمندانه "تسهیل نمایید "! رییس بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر به سخنان هاشمی و اظهارات وی در خصوص پروژه "هاشمی ستیزی " و "روحانیت ستیزی " و ارتباط دادن این دو جریان به هم اشاره میکند و مینویسد: « انگار هر گونه خردهگیری و انتقاد از جناب هاشمی مساوی با "روحانیتستیزی است "!!؛ اولاً بایسته است توضیح میدادید که آقای هـاشمی رفسنجانی امروز چه ویژگیها و برجستگیهایی دارند که دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی از آن احساس خطر میکنند که به "هاشمی ستیزی " برخاستهاند؟! وی از هاشمی سوال میکند: « آیا به نظر جنابعالی همانگونه که دشمن از خط امام وحشت دارد و دیر زمانیست توطئه امامزدایی را در دست اقدام دارد، امروز از خط هاشمی رفسنجانی نیز اندیشناک است و بر آن است که آن خط خطرناک برای جهانخــواران را از میان ببرد؟ راستی این "خط برجسته و آراسته هاشمی " چرا و چگونه تا این پایه نادیدنی و پنهان است که ملت ایران به رغم رشد و آگاهی والا نتوانستهاند به آن پی ببرند، و تنها استکبار جهانی و دشمنان درونمرزی و برونمرزی اسلام از آن آگــاهی یافتهاند؟! در خور نگرش است که امروز قلم به مزدانی که با امام و آرمانهای انقلاب اسلامی سر ناسازگاری دارند و بر آنند خط و راه و اندیشه امام را به موزه تاریخ بسپارند، از خطـر "هاشمی ستیزی " اظهار نگرانی می کنند و هشدار می دهند؟! » روحانی با اشاره به سرنوشت شریعتمداری و منتظری ادامه میدهد: « میدانیم و میدانید که جامعه روحانیت و پایههای استوار آن هیچ گاه وابسته به فرد نیست؛ رفتن یک فـرد یا سقوط فرد دیگر نمیتواند ارکان روحانیت را متزلزل سازد، چنانکه سقوط آقای سید کاظم شریعتمداری با آن دبدبه و کبکبه و بیرون رفتن آقای منتظری از صف طلایهداران انقلاب اسلامی با آن پیشینه درخشان و انقلابی، نتوانست به کیان روحانیت آسیب برساند و زمینه را برای توطئه "روحانیتستیزی " هموار سازد . اگر بنا بود اساس روحانیت وابسته به فرد باشد، بیتردید تاکنون ارکان جامعه روحانیت فرو پاشیده و از میان رفته بود و آثاری از آن نمانده بود تا تداوم آن به وجود آقای هاشمی بستگی داشته باشد. » این استاد حوزه و دانشگاه از نگرانی خود در خصوص اطرافیان هاشمی میگوید و ادامه میدهد: « این اعمال و رفتار و گفتار و کـردار شخصیتها و چهرههاست که مایه سقوط یا صعود آنان میشود. این سناریوی زننده و فیلم انتخاباتی شکننده جناب هاشمی رفسنجانی با کارگردانی سازنده فیلم مارمولک است که زمینة هاشمیستیزی را هموار میکند. این کارهای سؤالبرانگیز آقازادهها و نورچشمیها، به ویژه کردار نامناسب و زننده صبیه جناب آقای هاشمی است که مایه بیآبرویی و بیاعتباری ایشان در میان جامعه میشود. » رییس بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر با بیان این که این روزها اینجا و آنجا زمزمههایی شنیده می شود که بله؛ "دستهایی در کار است که یاران امام را از صحنه حذف کند و به یاران امام اهانت میشود " تاکید میکند: « باید دانست آنهایی که به راستی در خط اماماند و راه امام را دنبال میکنند در دل و جان مردم جا دارند. ملت ایران همانگونه که به امام عشق میورزند، یاران امام را نیز با دل و جـان ارج مینهند لیکن برخی از یاران نایار "سربازان متمردیاند " که سنگر را رها کرده از صحنه گریختهاند و یا به سنگر عناصر ضد انقلاب پناه بردهاند. مردم به آن دسته از سستعناصری که تاب مقاومت ندارند و از تداوم راه خسته شده و بیراهه گزیدهاند، به چشم دشمنان امام و انقلاب مینگرند و آنان را از دشمنان برونمرزی و استکبار جهانی، برای کشور و ملت خطرناکتر میدانند. » روحانی ادامه میدهد: «ملت ایران به درستی دریافتهاند که امروز، خطری که انقلاب اسلامی را تهدید میکند از امریکا نیست؛ "آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند " امروز خطر از ناحیه کسانی است که داعیه خط امامی دارند، لیکن شهوت مقام آنان را کور کرده است و "برای دستمالی قیصریه را به آتش میکشند "! و یا با ادعای خط امام و یار امام به شیوهای منافقانه اندیشههای لیبرالیستی را ترویج میکنند؛ از "تشنجزدایی "! دم میزنند، از "عرف بینالمللی " سخن میگویند، با کسانی که شعار "نه غزه، نه لبنان " میدهند هممسیرند و از حمایت صهیونیستها، سلطنتطلبان، منافقان، عوامل امریکا و انگلیس برخوردارند و به آن میبالند. خطر جدی و ریشهای برای اسلام، انقلاب و استقلال ایران این فرصتطلبانی هستند که نان را به نرخ روز میخورند، "ابنالوقتند "؛ یک روز علیه آقای منتظری نامه سرگشاده مینویسند و روز دیگر نه تنها راه و کار او را خود تکرار میکنند، بلکه سر در آستانه او می سایند؛ این کسان را نمیتوان با دستاویز یار امام تقدیس کرد. ملت روشنضمیر ایران، مانند برخی از فرقههای اسلامی نیستند که بر این باور باشند که "صحابه " و کسانی که روزگاری را با پیامبر اکرم (ص) گذراندهاند، از هرگونه لغزش و خطا مصوناند و به هر کار ناشایستی دست بزنند، نباید مورد طعن و نقد قرار گیرند. امروز برخی کژاندیشان و بیراههپویان بر این باورند کسانی که روزی و روزگاری در کنار امام زیسته و یا با امام دیدارها و گفت وگوهایی داشتهاند و از یاران امام به شمار میروند ، به اصطلاح معروف از هفت دولت آزادند؛ هر جا بروند و هر کاری بکنند چون زمانی در خدمت امام بوده و از یاران امام شمرده میشدهاند، شایسته نیست که مورد اعتراض و خردهگیری قرار بگیرند؛ این دید با مکتب تشیع همخوانی ندارد . پیروان علی(ع) و در واقع پیروان اسلام ناب محمدی(ص) تنها به پیشینه افراد برای داوری بسنده نمیکنند و موضع روز آنان را نیز مورد نظر قرار میدهند و آنچه امام اعلام کرد: "میزان، حال فعلی افراد است " سخن برحق و برجستهای است که ریشه در مکتب اسلام راستین و مکتب تشیع دارد که نبایستی از آن غفلت کرد. بنابراین، کسانی که امروز مورد حمله، طعنه، خشم و نفرت مردم قرار دارند یاران از راه برگشتهاند، نه پاکباختگان وفادار و پیروان راستین راه امام که پیوسته با مردماند، با مردم حرکت میکنند، صف خود را از مردم جدا نمیکنند و خود را وامدار مردم میدانند و شیفتگان خدمتاند نه تشنگان قدرت. » وی با اشاره به سخنان هاشمی خطاب به این پژوهشگر تاریخ که: «داستان حمایت شما از منافقان در دوران مبارزه را من کشف نکردهام و شما آن را خیلی مفصلتر در خـاطرات خود آوردهاید. » خاطرنشان کرده است: «اینجانب هیچگاه ادعا نکردم که پدیدهای را کشف کرده و ناگفتهای را یافته و بازگو کردهام و نیز هیچگاه بر آن نیستم که جنابعالی را به سبب حمایت از منافقان در آن روز و روزگار، خدای نخواسته مورد شماتت، سرزنش و نکوهش قرار دهم. این واقعیت به درستی روشن و آشکار است که بسیاری از روحانیان، از روی سادهاندیشی، زود باوری، سهلانگاری و احساسات آنی، فریب این گروهک مکار و فریبکار را خوردند و به یاری آنان شتافتند، لیکن نکته این است که جنابعالی با این اشتباه آشکار که در زندگی سیاسی خود دارید، چگونه خود را در حد امام مینمایانید؟! امام را در جریان بنیصدر به زیر سؤال میبرید و ادعا میکنید که امام به سبب اینکه در جامعه حضور نداشت از ماهیت