واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: دكتر غلامعلي رجايي معروف است روز قيامت در آن عرصه و معركه وانفساي خلايق براي حساب و كتاب دقيق حضرت حق، چنان ابرهاي رحمت و آمرزش حق، ساكنان حيرت زده صحراي محشر را فرا ميگيرد و چنان خدا بنده ميآمرزد كه گناهكاري باقي نميماند كه دامنه رحمت و مغفرت الهي او را فرا نگرفته باشد تا جايي كه برخي اهل ذوق و ظرافت گفتهاند، در اثر شفاعت محمد و آل محمد از گناهكاران كه گناهكاري باقي نميماند، اين شفاعت است كه به دنبال گناهكار ميگردد تا آنان را در برگيرد. حالا حكايت من هم با نقل و روايت سيره و خاطرات حضرت امام، چيزي شبيه به همين شده است! انگار برخي خاطرات ناگفته و ناشنيده امام دنبال من ميگردند تا از صندوق سينهها و يادها به در آيند! چندي پيش، آقاي دكتر كيومرث اميري كه از دوستان همكار و اهل ادب من است و درتفسير مثنوي، زحماتي ستودني كشيده است و مراوده نزديكي با آقاي مهندس مصطفي ميرسليم ـ همو كه در روزگاري وزير كشور بود و نامزد رياستجمهوري و هماكنون هم عضو مجمع تشخيص مصلحت ـ داشته و دارد، نكتهاي را كه از ايشان درباره امام آن مقتداي عارفان عصر شنيده و از شنيدن آن بسيار متعجب شده بود، برايم نقل كرد. مطلب را كه از آقاي اميري شنيدم، چنان به وجد آمدم كه از او خواستم ترتيب ديداري را با مهندس بدهد تا از آقاي ميرسليم پاسخ پرسشهايي را كه خود در حواشي اين خاطره نميتوانست به آنها پاسخ بدهد، بپرسم. ابتدا حاشيه رفت ولي وقتي اصرار من را ـ كه رويه ام اين است تا آنجا كه مقدور است در اقتدا به مورخ بزرگ عهد غزنوي مرحوم بيهقي اين گونه موارد را از خود شاهد خاطره سؤال كنم ـ ديد، قول ترتيب ديداري را داد. در موعدي كه معين شد، از آقاي ميرسليم خواستم خاطرهاش را با جزييات بيشتري از امام عزيز برايم بازگو كند. آقاي ميرسليم در آغاز گفت: من خود در محضر امام نبودهام، اما با يك واسطه آن را از كسي كه خود شاهد آن بوده براي شما نقل ميكنم و افزود: يك روز كه آقاي (سيدعلي اكبر) پرورش ـ همو كه در روزگاري نماينده مردم اصفهان در مجلس بود و نامزد رياستجمهوري و وزير آموزش و پرورش و قائم مقام دبيركل حزب جمهوري اسلامي در زمان دبيركلي مرحوم شهيد بهشتي و نماينده مجلس در شوراي عالي دفاع در دوران رياستجمهوري بني صدر ـ از محضر امام كه ايشان را به حضور خواسته بود، آمد، اين خاطره را براي من تعريف كرد و گفت: وقتي بنا بر فرمايش امام ـ كه دفتر به من اعلام كرد به محضر ايشان مشرف شوم ـ پس از طرح مباحثي ناگهان حضرت امام در يك عبارت عجيب، خطاب به من فرمودند: فلاني من شما را خواستهام اينجا بياييد تا من را موعظه كنيد. آقاي پرورش ميگفت: من از شنيدن اين عبارات امام يكه خورده بودم، چون از دهان كسي بيرون ميآمد كه خود الگوي عارفان عصر و روزگار بود و خداوند به امداد امام زمان (عج) و عرفان و تقواي او و از خودگذشتگي مردم اين انقلاب را به ملت ايران هديه فرموده بود. با شرمندگي از محضرشان از انجام اين كار پوزش خواستم و عذر آوردم كه من هرگز لايق اين كار نبوده و نيستم، اما امام با لحني متفاوت فرمودند: من دارم به شما عرض ميكنم كه من را موعظه كنيد. وقتي از آقاي ميرسليم پرسيدم بعد چي شد و در نهايت آقاي پرورش به امام چي گفت، پاسخ داد: فلاني سالها از اين خاطره ميگذرد و متأسفانه، جزييات آن در خاطرم نمانده است. پس از اين كه از خدمت مهندس مرخص شدم، با