واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مرور كارنامه يك فيلمساز/دغدغه تغيير و تحول آدمها در سينماي كمال تبريزي
در كارنامه كمال تبريزي كه فيلم "هميشه پاي يك زن در ميان است" را بر اكران سينماها دارد علاوه بر اينكه آثار دفاع مقدسي كميتي خاص را به خود اختصاص دادهاند، دغدغه پرداختن به تغيير و تحول آدمها در موقعيتهاي مختلف حرف اول را ميزند.
به گزارش خبرنگار مهر، تبريزي فارغالتحصيل سينما از دانشكده سينما تئاتر دانشگاه هنر است. فعاليت سينمايي را با كارگرداني، نويسندگي، فيلمبرداري و تدوين فيلمهاي كوتاه از سال 58 آغاز كرد. او مسئول آموزش سينماي آزاد سابق و مدرس دورههاي آموزش فيلمسازي هم بوده است.
او اولين سينمايي خود "عبور" را سال 67 ساخت و تاكنون 11 فيلم ديگر به اين فهرست افزوده است. هر چند اين فيلمساز در آثار اوليه خود رويكردي خاص به دفاع مقدس داشت و پس از موفقيت "ليلي با من است" و ناكامي "شيدا" بيشتر به فيلمهاي ماورايي مذهبي و خطوط قرمز اين حيطه روي آورد، در آثار متأخر خود اين رويكرد را به مفاهيم انساني عام گسترش داده است.
يك تكه نان
"عبور" داستان تحول يك مسئول فرهنگي را محور قرار ميدهد. فيلمي با لحني جدي به نوعي شكاف بين آدمهاي حاضر در جبهه و كساني كه در شهر ماندند را به تصوير ميكشد و در اين ميان ايده جذاب تغيير و تحول آدمها تحت تأثير موقعيت، كه بعدها در فيلمهاي تبريزي تكرار شد، براي اولين بار با نگاه و فضاي آن سالهاي سينماي ايران شكل ميگيرد.
"در مسلخ عشق" محصول 69 است با داستاني حول محور مقطعي كه بنيصدر فرماندهي كل قوا را بر عهده داشت و بينظمي حاكم بر شرايط در جبهه و عملياتهاي طراحي شده خودنمايي ميكرد. ديدگاه انتقادي تبريزي اين بار مقطعي را نشانه ميرود كه با گذشت زمان امكان نقد شدن دارد. در نهايت شكست عمليات بيش از هر چيز محصول فضاي مقطع زماني محور ماجراست.
"پايان كودكي" يا "كودك قهرمان" با فيلمنامهاي از علياكبر قاضي نظام سال 72 ساخته شد. فيلمساز زاويه نگاه خود به جنگ را از جبهه و خاكريز بيرون ميآورد و با پرداختن به وضعيت خانوادهاي روستايي كه در معرض حمله دشمن قرار گرفته، قصه را محدود به اين خانواده و به نوعي عوارض و تبعات جنگ بر آنها ميكند.
محدود شدن به افراد يك خانواده امكان نزديك شدن به آدمها و روانشناسي آنها را فراهم كرده و چندان هم دور از ذهن نيست كه در ترسيم چنين موقعيت و فضايي فيلمساز نماد و استعارهها را هم مد نظر قرار داده باشد. خانوادهاي كه بر اثر حمله مجبور به ترك خانه نوساز و روستاي خود ميشوند، ولي با فرار به دل خطر نزديكتر شده و گرفتار دشمن و گرگ مي شوند.
"ليلي با من است" با فيلمنامه تبريزي و رضا مقصودي سال 74 ساخته شد. فيلمي كه با عبور از خطوط قرمز كه براي سينماي دفاع مقدس به نوعي تابو بود، ماندگار شد. ورود كمدي و طنز به حيطه جنگ تنها در زمان پس از جنگ و توسط يك سينماگر معتقد و مطمئن امكانپذير بود كه تبريزي از اين امكان استفاده كرد.
ايده تحول فرد بر اثر قرار گرفتن در موقعيت خاص در اين فيلم به قوامي خاص ميرسد. فيلم بسيار متكي بر فيلمنامه حسابشده و شخصيتپردازي دقيق آدمهاست و زماني هم كه گام روي خطوط قرمز چون ترس از جبهه، فرصتطلبي برخي و معامله صادق با خدا ميگذارد مقدمه كنش و واكنش آدمها به گونهاي جزئي پرداخت شده تا فيلم با رويكرد سهل به كمدي وارد اين حيطه نشود.
"مهر مادري" با فيلمنامه تبريزي و مقصودي سال 76 ساخته شد و يك پسربچه كانون اصلاح و تربيت و رابطه عاطفي او را با مسئول مركز (كه شبيه مادرش است) محور قرار ميدهد. فيلم به دليل شخصيتپردازي ناقص و پرداخت كمرنگ جزئيات مورد نياز در پيشبرد ماجرا و باورپذيري آن به عنوان فيلمي در ستايش مقام مادر چندان تأثيرگذار نيست.
"شيدا" با فيلمنامه مقصودي اين بار جنگ را محملي براي شكل گرفتن عشق قرار ميدهد. ارتباط رزمندهاي كه از ناحيه چشمها آسيب ديده با صداي پرستاري كه براي او قرآن ميخواند، بدل به عشقي فرازميني ميشود و او را پس از جنگ به جستجوي دختر واميدارد. جستجويي بينتيجه كه وقتي آن دو را دوباره كنار هم قرار ميدهد كه رزمنده بر بستر احتضار و دختر پرستار اوست.
گاهي به آسمان نگاه كن
فيلم در عين حال نقدي ظريف به تغيير آرمان و معيارهاي سنجش قابليت آدمها در دوران پس از جنگ دارد و به نوعي با كنار هم قرار دادن آدمها در آن روزگار و زمان حال، پرسشهايي دروني را مطرح ميكند كه آن زمان مطرح كردنش اهميت داشت نه حالا كه اين وجه هم با رويكرد كليشهاي كاركرد خود را از دست داده است.
"گاهي به آسمان نگاه كن" با فيلمنامهاي از فرهاد توحيدي به نوعي پروژهاي جاهطلبانه از اين فيلمساز است كه سال 81 ساخته شد. مدتها بود بحث اقتباس از رمان منحصربفرد ميخاييل بولگاكف "مرشد و مارگريتا" مطرح بود، ولي به دليل پيدا نشدن اسكلت اوليه كه بتواند درونمايه رمان را با خود به فضا و موقعيت ايراني بياورد، به سرانجام نميرسيد.
توحيدي شايد يكي از معدود اقتباسهاي ممكن از رمان را در فيلمنامه انجام داد. آنچه اهميت اين اقتباس را چندبرابر ميكند رويكرد نويسنده و فيلمساز به اينجايي و معاصر كردن قصه است كه با محوريت دادن به قشر جانبازان و شهدا در واقع يك فيلم سوررئال دفاع مقدسي ساختهاند. فيلمي كه در زيرلايههاي خود نقدي روانكاوانه به آدمها در موقعيتهاي مختلف دارد.
وجه فانتزي و حضور روحي كه انسانهاي نزديك به مرگ قادر به ديدن او هستند، طنزي ظريف را به فيلم وارد ميكند كه با لحن كنترل شده كاركرد خاص خود را حفظ ميكند. فيلم در انتها با گردآوري همه كاراكترهاي رزمنده و دفاع مقدسي فيلمهاي گذشته تاكنون اداي دين خود را نثار اين قشر به عنوان قهرمانان اصلي ميكند.
"فرش باد" با فيلمنامهاي از محمد سليماني سال 81 ساخته شد. يك محصول مشترك ايران و ژاپن كه در زمان داغ بودن بحث گفتگوي تمدنها شكل گرفت و از معدود آثاري است كه سفارشي بودن ايده اوليه آن به هيچ وجه روي وجوه هنرمندانه اثر منفي نميگذارد.
فيلم اثري گرم و جذاب از تقابل فرهنگ ژاپن و ايران در مهد فرهنگ ايران يعني اصفهان است. تقابلي كه به تأثيرگذاري وجوه مثبت در روابط آدمها ميانجامد و در بخشي فرعيتر همياري ايراني را براي بافته شدن يك فرش به گونهاي دراماتيك تصوير ميكند. "فرش باد" ايران و ايراني را به گونهاي تحسينآميز به تصوير ميكشد.
"مارمولك" با فيلمنامه پيمان قاسمخاني محصول 82 است. فيلمي كه باز هم از خط قرمزي در حيطه روحانيت عبور كرد و پسلرزههاي آن تا مدتها ادامه داشت. هر چند حضور تبريزي كليه شبههها را در اين رويكرد حساس برطرف ميكرد، ولي حساسيت موضوع بخصوص انتخاب قالب طنز كه ميتواند حساسيتها را بالا ببرد، بر حواشي كار افزود.
اما نكته اينجاست كه امتياز "مارمولك" تنها به موضوع حساس آن بازنميگردد، بلكه فيلمنامه حسابشده آن كه مطابق با اصول كلاسيك شكل گرفته بود ارزشهاي كار را ارتقا داد. طنز كلامي متكي بر ادبيات كلامي قشر روحاني و خلافكار، برداشت آزاد از رمان "بينوايان" و ... از نقاط قوت "مارمولك" در كنار همه حاشيههاي جنجالي آن بودند.
"يك تكه نان" با فيلمنامه محمدرضا گوهري سال 83 ساخته شد. فيلمي در ژانر معناگرا كه به تعبير برخي توبهنامه تبريزي پس از "مارمولك" بود، اما شواهد نشان ميدهد او قبل از بازخورد نمايش "مارمولك" اقدام به ساخت اين فيلم كرده بود كه با تكيه بر محور قصههاي سفرنامهاي گذر يك فرد از مبدأ به مقصد را بر بستر تحول پي ميگيرد.
فيلم ميكوشد با طراحي شخصيتها و خطوط فرعي متعدد به نوعي قيس را در مواجهه با ديگران تعريف كند و با رساندن او به امامزادهاي كه ترك شده، در كنار مردمي كه براي متبرك شدن از وجود يك زن (كه با معجزه حافظ قرآن شده) تجمع كردهاند به نوعي باور و اعتقادات سطحي از قرآن، آموزههاي مذهبي و ... را به چالش ميكشد.
اين فيلم با وجود همه بار معنايي كه داشت از حيث مولفههاي جذابيتزا براي مخاطب كمبهره بود و حضور بازيگران حرفهاي در نقشهاي فرعي هم نتوانست اين كاستي را بهبود بخشد. بخصوص كه حتي در مواردي حضور يك بازيگر در سه نقش نتوانست بار مفهومي آن را تعميق دهد و اصل اين انتخاب را زير سئوال برد.
هميشه پاي يك زن در ميان است
"هميشه پاي يك زن در ميان است" سال 85 با فيلمنامه مقصودي و نغمه ثميني و برداشتي آزاد از مجموعه داستان كوتاه "غير قابل چاپ" سيدمهدي شجاعي ساخته شد و در بيست و ششمين جشنواره فجر به نمايش درآمد. گلشيفته فراهاني براي بهترين بازيگر زن و مهران مديري و سياوس چراغيپور براي بهترين بازيگر نقش مكمل نامزد بودند كه هر سه ناكام ماندند.
مهران مديري، رضا كيانيان، گلشيفته فراهاني، حبيب رضايي، آهو خردمند، شبنم مقدمي، صبا كمالي، سياوش چراغي پور و ... بازيگران اصلي اين فيلم هستند كه در نهايت به عنوان فيلم برگزيده تماشاگران اكتفا كرد. "هميشه ..." از چهارشنبه نهم مرداد در گروه سينمايي قدس جايگزين فيلم "تيغ زن"شده است.
كمال تبريزي همچنين فيلم "پاداش" را در مراحل فني توليد دارد كه داستان يك مدير رده مياني دولت است كه به عنوان پاداش به سفر حج ميرود. آتيلا پسياني، حسن معجوني و صابر ابر از بازيگران اين فيلم هستند كه در سكوت خبري ساخته شده است.
يکشنبه 13 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 226]