واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: اندیشه - مارتین کوهن در روزهای تاریک مادام تاچر، در بریتانیای دهه 80، یعنی در روزگاری که "هر کسی قیمت هر چیزی را میدانست ولی ارزش هیچ چیز را نمیدانست"، فلسفه جایگاهی در نظام آموزشی بریتانیا نداشت. اما این روزها فلسفه دستخوش تجدید حیات، به ویژه در مدارس این کشور شده است. نه به این دلیل که برای مثال هری پاتر وظیفه اصلی خودش را پژوهش برای سنگ فیلسوف قرار داده است، بلکه به این دلیل که فلسفه به هر حال در این مورد چیزی را مورد تفسیر فلسفی قرار داده است که برای کودکان دارای جذابیت است. حتی اگر گاهی اوقات این مسئله کاملاً روشن نباشد که مثلاً گروهی وجود دارد که فلسفه را در این راستا سوق میدهد، به هر حال میتوان اطمینان داشت که مدارس بریتانیا در حال حاضر دستکم نگاهی محدود هم که شده به فلسفه دارند. حجم زیادی از فلسفه تعلیم و تربیت و موضوعات متدولوژی آموزشی، از این پروژهها برآمده است. به ویژه اینکه فلسفهای که در این راستا کار میکند بیشتر به مهارتهای اندیشیدن و در واقع به مهارتهای ارتباطی میپردازد. فلسفه به این معنا برای کودکان، جزیی از برنامه آموزشی خلاقانه است که حتی شامل موسیقی و هنرهای دیگر نیز میشود. مدارسی که برنامههای فلسفی را در برنامه آموزشی خود وارد کردهاند اذعان دارند که این امر باعث ترویج و تشویق کودکان به خلاقیت و نیز یکدلی و غنای فکری در مدرسه شده است. یکی از این گروهها که گالیونز نام دارد میگوید: "عمل منظم و قاعدهمند اندیشیدن و استدلال به شکل جمعی تأثیری فوقالعاده در یادگیری، روابط کودکان با یکدیگر و احترام متقابل آنها درون و خارج از درهای مدرسه داشته است." به گفته آنها این امر باعث بروز روحیات کاملاً فعال، خلاقانه و دمکراتیک در میان کودکان شده است. روشی که آنها استفاده کردهاند، روشی است که به نام p4cمعروف است و توسط متیو ایپمن پروفسور فلسفه در آمریکا پایهگذاری شده است. این روش، شیوهای آموزشی است که متعهد است که کودکان و جوانان را به متفکرانی خلاق، انتقادی و مؤثر تبدیل کند و به آنها کمک کند که مسئولیت آموزش خودشان را در محیطی خلاقانه و دوستانه بر عهده گیرند. این روش به طور مطلق با بازی فکر کردن یا دست گرمیهای فکری سروکار دارد که به نام نسبتاً خوب معرفی انگیزهها نامیده میشود اما ممکن است به شکل کسلکنندهای به عنوان ارائه موضوع درسها در نظر گرفته شود. گروه به بحث دعوت میشود و سرانجام تصمیم میگیرند که دقیقاً چه پرسشهایی را قصد دارند در ارتباط با موضوع به بحث بگذارند. برای بچههای کوچکتر بازیهای فکر کردن مانند این بازی انجام میشود: یک شیء با خود بیاورید یا موضوعی را فرض کنید (از یک تکیه گاه استفاده کنید): در این روش هر شیای در میان دایره کودکان قرار میگیرد و هر کسی در حلقه از فرصتی برای پرسشی در ارتباط با شیء برخوردار است. فلسفه به طور طبیعی با قوانین آغاز میشود. قوانینی وجود دارد در ارتباط با صحبت کردن -مانند صحبت نکردن وقتی شخص دیگری سخن را در دست دارد، و نیز نخندیدن به ایدههای دیگران - و قوانینی در مورد شنیدن وجود دارد - اینکه اجازه بدهیم مردم سخنشان را تمام کنند و یا اینکه پیش از سخن گفتن به ایدههای دیگران به قدر کفایت بیندیشیم و نیز ارتباط دادن آنها به سخنانی که قبلا گفته شده است. همه این روشها هم عملی هستند و هم فضیلت محورند. اگر کودکان چیزهایی چون این را مقدار کمی هم در مدارس یاد بگیرند، میتوانند به راحتی در اجتماع با دیگران تعامل داشته باشند. بسیار پیش میآید که محیط مدرسه بحث و همکاری را به دلیل مثلاً بحثهای خشک تفاوت میان نگرههای "خوب و بد " و سلسله مراتب دانش دچار دلسردی میکند. معلم نیز در این مدارس به معنای مرسوم کلمه درس نمیدهد، بلکه بیشتر منبعی اطلاعاتی است که کودکان را در موقع لزوم هدایت میکند. به عنوان نتیجه تمام این مباحث، طرفداران فلسفه برای کودکان مدعیاند که این آزادی در گفتوگو درباره مباحث مختلف، در کلاسها به کودکان یاد میدهد که چگونه بیندیشند و تفکراتشان را در راههای جدید و اغلب چشمگیر اظهار کنند. دوم اینکه آنها همانگونه که از یکدیگر مسائل مختلف را میآموزند، مهارتهای ارتباطی را نیز مانند یکدلی، صبر و سخاوت یاد میگیرند. خواه به شکل فردی و خواه در یک گروه، آنها توجه و مراقبت از یکدیگر را خواهند آموخت. منبع: ژورنال جامعه فلسفی انگلیس ترجمه: مهدی وفایی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 309]