خود گفتم: من گمان ميكردم در اين دو دهه مطالعاتم درباره امام، توانستهام ايشان را بشناسم و بشناسانم. در حالي كه دامنه اين ناشناختگي را گذشت زمان آشكار و آشكارتر ميكند و انديشيدم بزرگي كساني چون حضرت امام، از همين توجهاتشان به اينگونه نكات اخلاقي معلوم ميشود. نياز به موعظه مطلب مهمي است كه به رغم همه دستاوردهاي اخلاقي و معنوي انقلاب شكوهمند اسلامي ما متأسفانه از آن غفلت شده است و به ويژه بزرگان ما مخصوصا چون به حاكميت رسيدهاند، سخت به آن محتاجند و بعضا از آن غافل! در حالي كه رسول خدا كه با اميرالمومنين يگانه گوهر دردانه عالم هستي است، پيدرپي از جبرييل ميخواهد او را موعظه كند، چرا در منابر و مجالس سخنراني ما كمتر موعظه شنيده ميشود؟ چرا در خطبههاي نماز جمعه، سهم موعظه در اول و آخر خطبهها يكي دو خط بيشتر نيست كه طرح آن اگر جزو خطبهها نبود، اي بسا برخي از تذكر آن چشم پوشي ميكردند و سهم آن را به مسائل سياسي ميدادند. اين غفلت ما از موعظه در حالي است كه موعظه اختصاص به قشر خاصي نداشته و ندارد و جايگاه آن اينقدر مهم است كه خداوند خود مهربانانه بر مسند آن تكيه زده است و در قرآن يك بار و آن هم تنها يك موعظه را از زبان پيامبرش به بندگان خود توصيه ميفرمايد كه: قل انما اعظكم بواحده ان تقوموالله مثني و فرادي... (.بگو اي رسول، من تنها شما را به يك موعظه دعوت ميكنم: براي خدا به صورت تك تك و دوتايي قيام كنيد. سوره مباركه سبا آيه 46..) واقع مطلب آن است كه به رغم گذشت سه دهه از انقلاب، هنوز در تكرار برخي صحنههاي اخلاقي و معنوي قبل از انقلاب واماندهايم كه رهبران قوم و قم بايد براي آن تدبيري بينديشند و البته توفيق آن را از خدا بخواهند تا صحنههايي مانند قرائت سوره بقره در نماز وتر (شب)، خواندن دعاي ابوحمزه ثمالي در قنوت نمازهاي شب توسط نماز شب خوانان فراوان در حرم حضرت معصومه (س)، برپايي جلسات موعظه و تفسير گسترده در سطح مدارس علميه و... تكرار و تكرار شود. من وقتي به حال و روز خودم مينگرم و آن را با دوران زندان و جنگ مقايسه ميكنم، به اين حقيقت تلخ اعتراف ميكنم كه من و ماها خيلي دنيازده شدهايم. اگر كسي در اثبات اين ادعا شكي نداشته باشد، بايد براي علاج و درمان اين درد چاره بينديشد و كاري بكند كارستان. متأسفانه در اثر پيگيري رويه نادرست كنوني تبليغي ما، بسياري از مسائل عبادي جامعه مانند اعتكاف، احياي شبهاي قدر و... از عرصه خفا به علن آمده است. در جمع چند هزار نفري يك فرد چطور ميتواند مانند خلوتي كه در خانه خود دارد و كسي او را به تنهايي موعظه ميكند موعظه شود و پند بگيرد؟ من منكر تأثير انجام برنامههاي جمعي معنوي و اخلاقي از صدا وسيما و تاثير آنها بر مردم نبوده و نيستم، اما به نظر ميرسد در عين حال كه از اين رويه نتايج مفيدي به دست ميآيد، براي برطرف نمودن آفتهاي ناشي از چنين رويههايي نيز بايد فكري كرد و چارهاي اساسي انديشيد كه قدم نخست آن اين است كه رويكرد ما به موعظه جدي گرفته شود و مانند امام، هر كس از خودش آغاز كند. جامعه اسلامي ما اگر نقش موعظه را در اصلاح خويش مفيد و كارساز و مهم ميداند، بايد براي آن در همين روزهاي باقي مانده از ماه رمضان ـ كه كم كم دارد سفره رحمت الهي در اين ماه شريف كه نام آن از نامهاي خدا برگرفته، برچيده ميشود ـ يا پس از آن برنامهريزي كند. توفيق از خداست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 293]