تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 19 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سنگین ترین چیزی که روز قیامت در ترازوی اعمال قرار داده می شود صلوات بر محمد و اهل...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805814050




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نامه اي براي حماسه آفرين کربلا


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نامه اي براي حماسه آفرين کربلا

سلام. دلم گرفته است، آسمان در گلويم زندانيست، دلم از مژه هايم جاريست، و چشمهايم در لحظه تاريخ، بي تو باريده است.درمن، تمام بتهاي تاريخ شکسته است، هر چند بت پرستان مدرن هر لحظه بتي را علم مي کنند .دلم، اين" حسين آباد"، ديريست که بهانه تو را مي گيرد و نامت را عاشق شده است. دلم براي تو تنگ شده است، نه از آن جهت که دردي دارم، بلکه بدان علت که بي دردي جهان، جواني ام را پير مي کند.جهان دوباره نام تو را مي طلبد و کربلايت را، تا سربريده ات منزل به منزل خدا را نازل کند، و آينه در آينه نفست پژواک شود.من، نه تو را زنجير مي زنم و نه برسينه مي کوبم، بلکه تو را عاشقم تا دستم را بگيري و پس کوچه هاي روشن زندگي را راهنمايم باشي.نام تو خورشيدي است که زمين با تمام کوههايش به طوافش احرام بسته است. من تو را نه مي گريم و نه مي خندم، مي گريم برچشمهايم که جز تو را ديده است و مي خندم به اشکهايم که جز به دنبال تو دويده است.از تو همان"هيهات من الذله" کافيست، تا جهاني را شاه چراغ باشد و تمام درهاي بسته را شاه کليد، و تمام زمينهاي سرد را آفتابي که حيات را بروياند.راستي تو در آن ظهر مقدس و گرما ريز، که هزار صبح تا قربانگاهش دويده اند، چه ديدي که نازکاي گلويت هزار تيغ کج آيين را پاسخي درست شد؟تو در آن خاک آسماني، آن گودال سربلند چه چيز را تماشا شدي که سرشارتر از هميشه تا کوفه، تا شام، تا هر کجا که "ظلم آباد" است خدا را آيه آيه باريدي؟توچه ديده اي که عاشق تر از هميشه خدا را رصد شدي؟کدام جام ، سيرابت  مي کرد که دجله و فرات حقارت خود را گريستند و تا لبهايت بالا نيامدند؟کدام خورشيد در دلت مي وزيد که تمام شبها را يک تنه به مبارزه طلبيدي ؟کدام درياي عطش در تو جاري بود که فرات هم پاسخگوي تشنگي ات نبود؟تو در کدام ارتفاعي که هيچ بحري تا گلويت ارتفاع نيافت؟تو در کدام باران باريدي، از کدام ابرمقدس، که جهانيان نام تو را بر لب ترانه مي کنند؟ تو ازکدام آسمان آمدي که روح بلند تو را هيچ قصيده اي گنجايش نيست؟راستي، هنوز دوبيتي هاي چشمانت را چوپانان ازهفت بند ني لبک خويش در دشت مي بارند، و گلها به ياد تو از زمين، سرخ رو مي رويند.هنوز درياها به ياد عطشاني تو، کف برلب و موج خيز تا ساحل مي آيند تا درپايت بيفتند.هنوز کوهها، پژواک "هل من ناصر" تو را به هم هديه مي دهند، و سنگدلي مردان بوزينه باز را نفرين مي شوند.اي مرد، اي حماسه ترين مرد، که ذکر نامت کافيست تا تمام پرندگان يکجا نشين کوچ را تجربه کنند. که يادت کافيست تا تمام ميکده هاي منجمد جهان به خروش در آيند، که زلالي ات درياها را شرمنده ترين خواهد کرد، و چشم ها در نبودنت از سکوت سرشارند، نام تو دهن به دهن مي گردد و جهان شيرين مي شود.

با ياد تو، آرامش جهان به هم مي ريزد و يزيد قابليت لعنت پيدا مي کند.با ياد تو سرخ" تابويي" مي شود که هر که جز آن باشد بارانيست.اي مرد باراني، ببار! تا"صخره مرد" ها هم درسماع تو زلف پريشان کنند، و درختان سر به هوا، آواز سبز بخوانند.ببار تا سنگ شکفتن را تجربه اي شيرين باشد، ببارتا بهار بيايد و گلها براي رقصيدن بهانه اي داشته باشند.آينه مرد، همچنان بايست تا جهان به پاي تو خود را بشناسد.نام تو واژه اي است که ناگهان سلام را بر لبها جاري مي کند. و آبها از ازل تا ابد شرمساريشان را برخاک مي گريند.تو کيستي که دستها از آسمان به ياد تو برسينه مي بارند؟تو کيستي که با ذکر تو زنجيرها تا شانه هاي زلال کودکان هبوط مي کنند؟باراني از تو شهر را به خود مشغول کرده است، نام شريف تو دلها را تا مژه هاي سنگين بالا مي آورد.مهربان! من تو را بزرگتر از آن مي بينم که اشکهايم لايقت شوند، تورا حاضرتر از آن مي دانم که در فراقت ببارم.تو را عاشقم آن سان که در قتلگاه خروشيدي، نه آن سان که خلقي تو را تشنه مي بينند. تو را به خاطر ايمانت که سرشاري بهار را شرمنده کرده است، و عطشاني آگاهانه لبهايت که دريا را به خجالتي ابدي دچار نموده است، و زلالي رسالتت عاشقم.مهربان! تو مظلومتر از کربلايي و کربلا مظلومتراز تو، تو در سراسر تاريخ هر روز شهيد مي شوي، امروز مظلومتر از ديروز، و فردا مبادا که اين جمله را به تجربه تکرار شوم.بايد به خودم بر گردم و در برابرت ببارم.بايد در اين جهاني که گياهان سربريده مي رويند، و تمام درهايش ديوارند، و مردم فلق را تا شفق پشت به خورشيد در حرکتند، تو را به نام بخوانم.حسين واژه اي است که تمام آبها به يادش نوشيده مي شود.محمود اکرامي





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 410]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن