واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: موسيقي - نتهاي غيرمجاز نسلي سرخوش
موسيقي - نتهاي غيرمجاز نسلي سرخوش
نگار مفيد:در همين دو، سه هفته گذشته دو خواننده بيمجوز داراي مجوز شدهاند. آلبوم محسن يگانه به بازار آمد و محسن چاوشي هم در انتظار مجوز به سر ميبرد و همين روزهاست كه آلبوم او هم سر از بازار موسيقي در بياورد. تعداد افرادي كه بدون مجوزهاي لازم محبوب شدند و بعد از آن از زيرزمين خارج شدند، كم نيست. محسن نامجو هم يكي از همين افراد است و تعريف شخصياش از موسيقي زيرزميني اين است: «موسيقي زيرزميني مانند يادداشتهاي انتقادي شخص نسبت به موضوع و يا مسئلهاي است كه همواره او را مورد آزار قرار ميداده ولي برحسب عرف و يا قانون مجبور است به آن عقيده احترام بگذارد، مثلا فردي را در نظر بگيريد كه نسبت به رفتار پدرش موضع انتقادي دارد اما به هر دليلي بايد به پدرش احترام بگذارد. اما اگر كسي نسبت به سياستهاي وزارت ارشاد معترض بود مجاز و مختار است كه يادداشتهايي را در اعتراض به اين سياستها بنويسد ولي وقتي اين يادداشتهاي شخصي از حريم خصوصي افراد خارج ميشود و به شكل سيديهاي قاچاق در دست عموم قرار ميگيرد ديگر نوشتههاي شخصي نيست در واقع جايگاه و خاستگاه موسيقي زيرزميني از دل همين يادداشتهاي خصوصي در ميآيد و نميتوان انتظار داشت كه اين انتقادها به كسي برنخورد.» ولي موسيقيهايي كه امروز در زيرزمينها توليد ميشوند بيشتر از آنكه موضع انتقاد داشته باشند، قصد سرگرمي دارند. شبيه به 19-۱8 سالههاي امروز كه انتقاد چنداني ندارند و تنها ميخواهند زندگيشان را بكنند، آرام باشند و هيجانشان را با آهنگهايي ابراز ميكنند كه از قهرمانهاي سينما و موسيقي در آن اسم بردهاند و خيلي زمينيتر از آهنگهاي زيرزميني با مخاطبشان صحبت ميكنند.
نمونه واقعي براي اين بچهها اين است كه به آهنگهاي رپي كه ساخته ميشوند گوش دهيد تا ببينيد زيرزمينهايمان هم رنگ عوض كردهاند. مثالش همين محسن نامجوست. با حرفهايي كه از دل دانشجوها ميآمد و ميخواست بگويد كه نااميدي فراوان است. ميخواست بگويد ما درگير جبر جغرافيايي هستيم و همين اندازه كه كوكوي دو شب مانده را دستمان بدهند كفايت ميكند، درست شبيه به يك زندگي دانشجويي اصيل. از آن دست زندگيها كه با نيمرو و املت و كنسرو لوبيا شكل ميگيرد و همين اندازه كه كپي پدرخوانده را داشته باشند خوشحال ميشوند. علاوه بر اينكه تفاوتها هم وجود دارد. هم در آهنگ و هم در تغيير فضاي موسيقي زيرزميني كشور. نميدانم چه كسي بود كه ميگفت فضاي موسيقي زيرزميني همان چيزي است كه از لايههاي بيروني جامعه خارج ميشود و براي آنكه بتواند معرفي شود به لايههاي پايينتر ميآيد و زندگي ميكند. داستان موسيقي زيرزميني امروز كه درصد خوشحالي نوجوانهاي امروز ايران را ميرساند همين است. لايههاي زيرين موسيقي تغيير پيدا كرده و به سمت شادماني عجيبي پيش رفته كه در نسلهاي قبل از خود وجود نداشت. ولي ميشود براي روياهاي اين نسل ترسيد. آنها هيچ تصوري از زندگي با ترس ندارند. حتي وقتي درباره دستگيري يكي از سردمداران موسيقي زيرزمينيشان صحبت ميكنند، ترسي ندارند. انگار كه يك چيزهايي را قبول كردهاند و از بد حادثه آهنگهايشان بيشتر به سمت حرفهاي روزمره غير قابل دفاع پيش ميرود. دل آدم ميسوزد كه اين بچهها ميتوانند مجوز داشته باشند؟ ميتوانند حرفشان را از دل زيرزمين بيرون بياورند؟ آن دسته از خوانندههايي كه توانستند خودشان را از چنگ پيچ در پيچ پلههاي زيرزمين نجات دهند، همگي فضاي موسيقي غمگيني داشتند كه كمي حرفهاي مهم ميزد. اما اين بچههاي امروز، بيشتر از نسل قبل نابود ميشوند. ميشود گفت كه اين آهنگهاي شادمان به خاطر فضاي سنيشان است. اما به محض آنكه بخواهند زندگيشان را جمع كنند داستان تغيير ميكند. سرخورده ميشود و آن وقت اتفاقي كه ميافتد ترسناك است. 19-۱8 سالههاي شادمان اين روزها در سالهاي آينده تبديل به زنان و مرداني ميشوند كه دانشگاهها را به تسخير درميآورند و از زندگي سهم بيشتري ميخواهند. سهمي بيشتر از يك زيرزمين ساده و قطعا ميخواهند دغدغههاي آن روزهاي خود را به زبان بياورند اما زبان موسيقيشان اين امكان را به آنها نميدهد. ميشوند رپرهايي كه نميتوانند آهنگهايشان را بفروشند و تنها ميماند در دنياي وب و آنوقت درآمدي ندارند. پس زندگيشان چه ميشود؟ پس روياي كنسرت بزرگ دوبي برايشان چه ميشود؟ نكند بروند؟ نكند موسيقيشان را از ايران خارج كنند و بروند آنور آب و آنوقت از چه ميخوانند؟ از فضا دور ميشوند و هدر ميروند؟ نكند روزگاري كه با نسلهاي جوان امروزش نساخت اگر در دنياي موسيقي مجوز بگيرند ميتوانند به سينما و تئاتر هم برسند. ميشود اميدوار بود كه اين زنجيرهاي نااميدي كه به دست و پاي نسلهاي جوان بستهاند به اين نوجوانها كه رسيد اينقدر نابودكننده نباشد؟ ميشود موسيقيشان را با مجوزهاي لازم ارائه كنند؟ ميشود زندگيشان متفاوت باشد؟ اين نسل تازه واقعا برگههاي يادداشت شخصيشان را موسيقي ميكنند. حتي از آيسپك و كرانچي و دياندجي ميخوانند. آنها سرخوشانه به دور و برشان نگاه ميكنند واقعا چه كاري از دست ما برميآيد كه اين حال و هوا تغيير نكند؟ نكند پيش از آنكه به سنگهاي بزرگ بخورند، دست از سرخوشيبردارند. شايد بخت يارشان شود و پيش از آنكه زندگي شان بدون مجوزهاي لازم پيش رود، مجوز بگيرند. حالا فقط ميماند يك تقاضاي كوچك و يك هشدار بزرگ به وزارتخانهاي كه كنترل فرهنگ را در دست گرفته. شايد قبول كنند و نسل زيرزمين امروز را پيش از آنكه هدر برود، كنترل كند، كمك كند و حمايت كند. مبادا اولين نسل سرخوش ايران، نااميد شود.
سه شنبه 15 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 122]