واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: نگاهى به مجموعه شعر «عاشقانه هاى شرقى» رضا اسماعيلى پيشنهادهايى بـراى شـعـر آئينى
يزدان مهر
دچار تا نشوى، عشق را نمى فهمى
تو هيچ از من و اين ماجرا نمى فهمى
رفيق، نسبت من مى رسد به مجنون آه...!
و عشق سهم من است و شما نمى فهمى
بدون آن كه بفهمم شدم دچار عشق
تو خنده مى كنى اما، مرا نمى فهمى!
خيال مى كنى آيا كه من پشيمانم
خيال مى كنى آيا، و يا نمى فهمى !
«منم كه شهره شهرم به عشق ورزيدن»
خيال توبه ندارم، چرا نمى فهمى
ز عشق گفتم و ها... حاضرم به تكرارش
بگو كه حرف مرا تا كجا نمى فهمى
و حرف آخر من: عشق اختيارى نيست
دچار تا نشوى، عشق را نمى فهمى
«عاشقانه هاى شرقى» كتابى متفاوت است از رضا اسماعيلى كه او را به طور معمول - طى اين چند دهه - به شعرهاى آئينى پر از نشانه هاى فرهنگ آئينى اش مى شناسيم كه «شريعت» به بدنه جهان بينى او بدل شده؛ در اين مجموعه البته، او هنوز «شريعت محور» است اما «نشانه ها»، «طريقت محور» شده اند. او دراين كتاب البته مقلد نيست نسبت به شعر كهن «اهل طريقت»؛ ذهن امروزى دارد و زبانش، تا حد امكان، از تأثير، برى است.
او كه متولد ۱۳۳۹ است، اندك اندك و پله به پله به پختگى كلام رسيده و ديگر از «اطناب مخل» كه شعرهاى دهه شصت و تا حدى ، دهه هفتادش را دچار آسيب ساختارى مى كرد، خبرى نيست. كلام اش نرم شده و به ذات غزل كه سخن عاشقانه است نزديك تر. حتى در شعرهاى كاملاً مشهود آئينى اين مجموعه، آن سد، آن پرده افتاده ميان چشم آدميان غيرشاعر و حقيقت، به كنار رفته و شهود، بيشتر در ارتباط بى واسطه با «ماورا» خود را مى نماياند تا در تخيل شاعرانه اى كه پيش از اين ، اغلب «جاسازى شده» بود در شعر اسماعيلى تا «كشف شده».
يكى از همين روزها، ناگهان
تو مى آيى از نور، از آسمان...
تو مى آيى از فصل عدل على(ع)
به تقسيم لبخند، تقسيم نان
يا :
شب است و كوفه و مردى زلال در باران
نشسته زير نگاه خدا، به نخلستان...
صداى پاى عدالت به كوفه مى پيچد
يتيم كوفه و مشق سپيد: بابا،نان
جدا از اين شهود آشكار در نشانه هاى آئينى، مجموعه عاشقانه هاى شرقى، عبورى ظريف از معناى «عشق» است كه جلوه اى «سبك وقوعى» دارد تا «عراقى». از «آسمان» مى گويد اما با نگاه يك انسان درگير در شرايط انسانى اش. شايد به همين دليل است كه «اسماعيلى» دراين مجموعه، مى تواند شاعر محبوب مخاطبان عام باشد بى آن كه از جهان نگرى آئينى اش، پله اى به زير آمده باشد. اين شعرها، تنها «پيشنهاد» نيست به «شعر انقلاب» ؛ نوعى پيشروى ست در عرصه هايى كه كمتر به آن توجه شده؛ اسماعيلى، به عنوان شاعرى از شاعران انقلاب، «شهود» را جايگزين «شاعرانه گويى» كرده است.
|
در كنار هم ايستاده ايم
و فاصله ها را نمى بينيم
من، تو، او
انسان معاصر!
در كتابخانه
بر روى سه صندلى
- بى هيچ فاصله اى
كنار هم مى نشينيم
و سه پرس فرهنگ سفارش مى دهيم:
پدربزرگ: فردوسى
پدر: نيما
و من : پست مدرن!
غروب
به خانه بر مى گرديم
و باز
صداى خسته مادر
كه سردر گم مى پرسد:
آبگوشت
جوجه كباب
و يا پيتزا...
راستى
از فردوسى تا پيتزا
چقدر راه است
اسماعيلى در مقدمه اى كه بر كتاب خود نوشته، خواسته نخواسته درجايگاه يك نظريه پرداز ادبى قرار گرفته و كارش از «تأويل» نظرات گذشتگان، به «باز تأويل» آن نظرات و بعضاً صدور آراى جديد انجاميده است. اين مقدمه در بخش اعظم خود به ارتباط ميان «زبان» و «ادبيات» پرداخته اما در شعرهاى كتاب، ارتباط «كنشى» زبان با «شهود» كمتر به چشم مى آيد و اغلب، ناپيداست! اسماعيلى چيزى را پذيرفته، درك كرده كه در تبديل آن به اثر ادبى، خواهان فرصت است. او هنوز اين فرصت را دارد به شرط آن كه درك نظرى بر درك عملى پيشى نگيرد و آن را بر زمين نزند تا پهلوان اين گود باشد. او در مقدمه مى نويسد: «رفتار فراهنجار» با زبان منحصر به آن گروه از شاعران است كه از دانش، بينش، بصيرت و اجتهاد ادبى برخوردارند. رفتار فراهنجار با زبان همچنان كه از نام آن پيداست، به رفتارى اطلاق مى شود كه شاعر به خاطر تسلط و اشرافى كه نسبت به زبان دارد، خود را در چارچوب هنجارهاى رايج ادبى عصر خويش، محدود و محصور نمى كند. در اين شيوه رفتارى، شاعر با اتكا به بصيرت و اجتهاد خويش در اين عرصه، زبان را به چالشى جدى با نيازهاى ادبى عصر خويش مى كشاند و براى آن كه زبان بتواند توانايى پاسخگويى به اين نيازها را پيدا كند، به رفع كاستى ها و مرمت و بازسازى بناى زبان مى پردازد.»
از بحث مقدمه و نظريه پردازى و الخ،كه بگذريم اسماعيلى درمجموعه «عاشقانه هاى شرقى» ، چندان در ارائه شعرى نوى «پيشنهاد دهنده » موفق نيست و حداكثر، پيشنهادهاى قبلى را به نحوى كه نه سيخ بسوزد نه كباب، اجرايى دوباره بخشيده. شعر منثور او ، از تسلط قابل قبولش بر موسيقى كلامى كه در شعرهاى كلاسيك اش مشهود است، بهره اى نبرده و در بهترين شرايط، نوعى منتقد شعر «پست مدرن» است تا تعالى بخش آن. در شعر «مدرن» نيز، نه زبانش تشخص دارد، نه «شهود» اعجاب آور است. بنا به روايت كتاب ، هنوز مى توانيم اسماعيلى را يك شاعر كلاسيك گوى موفق بدانيم، فقط ! و اين ، يعنى تلاشى بيشتر براى نتايجى بهتر !
يکشنبه 6 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 187]