تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):فريب نماز و روزه مردم را نخوريد، زيرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى كند كه اگر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826698459




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

به یاد شهیدان


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: روزهاى جنگ یادش بخیر!

شاخ شمیران كه بودیم نان خشك به همدیگر تعارف مى كردیم و اصلاً وجود دوشكاها برایمان اهمیت نداشت، فقط به این فكر بودیم كه نمازمان سروقت اداشود. در «فكه» كسى به فكر خنثى كردن مینها نبود و در «هور» كسى به منورها اعتنا نمى كرد. شبى موج خروشان «اروند» بسیجیان را با خود برد و كسى هم دیگر آنان را پیدا نكرد اما نمى دانم چرا شبها فرشته ها آنجا جمع مى شوند و یا پرنده ها درد دل مى كنند. در كوچه هاى شهرمان هیچ كسى غربت بسیجیان را فریاد نكرد. بچه هاى گردان «محلاتى» و «محرم» در ماووت روى دوش مینها، آغوش به شهادت گشودند و گردان «بهشتى» و «ابوذر» در شاخ شمیران با گلوله هاى دوشكا بهشتى شدند. در كشكولى، قناسه ها رد «فریدالله مرادى» را گرفتند و «عبدالله سرخى» در قلاویزان با چشمانى بینا به خدا رسید.شهید «آدینه» مظلومانه به جمع آسمانیان پیوست و «غلام بازدار» در هجدهمین بهارش راهى بهشت شد «سیداسدالله خیرى» تا زمانى كه در كنارمان بود كسى او را باور نداشت اما در ماووت فرشته ها او را باور كردند و بر او نماز عشق خواندند. «نور محمد قربانى» در میدانهاى مین قلاویزان به سمت آسمانها بال گشود و «محمد درگاهى» را بمبهاى خوشه اى تكه كردند «على حیاتى» در والفجر3 جاودانه شد و «محمد كرمى» در «گامو» جاپاى فرشته ها گذاشت تا با آخرین بهار كه از راه مى رسد، شكوفا شود «كریم حاتمى» با بدنى پاره پاره خدا را طلبید و «الیاس ملكى» و «خان محمد محمدى» هر دو با دستهاى بسته سر بر شانه هاى همدیگر به ملاقات خدا رفتند. «جعفر میرزایى» سالهاست كه تنها در ام الرصاص آرمیده است گویا هیچ وقت دل از خاكریزهاى خونین نمى كند و «غلامحسین محمدى» در مهران غریبانه دست در دست فرشته ها گذاشت. برادر سوم مهدى كه شهید شد مادرش گفت: «سرامام سلامت!» و خودش وقتى عملیات تمام شد با شادى گفت: «خدایا شكر من هم عملیاتى شدم!» حاج حسین مى گفت: «اگر شهید شدم جنازه ام را در كنار بسیجیها دفن كنید.» آن یكى مى گفت: «روز شهادتم نقل بپاشید.» درمهران محمود آنقدر آرپى جى شلیك كرد تا از گوشهایش خون چكید. در كربلاى ? وقتى كه «كاكاعلى» را آوردند سر نداشت و «اكبرى» در كنار نهر جاسم با تنى مجروح غسل كرد و صبح روز بعد بر دوش فرشته ها بود. جنازه «قاسم» را كسى نمى شناخت مگر به نوشته پشت پیراهنش «یا زیارت یا شهادت»محمد زكایى كه برادرش مفقود بود درماووت به حالت سجده شهید شد، «عباس ماكیانى» گلوله مستقیم تانك بر گلویش نشست و «حسین طانى» را آرپى جى دونیم كرد. وقتى كه به «پورمیرزا» گفتند«ماكیانى دارد شهید مى شود» گفت: خوشا به حالش!«مهدى حسین زاده» كه پدر نداشت وبرادرش مفقود بود خبر شهادتش را پیشاپیش به بچه ها گفت. آن یكى دعا مى كرد كه مفقود شود مبادا دراین دنیا جایى اشغال كند. در كانى مانگا «مهدى» بعد از سه روز تشنگى و گرسنگى بر اثر خونریزى غریبانه به شهادت رسید. «حمید» مى گفت: آنقدر تركش در بدن دارم كه تا حالا یك كیلو از آن خارج كرده ام. «حسین باباخانى» در كربلاى? با یكدست هم آرپى جى شلیك مى كرد، هم به بچه ها روحیه مى داد. على عرب وقتى كه در میدان مین كوله آرپى جى اش آتش گرفت براى اینكه عملیات لو نرود زنده زنده در آتش سوخت و زیر لب فقط ذكر یازهرا (س) مى گفت. محمود و مصطفى كه هر دوبچه یك محله بودند با هم به جبهه آمدند، مى گفتند: «ما با هم شهید مى شویم» و سمندریان خواب شهادت هر دو را دیده بود. حمید در شب آخر براى مادرش نوشت: «مادر جان، امشب به خط مى زنیم و تو دیگر نمى توانى مرا ببینى و ببوسى و برایم درد دل كنى.»«احمد كیایى» هنگام دفن، جاى یكى از پاهایش خالى بود یكسال بعد در قلاویزان پاى دیگرش را یافتند اكبرى آنقدر التماس كرد تا دعاى «فك كل اسیرش» به اجابت رسید. «زمانى» مى گفت: «دوست دارم طورى شهید بشوم كه دل بچه ها شاد بشه».«على عاصمى» غصه مى خورد و مى گفت: «خدایا چرا من صدپاره نمى شوم؟» و آخر هم شد. «رضا مولایى» مى گفت: «در مهران وقتى كه فهمیدیم رمز عملیات یا ابوالفضل (ع) است، بچه هاى گردان شهادت، قمقمه هاى خود را خالى كردند. «مهدى اعلمى» كه زیر آتش سنگین مجروحین را به عقب مى آورد با گلوله كاتیوشا پودر شد. «رضایى» مى گفت: اگر شهید شدم رو قبرم ننویسید «سردار رشید» بنویسید: «بسیجى عاشق!»... شماها رفتید وخدا را به بلندترین فریادها صدا زدید. ما ماندیم و داغ ماند. و خاطره هایى كه از آن روزهاى برادرانه مانده است و من دیگر چه بگویم!؟بهتر از شما برادرى نبوددر شبى كه هیچ یاورى نبود...!





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 511]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن