واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
جام جم آنلاين: بچه كه بوديم هر سهشنبه بيتابانه منتظر بوديم تا كيهان بچهها منتشر شود و ما داستان پيرزن مزرعهدار را پي بگيريم و بخوانيم كه بر سر پيرزن و حيواناتي كه هر غروب سرزده به منزلش وارد و در همانجا ماندگار ميشدند، چه ميآيد. در آن زمان دلخوشي ما بيشتر كتاب بود و مجلات كودكانه كه هفتگي يا 2 هفته يكبار منتشر ميشد. آن وقتها برنامههاي تلويزيون غروب شروع ميشد و فقط يك شبكه يك ساعت برنامه كودك داشت. آن يك ساعت هم آنقدر سريع ميگذشت كه انگار نه انگار كه بچهها تلويزيون تماشا كردهاند. براي همين هم كتاب و البته برنامههاي راديويي بهترين مونس بچهها بودند. كودكان با خواندن داستانها در ذهن خود به شخصيتها و فضاهاي آنها پرو بال ميدادند و براي خود دنيايي ميساختند كه قصهنويسها به آن ميگويند «فضاي سيال ذهن». در همان داستان پيرزن و مهمانان ناخواندهاش، هر بچهاي از پيرزن يك شكل و شمايلي در ذهن داشت و هر كسي مزرعه او و حيواناتش را آنجور كه دوست داشت، مجسم ميكرد. بچهها گاهي در ذهن خود براي پيرزن دلسوزي هم ميكردند كه ايكاش شوهر اين پيرزن زنده بود و در كارهاي مزرعه به او كمك ميكرد و... . اما حالا دوره عوض شده، تلويزيون، اينترنت و بازيهاي رايانهاي جاي كتاب و مجله را براي بچهها پر كردهاند. حالا قصهها در تلويزيون تصويري ميشود و همين باعث ميشود، جريان سيال ذهن در كودكان جاري و روان نباشد. حالا ديگر بچهها كمتر كتاب ميخوانند به همين دليل كمتر از تخيلات خود لذت ميبرند. حالا تلويزيون و دنياي مجازي، تخيل بچهها را شكل و فرم ميدهد، اما در همين دنياي بيتخيل هم گاهي اتفاقات خوبي رخ ميدهد. مثلا برخي از برنامهسازان كودك به سراغ داستانهاي ايراني كه هويت و قدمت دارند، ميروند و بر اساس آنها فيلم و سريال ميسازند. يكي از اين برنامهها، سريال «مزرعه بيبيگندم» است كه در مركز كرمان توليد شده و مدتي است روي آنتن شبكه 2 سيما رفته است. داستان اين سريال برگرفته از همان داستان قديمي پيرزن مزرعهدار است. بيبيگندم در مزرعهاي در كرمان زندگي ميكند. خانه او بر اساس مختصات و نشانههاي شهر كرمان ساخته شده است. به خانه او افراد مختلفي رفت و آمد ميكنند و در همين ديد و بازديدهاست كه با فرهنگ شهر كرمان آشنا ميشوند. سريال بيبيگندم را ميتوان در رديف آثار فانتزي قرار داد. در اين سريال شخصيتهاي انساني در كنار شخصيتهاي عروسكي، قصه را بازگو ميكنند. سازندگان اين سريال تلاش كردهاند عروسكها را جذاب طراحي كنند به گونهاي كه براي بچهها تازگي داشته باشند، اما شخصيتهاي زنده و انساني را به بازيگراني سپردهاند كه معروفند و تاكنون در نقشهاي مختلف ديده شدهاند. نقش بيبيگندم را زهرا خضرايي بازي ميكند كه چهره جديدي براي مخاطبان تلويزيون است، اما نقش شوهر مرحوم او را احمد پورمخبر بازي ميكند كه براي مردم چهرهاي كاملا شناخته شده است. بقيه بازيگران هم از بازيگران پركار تلويزيون هستند؛ از رامين ناصرنصير گرفته تا محمد شيري، افشين سنگچاپ و... اين چينش بازيگران شايد به اين دليل بوده كه تهيهكننده و كارگردان سريال مزرعه بيبيگندم ميخواستهاند تا با استفاده از اين بازيگران مخاطبان سريال خود را بيشتر كنند، اما از اين نكته غافل بودهاند كه استفاده از اين بازيگران درست در جهت بستن راه تخيل كودكان است. وقتي در يك اثر كه براي بچهها ساخته ميشود از بازيگران معروف استفاده ميشود در اولين قدم و با ديدن اولين قسمتهاي سريال بيننده به حافظه خود رجوع ميكند و پرونده كاري بازيگران را بررسي ميكند و معروفترين نقش بازيگر را در ذهن نگه ميدارد و مدام به او رجوع ميكند. مثلا محمد شيري با سريال طنز «شبهاي برره» به شهرت رسيد، رامين ناصرنصير و افشين سنگچاپ هم از بازيگران پركار هستند كه معمولا در كارهاي تلويزيوني ديده ميشوند. حتي ارسلان قاسمي، بازيگر نوجوان سريال بيبيگندم هم در تلويزيون نقشهاي مختلفي را به ثبت رسانده است. همه اينها باعث ميشود تا بُعد فانتزي مزرعه بيبيگندم كم شود و به چشم نيايد. البته سازندگان اين سريال ميتوانستند با طراحي گريمي جديد و فانتزي براي بازيگران پركاري كه در سريال خود از آنها استفاده كردهاند، چهره جديدي از آنها به مخاطب ارائه دهند. نوع گويش و لهجه شهر كرمان يكي از جاذبههاي اين شهر است، برخي از بازيگران محلي سريال بيبيگندم با لهجه كرماني صحبت ميكنند، اما بازيگراني كه از تهران به كرمان رفتهاند و نقشهاي كليدي را به عهده گرفتهاند با اين لهجه صحبت نميكنند و اين در حالي است كه سازندگان اين سريال ميتوانستند از بازيگران محلي استان خود استفاده كنند و با استفاده از جذابيتهاي استان كرمان كه براي مردم سراسر ايران جذاب است براي سريال بيبيگندم مخاطب زيادي پيدا كنند. در اين شرايط است كه بازهم بايد به آرشيو تلويزيون رجوع كنيم و سريالي مانند «قصههاي مجيد» را مثال بزنيم كه كيومرث پوراحمد سازنده آن تمام نقشهاي اين سريال را به بازيگران اصفهاني سپرد تا هيچ خللي در روايت خود ايجاد نكند. يادمان است كه اين سريال زماني ساخته شد كه هنوز شبكههاي استاني راهاندازي نشده بودند و تلويزيون از بضاعتي كه اكنون در استانها دارد، برخوردار نبود. حالا ديگر هر استاني براي خودش اعتبار و منزلتي دارد و با نيروهايي كه آموزش داده يا استعدادهايي كه كشف كرده، ميتواند كاملا مستقل عمل كند و آنقدر در اين زمينه آثار خوبي توليد و پخش كند كه همه متوجه شوند، توليدات استاني محتاج مثلا بازيگراني نيست كه مردم آنها را ميشناسند و به خاطر آن بازيگران به تماشاي يك سريال مينشينند كه در مركز استان ساخته شده است. البته با همه اينها نبايد برخي از امتيازات سريال بيبيگندم را ناديده گرفت. براي اين سريال عروسكهاي زيبايي طراحي شده كه براي بچهها ديدن آنها خالي از لطف نيست. نوع ارتباط بيبي با اين عروسكها هم خوب از كار در آمده است. نويسندگان فيلمنامه هم تلاش كردهاند به داستان از ابعاد مختلفي نگاه كنند تا بتوانند داستاني پر فراز و نشيب را به تصوير بكشند. به همين دليل شخصيتهاي مختلف اعم از دزد، مهمان، سارق ميراث فرهنگي و... را به داستان وارد كردهاند، همين تنوع شخصيتهاست كه باعث شده سريال بيبيگندم بتواند در چندين اپيزود ساخته شود. ناگفته نماند با نگاهي به آثاري كه در شبكههاي استاني توليد ميشوند و براي پخش به شبكههاي سراسري سپرده ميشود ميتوان به اين نتيجه رسيد كه خلاقيت پايه و اساس اصلي برنامهسازي در مراكز استان است. مثلا استان فارس هميشه در زمينه انيميشنسازي فعال بوده و آثار خوبي را براي پخش از شبكههاي سراسري توليد كرده است. همين مركز فارس حدود 25 سال پيش سريال عروسكي«اچ و مچ» را به كارگرداني مهدي فقيه توليد كرد كه آن را ميتوان در شمار آثار فاخر انيميشنسازي قرار داد يا در مركز يزد زماني كه هنوز صدا و سيماي اختصاصي نداشتند سريال «بوي ريحون» توليد شد كه آنهم يكي از آثار خوب تلويزيون به شمار ميآيد. همه اينها نشان ميدهد كه اگر نيروي انساني كه در مراكز استان فعاليت دارند با اعتماد به نفس بيشتري خلاقيتهاي خود را به نمايش بگذارند، حتما موفقتر ظاهر خواهند شد. طاهره آشياني / گروه راديو و تلويزيون
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 464]