واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: مذاكره بدون تهديد
صالح اسكندري
-1مذاكره از جنس تهديد نيست بلكه تلاشى است براى يافتن راه حلهايى كه با علايق قانونى طرفين مذاكره كننده سازگار باشد. تهديد و ارعاب شگرد هميشگى ابرقدرتها در مذاكره با كشورهاى كوچكتر براى محروم كردن آنها از حقوق قانونى شان است. برخى نظريه پردازان روابط بين الملل اساسا فلسفه اصول 41، 42 و 43 فصل هفتم منشور ملل متحد را در پيوند دائمى با اين ترفند نخ نما شده تفسير مى كنند. در قرن بيست و يكم با كيشهاى بى هدف نمى توان طرف مقابل را كه هنوز مهره هاى زيادى براى بازى دارد، مات كرد. به تعبير ريچارد نيكسون” رجزخوانى هاى خصمانه فاقد هرگونه راهبرد استراتژيك است.” براى ادامه بازى مهره هاى زيادى باقى مانده و فرماندهان جنگ كارهاى بسيار مهمترى از شليك كردن به هم دارند.ديپلماسى فن و هنر مذاكره در يك فضاى عادلانه و بدون پيش شرط است.
روز گذشته رهبر فرزانه انقلاب اسلامى در بيانات بسيار مهمى پيرامون مذاكرات هسته اى فرمودند: “مذاكره در صورتى پيشرفت خواهد داشت كه فضاى تهديد بر آن حاكم نباشد، اروپايى ها بايد توجه داشته باشند كه طرف مذاكره آنان، ملت ايران است و ملت ايران نيز ملتى غيور است كه از تهديد خوشش نمى آيد و زير بار هيچ تهديدى هم نخواهد رفت.”
در واقع مقام معظم رهبرى سلامت فضاى مذاكرات و عارى بودن آن از هرگونه ارعاب و تهديدى را شرط تداوم مذاكرات ايران با اروپا بيان كردند و هشدار دادند: “اينكه دولت آمريكا و رژيم صهيونيستى براى پوشاندن مشكلات فراوان داخلى خود حرفى بزنند، مربوط به خودشان است اما اگر در عمل مرتكب حماقت واقعى شوند، بدانند ملت ايران، آن دستى را كه به جمهورى اسلامى ايران عزيز تجاوز كند، قطع خواهند كرد.” بازى هويج و چماق راه حل مسئله هسته اى ايران نيست. راه حل پرونده هسته اى ايران يك بازى برد- برد است كه كيفيت و كميت امتيازات حاصله طرفين در اين معادله نقش حياتى دارد. بازى “هويج بدون چماق” مى تواند در مسير سالم سازى فضاى مذاكرات نقش كليدى را بر عهده داشته باشد.
-2مبادله اسرا بين حزب الله و رژيم صهيونيستى يك پيروزى بزرگ براى لبنان و يك كارت برنده براى جمهورى اسلامى ايران بود. اين عمليات بار ديگر بر اين نظريه صحه گذاشت كه خط كش منافع ملى حوزه هاى قدرت و نفوذ يك كشور است و نمى توان منافع ملى را در مرزهاى جغرافيايى محصور كرد.
چند سال است كه پنجره هاى سياست خارجى جمهورى اسلامى باز شده و منطقه گرايى مبتنى بر منافع ملى روى ميز ديپلماتهاى ايرانى قرار گرفته است. امروز منافع ملى ايران از مرزهاى چين تا سواحل مديترانه در جريان است و دستگاه ديپلماسى كشور هر از گاهى به حياط خلوت قدرتهاى بزرگ نيز سرك مى كشد. همچنين در داخل، نظام اسلامى از يك ثبات و انسجام خوبى برخوردار است و با اتكا به آراء، عواطف و ايمان مردم مسير رو به رشدى را طى مى كند. در موضوع دستاوردهاى هسته اى ملت ايران زير دين هيچ كشور و دولتى نيست و سرافرازانه به قلل رفيع پيشرفت مى انديشد. غرب ناگزير است جايگاه و شان منطقه اى ايران را شناسايى كند و براى ملت ايران در بازى هاى بين المللى جا باز كند. هيلل فريش كارشناس مركز مطالعات استراتژيك بگين - سادات در اسرائيل در اول ماه مى 2007 طى مقالهاى نوشت:”از زمان تهاجم آمريكا به عراق، محمود احمدىنژاد رئيسجمهورى ايران رفتار يك هژمون منطقهاى را به خود گرفته است و به صورتى حرف مىزند و عمل مىكند كه گويى رهبر جديد جهان سوم مىباشد.” اين عزت كم سابقه جمهورى اسلامى ذيل رويكرد منطقه گرايى مستلزم نوعى تغيير و تحول در شيوه سياست خارجى دولت آمريكا است. “ايان شاپيرو” استاد علوم سياسى دانشگاه ييل پس از برگزارى اجلاس شرم الشيخ در سال گذشته در مقالهاى با عنوان “گشايش استراتژيك” اين گونه نوشت:”عدم ملاقات وزير خارجه ايالات متحده، رايس با وزير امور خارجه ايران، متكى براى آمريكا تاسفبار است. پيدا كردن راههاى ديگرى براى آغاز گفتگوها، هر چند به صورت محرمانه، به منظور هموار كردن راه “گشايش استراتژيك” در بازى باايران حائز اهميت است.”اما اين گشايش استراتژيك در روابط بين ايران و آمريكا چگونه تحصيل مىشود؟ شاپيروبا اشاره به نوع روابط آمريكا و چين دردهه 60 ميلادى مىنويسد:”يك گشايش استراتژيك به سمت چين به هدف ما در مهار شوروى سابق در دوران جنگ سرد كمك كرد.” چنين گشايش استراتژيكى مسبوق به بازنگرى در مفروضات ديپلماسى آمريكايى نسبت به ايران طى 30 سال گذشته است.
-3رهبر فرزانه انقلاب اسلامى ديروز در هشدارى مستقيم به جرج بوش فرمودند: “اينكه برخى بگويند رئيس جمهورى امريكا در ماههاى آخر مسئوليت خود اقدامى را انجام دهد و دردسر آن براى دولت آينده بگذارد، تصور اشتباهى است زيرا اگر كسى اقدامى انجام دهد، ملت ايران او را حتى در زمانى كه در مسئوليت هم نباشد مورد پيگرد قرار خواهد داد و مجازات خواهد كرد.”
هر گونه حماقتى در قبال ملت ايران با پاسخ كوبنده اى مواجه خواهد شد كه آتش آن دامن آمريكا و تمام متحدانش را خواهد گرفت و ملت ايران در 30 سال گذشته به اين نكته واقف شده كه هيچ قدرتى توان مقابله با اراده آهنين آنها را در صيانت از اسلام و ميهن ندارد.دولتمردان آمريكا نبايد فراموش كنند تا زمانى كه در جبهه استكبار حضور دارند، رابطه جمهورىاسلامى با آمريكا همان الگوى امام خميني(ره) يعنى رابطه گر گ و ميش است. تفاوت تنها اينجاست كه امروز گرگ در تله افتاده است و بايستى سر فرود آورد.هيچ تغييرى در استراتژى هميشگى تقابل استضعاف و استكبار در طول تاريخ پيش نيامده است. در استراتژى امنيت ملى آمريكا بارها بر ناممكن بودن اقدام نظام عليه ايران تاكيد شده است. “مارك پالمر” از استراتژيستهاى موثر آمريكايى در مصاحبه با روزنامه آمريكايى نيويورك تايمز ضمن مخالفت صريح با ايده حمله نظامى به ايران گفته است “ايران به لحاظ وسعت سرزميني، كميت جمعيت، كيفيت نيروى انساني، امكانات نظامي، منابع طبيعى سرشار و موقعيت جغرافيايى ممتاز در خاورميانه و هارتلند نظام بينالملل، به قدرتى كم بديل تبديل شده كه ديگر نمىتوان با يورش نظامى آن را سرنگون كرد.” هزينه حمله به ايران براى دولتمردان آمريكايى غير قابل تصور است. البته اثبات اين موضوع به معناى نفى اقدام آمريكا عليه ايران نيست. نومحافظهكاران تحت فشار شديد افكار عمومى در داخل آمريكا قرار گرفتهاند. شكستهاى پىدرپى دولت آمريكا براى مردم اين كشور غير قابل توجيه است. هر سرباز آمريكايى كه در عراق و يا افغانستان كشته مىشود جناح ضد جنگ در آمريكا را جرىترى مىكند. بوش فقط چند ماه ديگر در كاخ سفيد حضور دارد و ممكن است براى تحت الشعاع قرار دادن رقابتهاى انتخاباتى و توجيه بى كفايتى هاى خود در اداره آمريكا و همچنين جلب توجه لابى صهيونيستى دست به يك حماقت ابلهانه ديگر بزند. اما بايد به بوش و تيم نو محافظه كارانى كه بزودى بايد بساط خود را از كاخ سفيد جمع كنند هشدار داد كه چنين حماقتى مجازاتى دردناك تر از وحشت مرگ در پى خواهد داشت و ملت ايران اين دست جسارتها را نخواهد بخشيد.
چهارشنبه 26 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]