تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):عمل اندک و بادوام که بر پایه یقین باشد و در نزد خداوند از عمل زیاد که بدون یقین ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804516859




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده: احمد رهدار روحانيت شيعه و برخورد با غرب (قسمت دوم)


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: احمد رهدار روحانيت شيعه و برخورد با غرب (قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: اين نوشته در صدد است تا به كلياتي از موضع‏گيري علماي شيعه در قبال انديشه و تفكر غرب و ورود آن به ايران بپردازد.


اين در حالي بوده است كه به هر ميزان كه غرب‏گرايي در جامعه بيشتر رواج مي‏يافت، مبارزه علني با اسلام و نيز دفاع علني از غرب بيشتر مي‏شده است. چنين رفتارهايي به طور طبيعي واكنش علما را در پي داشته است. به عنوان مثال مي‏توان به مقاله "لزوم تشكيل انجمن دانش" كه در جريده اختر در عصر نهضت تنباكو نوشته شده است اشاره كرد:

آي از فنون جديدالاختراع علم سودمند طبيعت روي‏گردان و گريخته و به دامن پوسيده علم بي‏نتيجه شريعت كهنه هزار و اند ساله سخت درآويخته! آخر تا به كي از مستي حق‏پرستي هشيار و تا به چند از خواب خرگوشي غفلت و بي‏هوشي از لذايذ شهوت‏پرستي و دنياپرستي بيدار نخواهيد شد؟ آخر مگر نه، هزار و اندي سال است پيشوايان ملت و پيروان والاهمت، همت گماشته و به كمال سعي و كوشش، تمامي عمر عزيزشان را در تكميل علوم و معارف اين شريعت مصروف داشته‏اند و هنوز تاكنون ديده و شنيده نشده است كه در ضمن اين مقوله علم و آگاهي، يك آلت جزيي بي‏قابليت چون شاخه كبريتي‏ساخته شده باشد، تا چه رسد به اختراع آلات و ادوات بسيار عمده جليل‏الخطر عظيم‏القدر محيرالعقول كه هيئت جمعيت انساني را در سهولت و رفاه عشرت و كامراني به كار است... شماها در اين كنج بيغوله‏هاي عتبات و غيرعتبات، به گوشه فراغتي و توشه قناعتي، آن هم اگر دست دهد، ساخته و به پاره‏خيالات سودايي و اوهام ماليخوليايي، طبع لطيف را به هيچ قانع و نفس شريف را نقد از خطوط و لذايذ زندگاني مانع و به وعده‏هاي نسيه يوم المعاد خاطر مبارك خودتان را به بدين‏گونه ريشخند دل را خرم و خرسند داشته، عمر گران‏بهاي خودتان را به تحقيق حلال و حرام و آيين بي‏رنگ و رونق اسلام به باد هدر مي‏داريد. اين شريعت كه به راستي سراسر موجب كمال توحش و جرمان سعادت مدنيت و سبب عمده كسالت و اهمال در كارسازي و اسباب آرايش خود و آرايش مملكت است. اي گروه سفاهت‏انبوه بخت‏برگشته، و اي علماي ضعيف‏العقل سخيف‏الرّأي سعادت كشته! تا چند از حلال محمد صلي الله و عليه و آله حلال الي يوم‏القيامه و حرام محمد حرامٌ الي يوم القيامه بحث و تحقيق مي‏كنيد؟!

مي‏گويم خرده‏خرده به‏طوري كه به شرف و شأن‏تان برنخورده، به رسم و آيين متمدنه روي زمين كه امروز نيّر نيك‏بختي و سعادت در آفاق آنان ضياءپاش است، گراييد و از وضع و روش و رفتار سودمند و نتيجه‏دار آن نيك‏بخت مردمان كه سراسر موافق احكام وجدان سليم است و سليقه مستقيم، نقشه گيريد تا نيز شما مانند آنان نيك‏بخت و شرفياب سعادتمند و كامياب گرديد و از افكار عالي و مطالب جليله مدنيّه و نوعيه اين باخردان كه مدار شريعت الهيه بر آن است، پيروي نماييد و از انوار علوم و معارف حقيقي اين دانشمندان استفاده و استضائه نماييد. از تنگناي رسوم و عادات و قيود و تكلفات اين ملت و شريعت كه سبب عمده و منشأ اصلي اين حالت رذيله و حيات دانيه و وحشي بودن سرير، كه درد بي‏درمان ما ايرانيان است، بالمرّه جسته و رسته و به فضاي واسع عالم حريت و آزادي كه فنون گوناگون لذت و شهوت و آرزو و آمال، مالامال است، پيوسته نيك‏بخت و شرفياب سعادتمند و كامياب، با رفاه حال و راحت‏خاطر زيست و زندگي نماييم و بدين و تيره، رفته‏رفته مانند سعادتمندان همسايه در اندك زماني كار اين خانه زندگاني خود و برادران بي‏ساز و سامان خودتان را سازكرده، نقايص امور ملكي و نوعي‏تان، تماماً به اصلاح آيد.20

همچنان كه ملاحظه مي‏شود، جريان غرب‏گرا و غرب‏زده مستقيماً پيكان حمله خود را معطوف به دين اسلام و آموزه‏هاي آن مي‏كردند. واژه‏هايي از قبيل "علم بي‏نتيجه شريعت كهنه"، "كنج بيغوله‏هاي عتبات و غيرعتبات"، "پاره‏خيالات سودايي و اوهام ماليخوليايي"، "وعده‏هاي نسيه يوم المعاد"، "آيين بي‏رنگ و رونق اسلام"، "علماي ضعيف‏العقل سخيف‏الرّأي سعادت كشته"، "حالت رذيله و حيات دانيه" و... در توصيف دين و عالمان ديني به خوبي موءيد اين ادعا مي‏باشد. از اينروست كه در برابر اين تلاش‏ها مخرب و گزنده، علما تلاش مي‏كردند تا نگاه مردم به غرب را در جهت عزت اسلام و دين سوق دهند. آن‏ها با نوشته نامه، بيانيه، فتوا و... كه ذيلاً به برخي از آن‏ها كه به نوعي در نقد غرب و به منظور دفاع از اسلام نوشته شده است اشاره مي‏كنيم در اين مهم انجام وظيفه مي‏كردند.

1. گزيده‏اي از اولين نامه طولاني ميرزاي شيرازي به ناصرالدين شاه در خصوص قرارداد رويتر كه در آن ميرزاي شيرازي علت اصلي مخالفت خود با قرارداد مذكور را، مخالفت آن با دين و قرآن اعلام مي‏دارد:
اگرچه احقر تاكنون در مقام تصديع برنيامده و در امورات مملكتي دخالتي نكرده، ولي نظر به تواصل اخبار به وقوع وقايعي چند كه تواني از عرض مفاسد آن‏ها خلاف رعايت حقوق دين و دولت است، عرضه مي‏دارد كه اجازه مداخله اتباع خارجه در امور داخله مملكت و مخالطه و رفت و آمد آنها با مسلمين... از جهاتي چند منافي صريح قرآن مجيد و نواميس الهيه و موهن استقلال دولت و مخل نظام مملكت و موجب پريشاني عموم رعيت است... دعاگو هيچ در مقام دولت‏خواهي هم رضا نمي‏دهد... اين امور كه مفاسد آنها در اعصار لاحقه دامن‏گير دين و دولت و رعيت است در اين عهد همايون جاري شده.21

2. گزيده‏اي از نامه ملا علي كني به ناصرالدين شاه عليه پس از امضاي قرارداد رويتر:
ما دعاگويان بلكه عموم اهل ايمان عرض مي‏كنيم كه شخص ملكم‏خان را ما دشمن دين و دولت دانسته‏ايم و به هيچ‏وجه صلاحيت وكالت از دولت و سلطنت و انتظام ملك و مملكت ندارد كه به خطاب و لقب نظام‏الملكي مخاطب و مقلب باشد و هر كس باعث اين امر شده است، خيانت كلي به دين و دولت نموده است كه چنين دشمن جاني را مداخله در كارهاي بزرگ دولت داده است... اعلي‏حضرت شاهنشاهي را به باطن همان عنصري كه محل و مظهر اقتدار و سلطنت ايشان مي‏باشد، قسم مي‏دهم كه اهتمام بر حفظ دين و دولت و دفع هر خائن از مملكت و ملت بفرماييد؛ به خصوص همين شخصي را كه قرار راه‏آهن داده و عهدنامه آن را بر وفق صلاح دشمن دين و دولت نوشته، بدون اينكه از عقلا و خيرخواهان دولت اجازت و مشورتي نمايد.22

3. گزيده‏اي از نامه آخوند خراساني به مظفرالدين شاه در حمايت از شركت اسلاميه:
چه بسيار شايسته است كه اعلي‏حضرت شاهنشاه اسلاميان‏پناه، بذل مراحم ملوكانه در مشيت اين شركت اسلاميه كه خشنودي حضرت امام عصر ارواح العالمين له الفداء و ترويج ملت بيضاء و تقويت دولت عظمي... است، خواهند فرمود، خود آن وجود اقدس در لبس البسه مصنوعه اسلاميه مقدم و به صدور امر ملوكانه در مساعدت اين مطلب مهم وزراي عظام و اولياء فخام دولت ابد مدت را مفتخر فرمايند. و بر عموم رعايا و قاطبه مسلمين لازم و به مقتضاي (الناس علي دين ملوكهم) تأسي و متابعت نمايند و خلع لباس ذلّت را از خود بلبس لباس عزّت البسه اسلاميه صاحب شرع را خوشنود دارند (كهن جامه خويش پيرايش به از جامه عاريت خواستن).23

4. جواب ميرزاي شيرازي به استفتاي شيخ فضل‏الله نوري در خصوص عدم جواز استفاده از قند و چاي خارجي:
در جواب سئوال از قند و غيره، آن‏چه نوشته بوديد از ترتب مفاسد بر حمل اناس از بلاد كفره به محروسه ايران، صواب، و هميشه ملتفت به آن‏ها و اصناف آن، كه مايه خرابي دين و دنياي مسلمين است بوده‏ام و از اقدام شما در تهيه دفع آن‏ها كه بايد از محض غيرت دين و خيرخواهي مسلمين باشد زياده مسرور شدم. و البته به هر وسيله‏اي كه ممكن باشد رفع اين مفاسد بايد بشود.24

5. گزيده‏اي از بيانيه تحريم امتعه روسيه توسط آخوند خراساني و ملا عبدالله مازندراني:
هرچند به بعض ملاحظات و انتظار فراهمي تمام مقدمات، هنوز حكم به حرمت امتعه روسيه، به عموم مسلمين اعلان نشده، مترصد موقع هستيم، ليكن عموم غيرتمندان اسلام به رأي‏العين مي‏بينند كه استعمال امتعه خارجه در بلاد اسلاميه تا به حال به چه درجه موجب تسلط كفار بر مسلمين داخله شده. حالا به ذهاب بيضه اسلام و زوال اسلاميت و استقلال مملكت هم ـ العياذ باللَّه تعالي ـ نوبت رسيده. بقاي سالدات روس به بهانه حفظ تجارت روسيه در ايران، تدريجاً به كنيسه شدن مساجد و تبديل اذان به ناقوس و پامال شدن روضه منوره حضرت ثامن الائمه (ع) خداي نخواسته موءدي خواهد بود. إن شاء اللَّه تعالي عموم آقايان علما و امرا و تجار محترم و طبقات غيرتمند اسلام، تمام اين مفاسد را نصب‏العين خود فرموده به همان فطرت پاك ايماني و به شرافت طبع اسلام‏پرستي از اين امتعه خبيثه و فصول عيش كه موجب ذهاب دين مبين و استيلاي كفر بر ممالك اسلاميه است، به كلي اغماض، در فوز به فيض اين جهاد اقتصادي كه به نزله جهد و شهادت در ركاب امام زمان ارواحنا فداه است، مسارعت و بر همديگر مسابقت خواهند فرمود.25

5. گزيده‏اي از نامه آخوند خراساني به احمدشاه قاجار:
الف. بر شما شايسته است كه در حفظ شريعت مطهره و مباني مقدس اسلام از بذل جان و مال دريغ نورزيد و براي حفظ مقام حكومت معلمي را انتخاب كنيد تا علوم شرعيه را به شما ياد دهد. بر شما واجب است مواظبت كامل از عبادات عمليه، و بدانيد كه به جا آوردن فرايض اوليه موجب دوام حكومت و عظمت سلطنت شما بر ملت خواهد بود.

ب. در توسعه عدالت اجتماعي و مساوات حقيقي بكوشيد و اين امر امكان‏پذير نيست؛ مگر آنكه شخص شاه با ضعيف‏ترين افراد ملت از نظر حقوق اجتماعي برابر باشد. احكام شرعي اسلام بايد بر جميع افراد مملكت بدون استثنا حاكم باشد. اگر شخص شاه در اين امر ثابت‏قدم باشد و در اجراي اين تكليف بكوشد، بي‏ترديد دشمنان ايران سرشكسته خواهند شد و اساس عدالت مستحكم خواهد شد؛ البته اين امر مهم نبايد فقط جنبه حرف و وهم داشته باشد.

ج. با مراجعه به تاريخ براي خاطر ملوكانه مكشوف مي‏شود كه پادشاهان ايران چه پيش و چه پس از اسلام، به تبع آنان كارگزاران مملكت همّ عمر خود را در خوش‏گذراني و پيروي از شهوات و لهو و لعب سپري كردند و نتيجه آن شد كه مملكت ناتوان، ملت خوار و زبون، ثروت ملي نابود و اوضاع كشور نابسامان شد. اگر يكي از آنان چشم از شهوت‏راني مي‏پوشيد و همت خود را صرف ترقي و توسعه مملكت و تربيت ملت و نشر علوم و صنايع مي‏كرد و ارتشي آراسته براي مملكت مهيا مي‏ساخت، پيشرفت و عظمت ملي در اندك زماني حاصل مي‏آمد. اميدوارم ـ ان‏شاءالله تعالي ـ ذات ملوكانه از راه اول دوري كنيد كه راهي فاسد و مردود است و بي‏شك راه دوم را برگزيند و نصب‏العين خود قرار دهد تا نتايج پسنديده آن را به زودي به دست آورد.

د. انتظار داريم كه مقام شامخ علم و علماي عاملين و فقهاي مصلحين هميشه منظور نظر قرار گيرند كه اگر خداي ناكرده در بزرگداشت اين امر مهم كوتاهي شود، مملكت و ملت در معرض هلاكت و نابودي قرار خواهد گرفت و در اين صورت، براي هميشه انگشت حسرت و ندامت به دندان خواهيم گرفت و آن‏گاه است كه ديگر پشيماني سودي ندارد.26

6. مباني فقهي كلامي علماي شيعه، در نوع تعامل ايشان با غرب
تحفظ علماي شيعه در تعامل با غرب بر اسلام و مذهب تشيع به عنوان واژگان نهايي، در حوزه‏هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي بر اصول متفاوت فقهي كلامي شيعه استوار بوده است. برخي از نويسندگان به اشتباه گمان برده‏اند كه بسياري از برخوردها و ستيزهاي علماي شيعه با غرب ناشي از گره خوردن منافع آن‏ها با تجار و ساير گروه‏هايي بوده است كه منافع آن‏ها توسط غرب تهديد شده است. به عنوان مثال؛ نيكي كدي در كتاب معروف خود به نام "ريشه‏هاي انقلاب ايران" نهضت عظيم ديني تحريم تنباكو را نتيجه "اتحاد موفقيت‏آميز ميان علما، اصلاح‏طلبان متجدد و جماعت ناراضي ايران به خصوص تجار"27 و فريدون آدميت، نتيجه "مسايل اقتصادي و سياسي محض با محوريت تجار توتون"28 مي‏دانند. همچنان كه حسين بشيريه نهضت مشروطه ايران را معلول "حركتي به رهبري روشنفكران مترقي" مي‏داند.29 نظر به برخي اصول فقهي كلامي كه معتقديم مبناي تصميم‏گيري علما در قبال غرب، ما را در دفع اين شبهات و اعتقاد جازم مبني بر ديني بودن تصميمات علما در قبال غرب، ياري مي‏رساند. برخي از اين اصول عبارتند از:

1 ـ 6. اصل «الاسلام يعلو و لايعلي عليه»
بر طبق اين اصل، اسلام دين جامع و كاملي است كه هيچ نسخه‏اي برتر از آن، براي هدايت و كمال انساني وجود نخواهد داشت. تعامل با دنياي غرب، از آنجا كه تا حدّ قابل توجهي مستلزم پذيرش سلطه آنها بر مسلمين بوده است، به‏ويژه با توجه به مقطع مورد بحث (تاريخ معاصر قرون اخير) كه غرب به نوعي تفوق تكنيكي نسبت به جوامع اسلامي دست يافته است؛ به شدت مورد انكار علماي شيعه بوده است. بدبيني علما نسبت به اين تعامل، با نظر به نوع تعاملات گذشته جوامع اسلامي با دنياي غرب كه بيشتر در قالب قراردادهاي تحميلي و زورگويانه رقم مي‏خورده، تشديد مي‏شده است. از همين رو، علماي شيعه در خصوص غرب، اصل را بر انكار و طرد مي‏گرفتند تا پذيرش و قبول. اگر هم در مواردي به قبول و پذيرش مي‏رسيدند، كاملاً با آن موارد محتاطانه برخورد مي‏كردند.

2 ـ 6. اصل «حرمت دوستي با كفار»
در قرآن كريم، آيات فراواني در نهي دوستي با كفار و اينكه مسلمانان كفار را «اولياي» خود قرار دهند، وجود دارد. در تفسير الميزان ذيل آيه 28 سوره مباركه آل عمران كه ناظر به همين معني مورد نظر است آمده است:

ولايت در اصل به معني مالكيت در تدبير است... غالباً ولايت، مستلزم تصرف يك دوست در امور دوست ديگر است... در نتيجه اگر ما كفار را اولياي خود بگيريم، خواه ناخواه با آنان امتزاج روحي پيدا كرده‏ايم. امتزاج روحي هم ما را مي‏كشاند به اينكه رام آنان شويم و از اخلاق و ساير شوءون حياتي آنان متأثر گرديم... ولايت موجب اتحاد و امتزاج است... و وقتي يك فرد موءمن نسبت به كفار ولايت داشته باشد و اين ولايت قوي هم باشد، خود به خود خواص ايمانش و آثار آن فاسد گشته و به تدريج اصل ايمانش هم تباه مي‏شود.30

وي در ذيل آيه 51 سوره مباركه مائده نيز مي‏فرمايد:

ولايت يك نوع خاصي از نزديكي چيزي به چيز ديگر است به طوري كه همين ولايت باعث شود كه موانع و پرده‏ها از بين آن دو چيز برداشته شود... ولي به معني كسي خواهد بود كه در طرف مقابل خود امر و نهي مي‏كند و به او طبق دل‏خواه خود دستور مي‏دهد.31
همچنان كه از مطالب ذكر شده پيداست، دوستي با كفار زمينه‏ساز امتزاج روحي مسلمانان با كفار خواهد شد و سلطه و حاكميت آن‏ها بر مسلمانان را در پي خواهد داشت. يكي از علت‏هاي اصلي مخالفت علماي شيعه در تعامل با غرب، پرهيز و اجتناب از وصول به چنين نتيجه شومي بوده است.

3 ـ 6. اصل "لاضرر و لاضرار"
يكي از قواعد مشهور فقهي كه از آن، احكام و فروعات فراواني، استخراج مي‏شود، "قاعده لاضَرر و لاضرار" است. قاعده مزبور، منبعث از روايات فراواني است كه از ضرر به خويش و اضرار به ديگران اعم از ضرر جاني، مالي و عِرضي نهي كرده و آن را حرام مي‏داند. برخي از روايات ناظر به اين معني عبارت است از:

1. قال رسُول اللَّه (ص): لا ضَرَرَ وَ لاِضْرارَ فِي الاسلام، فَالْأسْلامُ يَزيدُ المُسْلِمَ خَيْراً وَ لاَيزيدُه شَرّاً.32
2. قال الرضا (ع): اِنَّ اللَّه تبارك و تعالي لَم يُبِحْ أَكْلاً وَ لا شُرباً الَّا ما فيه المَنْفَعَه وَالصَّلاحُ و لَمْ يُحَرِّمْ اِلَّا ما فيهِ الضَّرَرُ وَ التَّلَفُ وَ الْفَسادُ.33
بر اين اساس، تحليل علماي شيعه از رابطه با دنياي غرب، به‏ويژه كه تجربه تاريخي تعامل ما با غرب، به خوبي نشان از خيانت غرب به ما دارد ضرر و اضرار است. در حقيقت، آن‏ها خير و بركتي در تعامل با غرب براي ملت ايران نمي‏ديده‏اند.

4 ـ 6. اصل «حرمت تشبه به كفار»34
يكي از مهم‏ترين اهداف غرب در ميان جوامع شرقي به‏ويژه جوامع اسلامي، همسان‏سازي اعتقادي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي است. غرب براي چپاول بهتر جوامع شرقي، درصدد تبليغ و تحميل معيارها و ارزش‏هاي خود بر ديگر ملت‏ها و اقوام بوده است اين همسان‏سازي، ضمن تهي كردن ملل و اقوام از اَصالت‏ها و امتيازات ديني و قومي خود، زمينه هرگونه سلطه‏اي را براي غرب فراهم مي‏كند. اَخذ تجدد و محصولات آن، به هر ميزان و در هر عرصه‏اي كه باشد، به‏ويژه اگر بدون معيار و بدون توجه به شرايط ديني باشد به تحقق اين همسان‏سازي كمك مي‏كند. اگر در متون و منابع، به دنبال نظرگاه دين در اين باره باشيم، به تعبير"تشبّه به كفّار" برخورد مي‏كنيم. روايات متعددي از شيعه و سني، از تشبّه به كفار و رفتار بر طبق سلوك و سيره آنان نهي كرده‏اند و در حقيقت، بر حفظ اَصالت‏هاي ديني (اعم از ارزش‏ها و روش‏ها) در همه ابعاد فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي تاكيد ورزيده‏اند. برخي از اين روايت به شرح ذيل است:
1. قال رسول اللَّه (ص): لَيْسَ مِنَّا مَنْ تَشَبَّة بِغَيرِنا، لا تَشْتَبِهُوا بِالْيَهُودِ وَالَّنصاري.35
يكي از علماي اهل سنّت در توضيح اين روايت مي‏نويسد: يعني از عمل‏كنندگان بر اساس هدايت ما و حركت‏كنندگان بر طريق و سنّت ما نيست هر كسي كه در نحوه پوشش، آرايش، خوراك، نوشيدن، سلام، عبادت، نيايش و امثال آن، همانند كفّار اهل كتاب باشد".36

2. قال علي(ع): مَنْ تَشَبَّهَ بِقَومٍ عُدَّ مِنْهُم.37

ابن كثير، در تفسير خود مي‏نويسد: "اين روايت مشتمل بر هشدار شديد نسبت به تشبّه به كفّار در سخنان‏شان، پوشش‏شان، عيدهاي‏شان، عبادات‏شان و ديگر اموري است كه در شريعت ما موجود نيست".38 ابن حجر عسقلاني نيز مي‏گويد: "حديث مزبور، بدين معناست كه هر كس شبيه به فُسَّاق يا كفار و يا اهل بدعت در هر چيزي كه جزء ويژگي‏هاي آنان است شود، مثل لباس، مركب و شكل و شمايل، در زمره آنان خواهد بود".39

3. قال الصَّادِقُ (ع): اَوَحَي اللَّهُ اِلي نَبي مِنَ الْاَنْبياء: قُلْ لِلْمُوءمنينَ لا يَلْبِسوا لباسَ اَعْدائي وَلا يَطْعَمُوا مَطاعِمَ اَعْدائي و لا يَسْلُكُوا مَسالِكَ اَعْدائي فَيَكُونُوا اَعْدائي كَما هُمْ اَعْدائي.40
در بعضي از كتب روايي كه به نقل حديث فوق پرداخته‏اند، تعابير ديگري چون "لاتَرْكَبُوا مَراكِبَ اَعدايي" (بر مركب‏هاي دشمنان من سوار نشويد)، "لا تَشْرَبُوا مَشارِبَ اعدائي" (نوشيدني‏هاي دشمنان من را ننوشيد)، "لاتَسْكُنُوا مَساكِنَ اَعْدائي" (در خانه‏هاي دشمنان من سكونت نكنيد)، "لا تَشاكَلُوا بِما شاكل اَعْدائي" (به شكل و شمايل دشمنان من در نياييد) و "لا تَدْخُلُواَ مَداخِلَ اَعْدائي" (از ورودگاه‏هاي دشمنان من داخل نشويد)، نيز آمده است.41
علامه شيخ ابوالحسن شعراني (ره) درباره مفاد اين روايت مي‏نويسد: عبارت «و لاتَسْلُكوُا مَسالِك اَعْدائي» شامل هرگونه مشابهت و همساني با كفّار مي‏شود. ديدگاه متفكران اجتماعي مثل ابن خلدون و نيز دريافت غريزي اهل ورع و تقوي كه خطا در آن راه ندارد و از هر شعار و كرداري كه متخّذ از كفّار است تنفّر دارد، موءيّد مضمون اين حديث است. ابن خلدون مي‏گويد: تشبّه به كفار دليل ضعف و ذلّت و زمينه قبول حاكميت آنان است. ابن خلدون وقتي ديد مردم مسلمان اندلس رفتارشان مانند مسيحيان شده است، پيش‏بيني نمود كه به زودي در زير سلطه كفار قرار خواهند گرفت و پيش‏بيني او به تحقق پيوست. و اما اهل تقوي از هر كس كه به زيّ كفّار درآيد، از او اجتناب ميكنند و به او با ديده نفرت مانند نفرت از مرتكبان گناهان كبيره مي‏نگرند و اين بدان جهت است كه با الهام فطري دريافته‏اند كه آنها اسباب خواري مسلمين و نشانه سستي حاكميت دين هستند، و از همين رو اهل ورع و پرهيز در مقابل هر چيز نو و جديدي كه از سوي كفار مي‏آيد مقاومت و مخالفت مي‏كنند اگرچه آن چيز از جهتي نيكو و مفيد هم باشد چرا كه از جهت ديگر علامت شرّ و بدي است.42
با توجه به مطالب ذكر شده، مي‏توان گفت يكي از دلايل مهم مخالفت علما با تعامل با غرب، پرهيز از همساني فرهنگي مسلمانان با كفار بوده است. ترس از همساني فرهنگي مسلمانان با كفار به طور واضحي در بخش قابل توجهي از رسايل جهاديه علما روس، انعكاس يافته است. البته توضيح اين نكته لازم است كه حرمت تشبّه به كفّار و سلوك بر طبق شيوه‏هاي آنان، مربوط به موارد، شيوه‏ها و آدابي است كه ابداع خود آنها و اَحياناً شعار و شاخصه‏اي براي آنان محسوب مي‏شود و يا مربوط به آداب و تعاليم ديني‏شان (در مورد اهل كتاب) است اما از سوي اسلام نسخ شده است، اما آن دسته از شيوه‏هاي تمدني و معيشتي‏كه منشأ فطري يا انبيايي و وحياني دارد (مثل بخش عمده طب گياهي و سنتي رايج در بين يهود و نصاري و ديگر ملل و يا غالب فنون رايج معيشتي سنتي) و مشترك بين كفّار و مسلمين است، از شمول اين حكم خارج است.

5 ـ 6. اصل "نفي سبيل"
اين اصل كه متخذ از آيه شريفه: "لن يجعل الله للكافرين علي الموءمنين سبيلاً"43 مي‏باشد از مهم‏ترين اصولي است كه مبناي رويارويي علماي شيعه با غرب بوده است. بر اساس دستور آيه شريفه، كفار هيچ سلطه و تفوقي نبايد بر مسلمانان داشته باشند. از اين اصل، فروع فقهي زيادي در خصوص تعامل با كفار گرفته شده است. به عنوان مثال، هيچ مسلماني نمي‏تواند برده كافري باشد يا اين‏كه فرزندي كه يكي از والدينش كافر و ديگري مسلمان است، به پدر يا مادر مسلمانش تعلق داشته و حكماً مسلمان تلقي مي‏شود و... به طور كلي دستور دين اسلام به‏ويژه به ضميمه اصل "حرمت القاي نفس در تهلكه" كه متخذ از آيه شريفه "لاتلقوا بايديكم الي التهلكه"44 مي‏باشد اين است كه نبايد مسلمانان كاري كنند كه كفار بر آنان سلطه يابند. تجربه علماي شيعه از نوع كشورهايي كه با دنياي غرب در تعامل بوده‏اند اين بوده است كه پس از مدتي غرب بر آنان سلطه پيدا كرده است. اين تجربه مانع از بي‏احتياط عمل كردن علما در برابر برنامه‏ها و پيشنهادات غرب شده است.

6 ـ 6. ساير اصول

مي‏توان به اصول متعدد ديگري نيز كه مبناي تصميم‏گيري علما در برابر غرب بوده‏اند، اشاره كرد كه به هر جهت، از بحث تفصيلي در مورد آن‏ها خودداري مي‏شود و تنها به ذكر آن‏ها اكتفا مي‏شود. برخي از آن اصول عبارتند از: اصل "الاهم فالاهم"، اصل "حفظ بيضه اسلام"، اصل "الميسور لايترك بالمعسور" (اصل قدر مقدور)، اصل "الايسر فالايسر"، اصل حرمت "القاي نفس در تهلكه" و... اكثر اصل‏هاي مذكور به لحاظ عيني مورد تصريح علما قرار گرفته است. از اصول مذكور برخي مثل اصل "حفظ بيضه اسلام" اصل "قدر مقدور"، اصل "نفي سبيل" بيشتر از ساير اصول مورد استناد علما قرار گرفته‏اند.
نكته قابل ذكر اين است كه اين اصول در شرايط تاريخي‏اي مورد استناد علما قرار مي‏گرفته است كه دولت‏هاي جوامع اسلامي در نهايت ضعف و سستي خود قرار داشته‏اند، مسلماً اگر شرايط دولت اسلامي‏عوض شده باشد و دولت‏هاي اسلامي از استقلال نسبي و قدرت مناسب برخوردار باشند مثل شرايط پس از انقلاب اسلامي بسياري از اين اصول به دليل تغيير موضوع يا نتيجه آن‏ها نمي‏توانند مورد استناد قرار گيرند. به عنوان مثال؛ در شرايط دولت‏هاي انقلاب اسلامي كه تعامل با دنياي غرب، ضرورتاً به تسلط آن‏ها بر ما نمي‏انجامد، استناد به اصل "حرمت القاي نفس در تهلكه" موجه نخواهد بود.
//////////
پي‏نوشت‏ها:
1. حميد پارسانيا، حديث پيمانه (پژوهشي در انقلاب اسلامي)، (قم: معارف، چ 4، 1379)، ص 217.
2. البته قابل ذكر است كه غير از دو جريان قوميت استبدادي و مذهب، در ابتدا، برخي افراد ديگر نيز "به طور فردي" و خارج از اين دو جريان تلاش كردند تا غرب را بشناسند، اما آشنايي اين افراد با تمدن اروپايي، هرچند كه در هر حال، اثرات مثبت و ارزنده‏اي داشت و بيداري و جنب‏وجوشي عجيب را در برخي از نخبگان ايجاد كرد، ولي از آنجا كه اين تماس و آميختگي، متقابل نبوده و از روي برنامه‏ريزي‏دقيق و كنترل شده و مضبوط انجام نمي‏شده است، اكثر كساني كه در برخورد با اين تمدن و فرهنگ قرار مي‏گرفتند، هويت اسلامي و سنتي و ملي خود را يكسره از دست مي‏دادند و آگاهانه يا ناآگاهانه، وحدت ديني و فرهنگي اعتقادي جامعه را دچار ضعف و سستي مي‏ساختند.
3. ر.ك: علي ابوالحسني (منذر)، ديده‏بان بيدار، (تهران: عبرت، چ 1، 1380)، صص 27 38.
4. ر.ك: سليم الحسني، نقش علماي شيعه در رويارويي با استعمار، ترجمه محمد باهر و صفاءالدين تبرّائيان، (تهران: موءسسه مطالعات تاريخ معاصر، چ 1، 1378).
5. البته ناگفته نماند كه در مواردي هم كه علما با مصنوعات غربي مخالفت كرده‏اند، علت مخالفت آن‏ها با اين مصنوعات، نه مخالفت با صرف مصنوعات است، بلكه اين بوده كه آن‏ها بسياري از اين ظواهر را مظهر مي‏دانستند. كروات و ديگر لباس‏هاي غربي، نوع مو و ظاهر، برخي لوازم غربي مانند بلندگو و... از نگاه آن‏ها نه تنها ظاهر، بلكه مظهر غرب به حساب مي‏آمدند. به عنوان مثال؛ انگليسي‏ها به سيد كاظم يزدي پيشنهاد دادند كه اجازه دهد تا به منزل وي يك خط تلفن بكشند. ايشان اجازه ندادند، نه به اين دليل كه مخالف با مصنوعات غرب باشند، بلكه به اين دليل كه اجازه ندادند تا تحت سلطه انگليس قرار گيرند.
6. آيين اسلام، س 6، ش 4، ص 15، نقل از: رسول جعفريان، جريان‏ها و سازمان‏هاي مذهبي سياسي ايران، (تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چ 1، 1380)، صص 31 32.
7. وي از متفكران و فقيهان بزرگ شيعه در دوران معاصر و از استادان حضرت امام خميني (ره) و صاحب آثار علمي زيادي است.
8. ر.ك: هادي نجفي، قبيله عالمان دين، (قم: عسگريه، چ 1، 1381)، صص 87 115، نقل از: قيام آيت‏الله حاج‏آقا نورالله نجفي اصفهاني، ص 71.
9. براي اطلاع از اصل رساله، ر.ك: تعامل ديانت و سياست در ايران، صص 357 394.
10. ر.ك: رسول جعفريان، جريان‏ها و سازمان‏هاي مذهبي سياسي در ايران، (تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي، چ 5، 1383)، صص 127 و 131..
11. براي اطلاع بيشتر از سير تكنيكي شدن زندگي و تفكر انسان غربي، ر.ك: مهدي گلشني، علم و دين و معنويت در آستانه قرن بيست و يكم، (تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، چ 1، 1379).
12. عبدالهادي حائري، نخستين رويارويي‏هاي انديشه‏گران ايران، (تهران: اميركبير، چ 3، 1378)، صص 362 363.
13. ماهنامه درّه النّجف، جزء 2، س 1 (20 ربيع‏الثّاني 1328)، نقل از: موسي نجفي، حوزه نجف وفلسفه تجدد در ايران، (تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چ 1، 1379)، صص 315 331.
14. مسعود سالور و ايرج افشار (به كوشش)، روزنامه خاطرات عين السلطه، ج 3، (تهران: اساطير، چ 1، 1380)، ص 2291.
15. غلام‏حسين زرگري‏نژاد، رسايل مشروطيت، (تهران: كوير، چ 2، 1377)، رساله تذكره الغاقل، صص 175 176.
16. علي ابوالحسني (منذر)، ديده‏بان بيدار، (تهران: عبرت، چ 1، 1380)، ص 27.
17. براي اطلاع از متن كامل اين دو نامه، ر.ك: موسي نجفي، انديشه ديني و سكولاريسم در حوزه معرفت سياسي و غرب‏شناسي، (تهران: پژوهشگاه علوم انساني، چ 3، 1377)، صص 189 - 197.
18.Final Vocabugary
19. بابي سعيد، هراس بنيادين، ترجمه غلام‏رضا جمشيدي و موسي عنبري، (تهران: دانشگاه تهران، چ 1، 1379)، ص 7.
20. سده تحريم تنباكو، دفتر دوم ص 40 41، نقل از: موسي نجفي، تعامل ديانت و سياست در ايران، (تهران: موءسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، چ 1، 1378)، ص 21.
21. حسن اصفهاني كربلايي، تاريخ دخانيه، به كوشش رسول جعفريان، (تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي، چ 1، 1382)، صص 101 102 .
22. موسي نجفي و موسي فقيه‏حقاني، تاريخ تحولات سياسي ايران، (تهران، موءسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، چ 4، 1381)، صص 136 و 138.
23. روزنامه ثريا، س2، ش 13، سنه 1317 ق.
24. سيد محمد تقي آيت‏اللهي، ولايت فقيه زير بناي مشروطه مشروعه، (تهران: اميركبير، 1363)، بحش ضمائم، صص 174 177، نقل از: متون، مباني و تكوين انديشه تحريم در تاريخ سياسي ايران، صص 56 57.
25. متون، مباني و تكوين انديشه تحريم در تاريخ سياسي ايران، صص 58 59.
26. مظفر نامدار، مباني مكتب‏ها و جنبش‏هاي سياسي شيعه، (تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، چ 1، 1376)، صص 191 195.
27. نيكي آر. كدي، ريشه‏هاي انقلاب ايران، ترجمه عبدالرحيم گواهي، (تهران: قلم، چ 1، 1369)، صص 1 و 20؛ نقل از: حسين آباديان، انديشه ديني و جنبش ضد رژي در ايران، (تهران: موءسسه مطالعات تاريخ معاصر، چ 1، 1376)، ص 87.
28. فريدون آدميت، ايدئولوژي نهضت مشروطيت ايران، (تهران: پيام، چ 1، 1335)، ص 35.
29. حسين بشيريه، جامعه‏شناسي سياسي، (تهران: ني، چ 1، 1374)، صص 257 258.
30. علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ج 3، ترجمه سيد محمدباقر موسوي همداني، (قم: دفتر انتشارات اسلامي، بي‏تا)، صص 206 208.
31. تفسير الميزان، ج 5، ص 604.
32. پيامبر اكرم (ص): در اسلام، ضرر رساندن به خود و ديگران مشروع نيست، اسلام مايه افزايش خير مسلمان است نه ضرر و زيانمندي او.
من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 297؛ وسائل الشيعه، ج 26، ص 14.
33. امام رضا (ع): خداوند، خوردن و نوشيدن يزي را حلال نكرده است مگر آنچه در آن سود و صلاح انسان است و نيز چيزي را حرام نكرده است مگر آنچه مايه ضرر و تلف و تباهي است.
بحارالانوار، ج 65، ص 166.
البته روايات زياد ديگري نيز كه مضمون لاضرر و لضرار را مي‏رساند وجود دارد كه جهت پرهيز از اطناب از ذكر آن‏ها خودداري مي‏شود. براي اطلاع از برخي از آن‏ها مي‏توان به م‏آخذ ذيل رجوع كرد.
كافي، ج 6، ص 245؛ بحارالانوار، ج 65، ص 134؛ وسائل الشيعه، ج 25، ص 84.
34. عمده مطالب مربوط به اين اصل، از مأخذ ذيل گرفته شده است:
مهدي نصيري، اسلام و تجدد، (تهران: كتاب صبح، چ 1، 1381)، صص 197 201.
35. پيامبر گرامي اسلام (ص): هركس به اجانب، شبيه شود، از ما نيست. مانند يهود و نصاري عمل نكنيد.
مستدرك سفينَة البحار، ج 5، ص 346؛ سنن ترمذي، ج 4، ص 159؛ الجامع الصغير، ج 2، ص 465؛ كنز العمّال، ج 9، ص 128.
36. فيض القدير، ج 5، ص 490.
37. علي(ع): هر كس شبيه قومي شود، از زمره آنان محسوب خواهد شد.
مستدرك الوسايل، ج 17، ص 440.
38. تفسير ابن كثير، ج 1، ص 153.
39. سبل السَّلام، ج 4، ص 174.
40. امام صادق (ع): خداوند به يكي از پيامبران وحي نمود كه به موءمنان بگو: جامه‏هاي دشمنان من را نپوشند، غذاهاي آنها را نخورند و شيوه‏هاي آنها را به كار نگيرند كه در اين صورت مانند آنان، دشمن من مي‏شوند.
من لايحضرهُ الفقيه، ج 1، ص 252 ؛ عيون اَخبار الرضا، ج 1، ص 26؛ علل الشرايع، ج 2، ص 348؛ قصص الانبياي راوندي، ص 278؛ منتهي‏المطلب، ج 2، ص 997؛ ذكري، ص 147؛ جامع المقاصد، ص 107؛ روض الجنان، ص 208؛ ذخيرة المعاد، ج 2، ص 228؛ كشف الغطاء، ج 1، ص 203؛ الحدائق الناضرة، ج 7، ص 117؛ رسائل سيّد لاري، ج 1، ص 373.
41. ر.ك: تهذيب الاحكام، ج 6، ص 172؛ النوادر، ص 232؛ وسايل الشيعه، ج 15، ص 146؛ مستدرك الوسايل، ج 3، ص 248.
42. وسايل الشيعه (چاپ اسلاميه)، ج 17، پاورقي ص 291.
43. سوره مباركه نساء، آيه 141.
44. سوره مباركه بقره، آيه 195.
.....................................................................................................
منبع: هفته‌نامه پگاه حوزه، شماره 183
 يکشنبه 23 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 232]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن