تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 14 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):به پاداش بهشت نمى رسد مگر آن كس كه باطنش نيكو و نيّتش خالص باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799322730




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بشتابید بشتابید


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما  - پیام سلامت وساطت آرش خوشخو هم هیچ فایده‌ای نداشت، مرجان‌خانم‌ پایش را توی یک کفش کرده که باید بروم، رضا هم پایش را توی یک کفش کرده که باید بمانم. به نظر می‌آید که مرجان‌خانم‌ و رضا کلی مسئله و مشکل قدیمی با هم داشته‌اند و من فقط یک استفاده ابزاری‌ام تا حساب‌های قبلی‌شان را تسویه کنند. چه کسی فکر می‌کرد بعد از یک عمر استفاده ابزاری کردن از دیگران، خودم این چنین...  داشتم به فیلم‌هایی که این چندروزه دیده بودم فکر می‌کردم و نکات شاخص فیلم‌ها را آنالیز می‌کردم تا در یادداشت هایم به بررسی آن‌ها بپردازم که صدای مرجان‌خانم‌ را شنیدم که به امیر می‌گفت: «این رفیق مسخره‌ت باید همین امروز وسایلش‌رو جمع کنه و از این‌جا بره، والا...» رضا گفت: «والا چی؟» مرجان‌خانم‌گفت: «والا من می‌رم.» رضا گفت: «چه بهتر.» مرجان‌خانم‌ قندانی را که روی میز بود برداشتند و با شدت به طرف سر رضا پرتاب کردند، رضا جاخالی داد و قندان به صفحه ال‌سی‌دی بزرگی که پشت سر رضا نصب شده بود خورد. ال‌سی‌دی شکست و فروریخت و نابود شد... سکوت مرگ‌باری بر خانه حکم‌فرما شد، بعد مرجان‌خانم‌ نعره زدند: »دیوانه معلوم هست چی کار می‌کنی؟ تلویزیون‌رو خورد کردی.» رضا گفت: «من خورد کردم یا تو؟» مرجان‌خانم‌ گفتند: «تو.» رضا گفت: «تو قندون‌رو پرت کردی.» مرجان‌خانم‌ گفتند: «خوب کاری کردم. تو چرا جاخالی دادی؟»  رضا گفت: «برای این‌که‌ اگه جاخالی نمی‌دادم، قندون می‌خورد تو سرم، سرم می‌ترکید.» مرجان‌خانم ‌گفتند: «این‌قدر چرت‌وپرت نگو. می‌گم چرا جاخالی دادی؟» رضا گفت: «برای این‌که‌ نمیرم.» مرجان‌خانم گفتند: «حالا دیدی تقصیر کی بود؟ اصلاً من اشتباه کردم با تو ازدواج کردم. تا فردا هم اگه یه ال‌سی‌دی عین قبلی نخری، من می‌دونم و تو.» رضا گفت: «خودت شکوندی، خودت هم باید بخری.» من برای این‌که‌ دعوا تمام شود گفتم: «دعوا نکنین. من خودم یه  ال‌سی‌دی بهتر از این برایون می‌خرم.» فکر می‌کردم رضا بلافاصله با این پیشنهاد مخالفت ‌کند ولی برخلاف انتظارم، بلافاصله موافقت کرد و گفت: «دمت گرم، مشکلو حلش کردی...» ناگفته پیداست که من توان مالی خرید یک تلویزیون 14 اینچ سیاه‌و‌سفید را هم ندارم، ولی چون یا حرفی نمی‌زنم، یا اگر بزنم پای آن می‌ایستم، تصمیم گرفتم پول جور کنم. اما چطور؟ به خودم گفتم ایام جشنواره است، به فیلم‌هایی که دیده‌ای فکر کن. مطمئناً راهی می‌یابی، از عیار14 گرفته تا بیست  و از می‌زاک تا صداها، تمام فیلم‌ها را از نظر گذراندم، ولی راه‌حل مناسبی نیافتم. چطور باید یک‌شبه‌ میلیونر می‌شدم؟ گفتم بگذار غیر از فیلم‌های جشنواره، به فیلم‌های اسکار هم فکر کنم که یکباره فیلم میلیونر زاغه نشین به کمکم آمد... «دوستان عزیز، هرکس می‌خواهد اسمش در این ستون بیاید و یک‌شبه ره صدساله طی کرده ممتاز و مشهور و انگشت نمای خاص و عام شود، چهارمیلیون تومان به من بدهد. من هم با نوشتن اسم او در این ستون یک‌شبه معروفش می‌کنم.» بعدالتحریر: هنوز این آگهی چاپ نشده، فردی به اسم امیرحسین رسائل تماس گرفته که «من می‌دم، تو چاپ کن.» فکر کردم مشکل حل شده است، ولی دوستم آقای ح.ا (حمیدرضا ابک) می‌گویند حرف نام‌برده را باور نکن، چون نام‌برده وعده می‌دهد ولی بعد از این‌که‌ اسمش را چاپ کردی، نمی‌دهد. 




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 382]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن