واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > ادبیات - محمد رضاییراد در نمایشنامه جدیدیش با ترسیم یک مثلث عشقی ، به مسئله انتخاب و دشواریهای آن میپردازد. علیرضا نراقی: نمایشنامههای محمد رضاییراد به علت خصوصیات فضا و موقعیتهای محوری خود، امکان تحلیل را برای منتقدی که از زاویه علوم انسانی به سمت خوانش یک متن هنری میرود، به خوبی فراهم میکنند. اما از سوی دیگر بازیهای فرمی برای رسیدن به دیدگاه و مضمون ، بسط آنها، و نوع تنوع زمانی به همراه شکستهای روایتی در آثار این نویسنده امکان تحلیلی وسیعی را برای خوانشی فرمالیستی،روایت شناسانه و خلاصه درون متنی ایجاد میکند. رضایی راد پیش از انتشار آخرین اثرش «در دوزخ نوشتم»، آثاری چون «رقصی چنین» و «گزارش خواب» را به چاپ رسانده بود. در نمایشنامه «رقصی چنین» پای یک مرد جنگی روی مین رفته اما مین کار نکرده و اگر پایش را از مین بردارد، مین منفجر خواهد شد. این دستمایه عجیب کافی است تا نویسنده تبار زمانهای را که با جنگ و مخاطراتش همراه بوده، در فضای پر از ابهام معلق بین واقعیت و ذهنیت مرور کند. در این اثر مدام زاویه روایتی شکسته میشود و لایههای مختلفی در متن ایجاد میشود. رضاییراد در «گزارش خواب» با انتخاب فضای یک سمساری و مردی که نمیخوابد، تاریخ از مشروطه تا امروز را به هم پیوند میزند و کلان ترین انسدادها و مصائب ایران معاصر را در ظرف نمایشنامه خود میریزد. اما در مقایسه با این دو اثر و آثاری چون «بازگشت به خوان نخست»، «در دوزخ نوشتم» اساساً فضایی روزمرهتر و داستانی خردتر و محدودتر دارد. رضایی راد با وجود دغدغههای همیشگیاش در تداخل مرز ذهنیت و واقعیت این بار نه به طریقی رادیکال و نه از راه پیش کشیدن داستانهایی پر نماد، بلکه با دستمایه قرار دادن یک مثلث عشقی، مسئله انتخاب و دشواریهایش را به میان آورده است. مهمترین نکته مسئله انتخاب و فرار از آن و البته بازشناسی روابط انسانی است. در آثار پیشین رضایی راد، اگر مسئله زن و مرد و ارتباط دو جنس مطرح میشد، مسئلهای حاشیهای یا تنها یکی از ابعاد موقعیت اصلی اثر به حساب میآمد، اما اثر اخیر او رابطه زن و مرد را به طریقی مشخص به عنوان اصلی ترین مسئله مطرح میکند. باز هم در حوزه زبان رضاییراد به مانند آثار پیشینش دریچههایی را گشوده تا داستان نمایشنامه تبدیل به یک مفهوم و فضای آن فراتر از یک داستان عاشقانه باشد. دغدغههای نویسنده و تلاشش برای فضاسازی زبانی اگر چه به لحاظ ساختمان، اثر را مطبوع و دوست داشتنی کرده، اما به نظر میرسد که بحثهای مفهومی و فلسفی شخصیتها روی شانه داستان ساده و آشنای او سنگینی میکنند. حرکت داستان ما را به سمت ابعاد مختلف موقعیت میبرد، اما تأکید رضایی راد بر زیاده گویی و استفاده همه جانبه از زبان، نوعی زیاده روی در مکث روی لحظهها از دریچهای غیر دراماتیک است. این در حالی است که اصلاً داستان و موقعیت خود به خود آن ابعاد مورد نظر نویسنده را در بطنشان به شکلی ملایم تر دارند. انتزاع گرایی رضایی راد همیشه دوست داشتنی است، همچون تمهیدی که زبان او را حجم میبخشد و مکان او را فراتر از چیزی که هست میکند. در همین نمایش از همان ابتدا با مونولوگ مرد قراردادهای این انتزاع بین ما به عنوان مخاطب و اثر برقرار میشود و تمام تواناییها و تعمق بخشیهای این روش در نمایشنامه تازه چاپ شده، ملحوظ است، اما بستر داستانی متفاوت از آثار پیشینی او -که جزئی تر است- تاب این انتزاعات همیشگی را در زبان شخصیتها ندارد و برای فرورفتن در درون آنها یا زبانی دیگر میطلبد یا راهکاری سراسر متفاوت از ابتکارات زبانی. 52
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 916]