واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: توازن میان كارگردان و بازیگراندر آثار حاتمی کیابسیاری از آثار سینمایی جذابیت، زیبایی و یا حتی شهرت خود را از حضور بازیگرانی باهوش و توانمند كسب كردهاند بهطوری كه گاهی بدون آنان فیلمنامهها نگاشته نمیشوند و فیلمها نیز روی پرده نمیروند.كارگردانان روی كار برخی از آنها حساسیت و تاكید ویژهای دارند و جزئیات شخصیتهای داستان خود را در نوع نگاه و كاراكتر درونی آنان میجویند.
اما این امر در مورد برخی از فیلمسازان كمتر به چشم میآید و گاه حتی این جمله تكراری نیز شنیده میشود كه «فلانی از سنگ هم بازی میگیرد». صرفنظر از اینكه چنین جملهای كار بازیگری را خدشهدار میكند یا خیر میخواهیم بررسی كنیم كه آیا حاتمیكیا چنین توانمندی دارد یا خیر؟!در فیلم «روبان قرمز» با اینكه به نظر میآید همه بار جذابیت فیلم روی دوش سه بازیگر آن سنگینی میكند، حاتمیكیا نیز از یك موجود كمتحرك و بیحس و حال بازی میگیرد كه دستكمی از سنگ ندارد.
بهواقع او بازیگر چهارم است كه حتی در برابر پرویز پرستویی نیز قرار میگیرد تا دیالوگهایش را بشنود.آن موجود همان لاكپشتی است كه از ابتدا تا انتهای فیلم حضور دارد و در سكانس آغازین چیزی نمانده كه سرش زیر چرخ ماشین له شود اما در همان لحظه ماشین میایستد و لاكپشت به حركت خود ادامه میدهد.معلوم نیست این صحنه در چند برداشت گرفته شده است اما تاثیر آن بیشك هیچ ارتباطی به هنر بازیگری لاكپشت ندارد!در این فیلم دو بازی فوقالعاده از پرویز پرستویی و رضا كیانیان میبینیم كه توانمندیهای خود را به عنوان بهترین بازیگران سینمای ایران به رخ میكشند.دو شخصیت متضاد كه با اضافه شدن یك زن- با نقشآفرینی آزیتا حاجیان- به ماجرا درگیری و نزاع میان این دو شدت میگیرد.داوود و جمعه هر دو زخم خورده جنگ و جدا افتاده از جریان زندگیاند اما هركدام به شیوهای متفاوت با این وضع روبهرو میشوند.داوود عصبی و خشمگین است؛ یك سرباز ما بعد جنگ واقعی با هیئتی كاملاً باورپذیر كه بازی ویژه پرویز پرستویی در ارائه تصویر اغراقآمیز این شخصیت كامل و بینقص است.نقطه مقابل او را رضا كیانیان ترسیم میكند؛ با همان لحن بیان شناور و بینظیر كه دیالوگها و جملات در آن ماهیت دیگری مییابند. شخصیت جمعه اگرچه منطقی و آرام به نظر میرسد اما به خاطر رنج و عذابی كه در گذشته متحمل شده روانپریشیهای پنهان خود را نیز گاهی بروز میدهد و همین موضوع ارزش ایفای نقش كیانیان را دوچندان میكند.برای تأكید مجدد بر اهمیت كارگردانی منحصر به فرد حاتمیكیا میتوان فیلم جریانساز و زیبای «از كرخه تا راین» را هم در نظر گرفت كه علی دهكردی نقش اول فیلم را بازی كرد و آن شخصیت مجروح شیمیایی به مهمترین كار او و در كارنامه نهچندان مطرح و تاثیرگذار بازیگریاش بدل شد.حتی میتوان گفت كه نام او تنها بهخاطر بازی در این فیلم در اذهان علاقهمندان سینما باقی مانده است وگرنه نوع ایفای نقش وی در سایر فیلمهایش هرگز آن اندازه چشمگیر و قابل توجه نبوده است كه مخاطب را به پیگیری مدام كارهایش علاقهمند كند.بازی به یاد ماندنی هما روستا در نقش خواهر آن مجروح و چند نقش حاشیهای داستان نیز گیرایی و استحكام لازم برای ماندگار شدن این اثر سینمایی را داشته است، اما باز هم سایه سنگین نام فیلم و صاحب اثر بر سر این مجموعه احساس میشود.در فیلم «برج مینو» نیز میتوان شكلی از توازن را میان كارگردان فیلم دید كه البته این توازن تنها در طرح و اجرای ضعیف اثر دیده میشود.این فیلم در قیاس با سایر آثار حاتمیكیا اثری بهشدت معمولی و ساده است و به تبع آن بازی بازیگران فیلم یعنی علی مصفا، نیكی كریمی و محمدرضا شریفینیا نیز همان اندازه معمولی و سطحی به نظر میرسد.كار نهچندان باورپذیر شریفینیا در طرح و ترسیم شخصیت منصور پیش از زمینه و سابقه شهرت «ولید سریال امام علی(ع)» و مدتها قبل از جا افتادن وی در نقشهایی با مختصات ریاكارانه و دغلباز است.نیكی كریمی نیز چندان میل و اشتیاق حضور در آن دكل را طبیعی جلوه نمیدهد. تنها شاید بتوان بازی علی مصفا را كمی از كار دو بازیگر اصلی دیگر متمایز كرد.ارائه شخصیتی كه به مرور زمان از جنگ فاصله گرفته و طبعاً بازگشت به جزیره مینو و زنده شدن خاطرات تلخ گذشته را برنمیتابد.اما در نهایت همه چیز خلاف میلش پیش میرود و شرایط او را دوباره برای ماندن قانع میسازد. كار هماهنگ و یكنواخت از كارگردان و مجموعه بازیگران در فیلم «آژانس شیشهای» به نقطه كمال خود میرسد.اثری كه از بسیاری جهات میتواند بهترین فیلم كارنامه هنری حاتمیكیا لقب بگیرد، چه از اینجا به بعد است كه مهر یك دیدگاه مؤلف بر كارهای او به نحوی عیان و آشكار دیده میشود.حاج كاظم پرویز پرستویی تا ابد همراه او خواهد ماند و هر بار كه او در فیلمی از حاتمیكیا بازی كند خیلی ساده میتوان رد پای این شخصیت آشنا و اسطورهوار را در بازی او مشاهده كرد.صحنههای خشم، درگیری، گلایه و حتی سخنرانی وی در عین محدودیت فضا و لوكیشن، همگی استثنایی و مثالزدنیاند.در كنار او بازی روان و قابل قبول حبیب رضایی در نقش عباس كه درد و گشادهرویی را به نحوی مطلوب با یكدیگر میآمیزد نیز دیده میشود.رضا كیانیان در نقش سلحشور همان لحن و بیان خاص را اینبار از موضع قدرت و با تحكم بیشتری ارائه میكند و به این جمع رشكبرانگیز باید انبوهی از بازیگران حاشیهای مستعد و توانمند را در قالب همان گروگانها یا شاهدان واقعه اضافه نمود تا كار ابراهیم حاتمیكیا نیز همچون یك نویسنده رمان موفق پشت كلمات و شخصیتپردازیها مخفی شود.این در حالی است كه میدانیم آرمان فعالیت یك هنرمند استغراق و حل شدن در ماهیت اثر است. همانگونه كه بازیگران «آژانس شیشهای» نیز از پس چنین كاری برآمدهاند.اما آنچه كه تا به اینجا مطرح شده بدون اشاره به بازی علی نصیریان در فیلم «بوی پیراهن یوسف» كاملاً ناقص به نظر میرسد.
شخصیت منتظر دایی غفور با آن امیدواری غریب و تكاندهندهاش و با آن صبوری و ایمان بیبدیل بهگونهای بر پرده سینما جان مییابد كه گویی حضور فیزیكی این بازیگر كهنهكار تئاتر، تلویزیون و سینما اصلاً احساس نمیشود.در «بوی پیراهن یوسف» علی نصیریان به تمامی دایی غفور است، بیهیچ كم و كاست و یا مبالغهای.او دقیقاً همان استعاره یعقوب(ع) در زمان ماست و این قطعاً منطبق با ذهنیتی است كه كارگردان مدنظر دارد.كار سایر بازیگران همه به نوعی تحتالشعاع نمایش درخشان علی نصیریان قرار میگیرد، آنقدر كه حتی تلاش خوب نیكی كریمی نیز در این معادله چندان دیده نمیشود اما همان فصل حركت ماشین در تونل و همراهی حركات سر كریمی با حركت پاندولوار پلاك و همچنین آن فریاد توأم با اشك و حسرت، برای تأیید بازی مؤثر و قوی او كفایت میكند.ضمناً باید این را هم اضافه نمود كه خود حاتمیكیا هم یك حضور افتخاری در فیلم دارد كه با همان تكواكنش عصبی خود ثابت میكند كه حتی بازیگر قابلی نیز هست.«بوی پیراهن یوسف» یك حضور چند ثانیهای از بازیگری دارد كه این روزها در سریالی پربیننده از شبكه سه نقشی بسیار مهم و اثرگذار را ایفا میكند (اشاره به حسن پورشیرازی) كارگردانی در آثار حاتمیكیا معمولاً همراه با نوعی جسارت و شهامت در طرح موضوعات و مضامین است.فیلم پر سر و صدای «موج مرده» هم یكی از همین آثار است كه باز هم به یمن حضور بازیگر محبوب حاتمیكیا یعنی پرویز پرستویی آرمانهای یك سردار مبارز و معتقد را به بهترین و جسورانهترین شكل ممكن مطرح میسازد.پرداخت نقش همسر وی با بازی آزیتا حاجیان چندان قوی نبوده كه بتوان بازی او را بررسی نمود اما باید اعتراف كرد كه شگفتی فیلم همان دختر بومی یاغی و پرهیاهو است كه نقش آن را زندهیاد پوپك گلدره ایفا نموده؛ نقشی بهیادماندنی و ماندگار كه او را تا همیشه در قاب سینما و اذهان علاقهمندان حی و حاضر نگه میدارد.فیلم از حضور نسبتاً مؤثر دو بازیگر دیگر نیز برخوردار است. كامبیز كاشفی، دیگر جوان یاغی فیلم و همچنین قاسم زارع كه در سه فیلم حاتمیكیا ایفای نقش نموده و در «موج مرده» نیز بازی همیشگی خود را ارائه میدهد.در مجموع اما بازیهای درخشان فیلم به پرویزی پرستویی و پوپك گلدره اختصاص مییابد كه تماشاگر در سكانسی از فیلم رویارویی دیدنی و جذابی را نیز از این دو بازیگر میبیند.با فیلم «ارتفاع پست» بازیگر جدیدی به فهرست انتخابهای حاتمیكیا اضافه میشود. حمید فرخنژاد بازیگر مطمئن و توانمندی است كه همان محدودیت فضای پرویز پرستویی در «آژانس شیشهای» را در لوكیشن یك هواپیمای كوچك تجربه میكند و شخصیتی را ترسیم میكند كه یك مابهازای عینی در واقعیت هم داشته است.ماجرای «ارتفاع پست» البته با تغییراتی چند از داستانی واقعی برداشت شده و به همین خاطر حساسیت كار بازیگر نیز كمی بیشتر میشود. اما با این همه فرخنژاد برای ارائه آنچه كه لازم است هیچ چیز كم نمیگذارد.بازی اكثر بازیگران تاثیرگذار و قابل قبول است بهویژه گوهر خیراندیش كه مثل همیشه از پس نقشهای اینچنینی بهخوبی برآمده است.لیلا حاتمی نیز در نمایش اضطراب و نگرانی شخصیت نرگس نهایت توان خود را بهكار گرفته و در سكانسی كه اسلحه را روی سر خود قرار میدهد نیز حس عمیق آمیخته از خشم و دلهره را به تصویر میكشد.چنین آثاری جدا از مشكلاتی كه برای كارگردان به همراه دارد كار بازیگران را نیز بسیار سخت میكند. اما خوشبختانه فیلم آن هیجان و دلهرهای كه لازمه فیلمهایی با مضمون هواپیماربایی و گروگانگیری است را بهخوبی پیش میبرد و در هیچ بخشی از فیلم افت محسوسی دیده نمیشود.
آخرین فیلم حاتمیكیا «به نام پدر» اثری در تداوم طرح دیدگاهها و آرمانهای كارگردانی است كه بازیگر مناسب ذهنیات خود را مدتهاست یافته است.پرویز پرستویی اینبار با جان دادن به شخصیتی آرام و زخم خورده از مشكلات روزمره هدف دیگری را دنبال میكند.هدفی فراتر از آرمانخواهی حاج كاظم، عدم انعطاف سردار راشد و یا خشم بیسرانجام داوود در «روبان قرمز».آن سكانسی كه او سوار بر آن موتور قراضه با پیشانی زخمی و چشمانی آكنده از غم، اتومبیل خاور را به عنوان نماد مصائب عظیمش در پشت سر دارد، همه ابعاد شخصیت پدر را در كمترین زمان ممكن به تصور میكشد.پرستویی بازیگری است كه گاه حتی با یك نگاه عمیق نیز میتواند خواسته كارگردان را برآورده كند. در ادامه فیلم مهتاب نصیرپور نیز عیار سوابق ارزنده خویش در عرصه بازیگری را به نمایش میگذارد و تعادل حضور پدر و مادر نگران در كنار فرزند زخمی را برقرار میسازد.بازی گلشیفته فراهانی چندان دلچسب و رضایتبخش از آب درنیامده اما كیفیت كار كامبیز دیرباز را كمی بهتر میشود ارزیابی كرد.در پایان بررسی مجموعه بازیگری آثار حاتمیكیا میشود اینطور نتیجه گرفت كه نوعی توازن و تعادل نسبی برقرار است؛ یعنی نه او وامدار كار بازیگران خویش است و نه بازیگران وامدار او. حتی اگر او بتواند از لاكپشت هم بازی بگیرد!...نیما سیروس كبیریلینک: حاتمیکیا ,دن کیشوت وقتی آرام شد که مرد نشست خبری "به نام پدر" برگزار شد نمایش «ارتفاع پست» در نیویورك تكذیب خبر نمایش فیلم به رنگ ارغوان حاتمیكیا و ساخت مستند «شهید چمران» قدر دانی از بزرگان سینما استقبال از به نام پدر و دعای حاتمیكیا ابراهیم حاتمی كیا فرزند زمان خویشتن گفت و گو با ابراهیم حاتمى كیا،كارگردان نسل انقلاب اجازه ندهید "به نام پدر" اكران شود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 742]