تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مؤمن چون خشمگين شود، خشمش او را از حق بيرون نبرد و چون خشنود شود، خشنوديش او را به ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826011556




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پدرجان حاج ابراهیم كه بود


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پروانه هاى عاشق را به یاد آر

آلبوم عكسهاى جبهه را باز مى كند، جوانى اش را مى بیند، با سلاحى كه از دشمن گرفته بود و با آن به قلب سپاه متجاوز مى تاخت، حالا ده سال از آن حماسه بزرگ سپرى شده، او موهایش را در آیینه عمر خود سپید شده مى بیند، پسر نوجوانش را مشاهده مى كند كه رنگ و روى دیروز او را ندارد و دخترش كه گاه گاهى مى پرسد: پدر، جبهه كه مى رفتى، نمى ترسیدى، پدر دوستانت چرا همیشه غروبهاى پنجشنبه سراغت مى آیند و چرا همیشه شبهاى جمعه اشكهایت سر نماز قاب عكس یادگارى «حاج ابراهیم» را خیس مى كند، راستى پدرجان حاج ابراهیم كه بود و...او چشمهایش را مى بندد، رو به قبله مى ایستد و دستهایش را بر سینه قرار مى دهد و بعد زمزمه مى كند و با خود مى گوید: جبهه جایى بود كه وسعت انسانیت و عظمت ایمان و استوارى اراده و فریاد رساى دلاوران را به گوش همه مى رساند، اما امروز جبهه، خط مقدم خاكریز و كانال براى خیلى ها نامفهوم شده است. بعضى وقتها فكر مى كند خیلى ها هنوز ته قلبشان نگاهى به گذشته دارند و مى خواهند حماسه دفاع را بسرایند و جاوید كنند. او سر از نگاه عكسهاى دوران حماسه برمى دارد و كمى بعد به التهاب نفسگیر گذشته و آینده تن مى دهد و باز مى اندیشد، بعضى ها مى خواهند براى رسیدن به جاده فردا پلهاى دیروز را خراب كنند و هرچه رنگ تعلق به ارزشهاى دفاع مقدس را دارد، پاك كنند و چرا؟دوران حماسه 8 سال دفاع مقدس براى آنها كه درگیر بوده اند، یعنى اكثریت مردم شهیدپرور ما مساوى است با اخوت و مهربانى و صمیمیت. صداى جبهه هنوز براى خیلى ها معرف ایثار و گذشت است. اینك در آستانه 20 سالگى انقلاب اسلامى قرار داریم و صداى جبهه، چقدر آشنا و چقدر نزدیك است و با این حال چه كسانى مى خواهند تصویر روشن «جبهه» را از قلبهاى مردم بخصوص نوجوانها و جوانها پاك كنند؟ یك عكاس جنگ: در كنار رزمندگان بسیجى زیستن و به تصویر كشیدن نبرد مقدسشان حال و هوایى مى خواهد كه بعضى ها توان آن را نداشتند، یعنى در واقع هنرمند جنگ با رزمندگان، با جبهه با شبهاى عملیات باید زندگى كرده باشد تا بتواند روایتگر لحظه هاى ناب حماسه آنان باشد. وى مى افزاید: بعد از گذشت چند سال، هنوز هم طعم نان گرم سفره هاى محبت بسیجى و شور و حال آنان و دعا و نیایش شبانه آنها را فراموش نكرده ایم، اما این فراموشى گرفتار خیلى ها شده، به طورى كه نمى توانند رابطه منطقى و درستى بین مقوله دفاع مقدس و شرایط فعلى جامعه و شرایط و نحوه حفظ و پایبندى به خاطرات آن برقرار كنند و به همین دلیل سعى در فراموشى قضیه دارند.حدیث دشت عشقاز صداى سخن عشق ندیدم خوشتریادگارى كه در این گنبد دوار بماندبه یاد سردار شهید «رجبعلى آهنى»یا زیارت یا شهادتاین بار على در آسمان چیز دیگرى را جست و جو مى كرد. سرش به طرف آسمان بلند بود و مناجات حضرت امیر (ع) را زمزمه مى كرد: مولاى یا مولاى! انت الخالق و انا المخلوق و هل یرحم المخلوق الا الخالق...؟وقتى صداى شكستن دلش را مى شنید، سر بر خاك مى گذاشت و آرزوهایش را با خدا نجوا مى كرد:الهى، اول زیارت حرمت را نصیبم كن و سپس شهادت را و بعد مدام تكرار مى كرد یا قاضى الحاجات یا قاضى الحاجات ، یا...الهى، اول زیارت حرمت را نصیبم كن و سپس شهادت را و بعد مدام تكرار مى كرد یا قاضى الحاجات یا قاضى الحاجات ، یا...آرزوى اولش، یك روز پس از جارى شدن خطبه نكاحش ـ وقتى كه خبر دادند على مهیا شو براى حج، برآورده گشت. از عرفات كه برگشت، سه روز بیشتر پیشمان نماند و عازم جبهه شد. در آستانه در، توقفى كرد و به همسرش سپرد كه بعد از من یكجا را انتخاب كن یا خانه پدر خویش و یا منزل پدر من! همسرش با كنجكاوى به او نگریست و پرسید: روزى كه عازم حج بودى، به من سفارش كردى كه در خانه بمانم تا چراغ خانه مان روشن باشد و امروز حرف از خانه دیگرى مى زنى؟ على درحالى كه روى پا بند نمى شد، لبخندى روى صورتش نقش بست و مهربانتر از همیشه جواب داد: دیگر به اندازه كافى چراغ خانه مان روشن مانده، دعا كن و به خداوند بگو على در راه تو رفت و من هم به تو پناه مى آورم... چهل روز پس از رفتنش، كبوترى سبك بال پركشید و به همسرش خبر داد كه آرزوى دیگر على نیز به اجابت خداوند رسیده است.اعظم براتی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 281]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن