تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس امر به معروف كند به مؤمن نيرو مى بخشد و هر كس نهى از منكر نمايد بينى منافق را ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812836722




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مادر شدن از تو نو شد


واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: مادر شدن از تو نو شد


خانه فيروزه‌اي- ليلي شيرازي:
هر بچه‌اي از مادري به دنيا مي‌آيد كه مهربان و دوست داشتني است.

شاخه‌ها، مادر برگ‌ها هستند و ابر، مادر باران است. طوفان، مادر بادهاي تند است. بادهاي تند، مادر نسيم‌اند. اقيانوس، مادر درياهاست. دريا، مادر رودها و رود، مادر نهرهاي‌باريك. كوه‌هاي بزرگ، مادر سنگ‌ها و سنگ‌ها، مادر سنگ‌ريزه‌ها و سنگ‌ريزه‌ها، مادر خاك‌ها و خاك، مادر انسان است و تو مادر همه انسان‌ها و موجودات روي زمين هستي.

تو، در درون خودت مادري و مهرباني از تو ريشه گرفته است. تو مادري و مهرباني را به اوج رساندي؛ طوري كه انگار مهرباني قبل از تو نبوده، آب قبل از تو نبوده، زيبايي پيش از تو به دنيا نيامده بود و وقتي تو آمدي همه چيز را با خودت نو كردي و وقتي تو رفتي دنياي تازه‌اي را كه با بودنت فراهم كرده بودي با خودت نبردي. همه چيز بعد از تو ماند تا يادآور زيبايي‌هاي تو باشد!

در سرزمين من نام خيلي از دخترها زهراست. توي كلاس ما يك زهرا هست كه صورتش به سيب مي‌ماند و دست‌هايش سفيد است؛ وقتي مي‌خندد دو تا گردوي كوچكي كه زير لپ‌هايش قايم كرده، تكان مي‌خورد. زهرا زبان ماهي‌ها را بلد است؛ توي رياضي و كامپيوتر به من كمك مي‌كند. وقتي مي‌‌روم خانه‌شان، زير درخت توتي كه توي حياط‌شان دارند، درس مي‌خوانيم.

وقتي درس مي‌خوانيم، او صفحه‌هاي كتاب را با برگ‌هاي فرو افتاده توت علامت مي‌گذارد. بعد از اين كه درس را برايم توضيح مي‌دهد، من مي‌نشينم به حل كردن مسئله‌هاي رياضي با روشي كه زهرا يادم داده و او زير درخت توت نماز مي‌خواند. من احساس مي‌كنم كه درخت توت هم با او نماز مي‌خواند. گاهي يكي از برگ‌هايش را آزاد مي‌كند تا برگش بچرخد و بچرخد و بيفتد روي سجاده زهرا و زهرا وقتي سجده مي‌كند برگ‌هاي درخت توت دورش حلقه زده‌اند. نمازش كه تمام مي‌شود براي من عدسي مي‌آورد. من عدسي مي‌خورم كه جان بگيرم، رياضي بخوانم. او قرآن كوچكش را در مي‌آورد و ترجمه سوره‌ها را بلند مي‌خواند.

زهرا هميشه مي‌گويد كه مهرباني‌اش را از نامش گرفته است. نام او مثل يك آهنگ خيلي ساده و كوتاه و فراموش نشدني در زندگي من طنين عجيبي دارد. وقتي اسمش را صدا مي‌زنم، ياد خاطره دردناكي مي‌افتم كه هر چه‌قدر فكر مي‌كنم يادم نمي‌آيد خاطره چه دوره‌اي‌ است و دقيقاً در آن چه اتفاقي مي‌افتد.

* * *

وقتي صبح‌ها نامش را صدا مي‌زنم احساس مي‌كنم گل سرخي از خواب بيدار شده و مي‌خواهد به تمام غنچه‌هايش شير بدهد و غنچه‌هايش با سر و صدا، تمام اهل باغ را از خواب بيدار مي‌كنند.

وقتي ظهر صدايش مي‌زنم، انگار دارم درخت‌هاي توت را براي نماز جماعت صدا مي‌كنم. درخت‌هاي توت در رديف‌هاي مساوي، درست پشت سر هم با ملايمت و نظم دقيقي ايستاده‌اند و باد برايشان اذان مي‌گويد. دستي پاي همه درخت‌هاي توت آب مي‌ريزد و آنها وضو مي‌گيرند. آنها با هم به ركوع مي‌روند و زهرا كه دارد با تسبيح براي من تفأل مي‌زند، به دانه فرد باقي مانده توي نخ تسبيحش نگاه مي‌كند و مي‌گويد: «مي‌شود!»

* * *

خواب مي‌بينم انگار. به دور‌وبر نگاه مي‌كنم. دختري را مي‌بينم كه درخت‌هاي توت داشتند برايش نماز مي‌خواندند. دختر، اسمي به قشنگي زهرا داشت، وقتي به دنيا آمد همه پرنده‌ها براي ديدنش از بهشت آمدند روي زمين. همه گوزن‌ها مي‌خواستند به او شير بدهند؛ همه خرگوش‌ها مي‌خواستند تختخواب او را آماده كنند.

دختري كه نامش زهرا بود، وقتي راه مي‌رفت، از زير پايش جوي‌هاي باريك آب و عسل راه مي‌افتاد. هيچ وقت راه را گم نمي‌كرد و وقت اذان را فراموش نمي‌كرد.

او بزرگ‌تركه شده بود، مادر شده بود. بچه‌هايش خيلي آرام به دنيا آمده بودند؛ بچه‌هايي كه از بهشت آمده بودند روي زمين و بزرگ‌ترين خوشبختي‌شان، اين بود كه مادرشان زهراي كوچكي است كه گردنبندي از مرواريدهاي سفيد بسيار كوچك دنبال هم دارد.

* * *

دوستم را صدا مي‌كنم. دوستم نيست. به شهري رفته است كه درختان توت نماز مي خوانند و گنجشك ها به نشانه سپاسگزاري آواز مي خوانند. به شهري رفته است كه شكوفه هايش در استقبال از تولد مادري، كه نامش زهرا (س) است و از كودكي مادرت، باز مي‌شوند. گمانم، دوستم هم ميان آنها باشد. همه كساني كه نامشان زهراست؛ همه كساني‌ كه مادري كرده‌اند؛ همه كساني‌كه لذت مادر داشتن را چشيده‌اند؛ از تولدش شاد مي شوند.

تاريخ درج: 27 خرداد 1387 ساعت 20:04 تاريخ تاييد: 2 تير 1387 ساعت 09:43 تاريخ به روز رساني: 2 تير 1387 ساعت 09:42
 يکشنبه 2 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 160]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن