واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما - ساسان گلفر اندکی پیش از سپیده دم هزاره سوم، اتفاقی افتاد که صنعت سینمای آلمان را از رخوتی که به آن دچار شده بود، بیرون آورد. این اتفاق، ساخته شدن فیلم «بدو لولا، بدو» بود. در بدو لولا، بدو که تام تیکور در سال 1998 ساخت و به روی پرده فرستاد، عشق و شانس دست به دست هم دادند و به نجات لولای موسرخ و دوستش شتافتند و این دویدن دیوانهوار لولا در خیابانهای شهر برلین به استعارهای برای خود سینمای آلمان تبدیل شد؛ حرکتی که در یک نگاه هگلی بیانگر «روح زمانه» بود و فرارسیدن عصری ناآرام و پرشتاب و بیوقفه را نوید میداد. به هر حال بدو لولا، بدو نگاهها را به سوی سینمای کشور آلمان معطوف کرد و تماشاگران سراسر جهان حرکت بیوقفه کشوری را دیدند که به تازگی دیواری را از میان برداشته بود و اتحادی دوباره را تجربه میکرد. فیلم «بدو لولا، بدو» علاوه بر آنکه روحی تازه در کالبد سینمای آلمان دمید، نامهایی تازه را نیز به عالم سینما معرفی کرد: تام تیکور کارگردان و فرانکا پوتنته بازیگر. البته سینمای آلمان تا آن زمان نامهای بزرگی را در داخل و خارج از این کشور به دنیا شناسانده بود؛ از مورنائو و لوبیچ و لانگ و دیتریش تا هرتزوگ و فاسبیندر و شلندورف و فن تروتا، اما سالها بود که نام تازهای برای عرضه به تماشاگران بینالمللی نداشت و در طول دو دهه نتوانسته بود موفقیتی در عرصه بینالمللی کسب کند. جایزه اسکاری که کارولین لینچ در سال 2002 برای «هیچجا در آفریقا» دریافت کرد، مهر تأیید دیگری بر بالندگی سینمای نوین آلمان زد و یک سال بعد «خداحافظ، لنین!» ولفگانگ بکر در بیش از 70 کشور به موفقیت رسید. تعدادی از سینماگران نسل قبلی در دهه اول قرن بیست و یکم به فعالیتشان ادامه دادند؛ آثار موفق فولکر شلندورف بیشتر در خود آلمان مطرح شدند، ورنر هرتزوگ در هر هفت قاره به تجربهگریهایش ادامه داد و از «سپیده دم نجات» هالیوودی در خاور دور تا «مرد گریزلی» در آلاسکا و «رویارویی در انتهای جهان» در قطب شمال را ساخت، و ولفگانگ پترسن به کلی جذب هالیوود شد. این نامهای بزرگ، دیگر معرف سینمای نوین آلمان نبودند؛ فاتح آکین فیلمساز ترکتبار، الیور هیرش بیگل، تام تیکور و فلوریان هنکل فن دونرسمارک بودند که سینمای نوین آلمان را هدایت میکردند. این سینما در سال 2007 دست کم سه موفقیت بزرگ را تجربه کرد: درام «زندگی دیگران»، اولین تجربه کارگردانی فن دونرسمارک توانست جایزه بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان اسکار را تصاحب کند، «لبه بهشت» فاتح آکین جایزه بهترین فیلمنامه و جایزه ویژه هیئت داوران کن را نصیب خود کرد و «عطر: داستان یک قاتل» اثر تام تیکور برنده جوایز فیلم آلمان در شش رشته، مانند شخصیت اول کاریزماتیکاش قلب تماشاگران سراسر جهان را تسخیر کرد. نسل جوان سینمای آلمان با آنکه بیش از همه به بازنگری رویدادهای تاریخی و به ویژه دو لکه تیره تاریخ معاصرش، دوران سلطه نازیها بر آلمان و جنگ سرد که عصر حاکمیت کمونیسم شوروی در یک سو و تولد بادرماینهوف در سوی دیگر بود، علاقه نشان میدهد، به جامعه امروز آلمان هم بیتوجه نیست و البته نگاهی هم به فردا دارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 461]