تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1819906209
نويسنده: رحيم لطيفي ولايت، مهمترين مبناي انديشه مهدويت (قسمت اول)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: رحيم لطيفي ولايت، مهمترين مبناي انديشه مهدويت (قسمت اول)
خبرگزاري فارس: سخن گفتن از مهدويت، بدون توجه به جايگاه و تاريخ امامت، ناتمام است و سخن گفتن از امام و امامت، بدون توجه به مهمترين شاخصة آن «ولايت» ناتمام است؛ بنابر اين، بازخواني مباني انديشة مهدويت، بايد از امامشناسي و ولايتشناسي آغاز شود.
چكيده
سخن گفتن از مهدويت، بدون توجه به جايگاه و تاريخ امامت، ناتمام است و سخن گفتن از امام و امامت، بدون توجه به مهمترين شاخصة آن «ولايت» ناتمام است؛ بنابر اين، بازخواني مباني انديشة مهدويت، بايد از امامشناسي و ولايتشناسي آغاز شود.
نوشتار حاضر، طي هفت فصل به تقرير اين مهم پرداخته است؛ معرفي امام و جايگاه آن، واژه و اصطلاحشناسي ولايت، ماهيت ولايت، ولايت تكويني وتشريعي، و مصاديق ولي، بيان شده و سپس به نقد و بررسي ديد گاههاي افراطي وتفريطي دربارة امامباوري پرداخته و خاطر نشان شده است اعتقاد به ولايت امامان، با عقيدة به تفويض و غلوّ فاصلة بسياري دارد.
در ادامه، مبنا و اساس تصرفات تكويني وليّ خدا با استفاده از قواعد هستيشناسي فلسفي تبيين شده و سپس اثبات ولايت از منظر متون ديني (قرآن و روايات) و در خاتمه مهمترين ويژگيهاي ولايت بيان شده است.
كليد واژهها: امام، امامت، وليّ، ولايت، ولايت تكويني و تشريعي، مهدي و مهدويّت.
پيش درآمد
سخن از مهدويت، بدون توجه به جايگاه و تاريخ امامت، ناتمام است و همين طور سخن از امامت بدون توجه به مهمترين شاخصة امام (ولايت) ناتمام است؛ بنابراين، بازخواني مباني انديشة مهدويت بايد از امامشناسي و ولايتشناسي آغاز شود.
نگاه رسمي اهل سنت به ويژه سلفيه، اهل حديث و اشاعره به امام وامامت يك نگاه زميني است. از ديد آنان، امامت، يك مقام و منصب اعتباري است كه تمام شؤون و فلسفة آن در رهبري ظاهري حكومت سياسي خلاصه ميشود. معتزله، ديگر فرقة كلامي جهان اهل سنت با اين كه با گروههاي پيشين درمباحث كلامي تفاوتهاي جوهري دارد، در بحث امامت و شؤون آن، همان ديد گاه سنتي ديگر فرقههاي اهل سنت را برگزيدهاست. معتزليها كه با ديد گاه باز عقلي به تبيين صفات وآموزههاي اسلام پرداختهاند، درساية پذيرش حسن و قبح عقلي انسان را موجود مختار و انجام لطف را بر خداوند واجب ميدانند؛ ولي با يك تغيير جهت ناگهاني نصب امام را از جانب خداوند لطف نميدانند. ميتوان گفت اين تغيير جهت، مهمترين عامل جدايي عقيدتي معتزله از مشرب اماميه است.
در منابع كلامي شيعه كه مقارن با منابع كلامي اهل سنت نگارش يافته است، به بُعد دنيايي و حكومتي امام بسيار توجه شده است. هرچند ديگر ابعاد وجودي امام طرح شده است، اين توجه، كامل و مشروح نيست. از نظرقرآن، پيامبر ونمايندة خدا، داراي شئوون و وظايفي است؛ مانند مقام خليفة اللهي در زمين[1]، مقام امامت و پيشوايي بشريت،[2] دريافت وحي و شريعت[3]؛ مقام ابلاغ آن به بشر[4]، مقام تبيين وتفسير معصومانة وحي[5]، بيان احكام موضوعات و پاسخ به پرسشهاي امت[6]، (مرجعيت ديني) و شأن ولايت و تصرف كه در قالب الگوي مردمان[7]، سرپرستي و حكومت[8]، تزكيه و تعليم و ارشاد مردمان[9] و تصرف در امور[10] ظهور و بروز مييابد.
در پرتو خاتميت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم دو شأن و وظيفه ـ دريافت و ابلاغ وحي ـ به اتمام رسيده است؛ يعني ديگر حجت و خليفة الهي در قالب نبي و رسول نخواهد آمد؛ بلكه پيشوا و حجت الهي با ديگر مقامات خليفةاللهي، رهبري بشر را در جهان هستي عهدهدار ميشود؛ چون:
اولاً . انسانهاي امروز، از انسانهاي عصر انبيا امتياز ويژهاي ندارند، تا اين امتياز جانشين اين موهبت الهي باشد و عناصرعقل و فطرت و اميال حيواني در همه يكسان بوده و هست.
ثانياً. شيطان و ابليس بيروني و ظاهري، مانند شيطان دروني (نفس اماره) همچنان حضور دارد و به اغواي مردمان ميپردازد.
ثالثاً. سنت ابتلا و آزمايش الهي استمرار دارد و شامل انسانهاي عصر پس از انبيا هم ميشود؛ پس برابر آنان، حجت ظاهري الهي لازم است.
رابعاً. قرآن از پايان سلسلة خلفا و پيشوايان و امامان الهي سخن نميگويد؛ بلكه از استمرار آن، ميان صالحان خبر ميدهد.[11]
جامع اين اوصاف و وظايف «ولايت» است ـ چنانكه از آيات مذكور به دست ميآيد و در ادامه بيشتر روشن ميشود ـ كه حد مشترك ميان همة اولياي الهي است، خواه پيامبر باشند يا صرفاً امام باشند؛ از همين روي بحث ولايت در اين نوشتار شامل ولايت انبيا و امامان عليهم السلام است كه در عصر حاضر، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف وارث اين مقام و ولي دوران است.
اين نوشتار، طي هفت فصل به سامان ميرسد.
فصل يكم: واژهشناسي ولايت
ازحيث معناي لغوي و اصطلاحي، كمتر واژهاي همانند ولايت داراي گسترة معنايي است؛ چون اوج معناي آن، ويژة حق تعالي است و مراتب نازلة آن، شامل حال همة مؤمنان است و مرتبة عاليتر آن، به نبي و امام مربوط ميشود.
كلمات «ولا»، «ولايت»، «وليّ»، «والي»، «مولي» و «أولي» ازريشة (و ل ي) است. «وليّ»درمتون لغوي به معناي قرب و نزديكي، باران بهاري كه پس از باران معروف به «وسمي» ميآيد و موجب سرسبزي ميشود و نيز به معناي حاصل شدن دوم بعد از اول، آمده است.[12]
«وليّ» و «مولا» به معناي دوست نيز به همان معناي قرب و نزديكي بر ميگردد؛ چون محب و محبوب همواره قرب و نزديكي مادي يا معنوي دارند؛ چنانكه ابن فارس ميگويد: «والباب كلّه راجع الي القرب».[13]
طريحي نيز ميگويد: «انّ أولي الناس بابراهيم[14] يعني أحقّهم به و أقربهم منه».[15]
نتيجه
از سخن اهل فن، دو نكته نتيجه ميشود: يكي اين كه معناي قرب و نزديكي، معناي جوهري ولايت ولي است و ديگر اين كه اين قرب و نزديكي، تنها شامل نزديكي فيزيكي، مادي و مكاني نميشود؛ بلكه مطلق وعام است وشامل قرابتهاي معنوي نيز ميشود.[16]
قرابت، محبت، امارت و سلطنت، معاني لغوي ولايت است كه همة اين موارد به معناي اصطلاحي بسيار نزديك است. مجمع البحرين براي ولايت معنايي ذكر ميكند كه كاملاً در مقام تطبيق است؛ ولايت به معناي محبت اهل بيت و تبعيت و تأسّي به آنها در اعمال و اخلاق است.[17]
علامه طباطبايي، ضمن حفظ معناي قرب در لغت ولايت، امارت و تصرف را نيز از دل آن استنباط ميكند: فالمحصل من معني الولاية في موارد استعمالها هو نحو من القرب يوجب نوعاً من حق التصرف و مالكية التدبير[18]
علامه ميافزايد كه نخست «ولايت» در قرب و نزديكيهاي زماني و مكاني به كار ميرفته و سپس در نزديكي معنوي، استعمال شده است. لازمه قرب و ولايت بين دو موجود، اين است كه ولي دربارة متولي خود، صاحب شؤون و تصرفاتي است كه ديگران ندارند؛ مانند ولي ميت و ولي صغير. خداوند، ولي مؤمنان است، يعني امور دنيايي و اخروي عباد خود را تدبير و سرپرستي ميكند. علامه در ادامه مواردي از ولايت تكويني و تشريعي خداوند را يادآور ميشود.[19] در قرآن و روايات نيز به اين معنا استعمال شده است.[20]
ولايت به معناي نصرت و ياري نيز به كار ميرود ازآنجا كه در قرآن، ولي به معناي مالكيت تصرف و سرپرستي با معاني نصرت، كنار هم استعمال شده است، معلوم ميشود نصرت و ياري تنها معناي ولي و ولايت نيست:
والله اعلم بأعدائكم وكفي بالله وليا وكفي بالله نصيرا.[21]
ميتوان گفت: نصرت و ياريرساني، از تبعات ولايت است؛ چون تا قدرت و جواز تصرف نباشد، ياري رساني بيموضوع است.
مولي كه مصدر ميمي«ولي» است؛ مانند ولي داراي معاني گوناگوني است كه بارزترين آنها سرپرستي و تصرف در امور است:[22] ذلك بان الله مولي الذين آمنوا وانّ الكافرين لامولي لهم.[23]
سخن رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در معرفي امام علي عليه السلام به همين معنا است؛ «من كنت مولاه فهذا علي مولاه».
ماهيت ولايت
ازتعاريفي كه براي ولي و ولايت متكلمان وعارفان آوردهاند، چهار شأن و مقام براي ولي به دست ميآيد: 1. علم و معرفت عالي؛ 2. طاعت و تبعيت عالي از خدا؛ 3. انجام برخي تصرفات؛ 4. قرب و نزديكي ويژه باخدا. برهمين اساس تعاريف وارده «دربارة ولايت» ناظر به يك يا چند شأن ميباشد:
«عبارة عن العرفان بالله وصفاته و قرب منه زلفي وكرامة».[24]
«هي القربة والتصرف، مرتبة عالية لخواص المومنين المقربين في الحضرة الصمدية تحصل بالمواظبة علي الطاعات و الاجتناب عن السيئات».[25]
«الولي من كان متحقّقاً بتدبيركم و القيام باموركم و تجب طاعته عليكم».[26]
«ولي را دو معنا است: يكي متصرف دوم دوست و ناصر».[27]
«]الولي[ هو العارف بالله وصفاته المواظب علي الطاعات المجتنب عن المعاصي».[28]
سيد حيدر آملي ميگويد: الولاية هي التصرف في الخلق بالحق علي ما هم مأمورون به من حيث الباطن والالهام دون الوحي، لانهم متصرفون فيهم به لا بأنفسهم.[29]
نتيجه نهايي
معاني دوستي، نزديكي، سرپرستي و تصرف، از واژههاي ولي، مولاو ولايت به دست آمد كه در بحث ولايت امام، همين معاني مراد است و ميتوان گفت: مراد اصطلاحي با معاني لغوي همخواني دارند و اين حقيقت، در بررسي ماهيت ولايت روشن شد؛ بنابراين مقصود از جنبة ولايتي امام، يعني تصرفات خاص در عالم كه به سبب قرب و نزديكي او به خدا و به اذن خدا اين مقام را دريافت كرده است. لازمة چنين جايگاهي، سرپرستي نظام اجتماعي و تشريعي جامعه نيز هست.
فصل دوم: ولايت تكويني و تشريعي
ولايت تكويني امام در محدودة راهنمايي انسانها، يعني با تصرف در ضمير و جان انسانها، به هدايت، رهبري و سرپرستي آنان بپردازد. ولايت تشريعي امام، يعني با استفاده از دستورات ديني شريعت، به انجام وظيفة پيشين بپردازد.
ميرزاي نائيني ضمن توضيح دو قسم ولايت (تكويني وتشريعي)، هر دو قسم را [بالعرض و به اذن خدا] براي امامان عليهم السلام ثابت ميداند. مرتبة نخست اين ولايت، ولايت تكويني است كه عبارت است از رام بودن موجودات برابر اراده و خواست امامان عليهم السلام، به حول وقوة الهي؛ چنانكه در زيارت حضرت حجت عجل الله تعالي فرجه الشريف آمده است: چيزي از ما نيست؛ جز آن كه شما سبب آن هستيد (ما منا شئ الا و انتم له السبب)... مرتبة ديگر اين ولايت، ولايت تشريعي است. [30]
آيت الله ميلاني در اين باره مينويسد: يك قسم از ولايت تكوينيه مجراي فيض بودن به كائنات في الجمله است كه عموم انبيا و اوصيا داشتهاند. قسم ديگر، عبارت است از ولايت كليه تكوينيه كه مجراي فيض بودن است نسبت به جميع عالم امكان كه درحق پيامبر… و ائمه اطهار† عليهم السلام ثابت شده است.[31]
استاد مطهري مينويسد: نظرية ولايت تكويني از يك طرف مربوط است به استعدادهاي نهفته در اين موجودي كه به نام انسان در روي زمين پديد آمده است و كمالاتي كه اين موجود شگفت بالقوّة دارد و قابل به فعليت رسيدن است، واز طرف ديگر مربوط است به رابطة اين موجود با خدا. مقصود از ولايت تكويني اين است كه انسان در اثر پيمودن صراط عبوديت، به مقام قرب الهي نايل ميشود و اثر وصول به مقام قرب ــ البته در مراحل عالي آن ــ اين است كه معنويت انساني كه خود حقيقت و واقعيتي است، در وي متمركز ميشود و با داشتن آن معنويت، قافلهسالار معنويت، مسلط بر ضمائر و شاهد بر اعمال و حجت زمان ميشود. زمين، هيچ گاه از ولي كه حامل چنين معنويتي باشد و به عبارت ديگر از انسان كامل خالي نيست ...
از نظر شيعه، در هر زمان، يك انسان كامل وجود دارد كه برجهان و انسان نفوذ غيبي دارد و ناظر بر ارواح و نفوس و قلوب و داراي نوعي تسلط تكويني بر جهان و انسان است؛ همچنانكه گفتهاند: آية كريمة "النبي اولي بالمومنين من انفسهم" ناظر براين معنا از ولايت نيز بوده باشد.... [32]
ولايت تكويني اولياء الهي برگرفته ازولايت مطلقة خداوند و به اذن او است، اين اذن الله، اذن قولي نيست، بلكه اذن تكويني منشعب از ولايت كليه مطلقه الهيه است: واذ تخلق من الطين كهيئة الطير بإذني فتنفخ فيها فتكون طيراً بإذني وتبرء الأكمه والابرص باذني و إذ تخرج الموتي باذني.[33]
اين ولايت كه اقتدار نفس بر تصرف درمادة كاينات است، ولايت تكويني است.[34]
حاصل سخن
از مطالعه دقيق معاني لغوي و موارد كار برد لفظ ولي و ولايت، همان سخن مرحوم طباطبايي نتيجه ميشود و اين نتيجه، مورد تأييد قرآن وروايات نيز است[35]؛ پس ولايت مورد بحث، يكي از شؤون مهم و مبادي تصرفات حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف† در جايگاه خليفة الله و امام است كه به اين معنا است: «نحومن القرب يوجب نوعاً من حق التصرف و مالكية التدبير».[36]
فصل سوم: ماهيت و مصداق ولي
ولايت با اين كارآييهايش از دو جهت قابل بحث است:
الف. آيا از نظرآنتولوژيكي (هستيشناسي) تصورموجودي كه داراي سعة وجودي باشد و در عين حال، ممكن هم باشد، درست است يا نه؟ آيا چنين موجودي توجيه وتحليل متافيزيكي دارد؟
قواعد و مباني فلسفي، تصوير چنين موجودي را نه تنها ممكن، بلكه لازم ميدانند. از نظرمشهور فلاسفه مشاء و حكمت اشراق و عرفان و حكمت متعاليه، مبدأ اول، واجب الوجود، نورالأنوار و خداوند متعال، بسيط محض ويگانة بيمانند است و براساس قاعدة الواحد و عدم تكرار درتجلي، از چنين موجودي تنها وتنها يك موجود صادر ميشود كه بيشترين نزديكي را با مبدأ اول دارد. همين مخلوق يا صادر نخست است كه خليفه الهي ميشود و به اذن خدا و در طول فاعليت اوكارهاي تكويني را انجام ميدهد.
مبناي فلسفي تصرفات تكويني امام بنا بر مكتب مشاء «عقل اول» است و بنابر حكمت متعاليه و بر اساس اصل وحدت وجود و مراتب تشكيكي آن و بنابر مكتب عرفان «وجودمنبسط» است كه وجود او در رأس هرم كائنات (ماسوي الله) قرار ميگيرد.چنين جايگاهي، براي امام و خليفة الله حاكميت تكويني بر سراسر كاينات و نظارت بر جريان حوادث را عطا ميكند.[37]
از نظر وحي نيز تواناييهاي وسيع مانند علم سِعي و گسترده، تصرف سِعي و گسترده و... به انبيا وامامان در جايگاه جانشينهاي خداوند در عالم هستي داده شده است: وأبري الاكمه و الأبرص وأحيي الموتي بإذن الله.[38]
پس تا اين جا جنبة نخست بحث ولايت كه يك بحث هستي شناسانه و بيرون ديني بود، حل شد (اثبات موجود سعي و گسترده و وسيع، يعني برخوردار از تصرفات و مقامات ويژه و در عين حال، مخلوق و ممكن).
ب. اين وجود سعي (موجود ممكن، ولي داراي تصرفات ويژه) صاحب مقام ولايت، از آغاز آفرينش تا پايان آن، در قالب نبي يا ولي همواره وجود دارد؛ ازآدم تا شيث و تا نوح و ابراهيم و موسي و عيسي عليهم السلام تا عصر خاتميت در چهرة كاملترين انبيا، حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم بوده است. پس از رحلت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مقام ولايت الهي به امامان‰ منتقل ميشود. به اين ترتيب، جنبة دوم بحث ولايت اين ميشود كه مصداق بارز و اتم ولايت و ولي الله در عصر حاضر (خاتميت) امامان دوازده گانه و در عصر غيبت، حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است.
پيشتر بيان شد كه مراد از امام، موجودي است كه افزون بر جنبه بشري، جنبة الهي و ماوراءالطبيعي دارد. در عصر خاتميت، تمام شؤون، مقامات و وظايف رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم جز دريافت وحي و مقام تشريع، بنا بر ضرورت استمرار حجت الهي، به امامان دوازده گانه داده شده است .
فصل چهارم: ولايت باوري، تفويض و غلو نيست
تفويض ـ خواه در تكوين باشد يا در تشريع ـ هرگاه به گونهاي باشد كه براي پيامبر يا امام، نوعي تأثير استقلالي در عرض خالقيت و ربوبيت تكويني و تشريعي خداوند اثبات شود، شرك و باطل است؛ چنان كه اگر كسي براي امامان عليهم السلام شأن تشريع قايل شود، هر چندآن را به وحي يا الهام مستند كند، باطل و منافي خاتميت است.
تفويض حلال و حرام به پيامبر وامام به صورت مستقل و در عرض خداوند، تفويض امر خلقت يا تدبير كلي و جزئي جهان و...از مصاديق تفويض نادرست و باطل است.[39]
نشانههاي تفويض و غلو كه سبب كفر و شرك ميشود، در روايات، اين گونه معرفي شده است:
الف. اعتقاد به الوهيت پيامبر… يا يكي ازامامان عليهم السلام؛
ب. اعتقاد به شريك بودن پيامبر… با خداوند در معبوديت،خالقيت يا رازقيت؛
ج. اعتقاد حلول خداوند در وجود پيامبر… ياامام؛
د. اعتقاد آگاهي از غيب بدون وحي والهام (اعتقاد به علم غيبي بالذات در غير خدا)؛
ه . اعتقاد به پيامبري همه يا يكي از امامان عليهم السلام؛
و. تناسخ ارواح امامان عليهم السلام در بدنهاي يكديگر؛
ز. بينيازي از اطاعت خداوند با معرفت امام .
علامه مجلسي پس از ذكر موارد ياد شده گفته است: اعتقاد به هر يك از آنها، سبب الحاد، كفر و خروج از دين است. اگر احياناً در روايات مطلبي يافت شد كه موهم يكي از اقسام غلو باشد، در صورت امكان، تأويل ميشود و در غير اين صورت، از افترائات غاليان است.[40]
اما اگر كسي در تكوين معتقد باشد خداوند جهان و انسان را به سبب وجود انسانهاي كامل آفريده است كه پيامبر اسلام و امامانند و به بركت وجود آنان، به مخلوقات رزق و روزي ميدهد، وآنان ميتوانند به اذن و مشيت الهي كارهاي خارق العاده انجام دهند، هيچ يك از موارد ياد شده از اقسام غلو نبوده و شرك و كفر نيست.[41] آنچه گفته شد، مضمون روايات امامان عليهم السلام است.[42]
از مصاديق تفويض صحيح، ميتوان اين موارد را برشمرد:
تفويض، بدون اين كه نظام اسباب و مسببات انكار شود.
تفويض، به معناي تحقق پارهاي از حوادث و امور، به دعا و درخواست پيامبر يا امامان، مانند توسل و شفاعت.
تفويض و تشريع پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به اين معنا كه او از خدا بخواهد و خداوند، چنين تشريع كند (مثلاً رسول اكرم… در خواست تغيير قبله كند و خداوند موافقت نمايد كه فرض النبي نام دارد).
تفويض امر هدايت و رهبري و تعليم و تربيت مردم به پيامبر وامام و... از مصاديق تفويض صحيح است.[43]
پس ردّ يا قبول تفويض به طور مطلق و بدون توجه به معناي آن، نه ثابت كنندة غلو و شرك است و نه ثابت كننده يا نفي كنندة توحيد افعالي.
روايات بسياري كه توسط نقادان حديث (همچون كليني،صدوق،مفيدو...) نقل شده است، پيامبر و امامان عليهم السلام را در جايگاهي رفيع از نظام مينشاند كه ازصرف ابلاغ و حتي اجراي احكام بين انسانها فراتر بوده و از حضورآنان (به اذن الهي) در رأس كارگزاران الهي در تكوين حكايت دارد. حتي رواياتي كه با لحن بسيار كوبنده از غلو و تفويض نهي ميكند، خود حاكي از عظمت فوق العاده مقام آنان است. در اين گونه روايات، ضمن ردّ پندارهاي نادرست غلات و مفوضه درباره امامان عليهم السلام خاطر نشان ميكند: امامان را همچون مسيحيان، خدا يا فرزند او نشماريد، آن گاه هر فضيلتي ميخواهيد، براي آنها ثابت كنيد و بدانيد هيچ گاه به كنه فضائل ما اهل بيت نميرسيد.[44]
بيشتر دانشمندان شيعه، با استناد به قرآن و روايات متواتر از حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و سخنان اصحاب او كه دربارة جايگاه وجودي امامان سخن گفتهاند، معتقدند امامان، واجد همان مقامات رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم هستند جز دريافت وحي و تشريع. در ديد گاه متعادل، سه منصب و شأن عمده براي امام† ثابت است: رهبري اجتماعي، مرجعيت ديني و ولايت. از آن جا كه مرجعت ديني، يك رسالت پيامبرانه است، لازم است امام معصوم باشد[45] و تنها عدالت كفايت نميكند؛ چون عدالت با نسيان، غفلت و خطا قابل جمع است و تنها عصيان عمدي را كنار ميزند. در اين ديدگاه، نقش امامان در جهان هستي، به گونهاي ترسيم شده است كه هيچ منافاتي با توحيد و اقسام آن ندارد. سردستة اين جايگاه وشؤونات، منصب ولايت است.
شهيد مطهري; ميفرمايد: اعتقاد به مطلبي اساسي دارم و آن اين كه در پيامبر و امام، علاوه بر عصمت و علم والا، چيزهاي ديگري هم بوده است، مانند عرض اعمال به آنها، حضور و ناظر بودن بر مردمان، و حي و ميت [زنده و مرده] نداشتن.[46]
اوليا را هست قدرت از اله تير جَسته بازآرندش ز راه[47]
در زيارت جامعة كبيره كه توسط شيخ صدوق نقل شده، گوشههايي از ولايت امامان بيان شده است؛ از جمله: بكم بدأ الله و بكم يختم، وبكم يمسك السماء أن تقع علي الأرض.
زيارت جامعة كبيره، نزد عالمان اماميه از شهرت و اعتبار خاصي برخوردار است و عموماً آن را تلقي به قبول كرده و قوت مضمون آن را گواه بر اصالت آن گرفتهاند. شيخ الطائفه و شيخ صدوق، اين زيارت را از امام هادي عليه السلام نقل كردهاند.[48]
علامه مجلسي; دربارة زيارت جامعه كبيره ميگويد: انها أصح الزيارات سنداً و أفصحها لفظاً و أبلغها معناً واعلاها شأناً. [49]
بخشهايي از اين زيارت، در ديگر روايات و دعاها وارد شده كه دليل تأييد بيشتر آن ميباشد.[50] در زيارت مطلقة امام حسين عليه السلام مروي از امام صادق عليه السلام آمده است:بكم فتح الله و بكم يختم و بكم يمحوما يشاء و يثبت...[51]
فصل پنجم: مبناي تصرفات تكويني ولي
پس از اين كه وجود انساني داراي قدرتهاي سِعي، گسترده و فوق العاده، در عالم ممكنات اثبات شد، مناسب است به مباني و علل چنين قدرتها و وسعت آثار آن اشاره شود.
نفس مجرد و قوي، ملازم باتصرف
ابن سينا، امكان تأثير بر طبيعت را از لوازم نفوس انبيا ميداند؛ به اين معنا كه نفس انسان، در مرحلهاي از كمال، قدرت تصرف در طبيعت را پيدا ميكند؛ يعني نفوس انساني، در مرحلهاي از كمال و تجرد، از محدوده بدن خود فراتر رفته، دراجسام ديگر نيز منشأ اثر واقع ميشوند و داراي قدرت تغيير عناصر وايجاد حوادث ميگردند. به طور كلي، اراده او در جهان طبيعت نفوذ مييابد.[52]
ابن سينا در كتاب اشارات طي چندين مقدمه، منشأ اثر گذاري نفوس عارفان بر اجسام خارجي را تبيين و اين حقيقت عرشي را با بيان فرشي ملموس ميكند. اين كه عارف مدتها غذا نميخورد، با نيروي محدود، كارهاي بيرون از توان آدمي انجام ميدهد يا از غيب وآينده خبر ميدهد، همه اين موارد، تبيينهاي طبيعي دارد و مراتب ضعيف آنها را هر انساني در خود مييابد. نيروهاي طبيعي انسان، قابليت شدت و ضعف يافتن دارد. روح انساني ميتواند در بدن تأثيراتي بگذارد كه او را نيرومند كند. روح انساني به وسيلةارتباط با عالم بالا، ميتواند به حقايق غيبي دست رسي پيدا كند.[53]
بهمنيار، شاگرد ابن سينا از ارسطو نقل ميكند دست يافتن به حكمت و شناخت حقيقتهاي ماوراي طبيعي وقتي ممكن است كه انسان به تولد دوباره برسد.[54]
شيخ اشراق، معتقد است هر كس به درجه خاصي از تجرد دست يابد، ميتواند جوهر مثالي بيافريند. او اين درجه و مقام را در مراتب كمالات انسان، مقام «كُن» مينامد.[55]
از نظر سهروردي، اصولاً دست يافتن به حكمت، به معناي دانايي برتر در اسرار هستي، پيش از تحصيل ملكة «خلع بدن» غيرممكن است؛ به اين معنا كه تا انسان نتواند با ارادة خود روحش را از تعلق بدن رها سازد، با مسايل حكمت آشنا نخواهد شد.[56]
ملاصدرا، با بيان سينوي وجود تصرفات در مواد عالم را براي امام مستدل و برهاني ساخته است. وي انسان كامل را داراي سه جزء (طبيعت،نفس وعقل) ميداند و كمال طبيعت انسان كامل را تصرف در مواد عالم ميداند كه ميتواند مواد عالم را دگرگون يا متحرك سازد. وي انسان كامل را داراي يك ويژگي نفساني ميداند كه به واسطة قوه عملية نفسانيه، در هيولاي عالم، در هوا، در باران، در توفان و... تصرف ميكند. وي مبدأ تصرفات ولي درعالم ماده را با مباني الهي و تجربي مستدل ميكند.[57]
روايات نيز بر اين نكته تكيه دارند كه عبادات خالصانه، بنده را از قيد ماده و طبيعت رها ميسازد و به او وسعت و قدرت فوق العاده ميدهد كه نتيجه اش دريافت مقامات ولايت است: «العبودية جوهرة كنهها الربوبيه».[58]
معلوم است عبادت هيچ كس به عبادت نبي اكرم… وامامان عليهم السلام نميرسد؛ پس مقام ولايت و تصرف آنان نيز عالي است. البته بايد توجه داشت انبيا و اوليا و امامان عليهم السلام به دليل تفضل و موهبت الهي، همواره از نعمت ولايت،برخوردارند و ميتوان گفت انجام عبادت، در صعود به كمالات بالا مؤثر است.
مرتبه بالاي وجودي ملازم با تصرف درمراتب پائين
حكمت متعاليه و عرفان با مباني خاصي كه دارند، سرّ تصرفات ولي الله را بسيار عميق وگسترده بيان كردهاند كه اين جا به صورت فشرده بيان ميشود:
از نظر مشهور فلاسفه و مكاتب، هيچ پديده مادي از جهان فيزيك به بيرون راه ندارد. عمركوتاه شبنم تا عمر چندين ميليارد سالة فلان ستاره، وفات را به دنبال دارد اگر روح انسان جاويد و ناميرا است، ربطي به عالم ماده ندارد؛ چون روح انسان، در اصل يك پديده مجرد وغير مادي است؛اما از نظر عرفان اسلامي و حكمت متعاليه، ماده و روح از يك جنس و هر دو جلوة يك حقيقت و مظهر يك لطيفهاند. آنان، دو جهان بيارتباط نيستند، بلكه حاصل ومحصولند و رابطه ظاهر و باطن و رويه و تويه دارند. ماده، جلوه رقيق و نمودي از روح است. جهان، مجموعهاي پراكنده و بيارتباط نيست.[59] بنا بر سه اصل اساسي فلسفه صدرالمتألهين كه با براهين متعدد اثبات شده و با كشف و شهود مورد تأييد قرار گرفتهاند؛ يعني اصالت وجود،[60] وحدت وجود،[61] تشكيك دروجود.[62]
سراسر جهان هستي (از مبدأ جهان، يعني از فعليت نامتناهي تا مادة المواد عالم اجسام كه قوه نامتناهي است) به صورت رشته واحد و متصلي است كه هيچ مرتبه از مرتبة ديگر جدا نيست.
بنا بر اصالت وجود، منشأ همه آثار و خواص و لوازم موجودات، همان وجود است[63]. چون وجود، داراي مراتب و درجات متفاوت است، اين آثار و خواص و لوازم نيز مختلف و متفاوتند؛ پس اوصاف و لوازم گوناگون از قبيل حيات، علم، ادراك، اراده، قدرت، فاعليت و تأثير، اولاً ناشي از ذات وجود بوده و از آن غيرقابل انفكاكند؛ زيرا بنابر اصالت وجود، جز وجود، واقعيت جداگانة ديگري، قابل تصور نيست. ثانياً بر اساس تفاوت درجات وجود، اين آثار نيز از لحاظ شدت و ضعف و نقص و كمال متفاوتند.
ادامه دارد/
يکشنبه 19 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 352]
-
گوناگون
پربازدیدترینها