واضح آرشیو وب فارسی:مهر: تحليلي از دو نوع شكگرايي
خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه: بيشتر معرفتشناسي كنوني جوابي به انتقادات شكگرايي فلسفي و معرفتي به حساب ميآيد. به همين جهت پارهاي افراد معتقدند ميتوان در قبال انتقاداتي كه به شكگرايي شده است انواع و اقسام معرفتشناسي را مشخص كرد.
شكگرايي فلسفي را بايد از ترديدها و شكهاي عادي زندگي متمايز كرد. اين تمايز اهميت شكهاي فلسفي را براي ما آشكار خواهد كرد. فرض كنيم احمد مي گويد كه او مي داند پرنده اي كه بدان نگاه مي كند گنجشك است و من باور دارم كه اگر احمد بدقت نگاه كند در مي يابد كه رنگ اين پرنده رنگ گنجشك نيست . علاوه بر اين من باور دارم كه شيوه پرواز اين پرنده هم مانند شيوه پرواز گنجشك نيست.
از اين جهات دو امر براي شك رخ مي دهد اول اينكه رنگ اين پرنده رنگ گنجشك نيست و شيوه پروازش شيوه پرواز گنجشك نيست. احمد هم به دو طريق مي تواند شك مرا برطرف كند. اول آنكه نشان دهد مدعيات من نادرست است و دوم اينكه نشان دهد حتي اگر مدعيات من درست باشد ربطي به قضيه ندارد. در مورد اول او في المثل مي تواند نشان دهد رنگهاي گنجشكها مي توانند متفاوت باشند و در مورد دوم هم مي تواند في المثل بگويد كه گنجشكها مجموعه روشهايي را در پرواز اتخاذ مي كنند و نه روشي خاص را. در اين مبنا همانطور كه ويتگنشتاين مي گويد ترديد و شك در بستري كه يقين هم وجود دارد رخ مي دهد چرا كه اگر يقيني نباشد ما نمي توانيم فهمي رايج از ترديد و شك داشته باشيم.
اگر ما شك مي كنيم بدان جهت است كه تصور مي كنيم برداشتي يقيني از شيوه پرواز گنجشك و رنگ پرنده داريم. يعني ما تصوري رايج از جهان داريم كه تصور مي كنيم اين تصور درست است و هر تصويري ديگر را كه با آن نخواند ترديدآميز مي يابيم. همان طور كه ويتگنشتاين مي گويد شك بدون يك غايت حتي ترديدي هم نيست.
در مقابل اين ترديد رايج و عرفي، شك گرايي فلسفي تلاش مي كند به هر طبقه از گزاره هايي كه ما تصور و تفكر مي كنيم و در معرض تفكرمان قرا دارند شك روا دارد. در اين ميان يك دسته از گزاره ها مهمتر از ديگر گزاره ها نيستند. از اين جهت ما مبنايي نداريم كه بر طبق آن بگوييم كه امري يقيني و امر ديگر ترديدآميز و شك بردار است.
شك دكارتي در باب شيطان فريبكار شكي فلسفي است چون ما اگر هميشه در حال خواب باشيم و يا هميشه از سوي شيطان فريب بخوريم مقياسي براي سنجش اين فريبكاري نداريم. به عبارت ديگر شك فلسفي تصورات رايج ما را كه براي ترديدهاي روزمره مورد استفاده قرار مي گيرند مورد سوال قرار مي دهند.
معمولاً در عالم فلسفه دو گونه شك گرايي برجسته و پررنگ هستند. نوع اول نسبتي با انديشه هاي موجود در آكادمي افلاطون پيدا مي كند و به شك گرايي آكادميك معروف است و اين شك گرايي حتي تا دكارت ادامه پيدا مي كند. اين نوع از شك گرايي تصريح مي نمايد كه كه ما واجد گزاره هاي درست يا موجه نيستيم چون دلايل ما براي داشتن اين گزاره ها ناكافي است.
شك گرايي ديگر كه به شك گرايي پيروني معروف است به پيرون متفكر معروف يونان باستان بر مي گردد. اين شك گرايي تأكيد مي نمايد كه حتي اظهار نظر در باب اينكه شك گرايي برحق است نيز بر خطا است. زيرا ما هيچ گزاره اي را در اين زمينه نمي توانيم ابراز كنيم. به همين جهت آنها اين شك گرايان آكادميك را نيز دگماتيك مي پندارند. به تعبير ديگر پيروني ها معتقدند شك گرايان آكادميك طوري سخن مي گويند گويي ما واجد دليلي براي اثبات شك گرايي هستيم در حالي كه در اين زمينه چيزي نمي توانيم بگوييم.
يکشنبه 6 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]