بنیصدر آگاهی نیافت و جنابعالی چون در میان مردم بودید و در اجتماع حضور فیزیکی داشتید، بنی صدر را به درستی شناخته بودید و خطر او را دریافته بودید لیکن امام خطر را برنمیتافت! و از بنیصدر حمایت می کرد و سرانجام دریافت که نظر شما درست و مطابق با واقع است! و ... » و سپس میافزاید: « جنابعالی اگر به راستی این ادعا را باور دارید که امام به سبب اینکه در اجتماع حضور نداشت، بنیصدر را به درستی نشناخته بود و به ماهیت او پی نبرده بود، باید عرض کنم که هنوز امام را نشناختهاید؛ البته امام در دوران زندگی پرافتخار خویش آنگونه که باید و شاید شناخته نشد؛ امروز نیز شناخته نشده است. بیتردید آیندگان بهتر می توانند دریابند که آن مرد خدا نابغه دهر بوده است و در کیاست، و مدیریت مسئولان و یاران در تاریخ کمتر همسان و همانندی داشته است. امام برای شناخت اشخاص و گروهها به حضور فیزیکی در اجتماع نیازی نداشت، اگر جز این بود، امام هیچگاه نمیتوانست در دوران زیستن در نجف اشرف نهضت اسلامی ایران را رهبری کند و از هـرگونه لغزش و خطایی دور بماند. امام با اینکه در ایران نبود و با بنیانگذاران و سردمداران سازمان منافقان از نزدیک آشنا نبود، تنها با چند جلسه دیدار و گفت و گو با نمایندگان آن سازمان توانست آنان را بشناسد و به ماهیت منافقانه آنان پی ببرد ، لیکن جنابعالی و دیگر روحانیانی که با همه نیرو و توان به حمایت از سازمان برخاسته بودند، به اصطلاح در میان جامعه بودید و زمانهای طولانی با اعضا و بنیانگذاران آن سازمان سرو کار داشتید و با وجود این نتوانستید آنان را به درستی بشناسید و فریب آنان را نخورید. » رییس بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر ماجرای حمایت امام (ره) از بنی صدر را اینگونه توضیح میدهد: « حمایت امام از او، نه برای این بود که از ماهیت او شناخت نداشت و به او ایمان داشت. امام، بنی صدر را پیش از آنکه برای ریاست جمهوری کاندید شود شناخته بود و نسبت به او ذهنیت منفی داشت؛ از این رو، چنانکه نامبرده در خاطرات خود آورده است، آن گاه که آمادگی خود را برای نامزدی ریاست جمهوری با امام در میان گـذاشت، پاسخ منفی شنید. امام با صراحت به او گوشزد کرد که صلاحیت برای ریاست جمهوری نظام اسلامی را ندارد، لیکن حمایت امام از او در دوران ریاست جمهوری او احترام به رأی مردم بود. امام مانند بسیاری از سیاستبازان نبود که تا روزی که به مقام و منصب نرسیدهاند فراوان از مردم دم میزنند، لیکن آن گاه که به قدرت میرسند مردم را فراموش میکنند و رأی و نظر مردم را نادیده میگیرند. بنیصدر از یازده میلیون رأی برخوردار بود. شما انتظار داشتید که امام از قدرت و موقعیت خود استفاده کند و بنیصدر را با نادیده گرفتن رأی مردم کنار بزند، لیکن امام بر خود وظیفه میدانست که رأی ملت را پاس بدارد و به نظر مردم احترام بگذارد و از رئیس جمهور منتخب مردم حمایت کند، تا مردم خود او را بشناسند و رأی خود را از او پس بگیرند. تفاوت یک رهبر مردمی با انسانهایی که هنوز دچار منیت هستند در همین نکته باریکتر ز مو نهفته است که آنــان در مسند قدرت کمتر به مردم میاندیشند، لیکن آن رهبری که به ملتش عشق می ورزد، پا به پای مردم حرکت می کند و از آنان فاصله نمیگیرد. » این استاد حوزه و دانشگاه به انتقادات هاشمی از خود اشاره میکند که: « ... سابقه ذهنی جامعه از آقای زیارتی (سید حمید روحانی) فردی است که حتی حاضر است مرحوم شریعتی را در جهت تقویت حوزهها یکبار دیگر به مسلخ تاریخ ببرد، اما ناگهان در چرخش 180 درجهای شخصیتهای انقلاب و زبرالحدیدهای نهضت امام خمینی (ره) را به مذبحی میبرد که سلاخان دین ستیز آن را برای استحاله انقلاب در بعضی از رسانههای مرموز بنا کردهاند!! » و این گونه در مقام پاسخ بر میآید: « این نخستینبار نیست که جنابعالی برای به زیر سؤال بردن کسانی که به نقد از کار و کردار شما برخاستهاند به اتهام زنی روی میآورید و تلاش میکنید که منتقدان را با لجنپراکنی و پیرایهتراشی خاموش سازید، زبانها را ببندید، قلمها را بشکنید و همگان را به تسلیم و کرنش وادارید. شما در پی رحلت امام عزیز آن روز که بر تخت ریاست جمهوری تکیه زدید و بر این باور بودید که حرف و سخن و رأی و نظر شما باید "فصل الخطاب " باشد! آیا به یاد دارید که با برخی از همسنگران دیرینه خود به جرم اینکه در برابر حرف و نظر شما حرف داشتند و به نقد و نظر میپرداختند چه رفتاری کردید؟ آیا به یاد دارید که به آقای کروبی چه نسبتهای ناروا دادید؟! آیا میدانید که نسبت به حاج خانم کروبی، آن بانوی سخت کوش، دلسوز و وفادار به کانون خانواده که همه توان خود را در راه خدمت به کشور و ملت به کار گرفته بود، چه ظلم و جفایی کردید؟! آیا بر این باورید که تاریخ این نارواییها و جفاکاریها را به دست فراموشی میسپارد؟ البته چوب این رفتار ناشایست خود را نیز خوردید و آنچه را که به ناحق به دیگران نسبت دادید دامنگیر خودتان شد؛ اما دریغ که درنیافتید، به خود نیامدید و باور نکردید که "دار دنیا دار مکافات است ". » حمید روحانی در ادامه نامه خود به سخنان رییس مجمع تشخیص مصلحت و درخواستش از وی برای ارائه یک سند اشاره میکند که هاشمی جوانان مسلمان را تشویق کرده که به سازمان مجاهدین (منافقین) بپیوندند و خاطر نشان میکند: « بگذریم از اینکه در آن روز برخی از جوانان ایرانی در لبنان و سوریه به اینجانب مراجعه میکردند و میخواستند در بازگشت به نجف از امام بپرسم که میتوانند به سازمان بپیوندند و اظهار می داشتند که آقای هاشمی به ما توصیه و تأکید کرده است با سازمان همکاری کنیم و نیز بگذریم از اینکه یکی از برادران روحانی ما در نجف اشرف که سر در راه سازمان گذاشت و عضو آن شد، حجت او بر این کار توصیه آقای هاشمی رفسنجانی بود؛ اما زندهترین سند؛ پرداخت وجوه شرعی به آن سازمان از سوی جنابعالی است که جوانان مسلمان را به پیوستن به آنان تشویق میکرد و دغدغهها را برطرف میساخت . آن گاه که جنابعالی سازمانی را تا آن پایه متعهد و وارسته میدانید که وجوه شرعی را در اختیار آنها قرار میدهید آیا برای یک جوان مسلمان دینباور دیگر تردیدی در صلاحیت، اصالت و قداست آن سازمان باقی میماند؟ آیا این جوان برای پیوستن به آن سازمان تشویق نمیشود؟ » وی سپس به نظر امام در رد مساعدت مالی به منافقین و هشدار امام به وی اشاره میکند و پاسخ امام به استفتای حجتالاسلام والمسلمین حاج آقای هاشمیان (امام جمعه محترم رفسنجان) در تاریخ 14رمضان 1383 (ششم آبان 1352) را یادآور میشود. رییس بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر از نگرانی نیروهای انقلابی و حزباللهی و دلسوزان و وفاداران به نظام جمهوری اسلامی سخن به میان آورده و به سخنان هاشمی پاسخ میدهد: « پرسیدهاید "... واقعاً با چه قیاسی این جمله را میگویید که اینکه هاشمی می گوید 50 سال با آیتالله خامنهای رفیقم از قدرت طلبی و خودخواهی منشا می گیرد "؟! به دنبال نامه سرگشاده جنابعالی به مقام معظم رهبری و اولتیماتومی که در آن نامه داده بودید، نیروهای انقلابی و حزباللهی و دلسوزان و وفاداران به نظام جمهوری اسلامی نگران و اندیشناک شدند که مبادا جنابعالی در اندیشه جدایی از رهبری و مخالفت با ایشان باشید. در پی آن مطرح شدن شورای رهبری و زمزمه آن از سوی جنابعالی این نگرانی را بیش از پیش قوت بخشید که جنابعالی نقشههایی در سر دارید. بسیاری از موضع گیری های مردمی بر ضد شما نیز ریشه در این رفتار نامناسب شما داشت. در چنین شرایطی خرد و مصلحت اقتضا میکرد که جنابعالی پیروی خود را از مقام رهبری و لزوم اطاعت از ایشان را با صراحت و بیپرده اعلام کنید و به نگرانیها پایان دهید، لیکن جنابعالی نه تنها این کار را نکردید بلکه اعلام کردید که "من 50 سال با آیتالله خامنهای رفیقم "! و بدین گونه از روشن کردن موضع خود در برابر رهبری سر باز زدید. آیا مخاطب از این جملة شما این برداشت را نمیکند که به اصطلاح معروف در میان دعوا نرخ تعیین کردید و جایگاه خود را نشان دادید؟! و انگار با زبان بیزبانی خواستید بگویید که من نیز در سطح ایشان و در همان قد و قوارهام؟! و می توانم در همان جایگاه قرار بگیرم؟! » این استاد حوزه و دانشگاه به نظر هاشمی درباره "توهم " بودن این دیدگاه که مقام معظم رهبری از دست نزدیکان، همراهان و کسانی مانند وی خون جگر میخورند، اشاره میکند و ابراز امیدواری میکند که چنین باشد و رهبر ملت که امروز از دست فتنهگرانی که خیز برداشته اند تا ایران را به ویرانهای جغدنشین بدل کنند ، خون جگر میخورند ، دیگر از دست خودیها ننالند و همانند امام نگویند : "سعدی از دست دوستان فریاد " روحانی از توصیه هاشمی رفسنجانی مبنی بر این که "... برای خوشایند عدهای که دیروز و امروزشان معلوم است و همه می دانیم برای فردای این مملکت چه خیال های شومی در سردارند، آیینه تاریخ را بیش از این غبار آلود ننماییم و ... " مینویسد: « باید بگویم "جانا به زبان ما سخن میگویی "! شما خوب میدانید که من "عده " و "عُدهای " ندارم که بخواهم برای "خوشایند " برخی، کاری صورت دهم. امروز لیبرالیستها، ناسیونالیستها، سوسیالیستها و گروهک های مرموز ضد انقلاب در اطراف من گرد نیامدهاند و برای من سوت و کف نمیزنند. رسانههای صهیونیستی و امپریالیستی و صدای آمریکا و کفتار پیر انگلیس ، گفتهها و نوشتههای مرا با به به و چهچه و با شاخ و برگ فراوان انتشار نمیدهند . بیبند و بارهای افسار گسیخته و روزه خواران فریب خورده و نمازگزاران با کفش، پای سخنرانی من هورا نمی کشند و شعار نمیدهند. بنابراین، روشن است چه کسی بایسته است که در روش خود تجدید نظر کند و برای خوشایند مشتی ضد انقلابی که تا دیروز او را "عالیجناب سرخ پوش " میخواندند، آیینه تاریخ را، جامعه روحانیت را، امام را، انقلاب را، اسلام را، کشور و ملت را به مذبحی که سلاخان دینستیز برای در هم شکستن انقلاب اسلامی بنا کرده اند نکشاند و آن تبهکاران، فزونخواهان و جنایتپیشگانی را که به قیمت ریخته شدن خون شهدا و فداکاری ملت ایران از این کشور بیرون رانده شدهاند ، با ندانم کاریها و خودخواهیها و قدرتطلبیها خدای نخواسته به ایران باز نگرداند. » وی هاشمی را به تفکر در گذشته دعوت میکند و میآورد: « شما خود به درستی میدانید که روز و روزگاری نور چشم ملت ایران به شمار میآمدید. مردم ـ به ویژه نسل جوان ـ به شما عشق میورزیدند و شما را با همه وجود دوست داشتند و شما مایه امید بودید. اینجانب نیز به رغم ظاهری خشک و بیتفاوت از عمق قلب به شما علاقهمند بودم و شما را دوست داشتم ـ و دارم ـ چنانکه آقای منتظری را نیز با همه نیرو و توان دوست داشته و به او علاقهای ویژه داشتم. او و خانواده بزرگوارش حق بزرگی به گردن من دارند که من هیچ گاه نمیتوانم "از عهده شکرش به درآیم " چنانکه محبتهای برادرانه آقای کروبی نیز بیشتر از آن است که من بتوانم آن را بیان کنم. باید بگویم تلخترین لحظههای زندگی من آن ساعاتی است که به نقد خاطرات منسوب به آقای منتظری مینشینم و یا ناگزیر میشوم چنین پاسخنامههایی بنگارم. شما و دیگر سروران و مبارزان راه امام برای من عزیز و محترمید لیکن اسلام، امام و انقلاب بیتردید برای من عزیزتر و مقدستر است. من نمیتوانم به سبب مسائل عاطفی، از آرمانهای امام و از اهداف مقدس انقلاب چشم بپوشم و هدف و عقیده را نادیده بگیرم. آرزوی من این است که به خود آیید، لحظهای اندیشه کنید و از سرنوشت دیگران عبرت بگیرید. از شما انتظار است همراه با مردم بر سر مردمفریبان و انقلابفروشان و متمردین از خط و راه و آرمانهای امام فریاد برآورید و امید دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی را به یأس بدل کنید و همواره راه امام پویید، رضای خدا جویید و برای رهبر و ملت، یار و همراه باشید. » رییس بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر ادامه میدهد: « شما مطمئن باشید اگر مردم از مسئولان انقلاب و چهرههای برجسته نظام صداقت، صفا، یکرنگی، راستی و درستی ببینند، با همه نیرو آنان را حمایت میکنند و به آنان وفادار میمانند. مردم امروز از آگاهی، هشیاری و زیرکی بالایی برخوردارند. امروز دیگر نمیتوان با تبلیغات، جوسازیها، شایعهپراکنیها و... شخصیتها را در میان مردم ساقط و بیاعتبار کرد. آن چه مردم را از برخی مقامات دلسرد و نومید میکند، تبعیض، دوگانگی حرف و عمل، بیصداقتی، رفاهطلبی، تجملگرایی و دیگر خصلتهای زشت و ناپسندی میباشد که برخی از مقامات و مسئولان به آن دچارند. از یک طرف در نماز جمعه مردم را به قانون توصیه میکنند و تنها راه حل را پایبندی به قانون میشمارند و از سوی دیگر نزدیکان و اعضای خانوادهشان در صف قانونشکنان و فتنهگران قرار میگیرند و آتش فتنه را دامن میزنند تا آنجا که برخی از آنان دستگیر میشوند؛ و دریغ از یک کلمه برائت آقای هاشمی از این قانونشکنیها و فتنهگریهای برخی از اعضای خانواده خود که چنین رفتاری داشتند. ای کاش به دستور قرآن کریم عمل میکردند که میفرماید: "قوا انفسکم و اهلیکم نارا " » روحانی به خودداری مردم از کسانی که برای رسیدن به قدرت و مقام دست و پا میزنند اشاره میکند و میآورد: « این چهرهها و شخصیتها هستند که با رفتار و کردار خود میتوانند تودهها را گردآورند و با خود همراه سازند و یا از خود برانند و تنها و بدنام بمانند. اگر راستی، سادهزیستی، صداقت، صفا، و یکرنگی پیشه کردند و آرمانهای انقلاب و امام را پاس داشتند، بیتردید از اعتبار ویژهای در میان مردم برخوردارند و مورد حمایت آنان هستند و اگر به باندبازی، سازشکاری، ریاکاری، چندگانگی، ناراستی و نادرستی، رفاهطلبی، تجملگرایی، خودخواهی و خودنمایی روی آوردند و آرمانهای مردمی را به مسلخ کشیدند، طبیعی است که جز سقوط و بیآبرویی در میان مردم، دستاوردی ندارند و راه به جایی نمیبرند. » این استاد حوزه و دانشگاه با بیان این که آن روز که حضرت آیتالله خامنهای به مقام رهبری رسیدند، بودند کسانی که این مقام ایشان را برنمیتافتند و درباره ایشان ابهاماتی داشتند، میافزاید: « خود من از کسانی بودم که نسبت به ایشان "تأمل " داشتم، لیکن آن چه مایه اعتماد، ایمان، علاقهمندی و پیوند ناگسستنی مردم با ایشان شد، خلوص، صفا، صداقت، سادهزیستی، دوریگزینی از زرق و برق زندگی، استواری در راه امام، سرسختی و سازشناپذیری در برابر دشمنان، زورمداران و جهانخواران و پاسداری از اصول انقلاب است که امروز شمار زیادی از مردم را شیفته و فدایی جان بر کف ایشان ساخته است. امروز بزرگترین سرمایه ملت، کشور و انقلاب نیروهای بسیجی و حزباللهی هستند و این سرمایه عظیم از سربازان جان بر کف و گوش به فرمان مقام معظم رهبری به شمار میآیند. این سرمایه گرانبها و مقدس را تنها کسانی میتوانند به دست آورند که یکپارچه خدایی باشند، از خود رسته و به مردم پیوسته باشند، از خودخواهی، خودنمایی، غرور، رفاهزدگی، تجملگرایی و... بپرهیزند، با مردم با راستی و درستی و صفا و صداقت برخورد کنند، خط امام را پاس دارند، در برابر استکبار جهانی و زورمداران فزونخواه بینالمللی سازشناپذیر، استوار و پایدار بمانند، عقبنشینی نکنند، در روابط بینالمللی عزت، حکمت و مصلحت را مد نظر قرار دهند و در یک کلام مردمی زیست کنند. » وی سپس هشدار میدهد: « امروز بزرگترین خطری که پیروان خط امام را تهدید میکند افزون بر غرور، خودخواهی و خودبزرگبینی و فرو افتادن در ورطه سیاست شوم لیبرالیستی است که خطر آن برای حوزههای اسلامی و مقامات روحانی از خطر مارکسیسم به مراتب بیشتر و شکنندهتر است؛ چنانکه تحجرگرایی نیز برای روحانیت از زهر هلاهل خطرناکتر میباشد، لیکن آن چه امروز یاران امام را به سقوط و بیآبرویی تهدید میکند و از مردم جدا میسازد، اندیشه استعماری لیبرالیستی است که حتی بزرگانی چون آقای منتظری را از امام و انقلاب گرفت و از مردم جدا کرد و امروز نیز میبینیم که چهرههایی انقلابی، با پیشینه درخشان خط امامی را، به کام خود فرو برده و رویاروی مردم قرار داده است. » رییس بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر در پایان تاکید میکند: « یکی از آثار شوم گرایش به لیبرالیسم جدا شدن از مردم است. لیبرالیستها هیچ گاه با مردم حرکت نمیکنند، در صف مردم حضور ندارند، در تظاهرات و راهپیماییهای مردمی دیده نمیشوند، زبان مردم را درک نمیکنند، خصلت مردمی ندارند، از مردم فراوان دم میزنند، لیکن از راه و مرام مردم بیگانهاند نمونه آشکار این جریان "نهضت آزادی " است که از روز موجودیت خود تا به امروز (جز در مقطع کوتاهی که به ظاهر پشت سر امام ایستاد) هیچ گاه نتوانسته است پایگاه مردمی به دست آورد، همراه با مردم حرکت کند و در صف مردم بایستد. » وی تاکید میکند: « امروز میبینیم که شماری از کسانی که از یاران امام شمرده میشدند به دنبال فرو غلطیدن به ورطه لیبرالیسم و پیوستن به باند "تسلیمطلبان "، به کلی از مردم جدا شدهاند، در تظاهرات میلیونی که در روزهای اخیر در اعتراض به هتک حرمت به امام در سراسر کشور برپا گردید، از این جناح ـ به ویژه در تهرانـ در میان راهپیمایان و تظاهرکنندگان کسی دیده نشد و خواهان مجوز برای راهپیمایی مستقل شدند!! انگار ننگ داشتند که در تظاهرات مردمی شرکت کنند! و همراه و همگام با مردم باشند! لابد تظاهرات میلیونی مردم در سراسر کشور را از مشتی "لباسشخصیها " میپندارند!! و "مردم " از دید آنان کسانی هستند که به باند "تسلیمطلبان " وابسته باشند و در مقابل بیگانگان ـ به ویژه شیطان بزرگـ کرنش کنند و تسلیم باشند و در برابر نظام اسلامی گردنکشی، یکدندگی و ستیزهجویی به خرج دهند و به اصطلاح "عرف بینالمللی " را رعایت کنند و بیجهت برای ایران دشمن نتراشند!!! » روحانی نامه خود را با این بیت شعر به پایان می برد: هر که گریزد ز خراجات شهر خارکش غول بیابان شود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 290]
-
گوناگون
پربازدیدترینها