تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):زيبايى مرد به شيوايى زبان اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805541988




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت‌وگو با سيدعلي صالحي به مناسبت انتشار بهتر است روياهايم را بنويسم - محمد ولي‌زاده


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: گفت‌وگو با سيدعلي صالحي به مناسبت انتشار بهتر است روياهايم را بنويسم - محمد ولي‌زاده


در اينكه سيدعلي صالحي شاعر مطرح و تاثيرگذاري است، شكي نيست. كافي است به يكي دو دهه قبل برگرديم و انبوه شعر و شاعراني را كه از صالحي در و و... تاثيرها پذيرفته‌اند برشمريم. شعر صالحي حتي بيش از بسياري از شاعران دو دهه اخير به ميان مردم آمده و پير و جوان را با خود همراه كرده است. شمارگان كتاب‌هاي منتشر شده او مويد اين گفته است. صالحي اخيرا دفتري متفاوت از كارهاي پيشين خود را منتشر كرده است كه مي‌توان گفت شايد براي فرار از تكرار زبان و عاطفه و خيال، و دوري از معناسازي‌هاي گذشته (كه از سوي منتقدان و حتي دوستدانش نيز به آن متهم شده)، كوشيده است ما را با صالحي ديگري روبه‌رو سازد.

اين دفتر شعر كه شاعر مدعي است اولين دفتر سترگ هايكو در زبان فارسي است، نام دارد كه بيش از هزار هايكوي پارسي را دربرمي‌گيرد. صالحي از اين رو عنوان را بر پيشاني دفترش آورده كه معتقد است پيش از اين كارهايي كه صورت گرفته، بيشتر در زمينه طرح بوده است و تمام شاعراني كه به هايكو روي آورده‌اند، تنها سه سطر در مضمون هايكو نوشته‌اند اما او به اين نقصان پي برده و تا فرم و زبان مخصوص هايكو را نيافته، به سرودن آن روي نياورده است. در دوازده قسمت يا طلسم گرد آمده و با طرح‌هايي مركب از خود شاعر به همت موسسه انتشارات نگاه به چاپ رسيده است. توجه بيش از حد به طبيعت و شاخصه‌هاي آن، كه بيشتر برگرفته از زادگاه صالحي يعني مرغاب بختياري است، مخاطب را به سفري در گذشته و امروز شاعر راهنمايي مي‌كند. گفت‌وگوي زير تنها درباره همين كتاب تازه او صورت گرفته كه بخش نخست آن را مي‌خوانيد.

آقاي صالحي! خواننده فارسي‌زبان به مدد ترجمه‌هايي كه در چند دهه گذشته صورت گرفته، به‌ويژه كتاب ترجمه شاملو و پاشايي، با هايكو آشنا شده است.

مايلم با اين سوال شروع كنم كه شما از چه زماني با هايكو آشنا و سرودن آن را آغاز كرده‌ايد؟

اولين هايكوهايي كه مرا به بازشناخت خود دعوت كرد، چند هايكو در چند مجله بود؛ شايد اواخر نيمه اول دهه پنجاه بود. اواخر همين دهه با ترجمه عدنان غريفي را خواندم. 1364 يكي از مقالا‌ت من درباره هايكو در يك مجله دوزبانه در پاريس منتشر شد و راه ادامه يافت و از جست‌وجو بازنايستادم. رسول رخشا در نقدي كه بر دفتر شعر نوشت، به درستي كشف كرد كه روح هايكو بر بعضي اشعار اين دفتر سيطره دارد. نخستين تجربه‌هاي جدي من در آفرينش هايكو با سرودن دفتر نامبرده همزمان است. از همان دوره در كارگاه شعر با همياري اعضا و به‌صورت جمعي و با تلا‌ش‌هاي دوستم مسيح طالبيان، تبادل‌نظر در اين حوزه آغاز شد و ادامه دارد.

اما پيش از اين دوره، در بازسرايي گات‌هاي اوستا، كار بر شعر كوتاه و همسان هايكو را شروع كرده بوديد. تا آنجا كه به‌ياد دارم بايد حدود سال 1361 باشد. آيا گات‌هاي اوستا، فهلويات و خسرواني‌ها در ايران باستان به هايكوي امروزي شباهت دارند؟

يادآوري دقيقي است. در اوستا، هر گات، شامل چند است. سال 1364 در آن مقاله كه گفتم، پيشنهاد كردم را جايگزين هايكو كنيم، اما هم واژه مهجور بود و هم خودم اين مساله را دنبال نكردم. متعلق به دوره پيش از صنعت كتابت است. حافظه روستايي انسان عصر توان نگه‌داشت متون طولا‌ني را نداشت. وجه مشترك فرهنگي همه اقوام ديرين بوده است. از آنجا كه الفباي كار و كشاورزي و باغداري و زيست پاستورال و روستايي مردم ما در گذشته با مردم خاوردور، خاصه ژاپني‌ها، اشتراكات غيرقابل انكاري داشته، لا‌جرم تبلور فرهنگي و دستاوردهاي ادبي مشابهي هم مي‌توانسته داشته باشد؛ با اين توضيح كه ژاپني‌ها حدود چهارصد سال است كه به هايكو رسيده‌اند، اما مردم ما در اعصار دور، اين نوع خلا‌صه‌گويي را تجربه كرده‌اند. اگر رد و راه اين داشته‌ها را دنبال كنيم، به رباعي مي‌رسيم. مراد من اين نيست كه به همساني‌ها باور داشته باشيم، اما وجوه مشترك بسيار است.

جايي خواندم كه گفته بوديد هايكوي ژاپني متاثر از ادبيات ما طي قرون گذشته است. مساله را بيشتر شرح مي‌دهيد؟

خانم جين ريچهولد، محقق و هايكوشناس آمريكايي در تبارشناسي شعر ژاپن، به ريشه‌هاي شعر پارسي اشاره مي‌كند. او معتقد است كه شعر و نثر سعدي از قرن هشتم به اين سو، سفر خود را به هند و سپس به چين آغاز مي‌كند. ميني‌مال‌هاي نخستين سعدي، بسته‌بندي خاصي دارد؛ اول حكايت منثور را مي‌آورد، سپس آن را با حجت شعر مي‌بندد. عالي‌ترين شعر چين يعني صاحب همين فرم سعدي‌وار است. ژاپني‌ها متاثر از تانكا، به رخسار تازه‌تري به نام مي‌رسند؛ البته نخست از تانكا استقبال مي‌كنند. مشهورترين تانكاها به ماتسوئو باشو تعلق دارد. ي تازه از حلقه‌هاي متعدد به‌وجود مي‌آيد؛ طوماري خطي و بي‌پايان. رنگا مناسك خاصي داشت، به‌ويژه در زمان صلح و آرامش، شاعران در قهوه‌خانه‌ها، مثل مشاعره ما، مقابل هم نشسته و رنگا را آغاز مي‌كردند؛ خلا‌قيت در لحظه. ‌

و همان پيشاني‌نوشت هر حلقه از رنگا بود، كه هايكو وجه مستقل آن است. در واقع باشو بود كه با استفاده از به تاخير انداختن جواب چيستان‌هاي ژاپني و پيوند آن به هوكو، ژانر مستقلي به نام هايكو آفريد.

در سوال پيشين گفتيد رباعي در ايران مثل هايكو در ژاپن، شباهت دوري دارند. در مورد اين شباهت‌ها بيشتر توضيح مي‌دهيد؟

رباعي، حضوري فلسفي، چرايي، دروني دارد؛ بسترش زبان و گفتن است، اما هايكو آبشخور نهايي‌اش تصوير بيروني و چگونه ديدن است. مشابهت ذهني رباعي خراساني (و نه رباعي قونيه‌اي) با هايكو، نگاه مشترك و بينش مشابه و مضموني آن است. خراسان بزرگ و فرهنگ آن سامان كهن، هم‌مرز چين بوده است. براي مثال، خيام سروده است: حالا‌ همين نگاه و تعبير و مضمون را با اين هايكوي باشو مقايسه كنيد. تقريبا جوشيده يك چشمه مشترك‌اند: انگار هر دو شاعر فرزندان يك فهم شرقي‌اند؛ البته باشو متعلق به 360 سال پيش از اين است.

گويا شما گفته‌ايد كه پيش از اين هر چه در شعر فارسي با نام هايكو سروده و منتشر شده، تنها در حد طرح باقي مانده‌اند. ويژگي‌هاي يك هايكوي صالحي چيست كه از حد طرح عبور كرده‌اند؟ معني اين حرف اين نيست كه پيش از شما در ايران كسي هايكو نسروده است؟

اگر به مصاحبه من با روزنامه كارگزاران 27 فروردين 87 رجوع كنيد، گفته‌ام كه شاعراني مثل سيروس نوذري، كاوه گوهرين، محمد خليلي و رضا رضانژاد شيرازي در خور احترام و براي من باارزش‌اند، چون پيش از من به هايكو رسيده‌اند. دو سال پيش در بحث ارتباط زبان فارسي و خلا‌قيت در خلا‌صه‌سرايي، گفتم كه زبان فارسي، زباني سيال و فربه است و هر شعرك و شعر سه سطري را نمي‌توان هايكو ناميد و اساسا در زبان فربه فارسي، سرودن شعر كوتاه، خطرناك است، زيرا پيش از تولد تمام مي‌شود. من نمي‌توانم به طرح‌هاي درخشان بيژن جلا‌لي، عنوان هايكو بدهم. واگويه‌هاي زباني و فلسفي و كلمات قصار، در حد با امتياز تاثير مضموني باقي مي‌مانند، ولا‌غير! تشخيص نقاط قوت و يا ضعف دفتر هم به‌عهده شما و اهل اين فن است. من هرگز چنين ادعايي نكرده‌ام كه پيش از من كسي هايكو نگفته است. البته بايد سعي كرد آن سوي دعا و دشنام ديگران، به زندگي ادامه داد.

ژاپني‌ها به اصل هفده هجايي هايكو پايبندند، آيا شما هم در كتاب به اين اصول مقيد بوده‌ايد؟ آيا در زبان فارسي مجبوريم به اين اصول اوليه وفادار بمانيم؟

رسيديم به پرسش‌هاي فني، مجال كافي هست در يك گفت‌وگوي چندساعته؟ در پاسخ به سوال حرفه‌اي شما مي‌توان رساله نوشت. شنيده‌ام گفته‌اند كه هايكو فقط در زبان ژاپني اتفاق مي‌افتد. ساده‌لوحانه است! هايكوهاي روسي يا مكزيكي را خوانده‌ايد؟ عالي است! يعني چون ورزش كشتي از ايران برخاسته است، كشتي‌گير كوبايي حق مدال طلا‌ ندارد؟ مگر غزل از عرب نيست، اما اعجوبه غزل، حافظ شيرازي است، نه ابواحمد بصري. پس غزل و قصيده بايد فقط در زبان عرب رخ دهد؟ حجت قوي نمي‌آورند! اما در پاسخ ولي‌زاده بگويم كه در زبان ژاپني، براي كلمه دارند، ما در فارسي نداريم. شرق دور عمودي نويس‌اند، ما در خاورميانه، افقي و از راست به چپ و در غرب از چپ به راست. مشكل ما رعايت هفده هجاي مُنزل نيست. خلا‌قيت در رخ نمي‌دهد، شبيه‌سازي راهي به جايي نمي‌برد، زبان بخشنده فارسي اجازه الگوبرداري مقلدانه نمي‌دهد. مگر اوكتاويو پاز مكزيكي، در هايكوهاي خود به زبان اسپانيولي، هفده هجاي ژاپني امر شده را رعايت كرده است؟ يا ازراپوند؟ اشاره درستي كرديد: اصلا‌ كوباياشي شيكي هايكوسراي دوران مدرن ژاپن هم اين عهد را شكست.

عنوان را بر جلد اين دفتر آورده‌ايد، عمد داشتيد؟ چه چيزهايي دارد اين دفتر كه آن را بناميم؟

شاعر، پارسي است، زبان هم فارسي است، مولود همين روزگار، و اين صورت قضيه است، اما آن جان پنهان، بومي بودن نگاه شاعر است؛ نگاهي اينجايي، عميقا متعلق به همين فرهنگ. گواهي و مسير و عناصر و تصاوير و هستي اين هايكوها را نمي‌توانيد در سيبري پيدا كنيد، اما از مرغاب و زاگرس گرفته تا مازندران و تهران، همه اشارات، بيمه شده است. مساله تطبيق هستي بومي ما با سيرت همين هايكوها، سندي جدي در برابر چالش بجاي شماست. من نبايد دفاع كنم، تحقيق به‌عهده شما مخاطب حرفه‌اي شعر و منتقدان ديگر است.

در اين دفتر با زبان و فرم و چهره ديگري از سيدعلي صالحي شاعر روبه‌رو مي‌شويم كه هيچ شباهتي به گذشته شعري‌اش ندارد، بلكه تفاوت‌ها بسيار است. صالحي و شعرش همواره با اقبال و استقبال مردم كتابخوان مواجه بوده و مخاطب زيادي دارد. آيا از اين ريسك بزرگ نترسيديد؛ خطر از دست دادن هواداران شعرت...؟

اجازه مي‌خواهم از همشهري شما حضرت حافظ مدد بگيرم:

! البته من خوشه‌چين گمنام حافظم. با اين حال: !

برخورد مخاطبان شعر شما پس از انتشار اين دفتر چه بوده؟ پيش‌بيني گذشته و امروزتان چيست؟ نگران نيستند مبادا از آن اقبال هميشگي كاسته شود؟

هرگز نگران آينده آثارم نبوده‌ام كه خدايا چه خواهد شد! هميشه فكر مي‌كنم بهتر است رويايم را بنويسم، بعد دلم مي‌خواهد مردم را شريك روياهاي خود كنم، در نتيجه بايد اين روياهاي مكتوب، چاپ شوند. به محض توزيع كتاب، با آن خداحافظي مي‌كنم؛ مردم مي‌دانند و آن پاره روياها. استقبال كنند، كودكانه شاد مي‌شوم. استقبال نكنند، حتما حق دارند. شعر آن سوي زاده مي‌شود. اگر عاشقانه به مسلح باشي، موحش‌ترين شكست‌ها، برترين لذت‌ها است. مردم ما در كم‌نظيرند.

رويكرد هايكو معطوف به طبيعت و دنياي پاستورال است و شما هم در از اين قاعده جدا نيستيد. چه شد كه با هايكو روبه مرغاب و زادگاه و جنوب رفتيد؛ انگيزه‌هاي اين سفر چه بود؟

اگر مي‌دانستم قضيه از چه قرار است، با كمال ميل مي‌گفتم. اما مي‌دانم كه اين ذخيره چند دهه در درونم پنهان مانده بود. وقت فرافكني آن فرا رسيده بود.

به دوازده دفتر يا طلسم تقسيم شده است و گويا هايكوهاي هر دفتر، هواي ويژه‌اي دارند! اين سازماندهي و نظام، حساب‌شده بوده است؟

هر حلقه و دفتر، يعني طلسمات دوازده‌گانه، هر كدام در يك موسم آمدند. اينجا اشيا از رها مي‌شوند. راز حضور كلمه در كتاب، اشاره به همين نكته است. آمدن عنوان يادآوري اميد، حيات و عشق است. من به مهندسي كار در كلمه و شعر، البته در دوره پساويرايش اعتقاد دارم. ‌

آقاي صالحي! چند دفتر از شعرهاي شما در كردستان عراق ترجمه شده است و آن‌طور كه شنيده‌ام با استقبال هم روبه‌رو بوده‌اند. آيا براي ترجمه هايكوها به ژاپني هم تلا‌ش مي‌كنيد؟

در اين مورد، نه الا‌ن، بلكه هميشه،‌هرگز تلا‌ش نكرده و نمي‌كنم. خبرنگار روزنامه ژاپني (روزنامه ماينيچي) هم همين پرسش را داشت. (گفت‌وگو درباره ادبيات ايران و هايكو بود.) جوابم همين بود كه به آن حتي فكر هم نمي‌كنم.

سرودن هايكو چطور؟ ادامه مي‌دهيد؟!

بستگي به حال و هوايم دارد. انتخاب نهايي با نيست.

در مورد ترجمه آثارتان، مثل اكثر شاعران تلا‌ش نمي‌كنيد؟

هر كسي هنجارهاي خود را دارد. اگر شعر، شعر باشد، هر نوع بن‌بستي را پشت سر مي‌گذارد و به‌صورت طبيعي مسير و نفوذ و گسترش خود را ادامه مي‌دهد. من هنوز كتاب‌هاي خود را كه به كردي ترجمه شده، نديده‌ام. ولي مي‌دانم كه در جشنواره سليمانيه، اين ترجمه‌ها در دسترس مردم قرار گرفت. جشنواره سال گذشته را مي‌گويم.

آيا از كيفيت چاپ و تيراژ و نشر اين اثر راضي هستيد؟

حقيقتا راضي‌ام. موسسه انتشاراتي نگاه سنگ تمام گذاشته است. اين روزها سه هزار و سيصد نسخه براي چاپ اول، تيراژ قابل قبولي است.

در شروع نشست، به تفاوت‌هاي ميان هايكو و طرح اشاره كرديد اما از آن دور شديم. كمي بيشتر توضيح مي‌دهيد؟

شعرك، طرح، شعر كوتاه، نوعي خرده شعر است كه جز در صورت و ظاهر و كميت كه همان باشد، هيچ مشابهتي به هايكو ندارد. و در زبان فارسي، به‌ويژه در عصر ما و شعر نو، تا امروز شاعر اثرگذاري در اين رشته و راسته ظهور نكرده است. البته بيژن جلا‌لي يكي از حرفه‌اي‌ترين شاعران ما در كار شعر كوتاه بوده است و گاه هم موفق، اما نه در يك مجموعه، بلكه مي‌توان از كل آثار آن عزيز، شعرهاي كوتاه درخشان را بيرون كشيد. شعرك‌هاي توليدشده تا امروز به‌شدت به و نزديك‌اند تا جوهر شعر. در حالي‌كه جهان ديگري دارد كه توضيح دادم. هايكو اساسا شعر نيست كه بخواهيم آن را با ديگر انواع شعر مقايسه كنيم. گفتم نوعي دعاي برگزيده در ستايش هستي است. اسلوب دارد، راه و روش كمي و كيفي دارد، اما طرح همان‌گونه كه از نامش پيدا است، تنها صورتي كوچك از يك اتفاق است كه در زبان روايي، گفتاري، گزارشي، يا تصويري، تولد مي‌يابد، و از حيث كمي، پاره‌اي از يك كليت فيزيكي است، در حالي‌كه هايكو، يك امر كامل در درون و بيرون خود است و اگر نشانه‌اي از كليت هستي است، استقلا‌ل خود را دارد و در عين حال روح آن كليت متافيزيكي و معنوي از هستي را نمايندگي مي‌كند.

طرح و شعرك، حضوري نامعين و پراكنده دارد. خصوصيات ويژه‌اي ندارد، بي‌شناسنامه است. در حالي‌كه هايكو نوعي طريقت در مسير ديدن و كلمه و شيء و طبيعت و هستي است. در هايكو، حروف ربط در حداقل ممكن خودنمايي مي‌كنند، پرگويي و توضيح قدغن است، حواشي ندارد، زيورآلا‌ت زباني ندارد، از كمترين نشانه‌ها سود مي‌برد. درك تصويري آن يك اصل است، نوعي درك معنا از طريق است، از هيچ سخن گفتن براي همه چيز است. دانش روح و دانايي باطن است. لحظه مقدري ميان ازل و ابد است. من از آن با تعبير ياد مي‌كنم.

از علا‌قه خود نسبت به باشو گفتيد. باشو در آغاز راه همه انواع شعر سرزمين خود را تمرين و تجربه كرد تا سرانجام به هوكو رسيد. اختصارا فرازهايي از روند كار او بگوييد.

باشو، ماتسوئو باشو تنها پنج دهه زندگي كرد. 1644 ميلا‌دي به دنيا آمد، 1694 در فقر درگذشت. او مسافر بزرگ ميهن خود بود و زائر ذن و كلمه و هايكو. در شروع، شاعر در طيف مطايبه بود، طنز غريبي داشت. چنين طنزي را با عبادت عارفانه و سلوك فيلسوفانه درهم آميخت. در يكي از آخرين هايكوهاي خود مي‌گويد:

كك‌ها، شپش‌ها

اسب بالا‌ي سرم

پيشاب روي بالش‌ام.

در وجهي، پيام چنين هايكويي، بي‌اعتنايي مطلق به آن نوع زندگي است كه طبقات محافظه‌كار جامعه دنبال مي‌كنند. در معنايي ديگر، به وحدت مطلق هستي اشاره مي‌كند. كك، اسب، پيشاب، آدمي! باشو از آن سوي دوگانگي و دوآليزم خير و شر، يا زشت و زيبا با ما سخن مي‌گويد. او ما را به‌سوي هدايت مي‌كند. نوعي نگاه شرقي است از نوع حلا‌ج، بايزيد بسطامي، روزبهان بقلي، كه دهش و بخشش عظيم را مرام خود مي‌دانستند. باشو به وقت مرگ، در حلقه شاگردان خود، حاضر نبود مگس‌ها را از رخسار خود دور كند. او گفت: باشو در آغاز معلم شعر به شيوه رنگا بود و گفتم كه سرانجام به هوكو رسيد. بعد از انقلا‌ب او بود كه شاعران بسياري پا به راه باشو گذاشتند. هواداران باشو، مجموعه‌اي از هوكوهاي او را گرد آوردند و با عنوان منتشر كردند. باشو در پرتو نبوغ خود شرايط را مهيا كرد تا استعدادهاي درخشاني ظهور كنند. در عصر او شعر جايگاه باارزشي يافت. از واحه رنگا تا ساحت هوكو، باشو راهي سخت و طاقت‌فرسا را طي كرد، اما ثمره آن را نيز به چشم خود ديد؛ مكتب باشو و استقبال خاص و عام از كلا‌م او.

باشو نيز مكتبخانه (كارگاه شعر) داشت، چندان كه بعدها در مسير همين مكتب شاعران و هايكوسراهاي بزرگي چون ايسا و بوسون ظهور كردند اما اگر از نوع تدريس باشو اطلا‌عاتي داريد، بفرماييد!

اگر شاگردان و دوستان جوان باشو نبودند، بسا بسياري از آموزه‌ها و آثار او مكتوب و در نتيجه ماندگار نمي‌شد. نقل است كه باشو به رسم زمانه با شمشير حمايل‌شده مي‌زيست. يك روز سر كلا‌س درس يا مكتبخانه شعر، سواي اصل ، قصد تفهيم در شعر داشت. اين روايت از سوي يكي از شاگردان باشو نقل شده است. باشو مي‌خواست مفهوم شگرد و را در كلمه و فرم درس دهد. پياله‌اي سفالين برداشت و كمي دورتر به سوي سطح و سنگفرش پرت كرد. به محض شنيدن صداي شكستن پياله سفال، هوكوي خود را سرود: ‌

بر اين رواق بلند

پياله‌اي

هزارتكه مي‌شود.

و در ادامه، ناگهان شمشير خود را از نيام فلزي بيرون كشيد، زوزه فلز در برابر صداي شكستن پياله سفال يكي از راست و ديگري از چپ، حتي طنين را توزين مضاعف كرد و سرود:

زوزه

زوزه تيغ است

برهنه و بي‌نيام.

تمرين طنين تمام شده بود. در پيوست اين دو هوكو با هم و در كنار هم يك به دنيا آمده است. گفت و شنيد طنين در هم تن شدن با شيء و كلمه.

به‌جز شباهت‌هاي كمي و صوري ميان شعر ژاپن و ايران، از نظر شباهت فكري و فلسفي در چه حدي است؛ شعر ژاپن و ايران را مي‌گويم، به‌طور كل!

نخستين باران زمستاني

ميمون هم

در آرزوي يكي خرقه بورياست.

اين تكثير خويشتن در شيء و جهان و هستي، اتفاقي به‌شدت شرقي است. اين غمخواري، تعزل مشترك دو فرهنگ مشابه است. مزامير مهرآميزي از اين دست، محور آثار شعر و كلا‌م فارسي هم هست. ما درس‌خوانده آسمانيم كه به زبان زمين سخن مي‌گوييم. ريشه‌ها يكي است. در شعر ما و شعر ژاپن، يك عنصر مهم و مشترك وجود دارد و آن تاكيد بر فرديت است. سادگي، ايجاز، سهولت كلا‌م به مثابه عبور نسيم ناپيدا، قناعت و از جز به كل رسيدن، نشانه‌هايي از ريشه‌هاي مشترك و مشابه دو فرهنگ ايران و ژاپن است. مردم هر دو سرزمين به صورتي افراطي در جان شعر حل شده‌اند. به تيراژ بيشمار ديوان حافظ بنگريد و آن را مقايسه كنيد با ديوان تانكاهايي كه با عنوان ‌)Machi Tawara( در ژاپن كه سال 1987 ميلا‌دي طي دوازده ماه، هشت ميليون نسخه به فروش رسيد. ‌

اگر اشتباه نكنم تانكا بايد نوعي قالب در شعر ژاپن باشد. در اين‌باره بيشتر توضيح مي‌دهيد؟

تانكا قواره و قالبي متناسب با روح مردم دارد. عوام آن را مي‌فهمند و خواص آن را مي‌پسندند. قالب معيني دارد، در سي و يك هجا و در پنج سطر 77-7-5-7-5.) هر سطر، عددي فرد دارد، حتي سر جمع هجاها نيز فرد است.

اعداد فرد به جهان شهود و شهود جهان تعلق دارند. تانكا اولين صورت و فرم و نوع رسمي شعر ژاپن به شمار مي‌رود. تانكا هنوز هم در شعر ژاپن رايج است و رسميت خود را (مثل غزل معاصر ما) حفظ كرده است. تانكا، مولود نياز انسان به رستگاري و رهايي است. تانكا كهن‌ترين شيوه در علم ذهن (شعر) به شمار مي‌رود (در فرهنگ خاور دور) كه طي قرن نهم تا يازدهم ميلا‌دي به اوج و عظمتي خارق‌العاده رسيد. يكي از شاگردان باشو، تانكايي از استاد خود را ثبت و ضبط كرده است:

سخت است

اين همه اسم و

گل‌هاي بيشمار بهاري.

به يكي اشاره فقط

پايان خواب پروانه.

انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------

------------
 پنجشنبه 30 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 274]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن