واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مربی سابق تیم ملی آلمان با سایت بایرن درباره این فصل و به خصوص شش ماهی که روی نیمکت تیم مونیخی نشسته، گفتوگو کرده است.یک سال پیش، ژانویه 2008 بود که بایرن مونیخ اعلام کرد یورگن کلینزمان در پایان فصل، مربی این تیم خواهد شد و جای اوتمارهیتسفلد افسانهای را خواهد گرفت. وقتی مربی جوان آلمانی برای تشریح ایدهها و برنامههایش کنفرانس مطبوعاتی گذاشت، حدود 240 خبرنگار و 30 گروه فیلمبرداری در آن نشست شرکت کردند. یک سال پیش مربی بایرن شدی. از آن زمان به بعد چه تغییرات عمدهای در زندگیات رخ داده؟برای خانواده ام، این به معنای بازگشت به آلمان، پس از 10 سال زندگی در آمریکا بود. تصمیم بزرگی بود و قدم بزرگی برداشتیم. روشن است که افتخار مربیگری بایرن مونیخ نصیبم شده بود و این بخت را داشتم تا شغل بینظیری را در بزرگ ترین باشگاه آلمان به دست بیاورم. اعلام این خبر که تو مربی بایرن میشوی، تقریبا همه را غافلگیر کرد، خودت را چطور؟ بله، وقتی کارل هاینس رومنیگه و اولی هوینس درست قبل از کریسمس زنگ زدند و پرسیدند به این کار علاقه دارم، غافلگیر شدم. بازگشت به اروپا کمتر غافلگیرم کرد. فقط مساله زمان برگشت مطرح بود چون بعد از ترک تیم ملی، چند پیشنهاد داشتم. مذاکره با بایرن فقط پنج دقیقه طول کشید چون همسرم همان اول موافقت کرد. من دو سال فوقالعاده در مونیخ بازی کردم و پسرمان هم وقتی آنجا بودیم، به دنیا آمد. به طور رسمی روز اول جولای مربی تیم شدی، اما در حقیقت خیلی زودتر کارت را شروع کردی؛ این طور نیست؟حتی با وجود اینکه در نیمه اول سال با باشگاه قرارداد نداشتم، آماده شدن برای اول جولای خیلی کار میبرد و پرتب و تاب بود. انجام کارها بدون اینکه مزاحم اوتمار هیتسفلد شوی، دشوار نبود؟ نه، اصلا سخت نبود. هیچ مصاحبهای انجام ندادم تا اوتمار کارش را در آرامش دنبال کند. قبلا بر سر این موضوع توافق کرده بودیم. من فقط عقب ایستادم و با هیات مدیره در تماس بودم. روشن است که لازم بود وقت به وقت با هیات مدیره ملاقات کنم تا درباره پروژههای آینده بحث کنیم. با اوتمارهیتسفلد هم ملاقات کردی؛ که مثلا کار را از او تحویل بگیری؟بله، اما نه در پایان فصل، حوالی مارس یا آوریل بود. یک شام دلپذیر خوردیم و روشن است که درباره تیم هم حرف زدیم. کنجکاو بودم نظرات و تحلیل هایش را بشنوم. بعد رفتم و به هیأت مدیره گفتم از تیمی که داریم، راضی ام، به خصوص که باشگاه یک سال قبل از آن سرمایهگذاری سنگینی روی تیم انجام داده بود. همچنین میخواستم از هر بازیکن براساس دیدگاه خودم بازی بگیرم و ببینم چطور من و هر کدام از بازیکنان میتوانیم به هم کمک کنیم که پیشرفت کنیم. روز اول حضور در باشگاه هیجان زده بودی؟ هیجان زده بودم و افتخار میکردم. عصبی نبودم، فقط منتظرش بودم، تقریبا شش ماه منتظر بودم. اوایل روزها خیلی طولانی بودند، تا اینکه اوضاع آرام آرام روی غلتک افتاد. میدانستی زمان میبرد که تیم با شیوه جدید وفق پیدا کند، به خصوص که بازیکنان به خاطر یورو 2008 دیر برگشتند؟ بله، معلوم بود که در آن شرایط، کار در آغاز زیاد آسان نبود. تازه ما فقط برنامه تمرین بازیکنان را از نو طراحی نکرده بودیم بلکه به طور کامل محیط تمرین شان را تغییر دادیم. اول، کار برای تیم آسان نبود همچنین کنجکاو بودم که ببینم پتانسیل هر کس چقدر است. همیشه به سه، چهار، ماه زمان نیاز است. در هفته های اول، بازیکنان و سیستم های متفاوتی را آزمایش کردی. این بخشی از طرح کلی ات برای تیم بود؟مهم بود که یک سیستم دیگر را هم در آستین داشته باشیم. 2-5-3 واقعا خوب کار کرد، به خصوص در بخارست. این گزینه دیگری است که همیشه وقتی لازم شد، می توانیم از آن استفاده کنیم. همچنین مهم بود که به بازیکنان یادآوری کنیم باید با تغییرات وفق پیدا کنند. مجبورشان کردیم که از جای راحت شان بیرون بیایند. تغییر تنها راه شناسایی بعضی چیزهاست و باعث میشود به نتیجه درستی برسی. اگر همه چیز همان طور که بود، بماند، نمیتوانی پیشرفت کنی... نگران نتایج متوسط تیم در آغاز فصل نبودی؟ نگران نبودیم اما جوی عصبی، باشگاه را احاطه کرده بود. بایرن همیشه بیشتر از سایر تیمها زیر نظر است و مهم نیست میخواهی به چه چیز برسی، باید نتیجه بگیری. بنابراین وقتی داری یک موضوع جدید را آزمایش میکنی، همیشه روی لبه تیغ هستی بازیکنان درباره تغییرات چه میگفتند؟به نظرم نکته کلیدی این بود که آنها درک کنند همه این تغییرات به خاطر خودشان است. آنها به طور کامل روی کاری که انجام میدادیم، تمرکز کرده بودند. انتظار زیادی از آنها داشتیم، اما در عوض احترام، حمایت و امکانات تمرینی فوقالعادهای دریافت کردند. این امکانات از نظر من در حال حاضر از بهترینهای دنیاست. فکر نمیکنی روش جدیدی که در تمرینات به کار گرفتی، با بدبینی زیادی همراه بود؟قبل از اینکه شروع کنم، شایعات زیادی وجود داشت، چون هیچکس واقعا نمیدانست قرار است چه بشود. آنچه در تیم ملی انجام دادم در قیاس با بایرن کاملا متفاوت بود، اما مردم باز هم مقایسه میکردند و میگفتند: کلینزمان دقیقا میخواهد همان کارها را انجام بدهد. اما کاملا اشتباه میکردند. بازوبند کاپیتانی را به مارک فانبومل دادی و بعد از مدتی او را نیمکتنشین کردی بیشتر توضیح می دهی؟ وقتی چنین تصمیم مهمی میگیری، دیگر نگران اینکه رسانهها چه واکنشی نشان میدهند، نیستی. مارک کاپیتان شده بود، و اعتماد زیاد و شایستهای به او شده بود چون بازیکنان را در کنار هم نگه میدارد و بهتر از سایرین قادر به ایجاد ارتباط است. به هر حال، سطح بازیاش به طور پیوسته افول میکرد. شاید فکر میکرد به طور خودکار در ترکیب ثابت است، یا شاید متوجه نبود که افت کرده. هر چه بود، میخواستم به همه بازیکنان علامت داده باشم، که اینجا حتی در مورد کاپیتان تیم هم بر اساس عملکردش قضاوت میشود. گفتی بازیکنان باید به تغییرات خو میگرفتند. خودت هم باید از دل چنین ماجرایی گذشته باشی؟ بعد از آمدن به جایی جدید و با ایدههای جدید، همیشه باید آماده اصلاح اشتباهاتت به سود باشگاه و تیم باشی. مدام در فکر بودم؛ شاید اینجا زیاده روی کردم، شاید آنجا باید روش کارم را عوض کنم و نظر دیگران را هم بپذیرم. همیشه تلاش کردهایم تا بهترین کار را انجام دهیم. یک مربی همیشه باید آماده پذیرش تغییرات باشد. به نظرم بعد از دو، سه ماه همه دیدند که من قابلیت پذیرفتن این چیزها را دارم. آیا این فصل باید حتما جام ببری تا بگویند موفق بودهای؟بایرن با موفقیت عجین شده، و برای ما خیلی مهم است که جامی را فتح کنیم. به همین خاطر این ذهنیت را به بازیکنان انتقال دادهایم اگر یکی، دو نفر از بازیکنان به خودشان بیایند، مطمئنم میتوانیم لیگ را ببریم و واقعا منتظرم تا ببینم در لیگ قهرمانان و جام حذفی چه اتفاقی میافتد. تشنه بردن یکی، دو جام در این فصل هستم. در مورد پیشرفت بازیکنان، باید از فیلیپ لام و باستین شواین اشتایگر خیلی راضی باشی؟به باستین گفتم که میخواهم با ثباتتر باشد تا اینکه اینطور زیاد پرفراز و نشیب باشد. او هم همین کار را کرد، به خصوص در آغاز فصل. فیلیپ خارقالعاده و درجه یک بوده. در حال حاضر از نظر من بهترین دفاع چپ اروپاست. خیلی مهم بود که با این دو نفر قراردادهای بلند مدت ببندیم، چون سنگ بنای بایرن هستند. وقتی مربی تیم ملی آلمان بودی، از لوکاس پودولسکی خیلی حمایت کردی؟ ناراحت کننده است وقتی میبینی چنین استعداد ویژه ای، در جا میزند و پیشرفت نمیکند، چون نمیتواند با این شرایط کنار بیاید که برای حضور در ترکیب تیم، دو نفر به او ترجیح داده میشوند. امیدوار بودم عصبانی شود، بگذارد خشمش در زمین بازی خودش را نشان بدهد، به خودش بگوید: یکبار برای همیشه بهشان نشان میدهم چه کار از دستم برمیآید... در بایرن یا یک بازیکن مبارزه را میپذیرد و میگوید: میجنگم و سرانجام به تیم راه پیدا میکنم. این نگاهی است که تیم بوروفسکی، همیت آلتین تاپ، دانیل فان بویتن و آندریاس اوتل در کنار تیم دارند. یا؟یا بهتر است تیمش را عوض کند. فکر نمیکنم پولدی از آن آدمهایی باشد که با بازیکنانی که جلوتر از او هستند، بجنگد. به تیمی نیاز دارد که این احساس را به او بدهد که انتخاب اول است. با این همه کار، فرصتی برای گشت و گذار در اطراف مونیخ داشتی؟دو سال را به عنوان بازیکن در اینجا گذراندم، اما در اصل هیچ وقت فرصت اینکه به کوهها و دریاچههای این دور و بر بروم را پیدا نکردم. همیشه در سفر بودم، با بایرن و تیم ملی. حالا میتوانم همه این جاها بروم و فکر میکنم در این شش ماه بیشتر از آن دو سال به جاهای مختلف رفتهام. من و خانوادهام اینجا واقعا احساس خوبی داریم. و میتوانی تصور کنی مدت زیادی همراه خانواده ات در مونیخ زندگی کنی؟بله، قطعا. اگر همه چیز خوب پیش برود، با خوشحالی به کار در بایرن در دراز مدت فکر میکنم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 202]